مهدی اسلامی در وبلاگ تک نوشته های یک روزنامه نگار نوشت:
در سه سال گذشته، شاهد مواضعی از سوی آیتالله هاشمی رفسنجانی بودیم، که گاه دو پهلو و مبهم بود و همین امر، سبب میگردید که برداشتهای گوناگون از سخنان ایشان اتخاذ گردد. از آن جمله سخنان ایشان در خصوص فتنه ۸۸ که برخی قرائتی کاملا همسو با اصولگرایان و برخی گزارشی کاملا مطابق میل سبزها از آن ارائه مینمودند. آخرین موضع از این دست، گفتوگویی است که با سایت دیپلماسی ایرانی انجام شده است و بهانه جدید رسانههای اپوزیسیون برای حمله به جمهوری اسلامی به خصوص سیاست خارجی نظام شده است.نکته اول؛ آقای هاشمی در ابتدای صحبتهای خود میگوید: “حذف آقای منتظری از قائم مقامی اتفاق بدی بود و من برای جلوگیری از آن هر کاری که لازم بود، کردم اما نشد. “ این سخنان در حالی است که اینک نتیجه آن تدبیر امام بر همگان آشکار گشته است و کارنامه وی پس از عزل تا زمان ترک دنیا، کارنامهای عبرت آموز است. از سوی دیگ نظر صریح امام خمینی (ره) از ابتدا عدم انتخاب آقای منتظری و پس از مواضع غلط وی و نفوذ کامل جریان انحرافی وقت به بیت ایشان عزل وی بود و طی نامهای در تاریخ ۶/۱/۶۸ این مطلب را برای ثبت در تاریخ و اطلاع همگان اعلام کردند و آقای هاشمی از این نظر صریح امام از ابتدا کاملاً مطلع بود با این حال چگونه ایشان ادعا میکند عزل آقای منتظری اتفاق بدی بوده است! هاشمی و منتظری در محضر امام خمینی
هاشمی و منتظری در محضر امام خمینی
ظاهر این نظر نشاندهنده مخالفت صریح و عملی ایشان با نظر حضرت امام (ره) است؛ گرچه معنای دیگری نیز از آن برداشت میشود و آن تلاش برای ریزش حداقلی است، اما به راستی با کدامین بها؟
شاید نگاهی به تحلیل رسانههای بیگانه بر مواضع ایشان بتواند علت دیگری را نیز برای این مواضع ترسیم کند. آنجا که بیبیسی و … از هاشمی به عنوان مرد دوم نظام در مقطع طولانی از تاریخ جمهوری اسلامی پرداخته بود و مواضع وی را با مواضع منتظری به عنوان مرد دوم وقت مقایسه کرده بود. در طول دو سال گذشته یکی از جملات مکرر شنیده شده از دلسوز نظام نیز این بوده است که کشور نیازی به یک منتظری دیگر ندارد و نباید گذاشت وی در آن مسیر حرکت نماید. احتمال حاصل از این مقدمه این است که هاشمی با زیر سوال بردن عزل منتظری قصد پیشگیری از حذف خود را دارد.
در بخش دیگری از این مصاحبه، سیاست خارجی دولت مورد نقد جدی قرار گرفته است و روابط ما با کشورهای همسایه تیره و تار توصیف گردیده، در حالیکه کافی است با نگاهی منصفانه به روابط ایران با عراق، ترکیه، قطر، امارات، افغانستان، پاکستان و کشورهای آسیای میانه نگاه بیندازیم و آن را به عنوان نمونه با سال ۱۳۷۴ که زمان مشابه ریاست جمهوری ایشان است مقایسه کنیم، به چه نتیجهای خواهیم رسید؟ البته ناگفته پیداست شرایط زمانها متفاوت است و ایران همیشه سیاست خارجی خود را بر اساس ۳ اصل عزت، حکمت، مصلحت و استراتژی طراحی شده از سوی امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری تنظیم میکند. اما اشاره آقای هاشمی به مسأله عربستان و اتهامات ایشان به دولت مبنی بر مقصر بودن در تیرگی روابط ایران با این کشور نیز قابل تامل است؛ ایشان در این مصاحبه میگوید: روابط ایران و عربستان تیره و تار گردیده و دولت در این مسأله با اتخاذ مواضع تند به منافع ملی کمتر توجه میکند و این موضوع برای ایشان بسیار تلخ میباشد. در رابطه با عربستان نیز به واسطه همراهی تمام عیار این کشور با سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه خاورمیانه، مخالفت صریح مقامات آن با بیداری اسلامی در منطقه، حمایتهای تمام عیار اطلاعاتی و مالی از گروهکهای تروریستی مخالف جمهوری اسلامی مثل گروهک تروریستی ریگی، اعزام گروههای تروریستی به عراق و سوریه و حمایت همه جانبه از این گروهها و فتنهانگیزی در این دو کشور و از همه مهمتر اشغال نظامی کشور بحرین و سرکوب و قتل عام شیعیان، روابط ایران و عربستان تیره شد و مشخص است مسئولان نظام خواهان تیرگی روابط نبودند. جالب است که جمهوری اسلامی به واسطه حمایت از خواستههای بر حق مردم مظلوم بحرین، مورد اتهام رسانههای غربی و منطقهای وابسته به آنها شد؛ حال سؤالی که مطرح میشود اینست که چرا آقای هاشمی تاکنون از مردم مظلوم بحرین حمایت قاطع و صریحی انجام ندادهاند و هنوز حاضر نشدهاند رژیم عربستان را به خاطر اشغال نظامی این کشور و قتل عام شیعیان، صریحاً محکوم کنند. اما نکته سوم این مصاحبه؛ آقای هاشمی در این مصاحبه اعتراف میکند نظر صریح رهبری عدم عدول از شعارهای اساسی نظام و سیاستهای انقلاب در برابر آمریکا بوده است و لیکن آقای هاشمی از این مواضع عدول کردهاند تا جایی که خودشان اذعان دارند: “ما در ایران در پاسخ آمریکا کمی تلخ جواب میدادیم که تابع سیاست رهبری بودیم البته تا آن مقدار که من ملایمت میکردم، آنها جلو میآمدند و شاید اگر با آمریکا هم مثل اروپا رفتار میکردیم، مشکلات کمتری برای ما پیش میآمد. ” حال سؤال اساسی از ایشان اینست که آیا این کار شما مخالفت عملی با ولایت فقیه نبوده است؟ در حالیکه ولی فقیه به عنوان نگهبان و چشم بیدار انقلاب استراتژی مقابله با آمریکا و عدم نرمش در برابر استکبار را اتخاذ کردهاند، چرا شما با ایشان مخالفت کرده و با اجتهادات خود سیاست خارجی را پیش میبردید؟ به نظر میرسد برخی تلاش دارند ترمیم نسبی اذهان متدینین که به واسطه مواضع مثبت ایشان در ماههای اخیر شده بود را با انتشار این مصاحبه از ایشان مخدوش نمایند و در آستانه انتخابات، با زیر سؤال بردن سیاستهای کلی نظام، جایگزین کردن مسائل فرعی به جای مسائل اصلی و ایجاد جنگ رسانهای داخلی و بحران تصنعی در داخل کشور و سوار شدن بر روی موج آن و میدانداری کردن برای خود مستمسکی برای بازگشت به قدرت فراهم سازند. این در حالی است که در فاصله اندکی از این مصاحبه، ایشان در دیدار اعضای انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز ارتباط خود با مقام معظم رهبری را بسیار خوب و همدلانه توصیف کرد و تأکید کرد: در وضعیت کنونی بدیلی برای نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه و نیز شخص آیت الله خامنه ای به عنوان ولی فقیه در کشور نمی شناسم.
کاش آیت الله هاشمی رفسنجانی، در ان مصاحبه نیز همچون این سخنان از موضع دفاع از انقلاب و رهبری بهانهای برای تندروها فراهم نمیساختند و به گونهای سخن میگفتند تا همچنان تبعیت از امام و رهبری از آن استنباط گردد و هیچ کس نتواند با تفسیر آن، نوعی تقابل با بنیانگذار انقلاب و خلف ایشان را ترسیم نماید که به بیشک با چنان مصاحبههایی هیچگاه نمیتوان ذهنیت مردم را نسبت به عزل حامی تروریستهای منافق تغییر داد و هیچ مستمسک مفیدی برای بازگشت به قدرت افراد مورد حمایت ایشان نخواهد داد.