جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
 
۲

حسن امام حسین، حسین اسیر حسن

يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۰۲
کد مطلب: 397381
تا زهر هلاهل به حسن(ع) کارگر افتاد/ گویی به تمام جگر او شرر افتاد
اشعاری به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام:
ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین
علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین
 
تا که خدایی شوم، کرب و بلایی شوم
می زنم از دل صدا، یا حسن و یا حسین
 
بانی اشک دو چشم، رحمت جاری حق
آبروی چشم ها، یا حسن و یا حسین
 
قبلة حاجات ما، اوج عبادات ما
روح مناجات ما، یا حسن و یا حسین
 
یکی بدون حرم، یکی بدون کفن
سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین
 
هر دو شهید مادر، هر دو غریب مادر
کشتة یک ماجرا، یا حسن و یا حسین
 
حسن امام حسین، حسین اسیر حسن
هردو به هم مبتلا، یا حسن و یا حسین
 
تاب و قرار زینب، ذکر فرار زینب
در وسط شعله ها، یا حسن و یا حسین
علی اکبر لطیفیان
---------------------------------------------------------------------------------

تا زهر هلاهل به حسن(ع) کارگر افتاد
گویی به تمام جگر او شرر افتاد

بالا چوبیاورد به تشتی همه ی زهر
ای وای که خون جگرش در نظر افتاد

زینب چو به احوال برادر نگه انداخت
نالید وز او اشک روان از بصر افتاد

آنگاه که روحش زبدن رفت حسین(ع)گفت
برخیز برادر که خلل در کمر افتاد

اطفال صغیرش همه نالان و غمینند
قاسم به فغان بر روی نعش پدر افتاد

بردند که دفنش کنند خانه ی جدش
از تیر عدو بر بدن او اثر افتاد

گردید کفن سرخ زخون بدن او
گویی به شفق چهره ی قرص قمر افتاد

از ماتم خونین حسن (ع)شاه کریمان
در جنت حق مادر او خونجگر افتاد
شاعر: اسماعیل تقوایی
----------------------------------------------------------------------------

هر نگاهت شکيب مي بارد
چشم هايت خلاصه‌ی صبر است
 
همه‌ی عمر پر تلاطم تو
لحظه لحظه حماسه‌ی صبر است
 
نقش انگشترت حکايت داشت*
عزّتت را کسي نمي فهمد
 
چه غمي جانگداز تر از اين
ساحتت را کسي نمي فهمد
 
چشم بارانی ات پریشان از
ظلمت سرد اين کوير شده
 
چقدر اين قبيله بي دردند
چشم هايت چقدر پير شده
 
باز از آسمان روشن عشق
ماجراي هبوط معنا شد
 
صلح و ... تنهائي ات رقم مي خورد
غربت اين سکوت معنا شد
 
نور حق را چه زود مي پوشاند
سايه هاي کبود بد عهدي
 
که به چشمان روشنت آقا
مي رود باز دود بد عهدي
 
چشم هاي تو پر شفق گشته
ابرواني پر از گره داري
 
لشکر تو عجب وفادارند
بين محراب هم زره داري
 
آسمان هم به گريه افتاده
همنوا با صداي زخمي تو
 
در مدائن هنوز شعله ور است
غربت کربلاي زخمي تو
 
چقدر چشم هاي يارانت
عشق و دلداگي نثارت کرد!
 
دست بيعت شکن ترين مردم
خيمه ات را چه زود غارت کرد
 
مي کشد دست هاي بي رحمي
آخر از زير پات سجاده
 
بين محراب عجب غريبانه
آسمان روي خاک افتاده
 
حضرت آسمان! چهل سال است
جهل اين قوم خسته ات کرده
 
خون شده قلبت از زميني ها
بي وفايي شکسته ات کرده
 
حاجت تو روا شده ديگر
شب اندوه رو به پايان است
 
ولي از داغ اين غريبستان
چشم هايت هنوز گريان است
 
لحظه هاي وداع جاري بود
شعله‌ی غربت و مروري سرخ
 
چه گريزي به کربلا مي زد
از دل لحظه ها عبوري سرخ:
   
هيچ روزي شبيه روز تو نيست
تير و شمشير و تيغ و سر نيزه
 
به تن تو دخيل مي بندند
نيزه در نيزه ، نيزه در نيزه
* نقش انگشتر حضرت: العزةُ لله
یوسف رحیمی
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *