زیباکلام: صرفنظر از اینکه [هاشمی] در گذشته چه عقایدی داشته است، ایشان در بیست اردیبهشت 92 به هیچ وجه یک رسالت تاریخی، دینی و ماوراءالطبیعهای برای جمهوری اسلامی ایران در ستیزهجویی و پیکار با امریکا، اسراییل و انگلیس قائل نیست.
این راستا روزنامه "سلام" منتسب به موسوی خویینیها و عباس عبدی و ماهنامه "بیان" منتسب به آقای محتشمیپور از رسانههای جریان چپ بودند که با آقای هاشمی رفسنجانی مخالفت میکردند، در عین حال در جناح راست نیز روزنامه "کیهان" و "رسالت" بیشترین حملات را به خاطر سیاستهای اقتصایشان به آقای هاشمی داشتند.
نبوی: بنده به عنوان یک طلبه نسل دوم انقلاب که از لحاظ فکری، فرهنگی و بعضا مدیریتی حضور داشتم و دارم یک اعتراض شدید هم به آقای هاشمی دارم که ایشان لحن گزندهای دارند و حتی نسبت به اطرافیان خودشان نیز یک لحن گزندهای دارند. وقتی ایشان میگویند کسی وجود ندارد که در قامت مدیریت اجرایی کشور نقش مورد نظر ایشان را اجرا کند، در واقع نفی بسیاری از افراد و شخصیتهاست
دورهای آقای هاشمی بودند، در برههای دیگر شدیدترین انتقادات را نسبت به ایشان مطرح میکردند. در دوران اصلاحات کسانی که بر ضد آقای هاشمی قلم میزدند و عالیجناب سرخپوشی را معرفی میکردند که از طرف ایشان میروند و میکُشند. تا این حد آمدند آقای هاشمی را معرفی کردند و بعد همینها آقای هاشمی را منجی معرفی میکنند که باور این بسیار مشکل است.
زیباکلام: باید سعی کنیم که در درون نظام کار کنیم، زیرا اگر بخواهیم بیرون نظام باشید میشویم نهضت آزادی که سی سال است یک گوشه نشسته است. این ضعف، ضعف رهبری است که جریان اصلاحات در خود میبیند که تا چند روز مانده به پایان ثبتنام این دست ما به دست دیگر میگوید چه کار باید بکنیم؟
هاشمی است، پس چه کسی میگوید اصلاحطلبان نیامدهاند؟ ولی بدانید اگر هاشمی رفسنجانی و خاتمی نیاییند، اصلاحات نخواهند بود.
نبوی: آقای هاشمی شما بودید که در دولت خودتان بدون آنکه ما پشتوانههای لازم را داشته باشیم، بعضی از کشورها را تهدید میکردید. شما بودید که با بعضی از گروههای سیاسی برخورد تند میکردید و میگفتید اگر فلان گروه ادامه بدهد، مردم با آنها تسویه حساب میکند و مردم را تهییج میکردید.
که از همه چیز جا ماندهاند. به عنوان مثال به تعدادی روشنفکر جوزده پول میدهند یکسری مجلات را منتشر کند. چرا آقای زیباکلام همیشه کار خود را انجام میدهد؟ به خاطر اینکه چه کُند تحلیل کند و چه تند تحلیل کند، کار علمی خود را انجام میدهد ولی بنده نشان میدهم یک عده از کسانی یک مقدار فنی خواندند و یک مقدار چیز دیگری خواندند و آخرش هم از یک کشور دیگری دکترای علوم اجتماعی گرفتند و برگشتند. خب! این آدمی که فسیل هم شده است، به درد کجای حکومت میخورد؟ ما با این مسئله مواجه هستیم که مسئله وارونه میشود. شما میگویید چرا اجماع نمیشود، بنده عرض میکنم به همین دلیل است. نمیتوانند همدیگر را بپذیرند و قبول کنند.