جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۱

مسأله نفت و تجربه شکست

مهران کریمی
دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۲۱
کد مطلب: 350498
جنبشی برآمده از عمق خواسته‌ها و مطالبات تاریخی ملت، با موقع‌نشناسی خواص و نخبگان به قهقرا رفت و دستاوردهای حرکتی عمومی علیه استعمار و وابستگان داخلی آن به کیسه‌ی کنسرسیوم ریخته شد.
جهان نيوز - مهران کریمی: به روایت تاریخ، ملی‌شدن صنعت نفت به عنوان جنبشی برآمده از عمق خواسته‌های ملت، هرچند در برهه و مقطعی توانست ضربه‌ای بر روند غارت و چپاول منابع نفت ایران وارد آورد، اما به دلایل گوناگونی حفظ این دستاوردها ممکن نشد و آن‌چه که با هزینه‌های بسیار به دست آمده بود در چشم‌ برهم‌زدنی مضمحل شد و به کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تحکیم هرچه بیشتر استعمار خارجی و استبداد داخلی انجامید.
 
جامعه‌‌ی ایران با داشتن شرایط خاص تاریخی و برخورداری از ویژگی‌های فرهنگی مختص به خود در طول سالیان متمادی، آبستن تحولات و خیزش‌های سیاسی- اجتماعی گوناگونی بوده است. نهضت تحریم تنباکو، نهضت عدالت‌خانه و قیام مشروطه، جنبش ملی‌شدن صنعت نفت و در نهایت انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷، برخی از مهم‌ترین حلقه‌های به‌هم پیوسته‌ی زنجیره‌ی قیام‌ها و حرکت‌های اجتماعی و اعتراضی مردم ایران در تاریخ معاصر بوده‌اند.
 
هرچند جنبش‌های سیاسی- اجتماعی مبتنی بر علل و بسترهای خاصی شکل می‌گیرند؛ اما می‌توان با نگاهی به زمینه‌ها و روند تاریخی آن‌ها در یک جامعه، به خطوط و محورهای مشترکی برای تحلیل‌شان دست یافت. «جنبش ملی‌شدن صنعت نفت» نیز علاوه بر آن‌که بر مسأله‌ی چپاول و غارت منابع نفتی ایران توسط بیگانگان و مشخصاً انگلستان تمرکز داشت اما در مقیاسی کلان‌تر، حاصل انباشت مطالبات تاریخی ملت ایران و ساختار فرهنگی- اجتماعی خاص جامعه‌ی ایرانی بود. بررسی علل پیروزی و شکست نهضت ملی‌شدن صنعت نفت می‌تواند به تجربه‌ی ملت ایران در مسیر تکاملی استقلال‌خواهی بیفزاید.
 
* قیام علیه وابستگی

برای درک صحیح‌تر ماهیت یک جنبش سیاسی- اجتماعی باید نگاهی دقیق به بسترها و علل رخداد آن داشت. ملی‌شدن صنعت نفت در سلسله‌ای از عوامل تاریخی انباشتی قرار دارد که مهم‌ترین محور آن را را می‌توان «وابستگی و استعمار ایران توسط قدرت‌های بیگانه» دانست: «روند وابستگی حاکمان ایرانی به بیگانگان و نفوذ چپاولگران بین‌المللی برای غارت منابع ملی ایرانیان از اواخر حکومت قاجار شکل گرفت و در طول دوره‌ی رضاخان و به حکومت رسیدن محمدرضا پهلوی ادامه یافت...
 
البته وابستگى كشور دفعتاً پيش نيامد، بلكه از اواخر دوران قاجار به‌تدريج وابستگى به اقتصاد و سياست‌هاى جهانى و دولت‌هاى بيگانه با دادن امتيازات پى‌درپى به خارجی‌ها -كه به زيان ملت ايران بود- شروع شد. بعد وقتى دوران استبداد به‌خاطر نهضت مشروطيت و قضاياى ديگر ضعيف گرديد، ناگهان علم شوم و ننگين وابستگى در حكومت پهلوى بلند شد؛ يعنى حاكميت سياستهاى وابسته و قراردادهاى تحت فرمان و حاكمان و شخصيتهاى سياسى دست‌نشانده و گوش به فرمان خارجى؛ البته ديكتاتورى هم در آن بود و روز به روز خطرناك‌تر و مدرنتر و سخت‌تر هم مى‌شد.» [بیانات در ديدار جمعی از دانشجویان زنجان ۱۳۸۲/۷/۲۲]
 
ماجرای کشف نفت در ایران و اعطای امتیاز آن به ویلیام ناکس دارسی، سرمایه‌دار انگلیسی روند وابستگی به بیگانه و غارت منابع و ثروت‌های ملی قرار دارد. ایران که تا پیش از این به دلیل موقعیت جغرافیایی و همسایگی‌اش با هند محل تاخت‌وتاز استعمارگران بود با کشف نفت، «مسأله‌ی نفت» در ایران محل تقابل استعمارگران با ملت ایران قرار گرفت.
 
از طرف دیگر، وابستگی به عنوان زخم کهنه‌ی جامعه‌ی ایرانی در این مسأله نمودی واضح یافت و زمینه‌ساز تحرکات آگاهی‌بخش و اعتراضی جمعی از نخبگان غیر وابسته و جلب توجه توده‌ی مردم به این موضوع شد. در این مرحله، همراهی شخصیتی چون آیت‌الله کاشانی با دکتر مصدق، جلب حمایت توده‌های مردم و غلبه‌یافتن مطالبه‌ی ملی‌شدن صنعت نفت در فضای عمومی جامعه و در بین برخی نخبگان، عملاً حرکت روبه‌جلوی جنبش را تسریع کرده و قدرت مانع‌تراشی مخالفین و نیروهای متمایل به استعمار را به شکل محسوسی کاهش می‌داد.
 
ملی‌شدن صنعت نفت با نخست‌وزیری مصدق شتاب بیشتری به خود گرفت و به عنوان اولویت نخست دولت در مسیر اجرا قرار گرفت و سرانجام در ۲۹ اسفند و با تصویب مجلس سنا، پیشنهاد ملی‌شدن صنعت نفت ایران قانونی شد. پس از ملی شدن صنعت نفت بود که استبداد داخلی و استعمار خارجی بار دیگر به مثابه «دو لبه‌ی قیچی» وارد کارزار شده و با تشدید فشارها و سنگ‌اندازی‌ها علیه جنبش، به مانع‌تراشی در برابر تحقق خواست ایرانیان پرداختند و سرانجام این نهضت مردمی شکست خورد.
 
* چرا ملی‌شدن صنعت نفت شکست خورد؟

برای دست‌یابی به تحلیلی دقیق و مبتنی بر شواهد و قرائن تاریخی باید عملکرد نیروهای سیاسی اثرگذار در جنبش، روش‌های به‌کارگیری شده توسط آن‌ها و تأثیر این عملکرد بر حرکت کلی جنبش و همراهی مردمی با آن را مورد ارزیابی قرار داد.
 
۱. فرمول دشمن: جدایی نهضت از روحانیت و مأیوس شدن مردم

«فرمول [قديمى دشمن] چيست؟ قدم اول، جدايى دستگاه سياست و نهضت از دين و روحانيت است. قدم دوم، مأيوس شدن مردم از تحولى كه به وجود آمده است؛ مثل مشروطيت و نهضت ملى شدن صنعت نفت.» [بيانات در دیدار مردم كاشان و آران و بيدگل‌ ۱۳۸۰/۸/۲۰]
 
