شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
 
۲
بررسی احکام فقهی رسانه 2

اصل بر اختلاط دختر و پسر است یا عدم اختلاط؟

پنجشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۴۰
کد مطلب: 412913
در بعضی از کتابها دیدم که می‌گویند دو سوم تربیت بچه‌های ما مرهون تلویزیون است و یک سوم آن مرهون خانه، پدر و مادر و مدرسه است.
بسم الله الرحمن الرحیم
 
احکام فقهی رسانه 2
 
نظریه پرداز: حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد عابدی
 
 موضوع بحث امشب، فقه و رسانه است، جلسه قبلی دین و رسانه بود، این جلسه فقه و رسانه است. قبل از این که بحث را شروع بکنم این نکته را بگویم که مطالبی که جلسه قبلی عرض کردم بعضی از سایت‌ها چیزهایی را نوشته بودند که بعضی از حرفها حرفهای درستی نبود یعنی اگر مطالب من را همان طور که عرض کرده بودم نوشته بودند درست بود.
 
اول چند قاعده کلی را مطرح می‌کنم تا بعد به جزئیات مباحث فقهی مربوط به رسانه بپردازیم. با یک جلسه نمی‌شود مسائل را مطرح کرد. من هر هفته روزهای جمعه درباره موضوع فرهنگ، رسانه و هنر از دیدگاه فقه یک درس خارج در تهران دارم ، یکی دو تا از این مسائل که می‌خواهم اینجا مطرح ‌کنم فقط به عنوان طرح بحث امروز است.
 
اصل بر  اختلاط دختر و پسر است یا عدم اختلاط؟
 
 یک نکته بسیار مهم برای ما در این مباحث، این است که آیا از نظر شرعی اصل بر اختلاط دختر و پسر است یا عدم اختلاط؟
 
اصلاً بحث این نیست که نگاه به زن حرام است یا حرام؟ حکم این را می‌دانیم که نگاه به نامحرم حرام است. بحث این نیست که لمس بدن نامحرم چطور؟ و حرف‌هایی که بین دو نامحرم رد و بدل می شود، بحث این نیست. اصلاً فی‌نفسه این که بنای شرع و این‌که زن خانه‌نشین باشد الا بالضروره بیرون بیاید این بنای شرع است یا خیر؟ یا بنای شرع این است که زن هم مثل مرد بیاید در بازار و خیابان و محیط کار و  ضوابطش را هم رعایت بکند؟ این که ما همیشه در فقه بحث می‌کنیم اینها نیست ما در فقه بحث می‌کنیم نگاه به نامحرم حلال است یا حرام؟ اینها را بحث می‌کنیم.
 
اما اینها را بحث نکردیم اصلاً بنای دین بر این است که زن خانه‌نشین باشد یا خانه‌نشین نباشد؟ من فعلاً نمی‌خواهم قضاوت بکنم، گر چه یک بحثی آنجا تهران مطرح کردم و آنجا گفتم که بنای شرع بر این است که زن تا می‌شود از خانه بیرون نیاید.
 
افراط و تفریط در مسئله حضور زن در جامعه
 
 اما حالا اینجا اصل بحث را مطرح می‌کنم. یک افرادی دارای افراط، و یک افرادی دارای تفریط بودند. در شمال آفریقا یعنی الجزایر، مراکش یا همین تونس یک زمانی این طوری بود محمد ابن طعمه در آنجا حکومت می‌‌کرد در زمان محمد ابن طعمه حاکم بود اصلاً حکمی صادر کرد که هیچ کس حق ندارد کفش زنانه بسازد چون زن حق ندارد از خانه بیرون بیاید و لذا کفش هم نمی‌خواهد و باید همیشه در خانه باشد. لباس بیرونی را برای زنان ممنوع کرد. هر خانه‌ای یک سوراخی داشت بعد میوه‌فروش‌ها یا سبزی‌ فروش‌ها، سبزی را می‌گذاشت در بیل، بیل را از این سوراخ می‌فرستاد داخل خانه، زن صاحبخانه نگاه می‌کرد این را می‌خواهد یا نمی‌خواهد، اگر می‌خواست برمی‌داشت پولش را می‌گذاشت در بیل و می‌کشید بیرون، نمی‌خواست هم که برنمی‌داشت. یک زمان تونس این طوری بوده است الآن هم می‌دانید که همین الآن در تونس سربازی برای زنها اجباری است. یعنی دختر و پسر هر دو تا با هم سربازی می‌روند. یعنی آن تفریط این افراط یا برعکس آن افراط این تفریط.
 
آن چیزی که مورد بحث است این که اصلاً مذاق شرع چه چیزی است؟ آیا ما باید در فیلم و در رسانه کدام را به مردم القاء کنیم؟ این القاء شود که زن مثل مرد در بازار یا در جامعه حضور دارد با همه ضوابط شرعی آن یا خیر؟ بنا بر این باشد که زن در جامعه حاضر نشود الا به ضرورت؟ این یک مسئله است که باید بحث بشود.
 
نقش تلویزیون در تربیت بی‌بدیل است
 
مسئله دیگر این که تلویزیون چقدر برای ما مهم است. حالا هر جا من اشتباه می‌گویم حاج آقای شهیدی بفرمایند. من خودم در بعضی از کتابها دیدم که می‌گویند دو سوم تربیت بچه‌های ما مرهون تلویزیون است و یک سوم آن مرهون خانه، پدر و مادر و مدرسه است. یعنی بچه نماز خوان شود یا بی‌نماز، با اخلاق شود یا بی‌اخلاق، متدین بار بیاید یا بی‌دین، یک سوم پدر، مادر، خانواده، برادر، خواهر و مدرسه، است و دو سوم متعلق به تلویزیون است. پس معلوم می‌شود نقش تلویزیون خیلی زیاد است. این نشان می‌دهد که واقعاً نقش تلویزیون واقعاً بی‌بدیل است و هیچ چیز جایگزین آن نمی‌تواند بشود. حالا مسائل فقهی را می‌خواهم بگویم.
 
یک وقت بچه من، بچه خود من به من می‌گفت: "بابا دفعه قبل که ما زنده بودیم چه کاره بودیم؟" گفتم کی می‌گوید ما دفعه قبلی زنده بودیم؟ این کفر است، این تناسخ است، تناسخ همین است که ما قبلاً بودیم مردیم دوباره زنده شدیم بعد که تحقیق کردم بچه من از کجا دارد این حرف را می‌زند فهمیدم که از همین فیلم‌های کارتون تلویزیون یاد گرفته است. این فیلم‌ها متعلق به چین یا ژاپن است، ژاپنی‌ها و چینی‌ها از مسلمات اعتقادات‌شان تناسخ است. هفته پیش من مسئله‌ای را مطرح کردم گفتم که آیا این درست است که شخصی سی دی فیلمی را بگذارد روی آنتن بعد هم بنویسد ایها الناس نگاه نکنید. آیا اگر من نوشتم نگاه نکنید این تکلیف شرعی از آدم برمی‌دارد یا باز هم آدم مسئول است؟ حالا اگر کسی این طور بگوید که من نمی‌خواهم بگویم مردم اعتقادی به تناسخ داشته باشند اما من فقط می‌خواهم یک خبر پخش کنم یا می‌خواهم اطلاعات عمومی به مردم بدهم. یا می‌خواهم سرگرمی برایشان بگذارم. من که نمی‌خواهم کسی معتقد به تناسخ بشود من دارم چین را نشان می‌دهد چینی‌ها دارند این طور بازی می‌کنند، این الآن شرعاً حرام است یا حلال؟ چون آن کسی که الآن دارد این فیلم را پخش می‌کند خودش هم مسلمان است اعتقاد به تناسخ ندارد غرضش هم این نیست که کسی را منحرف بکند اما عده‌ای منحرف می‌شوند.
 
اینجا بحث اعانه بر اثم پیش می‌آید. این آقایی که در تلویزیون این فیلم را پخش می‌کند این قصد اعانه بر اثم قطعاً‌ ندارد. حالا ما حمل بر صحت می‌کنیم که انشاء الله ندارد اما قصد اعانه بر اثم ندارد این اعانه می‌شود یا نمی‌شود؟ و آیا شرط اعانه بر اثم که حرام است شرط آن این است که حتماً شخص قصد داشته باشد؟ و اگر قصد نداشته باشد آن وقت احاله بر اسم نیست؟ مثلاً فرض کنید بعضی آقایان این طور می‌گفتند که اعانه بر اثم به‌صورت مانع الخلو یکی از این دو است یا قصد اعانه و یا صدق عرفی باشد. اینجا صدق عرفی است یعنی عرفاً می‌گویند اعانه بر اثم است. حالا اگر تلویزیون واقعاً نقش آن این قدر زیاد است که عرض کردم این بحث لاضرر را ما هم در فقه واصول خواندیم بحث "الضرورات" هم همین "لاضرر" است یعنی بحث "الضرورات تقدر بقدرها" و "الضرورات تبیح المحذورات" دو قاعده الضرورات همین قاعده لاضرر است قاعده جدیدی نیست. بهرحال ضرورت با ضرر هر دو یک کلمه است ثلاثی مجرد هر دو چه‌چیزی است؟ "ض ر ر" مصدرش می‌شود ضرر و مصدرش می‌شود ضرورت. یعنی خود ضرورت با ضرر هر دو یک چیز است. قاعدة لاضرر را خواندیم و معمولاً هم به ما نگفته بودند که ضرورت با لاضرر یکی است. طبق قاعدة لاضرر و قاعدة الضرورات آیا من می‌توانم این را بیایم در بحث فرهنگ، فیلم رسانه و تلویزیون پیاده کنم؟ مثلاً فرض کنید فیلم‌هایی هست که به قطع یقین می‌دانم حرام است اما حالا این فیلمی که حرام است و من می‌توانم بگویم که لاضرر که لاضرر هر "اولی" یی را حلال می کرد دیگر وقتی ضرر پیش می‌آید بگویم که یک ضرورت در زندگی بچه‌های ما تلویزیون است. تلویزیون قطعاً و یقیناً از یخچال در خانه ضروری‌تر است. اگر کسی یخچال نداشته باشد می‌گوییم ضرورت دارد به او کمک بکنیم، یخچال بخرد، یعنی چه‌قدر مردم به یخچال نیاز دارند به تلویزیون مسلماً بیش‌تر نیاز دارند بحث خود تلویزیون ضرورت خانه است، از فرش و کتاب و ... ضرورتش بیشتر است خیلی از این کشورها مثل سوریه یا هند مردم کپرنشین هستند اما آنتن ماهواره را دارند. ببینید ما در این بحث‌ها تابع سیره متشرع نیستیم تابع سیره عرف عقلا هستیم، عرف عقلا الآن این است که اقتضاء می‌کند که تلویزیون از مبل، یخچال، نفت و گاز واجب‌تر است. حالا که تلویزیون این‌قدر واجب است و ضرورت دارد حالا به فیلم‌هایش هم می‌شود این را بگوییم. بگوییم اگر ما بیاییم فیلم‌های غربی نشان بدهیم صد تا گناه بچه‌ها ما یاد می‌گیرند بیائیم خودمان به این آقایانی که خیلی‌هایشان نماز نمی‌خوانند به اینها بگوییم فیلم بسازید، داخل کشور فیلم تولید بکنند، این فیلمی که داخل کشور تولید می‌شود بیست تا سی تا گناه کبیره به این بچه‌ها یاد می‌دهد. می‌شود بگوییم که چون ضرورت دارد که آن فیلم غربی را نشان دهیم "الضرورات تبیح المحذورات" که خودمان داریم لابد جایز است که این فیلم‌های خلافی که خودمان داریم را پخش کنیم و نشان بدهیم. می‌شود این کار را کرد یا نمی‌شود؟ یا بگوییم آن ضرورت به ‌قدری مهم است که اصلاً همان فیلم‌های غربی را بگذاریم بچه‌ها ببینند.
 
اوایل انقلاب طلبه‌ها که نمی‌رفتند به دادگستری امام(ره) فتوای‌شان این بود که قاضی باید مجتهد باشد. طلبه‌ها می‌گفتند که امام می‌گوید باید مجتهد باشد ما هم که مجتهد نیستیم، به دادگستری نمی‌رفتند. امام یک بار یک سخنرانی کرد که بعضی کت شلواری‌ها که قاضی هستند اینها مجتهد نیستند قاضی هم هستند از صد تا حکم که می‌دهند هفتاد تا را خلاف حکم می‌دهند. شما طلبه‌ها که مجتهد نیستید بروید دادگستری از صد تا حکم که بدهید سی تا خلاف است چهل تا کم می‌شود، پس باز این بهتر است.
 
آیا ما می‌توانیم این روش را در تلویزیون پیاده کنیم بگوییم فیلم ضرورت دارد اگر هم ما فیلم نداشته باشیم و این چیزها نباشد یک نوع نقص است قاعدة لاضرر هم نقص در مال، جان، و عرض بود نقص یکی از این سه تا بود. من بگویم ضرری مهم‌تر از این سه تا داریم. مهم‌تر از جان و عرض، فرهنگ است. آن وقت نقص در فرهنگ ضرر می‌شود.
 
من جواب سؤال‌ها را نمی‌دهم فقط دارم طرح بحث می‌کنم که در فقه رسانه، این‌ها را باید بحث بکنیم که هر کدام هم خیلی بحث می‌خواهد مخصوصاً این که فقها هیچ کدام مطالعه و بحث نکرده‌اند.
 
با فیلمی که دروغ است آیا می شود مردم را تربیت کرد؟            
 
 یک مسئله دیگر این است که با فیلمی که دروغ است می‌شود مردم را تربیت کرد یا نمی‌شود؟ ابوعلی سینا در وصیت‌نامه‌اش می‌گوید:"من با خودم عهد کردم که قصة دروغ را نخوانم و نشنوم". یعنی مثلاً شاهنامة فردوی را نه‌بخوانم و نه‌بشنوم. می‌گوید: "آدم دروغ را بخواند یا بشنود خراب می‌شود". حالا اگر من دروغ را بشنوم خراب می‌شوم یا دروغ را ببینم خراب می‌شوم. حالا اگر ما بیائیم یک دروغ بسازیم و در این دروغ یک بحث تربیتی مطرح کنیم. حالا من اول مورد جوازش را می‌گویم بعد مورد حرامش را.
 
می‌شود ما یک فیلمی درست کنیم در مورد موش و گربه، موش و گربه شیخ بهایی، موقعی که گربه می‌خواهد این موش را بگیرد موش می‌زند روی دندنة مقدسی و می‌شود درویش، موش درویش می‌شود و از این کارها می‌کند. حالا شرعاً جایز است من یک دروغ بگویم تا یک بحث تربیتی را مطرح کنم خود این که می‌گویم موش درویش شد دروغ است یا راست است؟ موش که دروش نمی‌شود؟ این که گربه این طور می‌گوید موش آن طور می‌گوید، اینها که واقعیت ندارد، اینها اساطیر است هدف خوبی دارد، گویندة هدف خوب دارد اما هدف خوب داشتن مجوز این کار می‌شود یا نمی‌شود؟ حالا دارم جوازش را می‌گویم تا بعداً حرمتش را بگویم.
 
در جوازش یک حدیث داریم که این حدیث هم از "انوار نعمانیه" "سید نعمت الله جزایری" است و در کتاب "شیخ عباس قمی هم وجود دارد، حدیث این است که یک شهری بود هیچ کس شاه نمی‌شد مردم می‌رفتند در بیابان‌ها یک فقیر و بیچاره‌ای را پیدا می‌کردند می‌گفتند شما بیا اینجا شاه ما باش، این فقیر و بیچاره هم می‌آمد و شاه می‌شد حالا که شاه می‌شد و به قدرت سوار می‌شد دیگر بنا می‌کرد به چپاول کردن و جمع کردن، یک دفعه مردم می‌ریختند شاه را لخت مادرزاد می‌کردند هر چه هم چپاول کرده بود مصادره می‌کردند و شاه را بیرون می‌کردند دوباره فردا می‌رفتند تو بیابان‌ها یک فقیر بیچاره را پیدا می‌کردند اون را می‌آوردند شاه می‌کردند این هم تا سوار بر قدرت می‌شد هی جمع می‌‌کرد جمع می‌کرد یکدفعه مردم می‌ریختند لختش می‌کردند، اموالش را مصادره می‌کردند و شاه را ولش می‌کردند. یک شخصی آمد شاه شد این که شاه شد یکی از همان روستائی‌ها آمد گفت این همشهری‌های ما بی‌وفا هستند، شاه را زود بیرون می‌کنند هر چی می‌خواهی جمع بکنی ببر بگذار بیرون شهر. این هم گوش کرد این هم هی پول جمع می‌کرد ولی می‌برد بیرون شهر قایم می‌کرد. یک‌دفعه مردم ریختند و این شاه را هم لخت کردند و بیرونش کردند، اما آن وقت دیگه آن بیرون خیلی چیز داشت. این حدیث تمام شد. سید نعمت الله جزایری و آشیخ عباس قمی مفصل بحث کردند که این شهر از نظر تاریخی کجا بوده، از نظر جغرافیایی کجا بوده است، نتیجه بحث‌شان هم این بوده که این شهر باید در بنی‌اسرائیل بوده باشد. این جوابش این است که این مثلاً شهر قم را دارد می‌گوید ربطی به بنی‌اسرائیل ندارد. هر روز صبح مردم می‌روند از زایشگاه ایزدی یک فقیر بیچاره‌ای را می‌آورند، لخت مادرزاد می‌آورند شاهش می‌کنند، مثلاً الآن من و شما شاه شدیم چه‌قدر جمع کردیم، شاه شدیم دیگر هی جمع کردیم، یکدفعه هم خبر نکرده لخت‌مان می‌کنند و هر چه جمع کرده بودیم مصادره می‌کنند و در قبر می‌گذارند. دوباره فردا می‌روند از زایشگاه ایزدی یکی دیگر را می‌آورند، درست است. آن کسی هم که آمد گفت این همشهری‌های ما بی‌وفا هستند آن پیغمبر بود. می‌گوید قبل از وفات هر چه جمع می‌کنید بگذارید بیرون شهر، صدقه بدهید، ‌به فقراء برسید، اگر شما را لخت کردند و بیرون کردند آن وقت آنجا خیلی چیز دارید.
 
ببینید این حدیث بود که من گفتم و از این طور احادیث ما زیاد داریم. حالا یک کسی بیاید بگوید فیلم هم همین طوری است بخاطر یک نتیجه اخلاقی و تربیتی یک قصه ساختگی درست می‌کنند. آن کسی که می‌گوید جایز است دلیلش این است، می‌گوید در روایات این نوع کارها را داریم پس معلوم می‌شود جایز است. یعنی من یک قصه‌ای ببافم، بسازم مثلاً فرض کنید یک فیلمی اینها می‌آیند درست می‌کنند از اساس فیلم دروغ است، یک زن و شوهری را نشان می‌دهد که با هم دعواشان هست بعد هم چه طوری با هم آشتی می‌کنند اصلاً یک وقت می‌بینی این فیلمی که این زن دارد در آن بازی می‌کند این اصلاً زن نیست،‌ مرد است اما دارد نقش زن بازی می‌کند تازه اگر هم که زن باشد، این آقا شوهرش نیست اصلاً معلوم نیست شوهر کرده یا نه، اگر هم شوهر کرده باشد این آقا شوهرش نیست. تازه این شوهرش باشد با هم دعوا ندارند تازه اگر دعوا داشته باشند این طوری آشتی نمی‌کنند. اما آن کسی که فیلم می‌سازد می‌‌گوید من یک هدفی دارم که می‌خواهم یک مسئله اخلاقی،‌ تربیتی و اجتماعی را با قالب این قصه به مردم یاد بدهم یعنی یک هدف مقدس اما در قالب کاملاً دروغ، آن وقت اینجا این بحث پیش می‌آید آیا آن که دین می‌گوید دروغ حرام است فقط دروغ به زبان است؟مثلا بگوییم این کوچه هفته پیش باز بود شلوغ بود امشب جلوی این کوچه را بسته‌اند، حالا کسی بیاید بگوید این کوچه باز است و این دروغ است، حالا اگر کسی دروغ عملی بگوید، دروغ فعلی بگوید نه دروغ زبانی، دروغ عملی نه دروغ زبانی. من در تلویزیون یک طوری نشان می‌دهم که در کشور هیچ خبری نیست، هیچ مشکلی نیست، مشکل دارد بیداد می‌کند اما یک طور عملاً نه این که به زبان بگویم مشکلی نیست. چهار نفر نشان بدهم که دارند می‌خندند و جک می‌گویند، زندگی‌شان را می‌کنند و می‌گویند هیچ خبری نیست در حالی که خیلی هم خبر هست، یک دروغ عملی.این که دین می‌گوید دروغ حرام است شامل این طور دروغی می‌شود یا نمی‌شود؟ من این لباس روحانی را بپوشم در خیابان راه بروم اگر طلبه نیستم و این لباس را بپوشم دارم دروغ عملی می‌گویم. یعنی دارم می‌گویم من عالم دین هستم ولی عالم دین نیستم، به زبان هم هیچ حرفی نزدم ولی دروغ، دروغ عملی است. ظاهراً دروغ عملی با دروغ قولی هیچ فرقی نمی‌کند، یعنی حرام، حرام است. خلاف واقع گفتن چه گفتن با زبان باشد چه گفتن با عمل باشد، اگر با عمل و روی حساب باشد و احکام کذب قولی داشته باشد بلکه اصلاً یک مواقعی عمل و فعل از قول مهم‌تر است آن موقع در این فیلم‌ها از اول تا آخرش دروغ است.
 
این بابا شده شاه، هیچ هم نمی‌گوید من شاه هستم اما لباس شاهی پوشیده، خود این دروغ است یا نیست. اگر من طلبه نباشم و این لباس را بپوشم دروغ عملی گفتم یا نگفتم؟ این زن نیست، مرد است اما لباس زن پوشیده، یک نوع دروغ است. اگر این طوری نگاه کنیم اینها همه‌اش دروغ می‌شود و حرام است و همان چیزی که از اول مطرح بود که هیچ وقت هدف توجیه کننده وسیله نیست. من اگر هدفم خوب است و هدف تربیتی دارم هدف تربیتی من مجوز این نیست که این دروغ‌ها را بگویم. این هم یک مسئله است.
 
من فقط دارم طرح مسئله می‌کنم و الا بحث اینها خیلی مفصل است. یعنی الآن من به صورت قطعی نگفته‌ام دروغ فعلی، دروغ عملی حرام است. خیر، این خیلی بحث می‌خواهد.
 
  پرستش بت در فیلمها
 
الآن همین فیلم حضرت یوسف(ع) یک مسلمان که در این فیلم بازی می‌کند، می‌خواهد نشان بدهد که بت پرستان چگونه بت را سجده می‌کند، به بت احترام می‌کنند الآن این آقایی که این نقش را بازی می‌کند این مسلمان است یک مجسمه، یک بت را می‌گذارند این حالا در برابر بت خم می‌شود این حلال است یا حرام؟ قطعاً و یقیناً این نمی‌خواهد بت را سجده کند این فقط می‌خواهد به دیگران نشان بدهد اما بهر حال دارد در برابر یک بتی تعظیم می‌کند، سرش را پایین می‌آورد این شرک است یا نیست؟ عرض کردم نیت ملاک نیست، در جلسه قبلی این را مطرح کردم و گفتم در توهین قصد و نیت شرط نیست. احترام به بت توهین به خداست در توهین قصد نمی‌خواهد. این قصد توهین به خدا ندارد اما بهر حال همین که می‌خواهد در فیلم نشان بدهد که بت پرستان اینگونه به بت تعظیم می‌کردند خود این حرام می‌شود یا نمی‌شود؟
 
