جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۷
۴
"دولت اسلامی" در گفت و گو با حسین کاشانی پور

بهترین شاخص برای نزدیک شدن به دولت اسلامی، تلاش برای رسیدن به "اقتصاد مقاومتی" است

يکشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۰۳
کد مطلب: 377841
یا ما اسلام را می خواهیم که باید در آن صورت محتوا اسلامی باشد و یا نمی خواهیم که باید سراغ جمهوری صرف برویم و نمی توانیم بگوییم اجرای حدود اسلامی در حکومت اسلامی مورد خواست مردم، مخالف آزادی بیان است.
بهترین شاخص برای نزدیک شدن به دولت اسلامی، تلاش برای رسیدن به "اقتصاد مقاومتی" است
گروه سیاسی جهان نيوز ـ حامد افروغ: هفته دولت بهترین فرصت برای نقد و بررسی حرکت دولتها جهت نیل به دولت اسلامی است. در همین راستا دولت کوتاه شهید رجایی (ره) به عنوان الگویی ماندگار و محبوب نزد دولتها و ملت ایران، یکی از طرازهایی است که می تواند بهترین محک برای این بررسی باشد.

در همین زمینه با کارشناس مسائل سیاسی آقای «حسین کاشانی پور»، به گفت و گو نشستیم تا ضمن مرور شاخص های دولت اسلامی در کلام رهبر معظم انقلاب، به نقد و بررسی حرکت دولتهای قبل و دولت فعلی بپردازیم.

* خصوصیات و تعریف دولت اسلامی از نظر شما چیست؟

اگر بخواهیم ورود مبنایی داشته باشیم معمولا به قوه اجرایی دولت می گویند. در کشور ما نیز با توجه به تفکیک قوا در یک تعریف خاص قوه مجریه دولت می نامند.ولی در مفهوم کلی شاید گاهی همه دست اندر کاران امور مملکت توسط برخی از مردم دولت شناخته شوند، اما از آنجا که به طور خاص قوه مجریه عهده دار مدیریت و اداره وزارت خانه هاست قوه مجریه شناخته می شود بحث امروز مربوط به دولت است.

در جایگاه بحث رفتار اسلامی باید همه اجزای حکومت را در نظر بگیریم و از همه مطالبه رفتار اسلامی داشته باشیم نه قوه ای خاص تا بتوانیم بگوییم اسلامی هستیم.که البته در فرصت ها و مناسبت های خاص سایر قوا این موضوع متناسب با وظایف و کارکرد های دستگاه ها قابل بحث و بررسی است.
وقتی پسوند اسلامی را به دولت متصل می کنیم همانطور که نظام ما جمهوری اسلامی است، محتوا را تعیین کرده ایم. به این معنی که دو رکن نظام ما یکی اسلامیت است و دیگری جمهوریت که اینها لازم و ملزوم هم بوده و یکدیگر را تضمین می کنند و از هم جداشدنی نیستند. در رابطه با دولت اسلامی هم همین معنا قابل تعریف است یعنی دولتی که محتوای اسلامی دارد. اسلامی که با یک دولت باید در ارکان جامعه جاری بشود. لذا این یک مساله سنگین است چرا که باید اسلام را به تمام معنا در جامعه پیاده بکند و در جزء جزء روش ها و برنامه ها و اهداف و رفتار و آثار عملکردی دولتها بتوانیم اسلام را مشاهد کنیم.

* این دعواهای سیاسی که مردم از دولت ها می بینند را چگونه می شود توجیه کرد تا مردم دلسرد از رسیدن به دولت اسلامی نشوند؟

من به دعوا معتقد نیستم و اینها بیشتر اختلافات است. ببینید هر کدام از قوا حقوقی دارند. اما پیش می آید که مثلا در درون قوا وزارت خانه ها یا اداره ها و دستگاه ها با هم اختلافی پیدا می کنند که در اینگونه موارد سعی آنها بر این است که درون قوه ای مشکلشان را حل کنند تا تاثیر منفی و اثرات مخرب به واسطه مشاهده اختلافات داخلی در مردم و جامعه ایجاد نشود.

در حوزه تعاملات بین قوا هم حقوقی وجود دارد . مثلا در مورد همین استیضاح اخیر، دولت حق دارد که وزیر داشته باشد و مجلس هم حق دارد وقتی رای اعتماد داده است بر نحوه عملکرد و بر الزاماتی که در رای اعتماد از وزرا خواسته است نظارت کند از این رو حق استیضاح هم دارد البته باید نهایت تلاش مجلس این باشد که این اتفاق نیفتد که در همین قضیه اخیر هم گویا به معنای واقعی این مهلت دادن و مماشات و پادرمیانی و تلاش برای عدم استیضاح انجام شد و روند کار از زمانی که در صحن مجلس مطرح شد به طول انجامید. خوب این ها را نمی توان دعوا نامید،آنچه مهم است اینکه در انجام این روند قانونی نباید بداخلاقی صورت بگیرد. در بحبوحه این اختلافات شاخصه های اخلاقی باید لحاظ شده و اعتقادات ناب اسلامی مد نظر قرار گیرند. و مردم هم خرسند می شوند ببینند که نمایندگان از حق قانونی خود برای نظارت بر دولت استفاده واقعی می کنند و فرمایشی نیست. چرا که پیش از انقلاب مردم با دیدن همین فرمایشی بودن مجلس وقت ناامید و سرخورده بودند. اما امروز مجلس و دولت هر کدام قوایی مستقل اند و در عین تعامل و همکاری برای کلیت حرکت جامعه، در جایگاه خود ،مجلس هم به عنوان نمایندگان مردم و عصاره فضایل ملت و به عنوان نهاد در راس امور نظارت خود را اعمال می کند که در این قضیه به استیضاح منجر شد.

این اسمش دعوا نیست و اسمش استفاده از حقوق است چرا که دولت سعی در حفظ وزیر خود و مجلس سعی در اعمال نظارتش دارد. نهایتا هم انچه را که قانون تعیین کرده است رای نمایندگان بعد از استیضاح باید دوباره تعیین کند وزیر بماند یا برود.

* نظرتان درباره جوسازی هایی که در جهت مخدوش جلوه دادن نیت استیضاح مطرح می شود چیست؟

ببینید وقتی ما شاخص اعلام می کنیم و اخلاق را مطرح می نماییم چند مولفه مطرح می شود مثل صداقت، مسئولیت پذیری، راستی، عدم افتراء و بسیاری ویژگی هایی که در دین اسلام مذموم است اما کلیت استیضاح می تواند درست باشد اما در بحبوحه آن اتفاقاتی بیفتد یا کلماتی رد و بدل بشود و یا استناداتی صورت بگیرد یا ادبیاتی استفاده بشود که در چهارچوب اخلاقی ما نگنجد. در دفاع هم همینطور می تواند این اتفاق بیفتد. در زمینه سازی ها هم همینطور، می شود زمینه سازی هایی صورت بگیرد از هر دو طرف که با اصول سیاست عین دیانت سازگاری نداشته باشد و نوعی سیاسی کاری باشد و متاسفانه این نوع اقدام سیاسی علیرغم سیاست واقعی اسلامی که بسیار شیرین هم هست و عین دیانت ماست مردم را دلزده می کند.

در اهمیت سیاست روایت داریم که ویژگی امام جامعه آن است که علم و توان سیاسی دارد. منتها سیاستی که با چهارچوبی مشخص است و آن چهارچوب اسلام است. اما انحراف می تواند هم در روند استیضاح و هم بعد از استیضاح صورت بگیرد. حتی بعد از استیضاح هم می تواند رفتارهایی صورت بگیرد که با اخلاق ما ناسازگار باشد و همین مسائل تنفر ایجاد می کند و مردم را ناراحت می کند چون مردم از مجموعه مسئولین چه در دولت و چه مجلس انتظار رفتار اسلامی دارند.

* چگونه است که نیروهای انقلاب دولت شهید رجایی در میزان عمل به اسلام دولت تراز می دانند؟

یکی از دولتهایی که ما می توانیم از آن یاد کنیم که تخلفی اخلاقی از او ندیدیم، دولت شهید رجایی بود. وی به معنای واقعی خدا را قبول داشت و در متن میدان دنبال اخلاق بود. برای همین است که وی الگو شده است. از آنجا که برپا کنندگان نظام به دعوت امام آمدند و نگهدارندگان نظام هم همینطور و شهدا برای دفاع از نظام و ولایت فداکاری کردند تمام دولتها داعیه ولایت مداری داشتند و این یکی از مسائل مهم بعد از انقلاب است. در حوزه ولایتمداری شهید رجایی به عنوان یک الگو و دلداده ولایت قابل شناسائی است. وی بعد از آوردن نام خدا در سخنرانی ها با دعای برای امام کلامش را شروع می کرد و در پایان هم با دعای به جان امام کلامش را تمام می کرد. و وقتی سخنانش را انسان گوش می دهد حس می کند که وی با تمام وجودش اینگونه عمل می کند. او به معنای واقعی کلمه ساده زیست بود و ساده زیستی برایش نمایش و ژست و هیاهوی تبلیغاتی نبود. به معنای واقعی دشمن شناس و استکبار ستیز بود،یک عنصر جهادی و یک رزمنده واقعی بود،او به بیت المال حساس بود و به جزئیات در این حوزه توجه می کرد. شهید رجایی واقعا مردم را ولی نعمت می دانست و خود را هویت یافته به دست اسلام و امام و امت می دانست. نوع طرح هایی که ارائه می داد حاکی از واقعیت خواست او بود نه اینکه یک نمایش باشد. برای همین طرح هایش ماندگار شد مثل طرح شهید رجائی.

البته عمر دولتش کوتاه بود و خدا لعنت کند منافقین را که چه بزرگانی را از ملت گرفتند. اما همان فرصت کوتاه الگویی شد برای سایرین.

* رهبر انقلاب جمله ای دارند به این مضمون که امیرکبیر کمتر از ۴ سال حکومت کرد اما خدمات بسیار و ماندگاری داشت لذا دولتها فرصت ۴ ساله را کم ندانند زیرا می توانند خدمات شایانی به ملت ارائه دهند. با این تعبیر الگو بودن دولت شهید رجایی به عنوان کم زمان ترین دولت انقلاب را چگونه تبیین می کنید؟

شهید رجائی و دولت او عمر کوتاهی داشتند اما برکات یک دولت کام ملت را شیرین کرد،خاطرات مردم از شهید رجائی به سخت کوشی و صداقت و عشق واقعی به اسلام و امام و مردم و ثبات قدم و مبارزه در برابر استکبار بیرونی یعنی سلطه گران و استکبار داخلی مثل خودخواهی و رفاه زدگی و ویژه خواری و منفعت طلبی منحصر می شود او که منافع اسلام و کشور و ملت را بر سایر امور همچون سلایق گروهی و حزبی ترجیح می داد.او که در برابر اسلام و انقلاب و ولایت و مردم خود را نمی دید.

* به نظر شما شهید رجایی چه شاخص هائی را مورد توجه قرار می داد؟

رهبر معظم انقلاب در دیدار سال گذشته دولت یازدهم در هفته دولت شاخص هائی را برای دولت مطلوب اسلامی برشمردند که اولین آنها شاخص سلامت اعتقادی و اخلاقی و در نتیجه سلامت عملکردی را مطرح فرمودند و در تبیین آن فرمودند :"مجموعه‌ی بیانات امام، مجموعه‌ی موضع‌گیری‌های امام، مجموعه‌ی رهنمودهای امام در اختیار ما است. این شد آن شاخص؛ به این باید اعتقاد داشته باشیم؛ بر طبق این باید عمل بکنیم."

شهید رجائی در این زمینه نیز می تواند بعنوان الگو مطرح شود. در اینجا نقبی می زنم به استکبارستیزی شهید رجایی. رتبه استکبارستیزی شهید رجایی رتبه ای پشت سر امام بود. به عنوان دولتی که ولی دارد و ولی امرش و رهبر الهی اش با استنباط از آموزه های الهی و با شناخت استکبار به این جمع بندی رسیده است که باید با استکبار ستیزه کرد به طوری که امام ۴۵ عنوان در توصیف خباثت آمریکا و جهان سلطه به کار برده بودند؛ همان شناخت نیز در شهید رجایی تجلی پیدا کرده بود بدون کوچکترین انحرافی و آن شکنجه های سخت را هم با همین اعتقاد پشت سر گذاشته بود چون همان اعتماد به خدا به عنوان شاگرد امام در وی تجلی پیدا کرده بود. و از طرفی دیدگاه های نخست وزیر وی شهید باهنر که او هم دقیقا با اندیشه اسلامی و اندیشه امام منطبق بود و تبیین کننده نهضت الهی و اسلامی بود. آنها بر اساس تکلیف الهی و هدایت امام در پی جامعه پردازی اسلامی بودند نه جامعه ای ساخته شده با التقاط و متاثر از اندیشه های غربی. این اندیشه هایی بود که آن زمان داشتیم و در عملکرد این بزرگان هم متجلی می دیدیم.

اما در اینجا می خواهم اشاره ای به جنگ تحمیلی داشته باشم اگر دقت کنیم آن زمان جنگی که به ما تحمیل شد فرمودند آن جنگ بین المللی بود، جنگ ما با همه دنیا. همه ترفندها و امکاناتشان را بکار بستند ولی نتوانستند یک وجب از خاک ما را بگیرند برای اینکه ما به خدا اعتماد کردیم و ثابت قدم ماند و در نهایت ما نتیجه را گرفتیم. این تجربه ای زیبا پیش روی ماست که باید مورد توجه قرار بگیرد یعنی ما مردم را به این تلقی وانداریم که اگر ما اعتمادمان را به خدا کمتر کردیم و بیشتر به غیرخدا اعتماد کردیم مشکلاتمان حل می شود! نه ما اگر به خدا اعتماد کنیم و در مسیر خدا قرار بگیریم اما در عین حال در همین مسیر الهی از کیاست، سیاست، دیپلماسی و تمام توانایی ها استفاده کنیم ولی از مسیر خارج نشویم مطمئن باشید انتهای کار دوباره نتیجه با ماست. این درسی است که من فکر می کنم امروز در مذاکرات هسته ای و تعاملات بین المللی و امثال اینها مورد توجه باید قرار بگیرد.

ما دوران سختی مثل دفاع مقدس را پشت سر گذاشتیم، همه آمدند در میدان علیه ما؛ الان هم عرصه تقابل است و همه اینها بعد از ساز و کار نظامی است که با شکست مواجه شد و بعد وارد سازو کار اقتصادی برای فلج کردن ملت شدند و دست به تهدید برای تضعیف روحیه ملت زدند. وارد عرصه های مختلف شدند اما وقتی ما آن عرصه سخت را پشت سر گذاشتیم با اعتماد به خدا، قطعا این عرصه های به مراتب راحت تر را هم می توانیم پشت سر بگذاریم چرا که همان زمان جنگ هم تحریم و تضعیف روحیه بود جنگ هم بود اما با اعتماد به خدا پشت سر گذاشتیم. الان هم می توانیم به شرط آنکه ظرفیت هایمان را متمرکز کنیم و بدانیم این رویارویی است و دشمن را بشناسیم و فریب لبخند دشمن را نخوریم و دشمن را از دشمنی هایش بشناسیم نه از سخنانش. دشمنان در سخن می گویند می خواهند تعامل کنند اما در رفتار می گویند می خواهیم ریشه شما را بزنیم! یعنی همان تعبیر دستکش مخملین روی پنجه چدنی. به نظرم مد نظر قرار دادن این امور بر می گردد به میزان اعتماد ما به خدا در تدبیر مسائل داخلی و خارجی کشور.

به نظر من برای ارزیابی دولت ها باید بررسی کنیم شاخص اخلاقی و اعتقادی و سلامت عملکردی چه میزان در دولت تجلی دارد؟ منظور همه دولت ها هستند اما شاید موضوع اولویت دار بررسی دولت در راس کار باشد . ببینیم مدیران و دولتمردان و وزرای این دولت چقدر به اسلام ناب دعوت می کنند؟ چقدر از نگاه ناب اسلامی و منطبق بر ارزشهای اسلامی نمایندگی می کنند و چقدر به هیاهو و جنجالهای غیر آئین خودمان توجه دارند؟ خیلی مفاهیم می تواند در جامعه مطرح بشود مثلا ببینیم در حوزه فرهنگ و ارشاد اسلامی چقدر اعتقادات و اخلاق اسلامی مورد توجه است؟ مقام معظم رهبری فرمودند که آرایش مدیران فرهنگی باید از نیروهای معتقد و انقلابی و معتقد به ارزشهای اسلامی باشد ما باید این را در عرصه عمل ببینیم چقدر است و باید به اجزا نگاه کنیم. در حوزه های مختلف فرهنگی مثل سینما، نشر کتاب، موسیقی و ... و مجوزهایی که داده می شود و افرادی که بر مسندهای مرتبط با این حوزه ها می نشینند و فرصت هایی که ایجاد می شود باید ببینیم چقدر انطباق با ارزشهای اسلامی دارد؟ به همان میزان می توانیم بگوییم در این عرصه این دولت موفق بوده است. من تصور می کنم ما خصوصا در حوزه فرهنگی فاصله مان گاهی بیشتر می شود. و یا وقایعی در حوزه های مختلف فرهنگی و هنری اتفاق می افتد که نگرانی دلدادگان انقلاب و راه شهدا را رقم می زند.

* یکی از وجوه مشترک بین دولت اعتدال و دولت اصلاحات که در بیان رهبری معظم انقلاب بروز یافته، انتقاد رهبری از تساهل و تسامح فرهنگی است برای گرفتن ژست اعتدال گرایانه و بگویند ما معتدلیم و با همه می سازیم! رفتارهایی مثل برخورد با سانسور کتاب و غیره...

ببینید یک سری مسائل گفته می شود به عنوان آزادی بیان. مثال بزنم، شیخ فضل الله به خاطر تاکید بر این مطلب که فقها بر قوانین مجلس نظارت کنند سرش بالای دار رفت. بعد کسانی در دوره اصلاحات این شهید را مخالف آزادی بیان و علت اعدامش را به دلیل مخالفت وی با آزادی بیان عنوان می کردند! و افکارشان ترویج می شد متاسفانه. دقت کنید الان آزادی بیان یک محمل وابزاری شده است برای این عده مثل استفاده آمریکا از حقوق بشر. آزادی بیان را تطبیق دادند با مسائلی که در ضدیت با مبانی اسلامی و یا امنیت ملی است.

در نظام اسلامی وقتی با منابع بیت المال اسلامی در کشور اسلامی و در چهارچوب نظام اسلامی تولید فرهنگی داریم باید با آموزه های الهی انطباق داشته باشد. بعد یک عده بیایند به اسم آزادی بیان یک سری مجوزهایی بدهند که کلی مشکلات و اشکالات در آن کتاب ها باشد و اینها در جمهوری اسلامی ترویج بشود!

یک زمانی ما در دانشگاه بودیم عده ای می گفتند در انجمن اسلامی پسوند اسلامش را بردارید تا همه بیایند! ما هم می گفتیم ما انجمن اسلامی گفتیم تا راه مشخص باشد. امام در جریان رفراندوم جمهوری اسلامی تکلیف را قبل از حصول نتیجه روشن کرد و گفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم و مردم رای دادند. امام خواست تکلیف روشن بشود که آیا اصلا اسلام را می خواهید یا نه که اگر می خواهیم پس باید لوازمش را نیز ایجاد کنیم . ببینید یا ما اسلام را می خواهیم که باید در آن صورت محتوا اسلامی باشد و یا نمی خواهیم که باید سراغ جمهوری صرف برویم و نمی توانیم بگوییم اجرای حدود اسلامی در حکومت اسلامی مورد خواست مردم، مخالف آزادی بیان است.

یا در بحث حجاب و عفاف وقتی پیامبر جامعه اسلامی را در مدینه تشکیل دادند بعد از مدتی مسلمین وقتی شکایت بردند نزد پیامبر از وضع حجاب و بی حجابی را مانع رشد و فضیلت و نیل به خلیفه الهی دانستند از سوی خدا آیه حجاب نازل شد و پیامبر مجری اجرای آن شد و به اجرا درآمد. برای چه؟ برای اینکه در جامعه این صیانت از حریم امنیت عمومی است. یک جامعه ای که عنوان اسلام دارد به حدودی مقید است که آن حدود و شرایط زمینه ساز رشد معنوی و توام با کمال و سعادت برای آن جامعه است. این اشاره ای است از وضع فرهنگ. متاسفانه برخی اخبار که منتشر می شود می بینیم با هیچ الگوی الهی سازگاری ندارد. و این فقط برای این دوره نیست ولی مانند دولت اصلاحات متاسفانه الان کمی بیشتر شده است خصوصا در حوزه فرهنگ.

الان حس می شود از هشدارهای رهبری در دیدارهای مختلف، تاکید ایشان بر مسائل فرهنگی است و این نشان دهنده نگرانی هایی است که به واسطه سیاست های اعمالی مسئولین بوجود آمده است. ما اعتقاد و اخلاق و ارزشهایی را که انتظار داریم در دولت اجرا شود آن است که اخلاق اسلامی منجر به رسم اسلامی هم بشود. وزارت فرهنگ و ارشادمان اسما اسلامی باشد کافی نیست. این وزارت باید فرهنگ و ارشاد اسلامی راترویج کند و مروج آزادی بیان به سبک غربی نباشد و اساسا امام و رهبری می فرمایند راه امام ملاک باشد. لذا می بینیم امام می فرمایند هنر عبارت است از دمیدن روح تعهد در انسانها بنابراین نباید کسی بگوید در بحث هنر ارزش معنا ندارد و هنر مقید نمی شود.

اما در بحث روابط خارجی وقتی سیاست کلان نظام در داخل و خارج طبق قانون در دست رهبری نظام است مثلا وقتی تیم هسته ای مذاکره می کند با اذن ولایت مذاکره می کند اما لحاظ شود که رهبری حدود این مذاکرات را هم مشخص کرده اند البته کاربرد آن را هم گفته اند و ایشان از ابتدا اعلام عدم خوش بینی کردند ولی در عین حال گفتند دولت برود با نرمش قهرمانانه حقوق ملت را احیا کند و نتیجه احقاق حقوق باشد. یعنی در واقع نرمش قهرمانانه روش است و نتیجه باید احقاق حقوق باشد بدون باج دهی چون طبیعی است اگر باج دادیم تا آخر باید باج بدهیم. طبیعی است که این باید در رفتار سیاسی کشور ما نسبت به جهان تجلی پیدا کند. وقتی بحث از دفاع از مظلومین می شود باید در میدان باشیم چون اعتقاد دینی ماست و درست است که باید اینها در چهارچوب تعاملات بین المللی لحاظ بشود ولی آن سیاست کلان الهی که تدوین شده از طرف ولایت است باید جاری بشود. اگر بحث های امام برای ما مبنا بشود می توانیم سیاست های اعلامی که در سیره امام و از سوی رهبر انقلاب به صورت کلی بیان می شود و سیاست های اعمالی را با هم مقایسه کنیم. میزان اعتماد عملی به کشورهایی که مقابل ما هستند اگر مطابق اندیشه امام و اسلام بود راه ما درست است. و این به معنای عدم تعامل با دنیا نیست بلکه بحث ما همان نرمش قهرمانانه و دیپلماسی هنرمندانه است برای احقاق حقوق و پیشبرد اهداف اسلام و حفظ منابع ملت و کشور که اینطوری حفظ می شود.

اما اگر این نوع رفتار و ارتباطات را به عنوان یک بستر تبلیغاتی برای تفکر یک گروه و مجموعه در نظر گرفتیم فاصله گرفته ایم با اندیشه امام. مثلا با این موضوع تبلیغات کنیم و طوری فضاسازی کنیم که ذهنیت مردم از اندیشه امام فاصله بگیرد و امام را طوری ترویج و تبلیغ کنیم که مردم تغییر روش و منش بدهند و مواضعشان را در مقابل استکبار عوض بکنند که این تقابل با امام است البته این توسط دولتمردان ما انجام نشده است و ما چنین چیزی را علنا و عینا نه از سوی رئیس جمهور و نه تیم مذاکره کننده ندیده ایم ولی حواشی و فضا سازی پیرامونی و سکوت دولت در برابر این ترویجها و نگاهها ضربه زننده است که در حوزه سیاست خارجی ضربه اش را خوردیم.

ضربه را کجا می خوریم؟ وقتی حل مشکل مردم را موکول کنیم به مذاکره. وقتی اسراییل خبیث با رئیس جمهور آمریکا هماهنگ می گوید که فشار تحریمها جواب داد و ایران را پای میز مذاکره نشاند و درخواست می دهد تا فشارها افزایش یابد تا ایران باقی درخواست های آنان را نیز بپذیرد. خوب پس معلوم است که ترویج این معنا که مذاکره راه برون رفت ما از مشکلات است تشویق کننده غرب است برای اعمال فشار بیشتر. اتفاقا مواضع رهبری بسیار حکیمانه است در مواجهه با غرب. خود غربی ها گفته اند ما شش ماه برنامه ریزی می کنیم اما ایشون با یک سخنرانی تمام بافته های ما را پنبه می کند.

در حوزه آموزش و پرورش و دانشگاه ها هم همینطور، باید اسلام و انقلاب ترویج شود و از مبانی اسلامی دفاع شود، اصلا جایگاهی ندارد وزارت علوم به اسم استفاده از متخصصین از کسانی بهره ببرد که نه تنها دلبستگی ای به اسلام و انقلاب ندارند بلکه در مقابل انقلاب هستند. امام می فرمودند اساتید منحرف را از دانشگاه بیرون کنید بطوری که امام این ماموریت را در دانشگاه به دانشجویان مومن و انقلابی و بسیجی دادند که مانع حضور اساتید غیر انقلابی بشوند و در حوزه های علمیه به طلبه های بسیجی.

* فکر نمی کنید ما در حال طی مسیری آزموده شده هستیم، چون در دوره اصلاحات بیشترین گرایش و تمایل به غرب را نشان دادیم اما بیشترین تهدید کشور هم در همان زمان صورت گرفت.

ببینید کافی است جامعه یک مقدار مرور کنند تا به نتیجه برسند چون خودشان فهمیده اند اما قصد من از این بیان چیز دیگری است و آن اینکه امروز اگر آمریکا به مذاکره با ایران اصرار دارد برای کمک به خودش است نه برای رفع کدورت با ایران چون می خواهد جایگاه الگویی ایران را مخدوش کند.

ایستادگی ملت ایران بر حقوقش، ایران را به الگو مبدل کرده است. تلاش کردند بگویند انقلاب هایی که انجام شده است ربطی به الهام از ایران و حتی اسلام ندارد اما نمودها و بررسی ها نشان داد هم انقلاب ها رنگ و بوی تاسی از انقلاب ایران را داشت و هم روشهایشان روشهای ایران در انقلاب بود و انقلابیون آن کشورها هم کسانی هستند که بر مواضع انقلابی ایران در جهان تاکید می کنند. لذا تلاش برای معرفی انقلابهای منطقه به بهارعربی ناکام ماند.

اینها همه حاصل ایستادگی ملت ایران بر سر ارزشهای الهی و ایستادگی برابر استکبار است. با ایستادگی توانستیم تحریم ها را پشت سر بگذاریم و در حوزه علمی و هسته ای دارای جایگاه شویم و همه اینها بر مدار ارزشها و خط امام بود که بعد از ایشان رهبری هم دقیقا بر همین مدار حرکت کردند.

اما وظیفه ما این است که اشکالات خود را در عمل به این راه و روش مرتفع کنیم و دقیقا اشکالاتمان مربوط به کاستی هایمان در طی این مسیر است نه اینکه خودمان را در راستای اعتماد به غرب تعریف کنیم. یکبار ما این کار را در دروه اصلاحات انجام دادیم و از طرف آمریکا به محور شرارت متهم شدیم و شرایطی پیش آمد که بدتر از قبل بود و در عوض در دورانی که ایستادگی کردیم مثل قضیه هسته ای که در آخرین روزهای دولت اصلاحات به دستور رهبری مبنی بر اینکه همان دولتی که این مراکز را پلمپ کرد برای اعتمادسازی با غرب همان دولت هم فک پلمپ کند، می بینیم آمریکا مجبور می شود در دوره جدید (ایستادگی) بیاید برای مذاکره.

حالا امروز هم تیم دیپلماسی جای حمایت دارد اما جای تاکید هم دارد و رهبری هم تاکید می کنند که کوچکترین امتیازی به غرب نمی دهیم و دنبال حقوق خود در چارچوب NPT هستیم چرا که در دکترین ما بمب هسته ای وجود ندارد. در سایر بخش های اداره کشور هم باید همین نگاه تسری یابد.

* در سایر حوزه ها توجه به چه اموری را برای دولت ضروری می دانید؟

در حوزه اقتصاد هم امام ضمن تاکید بر جمله معروف"ما می توانیم"فرمود باید رگ و ریشه های وابستگی قطع شود. همین رویه را رهبری دارند با تاکید بر اقتصاد مقاومتی و بسط عدالت اجتماعی و ... و بهترین شاخص برای ارزیابی دولت امروز با دولت اسلامی یکی سنجش میزان تلاش دولت برای رسیدن به اقتصاد مقاومتی است.

شاخص بعدی دولت اسلامی، عبارت است از خدمت به خلق که امام هم فرمود به من خدمتگزار بگویید بهتر است تا رهبر. یا رهبری می فرمایند فلسفه وجودی ما چیزی جز خدمت نیست.در اینجا با واژه ای ارزنده و دارای پیام امید بخش و سازنده با عنوان کار جهادی مواجه می شویم که خیلی مهم و کارآمد است.

رهبری هشدار می دهند درباره دلبستگی ها که نباید بر متن مسئولیت که خدمتگزاری است سایه بیندازد. مثلا افرادی هستند خدوم و توانمند، اگر دولتی آمد و انسانی خدوم و توانمند را برکنار کرد و کسی ضعیف تر از او را منصوب کرد، اینجا فاصله ای میان دولت و دولت اسلامی اتفاق افتاده است که این رویه غلط در همه دولت ها کم و بیش اتفاق افتاده است. به طوری که در هر دولتی جریانهای همسوی دولت دست به مطالبه گری در تغییر مدیران قبلی بدون توجه به شاخص خدمتگزاری زده اند.

البته اگر فرد ذی صلاحی که همسوی با دولت مستقر نیست با یک فرد هم رتبه و هم طراز همان شخص جایگزین شود ولی همسو تر با دولت است ایرادی ندارد اما اگر ضعیفتر باشد خلاف روح خدمتگزاری است. و این یکی از آفت های دولت ها در حرکت به سمت دولت اسلامی است زیرا این روش باعث خودسانسوری مدیران می شود تا مبادا با گفتن حرفی حق ،ولی مخالف سلیقه دولت مستقر، بعدها دچار خدشه در زمینه فعالیت و مسئولیت آنها نشود.

شاخص بعدی دولت اسلامی از منظر رهبری مساله عدالت است که میزانی برای قضاوت درباره حرکت دولتها به سمت دولت اسلامی است.

در اسلام پیشرفت با عدالت توام است برخلاف غرب که پیشرفت اقتصادی مطلق است و قیدی ندارد. البته در بحث اقتصادی مبارزه با فساد هم اهمیت فراوانی دارد که بروز فساد و به عبارتی رفتار غلط اقتصادی در دوران پیامبراکرم(ص) و حضرت علی(ع) هم توسط برخی از منصوبان اتفاق افتاد اما آنچه دولت اسلامی را از غیراسلامی تمیز می دهد نحوه برخورد با مفاسد است. که پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) با شدت تمام برخورد کردند.

یا رشد بی رویه اقتصادی و غیرمعقول برخی افراد که در جایگاه های مدیریتی قرار داشته اند که این خود نمونه ای از فساد است و باید مورد توجه قرار بگیرد و به نظر می آید دستگاههایی در بین کار قصور کرده اند.
شاخص بعدی رعایت قانون وقانون مداری است که به فرموده رهبری قانون ریل حرکت دولت است و عدول از آن به مثابه خروج قطار دولت از ریل است.

در قانون مداری هم قانون اساسی و هم مصوبات مجلس قانون گذاری و هم اسناد بالادستی باید مورد توجه باشند.قانون مداری باید در دیدگاه دولتمردان یک ارزش بسیار مهم جلوه نماید.متاسفانه گاهی بی توجهی به قوانین توسط کسانی که برای اجرای آن قسم خورده اند ضربات جبران ناپذیری را ایجاد کرده است. از این روست که همواره شاهد تاکید حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بر قانون مداری بوده و هستیم.

شاخص دیگر مسئله‌ی حکمت و خردگرایی در کارها است که مورد تاکید است.در اداره کشور ظرف کارشناسی بعنوان مقدمه اقدام باید پر شود.

حکمت و خردگرائی اقتضاء دارد که در امور کارشناسی لازم صورت بگیرد، ظرفیت کارشناسی همراه با نظام وکشور مورد توجه قرار بگیرد و حکمت و خردگرائی در کارها خود را نشان بدهد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


United States
کجاست گوش شنوا؟
محمد
حکومت اسلامی بر پایه ولایت حقه ٬ امت خداترس و قانون الهی شکل میگیرد. خودمان را گول نزنیم ! ارزیابی کنیم چقدر به این موارد نزدیکیم. هر چقدر نزدیک بودیم به حکومت اسلامی نزدیکتریم.
بله نمی تونیم عیوبمون رو پنهان کنیم
اما این فرمایش شما مصداق خروج از دولت اسلامی نیست چرا که تلاش امت و دولت هر دو به سمت اسلامی شدنه البته این تلاش افت وخیز داره و به صرف افت و خیز داشتن نمیشه اونو از دایره حکومت اسلامی خارج کرد.
به قول شاعر به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
همین که مردم و دولت به دولت اسلامی متشکل از مردم و مسولین اسلامی به عنوان آرمان و آرزو نگاه می کنن خودش نیمی از مسیره یعنی همون خواستن.
لذا بهتره در وهله اول خودمونو و بعد دیگرانو به این سمت تشویق کنیم.
سلام
متاسفانه اغلب دولتها دم از این می زنن که خودشون دولت برتر و اسلامی اند و گذشتگان ال بودن و بل بودن
در صورتیکه همین رفتار خودش از دولت اسلامی توقع نمیره