استعمار خارجی و نیروهای وابسته به آن، بار دیگر این فرمول آزموده‌شده را به اجرا گذاشته و در نهایت با اشتباهات فاحش دکتر مصدق به خواسته‌ی خود برای اضمحلال حرکت دست یافتند:
«از سى تير ۱۳۳۱ كه مرحوم آيت‌الله كاشانى توانست ملت ايران را آن‌طور به صحنه بياورد، تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ كه عوامل امريكا در تهران توانستند مصدق را سرنگون و تمام بساط او را جمع كنند و مردم هيچ حركتى از خود نشان ندادند، يك سال و يك ماه بيشتر طول نكشيد. در اين يك سال و يك ماه، با وساطت ايادى ضد استقلال اين كشور و با توطئه‌ى دشمنان اين ملت، دكتر مصدق مرتب فاصله‌ى خود را با آقاى كاشانى زياد كرد، تا اين‌كه مرحوم آيت‌الله كاشانى چند روز قبل از ماجراى ۲۸ مرداد نامه نوشت - همه‌ى اين نامه‌ها موجود است - و گفت من مى‌ترسم با اين وضعى كه داريد، عليه شما كودتا كنند و مشكلى به وجود آورند. دكتر مصدق گفت: من مستظهر به پشتيبانى مردم ايران هستم! اشتباه او همين‌جا بود. ملت ايران را سرانگشت روحانيت - كسى مثل آيت‌الله كاشانى - وادار مى‌كرد كه صحنه‌ها را پر كند و به ميدان بيايد و جان خود را به خطر بيندازد. در ۲۸ مرداد كه كاشانى منزوى و خانه‌نشين بود - و در واقع دولت مصدق او را منزوى و از خود جدا كرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد كه مردم نيز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا كودتاچيهاى مأمور مستقيم امريكا توانستند بيايند و به‌راحتى بخشى از ارتش را به تصرف درآورند و كودتا كنند.» [بيانات در دیدار مردم كاشان و آران و بيدگل‌ ۱۳۸۰/۸/۲۰]
 
جدا شدن مردم از نهضت، عملاً موجب تضعیف جنبش و زمینه‌سازی برای وقوع کودتا شد: «در همه‌ى تحولات و جنبشهاى گوناگون اجتماعى بزرگ، نقش مردم، نقش معيار است. يعنى گسترش يك تحول، گسترش يك فكر، گسترش نفوذ يك مصلح اجتماعى، وابسته‌ى به اين است كه با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط او و آن جريان و آن جنبش و آن تحول با مردم بيشتر باشد، امكان موفقيت او بيشتر است؛ اگر از مردم منقطع شد، ديرى نخواهد پائيد، كارى نخواهد كرد...
 
در قضيه‌ى صنعت نفت و ملى شدن نفت هم در اول دهه‌ى ۳۰ شمسى در كشورمان، مردم عامل بودند، مردم مؤثر بودند، حضور آنها موفقيت‌آور بود؛ ليكن ديرى نپائيد كه از مردم جدا شدند، به مردم پشت كردند؛ كودتاى آمريكائى آمد امور را قبضه كرد و كشور را مجددا به استبداد كشاند.» [بيانات در اجتماع بزرگ مردم كرمانشاه ۱۳۹۰/۷/۲۰]
 
۲. اعتماد به آمریکا به عناون نیروی سوم

علاوه بر انزوای روحانیت و جدایی مردم از جنبش، اعتماد به آمریکا مبنی‌بر این‌که او نیروی سوم است - با استعمار انگلیس و شوروی متفاوت است- شکست قیام ملیِ مردم را تسریع نمود. اعتماد به آمریکا و خوشبینی نسبت به آن‌ها ضربه‌ی سهمگینی را بر پیکره‌ی حرکت تاریخی ملت وارد ساخت: «هر ملتى به آمريكا اعتماد كرد، ضربه خورد؛ حتى آن كسانى كه دوست آمريكا بودند. حالا در كشور ما دكتر مصدق به آمريكايى‌ها اعتماد كرد؛ براى اينكه بتواند خود را از زير فشار انگليس‌ها نجات بدهد، به آمريكايى‌ها متوسل شد؛ آمريكايى‌ها به جاى اينكه به دكتر مصدق كه به آنها حسن ظن پيدا كرده بود كمك كنند، با انگليس‌ها همدست شدند، مامور خودشان را فرستادند اينجا و كودتاى ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدق اعتماد كرد، كتكش را [هم‌] خورد؛ حتى كسانى كه با آمريكا ميانه‌شان هم خوب بود و به آمريكا اعتماد كردند، ضربه‌اش را خوردند.» [بيانات در ديدار دانش‌آموزان و دانشجويان ۱۳۹۲/۸/۱۲]
 
۳- انحلال مجلس و استبداد رأی

در وانفسای تحرکات و برنامه‌های تخریبی نیروهای طرفدار استعمار برای نابودی دستاوردهای جنبش، عملاً برخی تصمیم‌گیری‌های نادرست دکتر مصدق نیز موجب کاهش قدرت اثرگذاری نیروهای متمایل به جنبش شد و با انحلال مجلس، گامی دیگر در تضعیف قدرت حرکت عمومی مردم و پرقدرت‌تر شدن جبهه‌ی مقابل برداشته شد:
«دكتر مصدق مجلس شوراى آن روز را منحل كرد- يعنى چيزى كه به حسب ظاهر نماد دمكراسى بود؛ كه البته در آن، دمكراسى هم نبود- و گفت من اختيارات مى‌خواهم. اختيارات را گرفت؛ اول شش ماه، بعد شش ماه ديگر. در دو سال حكومت خودش، يك سال يا بيشتر، با اختيارات مطلق زمامدارى كرد؛ خودش قانون وضع مى‌كرد، خودش امضا مى‌كرد و خودش به اجرا مى‌گذاشت.» [بيانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده‌های شهدا ۱۳۸۴/۳/۳]
 
۴- هرج و مرج، بی‌اعتمادی به حکومت و شورش خیابانی اغتشاشگران

نهایتاً در فضایی که عملاً روحانیت مبارز از نهضت جدا شده، مردم مأیوس شده و نیروهای سیاسی طرفدار جنبش دچار اختلاف و چنددستگی شده بودند، استعمار خارجی با هماهنگی نیروهای وابسته و مستبد داخلی بار دیگر به صحنه آمد و با نقشه و پول بیگانگان و میدان‌داری جمعی از ایادی داخلی آن‌ها، کودتای ۲۸ مرداد به وقوع پیوست. در این مرحله هرج و مرج و بی‌اعتمادی مردم به حکومت مهم‌ترین عامل عملیاتی‌شدن کودتا بود:
«دشمن مى‌خواهد در كشور هرج و مرج شود؛ بى‌ايمانى باشد؛ بى‌اعتمادى به حكومت باشد و در سايه‌ى اين هرج و مرج و اغتشاش، يك ديكتاتورى مثل ديكتاتورى رضاخان را سر كار بياورد؛ همان چيزى كه يك بار در اوايل اين قرن در دوره‌ى رضاخان و يك بار هم در ۲۸ مرداد در ايران تجربه شد. ۲۸ مرداد هم همين‌طور شد؛ گروهى از ايادى داخلى آنها تبليغات و جنجال و هياهو راه انداختند و اغتشاشگران به خيابانها ريختند. [بيانات در ديدار اعضاى ستادهاى نمازجمعه ۱۳۸۱/۵/۵]
 
* هرچه دشمن خواست، همان شد

این‌چنین بود که جنبشی برآمده از عمق خواسته‌ها و مطالبات تاریخی ملت، با موقع‌نشناسی خواص و نخبگان به قهقرا رفت و دستاوردهای حرکتی عمومی علیه استعمار و وابستگان داخلی آن به کیسه‌ی کنسرسیوم ریخته شد و دور جدیدی از فضای رعب و وحشت و اختناق در حکومت برآمده از کودتای آمریکایی- انگلیسی آغاز شد:
«پس از آن [کودتای ۲۸ مرداد]، ديكتاتورى محمدرضاشاهى به وجود آمد كه بيست‌وپنج سال اين ملت زير چكمه‌هاى ديكتاتورى او لگدمال شد و ملى شدن صنعت نفت هم در واقع هيچ و پوچ گرديد؛ چون همان نفت را به كنسرسيومى دادند كه امريكايی‌ها طراحى آن را كردند. هرچه دشمن خواست، همان شد. [بيانات در دیدار مردم كاشان و آران و بيدگل‌ ۱۳۸۰/۸/۲۰] 
مرجع : پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی خامنه‌ای
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *