شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
 
۱
۲

ناگفته‌های صادق خرازی از زندگی‌شخصی‌اش

سه شنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۴۴
کد مطلب: 414948
خرازی معتقد است بعد از جنگ غرق در زندگي و مدرك و دنيا شدیم و بايست به همان اخلاص ها و ايثار ها برگرديم.
به گزارش جهان، صادق خرازي از چهره هايي است که در زندگي اش فراز و نشيب زياد داشته است. آنطور که خود مي گويد به خاطر تمکن مالي خانواده اش مي توانسته است که در گوشه اي بنشيند و زندگي آرام خود را داشته باشد اما از اول انقلاب و در مناصب مختلف سعي کرده است به وظيفه اش عمل کند. او با بسياري از سرداران و فرماندهان سپاه از جمله حاج قاسم سليماني رفاقت نزديک دارد و اين رفاقتش مرهون سال هايي است که در ستاد تبليغات جنگ فعاليت مي کرده است. بخشی از گفت و گوي نوروزي خبرآنلاين با صادق خرازي در ادامه مي آيد:

* آقاي خرازي اگر اجازه مي دهيد مي خواهم سوالاتي بپرسم که تا حالا کمتر از شما پرسيده شده است. شما در سال ۸۸ براي جلوگيري از آن اتفاقات چه کارهايي مي کرديد؟

در رابطه با وقايع سال هاي ١٣٨٨ من آن روزها با خيلي از دوستان در تماس بودم. با آقاي هاشمي رفسنجاني و دكتر روحاني و چهره هاي مطرح ديگر رايزني داشتيم. براي حل مسايل حتي آقاي حاج قاسم سليماني و دكتر باقر قاليباف سعي مي​كردند ماجرا را كنترل كنند تا خداي ناكرده كار از دست نرود. حتي بصورت جدا و يا برخي اوقات آقايان سليماني و قاليباف با هم و گاهي جدا با بزرگان براي برون رفت از بحران رايزني مي كردند. روز راهپيمايي ما رفتيم در سطح شهر گشتيم و برگشتيم به شهرداري. نمي شد جمعيت را تخمين زد .

* اگر مي شود يک مقداري هم از همان دوره جنگ براي ما بگوييد و رابطه تان با سردار سليماني.

قاسم سليماني روستا زاده ای خود ساخته از کرمان بود و از پايين ترين سطوح بسيج وسپاه شروع کرد و امروز به بالاترين قسمت فرماندهي نظامي رسيده است. نه ياري داشت، نه ياوري، نه رانتي و حامي اي. قاسم سليماني خود را در جنگ و حماسه دفاع مقدس نشان داد. چندبار مجروح شد. همين امروز هم بخشي از دستش مشکل دارد و جانباز است .

قاسم سليماني چند ماه مجروح بود و کسی اطلاع نداشت کجاست . بعد ها مشخص شد که در مشهد بستري بوده است. يک پزشک منافقي بود که نمي خواست او را مداوا کند. شکم او را باز گذاشته بود و بحران پیدا کرده بود. در حقیقت آن از خدا بی خبر مي خواست او را بکشد. يک پرستار کرماني اين را فهميد و جاي او را عوض کرد. بعد از آن هم بچه هاي هم دوره اش مثل شهيد موحدی کرمانی و دیگران رفتند و او را نجات دادند. از دوران جنگ من خدمت قاسم سلیمانی و باقر قالیباف و برخي از دوستان ديگرمان ارادت دارم. من با قاسم سليماني ، مرحوم شهيد باقري ( حسن افشردي) ، مرحوم شهيد خرازي ، حاج همت ، شهيدان باکري ، آقاي محسن رضايي ، آقاي شمخاني ، آقا رحيم ( سردار رحيم صفوي) و دوستان ديگري که بعضي از آن ها هنوز هستند و برخي از آن ها هم شهيد شده اند، آشنايي دارم. در ميان اين ها يک دردانه اي بود به نام قاسم سليماني. همه اين ها خوبند. همه اين ها کساني هستند که حق حيات معنوي گردن ملت ايران دارند و من به تک تک این دوستان ارادت دارم.

بعضي مي گويند که چرا اين ها در سياست دخالت مي کنند. چرا اين را زماني که همه مملکت درحال از دست رفتن بود و اين ها ايستاده بودند که اين اتفاق نيفتد، چرا در آن زمان اين را نمي گفتند؟ اگر اين ها نبودند، امروز داعش در خيابان هاي تهران رژه مي رفت. اين ها نمادهاي مقاومت ​اند، اين ها ستون هاي فقرات امنيت ملي کشور هستند. اين حرف هاي روشنفکري صد من يک غاز را بايد به دور ريخت.من معتقدم در قانون اساسي ذكر شده سپاه پاسدار انقلاب است در تدوين اساسنامه سپاه كه شهيد مطهري شهيد بهشتي و همين حضرت ايت الله خامنه ايي نقش داشتند و مهمترين ركن اساسي سپاه هوشمندي و تحليل سياسي اوست البته من معتقدم سپاه نبايست وارد خط و جريان سياسي شوند ولي تحليل سياسي و هوشمندي و اگاهي در امور سياسي جزو ركن تشكل ان است

* ولي اين سفارش امام بود که نظاميان وارد سياست نشوند.

اگر به همان پيام امام رجوع کنيد مي بينيد که امام فرمودند که اگر مي بينيد که انقلاب در خطر است، بسيج و سپاه به ميان بيايند و قائله را ختم کنند. امام با فعاليت نيروهاي نظامي به عنوان يک حزب مخالف بودند. رهبري هم مخالف است. ولي اينکه بخواهيد از بسيج و سپاه تشخص سياسي اش را بگيريد ديگر چيزي باقي نمي ماند. در قانون اساسي درباره اين ها چه آمده است؟ آمده است که بسيج و سپاه ، پاسداران انقلاب اسلامي هستند. امام بر ارتش بيشتر تاکيد داشتند. در آن زمان مجاهدين انقلاب اسلامي حزب شده بودند. مجاهدين انقلاب دو بخش داشت. بخش راست آن آقاي باقر ذوالقدر و آقاي راستي کاشي و احمد توکلي بودند. بخش چپ آن هم تاجزاده و بهزاد نبوي و محمد سلامتي بودند. اين ها مي خواستند تشکيلاتي عمل کنند. امام با اين مخالف بودند. مجاهدين انقلاب اسلامي و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دو مرکز عجين با هم شده بودند. آن صحبت امام درباره اين است که سپاه به عنوان يک حزب سياسي عمل نکند. اما خود حضرت امام در وصيت نامه شان هم گفته اند که اگر خطري انقلاب را تهديد کرد، سپاه و بسيج به ميدان بيايند. اگر بخواهيم از کدهايي که امام از ضرورت دخالت سپاه و بسيج سخن گفته اند بسيار بيشتر از کدهاي مخالفت ايشان است. امام با فعاليت سازماندهي شده و تشکيلاتي شده مخالف بودند. الآن هم من نمي دانم که نظر مستقيم رهبري در اين باره چيست اما برداشت من اين است که ايشان هم مخالف هستند.

* برگرديم به رفاقتتان با سردار قاسم سليماني.

سليماني سرچشمه محبت، مهرباني و معرفت است. در دوراني که من بیمار بودم، قاسم ( شايد بلااستثنا) هفته اي يکي دوبار بالاي سر من بود. در دوراني بود که من کمتر مي توانستم تشخيص بدهم، او، باقر قاليباف و برخي از دوستان ديگرمان هميشه بالاي سر من بودند . محبت ، معرفت، بزرگي و شکوهي که در اين آدم هست با هيچ کسي قابل مقايسه نيست. اگر کسي مشکلي داشته باشد، قاسم با همه وجودش مي رود و به او خدمت مي کند. قاسم نه اهل خط است و نه اهل خط بازي. او يک انسان فداکاري است که عاشقانه مي خواهد وظيفه اش را انجام دهد. قاسم سليماني به لحاظ فکري هم انسان بسيار قوي اي است. ظرفيت و استعداد قاسم سليماني خيلي بيشتر از اين حرف هاست. ببينيد که يک تنه او در لبنان، عراق، سوريه، مصر ، يمن ، افغانستان و در سرحدات ما چه کار کرده است. سليماني يک چهره فداکار، ملي و فراملي است و استوانه مجاهدت و رشادت است. آنچه که قاسم سليماني را از ديگران متمايز مي کند در پديده ذهن قدرتمند و اخلاق و معرفت بي پايان اوست. اخلاق و گنجينه فضايل و مهرباني او پايان ندارد. اين مهمترين مولفه و مشخصه آقاي سليماني است.

ببينيد همه ما خيلي تغيير كرده ايم برخي يا اكثر بچه هاي جنگ به تحصيل پرداختند برخي داري مدارج بالا شدند برخي فرماندهان جنگ در سپاه وبسيج حتي زمان دفاع مقدس ديپلم نداشتند اما هوش و قدرت و ذهن استراتژيكي داشتند و توانسته بودند معادله نظامي همه سازمان هاي كلاسيك و ارتش منطقه و فرا تر از منطقه را بهم بريزند

ما بايست به همان اخلاص ها و ايثار ها برگرديم. من خودم رو مي گويم و نمي خواهم كسي را متهم كنم. بزعم من، بعد از جنگ عجيب غرق در زندگي و مدرك و دنيا شديم. بايست به اخلاص و ايثار آن دوران برگرديم. قاسم زندگي اش راتغيير نداد. بسياري از رزمندگان خوي ساده زيستي را حفظ كردند و خداوند هم عجيب به آنها نصرت داده است. امروز قدرت باز دارندگي ما در همين فرماندهان و برادران عظيم الشان است. ما يك قاسم نداريم قاسم نماد و اسوه است. هزاران قاسم وجود دارند و اينها اسطوره هاي واقعي امام پسند بودند؛ نه من و امثال من. يك تار موي قاسم ها به من وامثال من ترجيح دارد اين ها سرمايه كشورند.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


حسین
Netherlands
عکس ایشان را ضمیمه می کردید ، دلم برای شال کردن قرمز ایشان که سبک فرنگ دارد تنگ شده
عزت زیاد
این اقا با این حرفها فقط داره خودش و بزرگ نشون میده والاسردار سلیمانی کجا این اقا کجا