همیشه طیف اصلاحطلب وقتی نظام را قبول دارد که بر سر قدرت باشد. از طرف دیگر مسؤولی که آزادی اندیشه را بیان میکند منظورش دقیقا چیست؟ آزادی چه کسی در قبال چه چیزی؟ آزادی ضدانقلاب در نقد انقلاب! هرگز و حتی برای یک بار منظورش این نیست که دهنمکی هم حرفش را بزند. ابدا! اگر دهنمکی تا این حد جایگاه خود را مستحکم نکرده بود مگر میگذاشتند فیلم بسازد؟
به آن سبکی نزدیک شوم که از نظر خودم یک زمانی در دیالوگنویسی قابل ستایش بود. این اتفاق آنقدر برای من قابل توجه بود که دیگر به این مسائل فکر نمیکردم که آیا تولید این فیلم برای ما بد است یا خوب و...! احساس میکردم درحال تلاش برای به دست آوردن آن مدلی هستم که مورد علاقه من است و در عین حال هنری و نیز انقلابی است. هر چقدر هم که جلوتر میرفتم علاقهمندتر میشدم. حتی دیالوگهای رادیو مجلس را در بازنویسیهای آخر نوشتم. مثلا گیردادنهای مهندس رحمانی به تئوری توسعه یا اشتباه- تپق- نماینده مجلس که سوقالجیشی را شوقالجیسی تلفظ میکند آنقدر جذاب بود که تنها فکری که داشتم این بود که در حال تجربه و لذت بردن از یک کار هنری سینمایی هستم و به مسائل حاشیهای فکر نمیکردم.
پس وقتی حرف از آزادی قلم و بیان میزنند منظورشان این است که وقتی ضد انقلاب، نظام را نقد میکند نباید اشکال داشته باشد ولی اگر مسؤولی را که در صدر منصبی قرار گرفته و علیه نظام اقدام میکند را نقد کنیم از نظر آنها اشکال دارد. در این حوزه هم به این شکل است. یعنی وقتی میگویم مشروعیت نظام یعنی مشروعیت من(منظور اصلاحطلبان است)! اصلا نظام یعنی من! احتمالا وقتی حرف از نظام میزند منظورش نظام جمهوری اسلامی نیست، نظامی است که او در آن حاکم است.
داشت که جای مشخصی از ماجرا بروز خواهد کرد. وقتی شروع به نوشتن کردم آن لکه کلاغ به نظرم رسید که برای سکانس اول، افتتاحیه خوبی بود و در داستان قرار دادم. گویی طبیعت هم قصد دارد سرنشین این اتومبیل را رسوا کند. این سکانس افتتاحیه را که نوشتم احساس کردم این لکه باید یک بازی کند. به مرور ایده لکه روی لباس به ذهنم رسید و ادامه دادیم تا جایی که نام اولیه ایده را که «مکافات» بود به لکه تغییر دادم. همیشه به این فکر میکردم که در فینال داستان، چه اتفاقی بیفتد بهتر است. آیا آن خانم کاری انجام ندهد ولی مهندس رسوا شود یا... به این نتیجه رسیدم که شاید بتوانیم با نماد و سمبل این کار را انجام دهیم. یعنی مهندس رسوا شود اما کسی متوجه آن نشود فقط مخاطب با دیدن لکه سبز بر لباس او متوجه قضیه شود.