   تشبیه زن به مرد، یا تشبیه مرد به زن در فیلمها
 
ما در روایات "من تشبه بقوم فهو منهم‏"[1] داریم یک وقت بحث این است که در کتابهای فقهی و مراجع می‌گویند فرض کنید یک زنی کت و شلوار بپوشد یا یک مردی چادر سرش کند، اینها را بحث می‌کردند که این کارها حلال است یا حرام است؟ بعد هم می‌گفتند در تعزیه‌ها این کارها را می‌کنند، یک مردی نقش مثلاً حضر زینب(س) را بازی می‌کند اینها حلال است یا حرام است؟ اینها مهم نیست که من بحث بکنم یک زن شلوار مردانه بپوشد یا یک مرد شلوار زنانه بپوشد. بعضی‌ها مثل آیت الله تبریزی(رضوان الله علیه) می‌آمدند این طوری بحث می‌کردند که حالا اگر زن کمربند ببندد یا زن عمامه سرش بگذارد این حلال است یا حرام است؟ اینها را هم ما کار نداریم؟ تو فیلم هم زن لباس مرد بپوشد؟ یا مرد لباس زن، آرایش هم بکند و مرد مثل زن آرایش بکند و یا بالعکس این هم مهم نیست. آیا می‌توانیم این را بگوییم که "من تشبه بقوم" این تشبه به معنی تشابه در مسائل جنسی است؟ همان که در روایت داریم امیرالمؤمنین(ع) مردی را دید در مسجد دید که "به تانث"[2]، یعنی یک مردی را دید این مرد عین دخترها ناز می‌کرد، بعد مثلاً مفعول واقع می‌شود به این معنا، تشابه را این گونه معنا کنیم بگوییم روایات داریم. یا نه تشابه را این طوری بگوییم این کاری که الآن دارند انجام می‌دهند پسرها خودشان را دختر می‌کنند جراحی می‌کنند دختر بشوند، این را می‌گوید تشبه در روایات. این مسلم هست در دین که تشبه حرام است، تشبه زن به مرد و مرد به زن، تشبه مسلمان به کافر حرام است. اما این که تشبه یعنی چی و مصداق آن چه چیزی است خیلی حرف دارد. یک وقت می‌گوییم کراوات زدن تشبه به کفار است یک وقت می‌گوییم خیر تشبه به کفار اینها نیست بدآموزی‌هایی که در این فیلم‌ها داریم مثلاً فرض کنید مثل تشبه به ملائکه، تشبه به وحی، در همین فیلم حضرت یوسف، زیاد نشان می‌دهد گاهی وقت‌ها یوسف عکس‌العملی نشان می‌دهد که یعنی الآن دارد بر او وحی نازل می‌شود، اگر که ما می‌گوییم یک نفر حرام است به شکل پیغمبر دربیاید، این که الآن بالاتر از پیغمبر را دارد تشبه می‌کند، این دیگر اصلاً از پیغمبری هم بالاتر این دارد وحی را تشبیه می‌کند و نشان می‌دهد. این کار جایز است یا خیر؟ فرض کنید ملائکه را چگونه تشبه می‌کنید، قرآن را چگونه تشبه می‌کنید؟ اینها خیلی مسئله دارد که اینها "ان قلت" "ان قلت" دارد فتوا هم متأسفانه در این چیزها نداریم.
 
 
 
قسم های دروغ در فیلم‏ها
 
قسم‌هایی که در این فیلم‌ها می‌خورند، یک فیلمی دارند بازی می‌کنند این می‌گوید به خدا قسم فلان، حالا همه‌اش صوری است، اما همین صوری الآن قسمِ به نام خدا است، قسم دروغ هم حساب می‌شود یا نمی‌شود؟
 
 
 
اظهار علاقه به زن نامحرم در فیلم‏ها
 
این مسئله که بسیار مبتلابه است و خیلی هم ناجور توی یک فیلم مرد نامحرم به زن شوهردار نامحرم اظهار عشق می‌کند و اظهار علاقه می‌کند این جایز است یا جایز نیست. این که صریح آیه قرآن هم داریم که زنی که در حال عده هست کسی حق ندارد به او بگوید من حاضرم با تو ازدواج کنم. گناه کبیره است. آیه قرآن است، "أو أکننتم فی أنفسکم"[3]، اگر یک زنی در حال عده است شوهرش مرده است، یک زن که درحال عده است یک کسی به او بگوید خانم ناراحت نباش عده تمام شد من شما را می‌گیرم. این گناه کبیره کرده است. روایات هم داریم خیلی هم روایت داریم. این تازه آن کسی که در حال عده است و شوهرش مثلاً طلاق داده یا مرده است، حالا اگر شوهر هم دارد، و یک کسی به او اظهار علاقه کند، در همه فیلم‌ها اینها وجود دارد، فقط بگویید این اظهار علاقه‌اش صوری است، آیه قرآن که می‌گوید جایز نیست که نگفته صوری یا غیرصوری، اطلاق دارد، بنابراین می‌شود گفت در هیچ شرایطی در هیچ فیلمی هیچ مرد نامحرمی نمی‌تواند به یک زن نامحرمی اظهار علاقه کند، اینها جایز نیست.
 
فرض کنید همان اولین مسئله‌ای که من مطرح کردم که اصلاً اصل بر اختلاط است یا عدم اختلاط؟ آن آیة شریفة قرآن "وَ قَرْنَ في‏ بُيُوتِكُن" و قرائتی هم "و قِرنَ في‏ بُيُوتِكُن"، معنی آیه این است که یعنی زنان پیامبر(ص) باید در خانه بمانند و اصلاً از خانه بیرون نیایند، اصلاً زن پیغمبر هر کسی از خانه بیرون بیاید گناه کبیره کرده است؟ این آیه دربارة زن پیامبر(ص) است، شامل زن‌های ما نمی‌شود اما تنقیح مناط چه؟‌یعنی چون زن پیغمبر است بیرون نیاید و یا چون زن است بیرون نیاید؟ این را باز بعضی از آقایان فتوا داده‌اند.
 
 
 
نگاه به زن در تلویزیون
 
یک وقتی فیلم است، یک وقتی زنده است مثلاً موقعی که زنده است خیلی از آقایان فتوا می‌دهند که نگاه به تلویزیون در موقع پخش زنده اگر گوینده زن باشد نگاه بکنید عین این است که به یک زن در خیابان نگاه کرده‌اید اگر آن حرام است این هم حرام است اگر حلال است این هم حلال است. بعضی‌ها می‌گویند حالا احتیاط واجب این است که نگاه نکنید. آن که بعضی‌ها می‌گفتند با قصد لذت بدون قصد لذت، همان حرفها اینجا هم هست، بعد آن موقعی که در فیلم است یک وقتی فیلم خارجی است، یک وقت فیلم داخلی است، فیلم خارجی این که می‌گویند اگر در حد متعارف پوشش داشت، بقیه‌اش را نگاه کردند طوری نیست، متعارف یعنی چه؟ یعنی متعارف اینجا یا متعارف آنجا؟ اگر که الآن یک فیلم اروپایی را در تلویزیون ایران نشان می‌دهند ما می‌توانستیم بگوییم که نگاه به تصویر یک زن نامحرم در صورتی که به حد عادی پوشش داشته باشد بقیه‌اش طوری نیست نگاه کنید. اما حالا مشکل این است که این عکس یک نامحرم در اروپا است که در ایران نشان می‌دهند. اگر شما در اروپا بودید می‌گفتید بله آن اندازه‌ای که پوشش دارد نگاه نکنید و آن اندازه‌ای که پوشش ندارد طوری نیست اما فرض این است که تصویر آنجا، فیلم آنجا اینجا دارد نشان داده می‌شود این چه حکمی دارد؟
 
 
 
اطلاع رسانی در رسانه
 
نکته دیگر این است که گاهی در این فیلم‌ها بحث اطلاع‌رسانی است، گاهی می‌گویند یکی از حقوق مردم بر گردن نظام این است که باید به مردم اطلاع‌رسانی بشود، آیا مردم اصلاً یک حق این طوری دارند که خبر داشته باشند چه بر کشور می‌گذرد، یا این طوری حقی ندارند. فرض کنید که الآن وضع مملکت چطور است این حق مردم است یا نیست، این را هم همه می‌دانیم که هر خبری نباید پخش بشود، این که بدیهی است. یکی از مراجع بزرگ که حالا شاید خیلی‌ها هم در ذهن‌شان بگویند که حالا یک مرجع تقلید با نظام هم موافق نیست، یا مثلاً رئیس رادیو و تلویزیون وقتی آمد نزد ایشان، این آقا یک دو سه جمله صحبت می‌کند، پسر ایشان که آنجا نشسته بوده می‌گوید آقای ضرغامی این حرف‌ها را باید بدون کم و کاست پخش کنی، یک موقع کم و کاست نکنید، خود همان مرجع تقلید می‌گوید خیر هر طور خودتان صلاح می‌دانید، هر جا را که باید حذف بکنید، حذف بکنید، یعنی در ذهن خود آن مرجع تقلید این است که این طوری نیست که هر خبری را همین طوری روی آنتن بگذاریم.
 
می‌شود یک صفحة حوادث در روزنامه‌ها داشته باشیم یا اشاعة فحشاست؟ آیا حق مردم است که بدانند چه جنایت‌هایی رخ می‌دهد، حالا شما می‌دانید در قم چند نفر محکوم به اعدام هستند یا خیر؟ اینها را من می‌توانم اینجا بگویم یا حرام است بگویم؟ حق شما هست که بدانید چند نفر در کشور زندانی است یا خیر؟ حق شما هست که بدانید الآن وضع امنیتی کشور در چه وضعی است؟ یعنی الآن در ایران هیچ انفجاری نیست یا هست و نمی‌گویند؟ این طور حقی دارید بدانید یا اصلاً حقی ندارید؟
 
در این شکی نیست که مسئولین کشور این حق را دارند که خبر را مدیریت کنند، در این کسی شک ندارد، نمی‌شود هر خبری را به مردم گفت خیلی از اخبار، اسرار مردم است خیلی اسرار کشور است. به تفسیر این آیه قرآن "وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَة[4]" مراجعه کنید "مرجفون فی المدینه" همین بحث خبر و خبررسانی است، پیامبر هر وقت جنگ می‌رفت مسلمانان می‌گفتند فقط همین یک چیز را می‌دانیم که این سمت که دارد ما را می‌برد این سمت هیچ خبری نیست. این معنایش این است که پیغمبر نمی‌گذاشت خیلی چیزها خبرش به مردم برسد، هر کسی هر خبری از هر کجا می‌آورد می‌گفت یا رسول الله مخفیانه بگویم یا در جمع بگویم، پیامبر(ص) می‌فرمود ما چیزی از اصحاب‌مان پنهان نداریم علنی بلند بگو، اما هر کس خبر نظامی داشت، پیغمبر می‌فرمود هیچ چیز از آن خبر را نباید در مسجد بگویی خودش بلند می‌شد شخصی یک نفری، حتی امیرالمؤمنین(ع) را هم نمی‌برد، شخصاً خودشان خبر را گوش می‌داد.
 
پس همه خبرها را نمی‌شود پخش کرد، در این هیچ کس شک و تردید ندارد که خبر باید مدیریت بشود. این حق نظام و هر کشوری است. ولی آیا این حق را هم دولت دارد یا خیر که فرض کنید الآن یک جا تظاهرات می‌شود البته اسمی هم نمی‌آورند که مردم خیال کنند کشور آرام است نمی‌دانم فلان جا بازار تعطیل است هیچ در اخبار منعکس نمی‌شود، کار درستی می‌کند یا خیر؟
 
اگر فرض کنیدکسی بیاید اینجا با شماها مصاحبه کند، مثلاً 50 نفر هستید با شما مصاحبه کند که این عابدی خوب صحبت کرد یا بد؟ پنج نفر بگویند خیلی خوب صحبت کرد، 45 نفر هم بگویند اینها چرند بود وقت ما را تلف کرد. بعد بیائیم آن 5 نفر که گفتند عابدی خیلی خوب صحبت کرد، اینها را پخش کنیم در یک مجله چاپ کنیم که این 5 نفر گفتند عابدی خوب صحبت کرد، 45 نفر هم گفتند به درد نمی‌خورد آنها را هم کتمان کنیم، این کار درست است یا غلط است؟ دروغ هم نیست آن 5 نفر واقعاً این حرف را زده بودند.
 
آیا این طوری مدیریت کردن خبرها درست است یا حرام است؟ احکام این‌ها را می‌شود از این آیات و روایات استنباط بکنیم و از این طور مسائل در رسانه خیلی زیاد است. انحصار رسانه درست است یا غلط است؟ یعنی مثلاً فرض کنید دولت بگوید حتماً باید تلویزیون در اختیار ما باشد، شما حق ندارید که مثلاً یک شبکه خاص خودتان داشته باشید، این کار جایز است یا جایز نیست؟ آیا ما می‌توانیم کاری انجام دهیم که مردم سراغ شبکه‌های دیگر نروند پارازیت‌ انداختن روی شبکه‌های دیگر حرام است یا حلال؟ من کاری بکنم که مردم رادیو لندن را گوش ندهند این کار حرام است یا حلال؟ از این طور بحث‌ها خیلی می‌شود مطرح کرد، ولی متأسفانه اینها بحث خیلی نشده است.
 
من قبلاً هم خدمت آیت الله قاضی‌زاده عرض کردم من این دو جلسه می‌آیم فقط طرح بحث می‌کنم، لذا اینقدر اینها بحثش زیاد است که نمی‌شود همه اینها را جواب داد فقط همین قدر که ذهن شما را تحریک بکنم که به این موضوعات فکر بکنید. مطالعه بکنید، هدف همین بود انشاءالله که خداوند به همه شما سلامتی و توفیق بدهد.
 
  
پرسش و پاسخ:
 
ـ یکی از حضار:یکی از موارد جواز دروغ و غیبت و... اصلاح ذات البین این درست است.
 
 ـ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد احمد عابدی:این درست است، ولی اینها در استفتائات "آیت الله خامنه‌ای" هم هست، متأسفانه اینها عمل نمی‌شود. ایشان در استفتائات‌شان دارند، کسی دیگر هم ندیده‌ام این طور فتوا داده باشند ولی ایشان دارند. هیچ وقت در این طور موارد حکم کلی مجاز نیست، این فتوای ایشان هست. یعنی هیچ قاضی حق ندارد حکم این طوری بنویسد، قاضی بگوید تظاهراتی که الآن در خیابان است قاضی حکم بدهد و بدهد دست پلیس بگوید بروید هر کسی که دارد شلوغ می‌کند و اختلال در نظم ایجاد می‌کند دستگیرش کنید. اگر قاضی این طوری بنویسید و بدهد دست پلیس خود قاضی مجرم است. قاضی باید زندان برود، قاضی چگونه باید بنویسد آقای فلان ابن فلان را در آنجا دستگیر کنید، دوباره حکم دیگر آقای فلان را دستگیر کنید، شخصی، کلی نمی‌شود.
 
 در اصلاح ذات البین دروغ حلال است، اما اصلاح ذات البین باید شخصی باشد، یعنی چی؟ اگر شما فرض کنید پنجاه نفر هستید 25 نفر از شما با 25 نفر دیگر دعوا دارید، من نمی‌توانم اینجا بنشینم دروغ کلی بگویم برای این که دعوای این 25 نفر را حل بکنم، باید با این دو تا جداگانه یک دروغ بگویم، با آن دو تا جداگانه یک دروغ دیگر. نمی‌توانم یک دروغ کلی بگویم. ولی تلویزیون چی می‌گوید تلویزیون می‌گوید من می‌خواهم با این فیلم اصلاح ذات البین بکنم در کل کشور، این کلی است، این دروغ جایز نیست. عرض کردم دروغ گناه است و گناه کی جایز می‌شود، هفته پیش این را گفتم، هفته پیش گفتم اگر فردوسی و حافظ امروز بودند، آیا می‌رفتند فیلم بسازند یا خیر؟ گفتند که فردوسی و حافظ می‌رفتند سراغ هنر فردی،‌ نمی‌رفتند سراغ هنر جمعی، و از این طور نمونه‌ها در استفتائات است که ببینید "کلی" هیچ وقت مجاز نیست، بلکه خود کلی حکم دادن حرام است.
 
ـیکی از حضار:شما فرمودید که تلویزیون مهم است و این اهمیتش باعث می‌شود که این جزء نفع بیاید و بعد آن قاعده‌ها را ما روی آن اجرا بکنیم. اولاً خود این بحث حرف دارد که این قدر تلویزیون مهم نیست، رسانه را کار ندارم، تلویزیون این قدر مهم نیست، حالا از یک خانه یخچال را برمی‌داریم می‌بریم و تلویزیون را هم می‌بریم ببینیم کدام یکی باعث می‌شود که زندگی مختل بشود؟
 
 ـ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد احمد عابدی:در خانه ما اگر که یخچال نباشد اختلال نظام می‌شود در خانه من و بچه‌ها می‌ریزند سر من یا تلویزیون نباشد؟
 
ـ یکی از حضار: این ممکن است فردی باشد؟ در منزلی ممکن است دو هفته تلویزیون روشن نباشد انگار نه انگار!
 
ـاستاد: خیر فردی نه، شما استثناء هستید، ببینید عرض کردم در سوریه، هندوستان، پاکستان مردم کپرنشین هستند سفره ندارند، پنکه و... هیچی، ولی آنتن ماهواره دارند.
 
ـ یکی از حضار: این صحبت را قبول دارم ولی این دلیلی بر ضرورت نیست؟
 
ـ استاد:چرا نیست؟ چرا همین دلیل بر ضرورت است.
 
ـ یکی از حضار:این دلیل بر ضرورت نیست که بخواهیم آن قاعده روی آن اجرا بکنیم.
 
ـ استاد:پس چه طور باید تشخیص بدهیم، یک مطالعه میدانی همین را می‌گوید.
 
 ـیکی از حضار:حالا بعد اگر اطلاع‌رسانی حق ما شد، حق اختیار باید برای ما باشد که ما دو طرف را گوش نکنیم خودمان انتخاب کنیم این با قاعده اختیار یک مقداری مدیریت کردن است.
 
ـ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد احمد عابدی:من نظر که ندادم، من نظر ندادم که اصلاً اطلاع‌رسانی حق شما هست یا نیست؟ فقط طرح کردم گفتم یکی از حقوق مردم بر گردن نظام چه چیزی است؟ اطلاع‌رسانی است، اما ممکن است شاید کسی بگوید خیر مردم چنین حقی ندارند.
 
 ـیکی از حضار:در تقسیم‌بندی رسانه، آنها را تقسیم کرده‌اند به رسانه سرد و گرم، واقعش این است که من خودم بحث تلویزیون و چیزهای دیداری را خیلی حساسیت دارم، حتی بچه‌ها را که پای تلویزیون می‌نشینند هر چند وقت یک بار یک تکانی بدهید، یک کار بدهیم که تمرکز نکنند روی تلویزیون و فیلم و... بخاطر این که فکرشان را از کار می‌اندازد یعنی قدرت تصمیم‌گیری را از آنها می‌گیرند.
 
ـ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد احمد عابدی:اصلاً می‌گویند کسی در شبانه‌روز سه ساعت تلویزیون نگاه بکند، خُل است. حتی مسئولین همین تلویزیون خودمان هم این را می‌گویند، این کار آدم عاقل نیست سه ساعت بنشیند پای تلویزیون، هیچ وقت آدم عاقل این کار را نمی‌کند. جنبه‌های منفی و مخربش خیلی زیاد هستند.
 
 ـیکی از حضار:بحث موضوع‌شناسی و فراورده‌های فکری بشر را رصد کردن، این که ما از یک پنجره‌ای نگاه کنیم، موضوع‌ها را بیائیم طرح کنیم، مقابل امکان دارد کسی بیاید ضد آن را طرح کند، این بحثش در کنار این جور حکم، ما بیائیم الآن حکم را بیان کنیم، بعد بگوییم حکم نشده، موضوعات را بیان کنیم، یعنی الآن حضرتعالی فهرست موضوعات کردید، در کشور خودمان، یا بین شیعیان مثلاً اخباریون همچین حرکتی دارند، حجیته همچین حرکتی دارند. آنها می‌آیند یک موضوعاتی را می‌تراشند بعد ارجاع می‌دهند که می‌گویند باید حضرت مهدی(عج) بیاید، اخباری‌ها می‌گویند باید به اخبار مراجعه کنیم، اینها موضوعاتی که به دست‌شان می‌رسد فراورده‌های فکری بشر را با فراورده‌های فکری بشر مقایسه نمی‌کنند، یعنی الآن حضرتعالی فهرست موضوعات می‌کنید این فهرست موضوعات در مقابل فهرست موضوعات دیگر قرار نمی‌گیرد، تا تراز بر آن پیدا بشود که بعد ما آنجا برویم داخل فقه یا قرآن یا منبع حکم پیدا کنیم.
 
ـ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد احمد عابدی:درست، ولی علت این که ما موضوع را مطرح می‌کنیم، می‌خواهم بگویم که در حوزه از این طور بحث‌ها که خیلی مبتلابه است مطرح نمی‌شود. در هر خانه‌ای هم اینها هست. اما خود این را یک جا الآن دارم بحث می‌کنم.
 
 ـ یکی از حضار:شما الآن ابزار موضوع را مطرح می‌کنید، الآن باید یک همایشی باشد 20 نفر متخصص در قسمت‌های مختلف بدن انسان، نشسته باشند، شما اگر از گوش می‌فرمایید ارتباط آن با چشم، با قلب، آن کنگره یا آن همایش می‌تواند آخرین نظر را در موضوع بدهد.
 
ـ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد احمد عابدی:از این کارها هم کرده‌ایم، نه اینکه این من الآن آمده‌ام در مؤسسه فهیم این حرف‌ها را می‌زنم. در خود رادیو و تلویزیون از این طور جلسات گرفتیم، در تهران در دانشگاه هنر از این طور جلسات برگزار کردیم.
 
 ـ یکی از حضار:فرمایشات شما را اگر ورق بزنیم در اروپا بیش از این موضوعات است.
 
ـ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد احمد عابدی: من فقط می‌خواهم همان حرف‌هایی که در اروپا هست، یک شمه‌اش را اینجا بگویم تا شما ذهن‌تان درگیر این مسئله بشود، درباره آن فکر بکنید، هدف ما همین است، من که نمی‌توانستم با دو جلسه بیایم جواب سؤالات را بدهم.
 
عرض کردم من سال گذشته یک سال تحصیلی البته هفته‌ای یک جلسه، فقط درس‌مان در تهران همین بود اصل بر اختلاط یا عدم اختلاط. همین موضوع بود.
 
 ـ یکی از حضار:الآن این فرمایش شما موضوع‌شناسی است یا خیر؟
 
ـ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد احمد عابدی: نه این موضوع‌شناسی نشد، طرح مسئله شد، یعنی اهتمام و ضرورت، این که بهر حال در این زمینه فکر بکنیم همین، اما آن موقع اگر خواستیم بحث بکنیم آن وقت دانه دانه این را موضوع‌شناسی کنیم و بعد هم روی حکم آن بیائیم.
 
 ـ یکی از حضار:یعنی قبل از اختلاط زن و مرد ما نباید بیائیم مرد و زن را از نظر متخصصین و فراورده‌های فکری بشر بررسی بکنیم و بعد نظر بدهیم.
 
ـ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد احمد عابدی:چرا باید این کار را بکنیم اما من می‌گویم فعلاً در مؤسسه فهیم، در اولین کار باید چه‌کار کنیم، بگوییم ایهاالناس یک ضرورتی وجود دارد، که در این باره مطالعه بشود این یک، اگر این را پذیرفتید حالا چه‌کار بکنیم، بعد باید بیائیم جلسه بگذاریم موضوع‌شناسی بعد از موضوع‌شناسی تازه برویم روی حکم آن، بعد که حکم آن معلوم شد حالا روی نحوة اجرا کار کنیم.
 
مطلب دوم را من در جلسه قبلی مطرح کردم، مطلب اولی که فرمودید جنبش نیست، ‌این فقهی که ما داریم فقه فردی است، و آن چیزی که در این دو جلسه من مطرح کردم، بحث جامعه و اجتماع است، همیشه همه شما شنیده‌اید که آبروی مردم بردن بدترین گناه است، اما تا حالا آیا به ما گفته‌اند آبروی نظام بردن هم گناه است یا خیر؟ اگر آبروی یک آدم بردن گناه کبیره است، آبروی نظام بردن چه؟ حالا آبروی یک مسئولی که خیلی مهم است، آبروی رئیس‌جمهور بردن گناه است یا نه؟ شخصش را نمی‌گویم ریاست جمهوری را می‌گویم. یعنی در فقه‌مان اینها را بحث نکرده‌ایم با این که اینها الآن مبتلابه هر روز همه ماست، همین چند روزه همه در مورد رئیس جمهور چی می‌گوییم. آبروی نظام بردن همان حکم آبروی فرد بردن را دارد، یا گناهش بزرگ‌تر است یا که نه حلال است هیچ طور هم نیست؟! متأسفانه فقه ما همه‌اش رفته روی فقه احکام فردی، و احکام جامعه که مهم‌تر است بحث نکردیم. از این طور مسائل خیلی هست، من فقط اشاره کردم.
 
انشاءالله خداوند به همان توفیق بدهد احکام خدا را بهتر بشناسیم و به عمل آنها موفق بشویم.
 
 منبع: www.fahimco.com
 
[1] بحارالانوار، ج 11،
 [2] علل الشرائع، ج‏2، ص: 602
 [3]  سوره بقره آیه 235
 [4] سوره احزاب آیه 60
مرجع : وبلاگ دریای معارف الهی
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *