چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 24 Apr 2024
 
۰
۴

ازدواج دوم عروس جوان را به زندان فرستاد

دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۲۴
کد مطلب: 195121

 روزنامه ایران نوشت:

زن جوان وقتی ازدواج اولش را از همسرش پنهان می‌کرد، نمی‌دانست به حبس محکوم خواهد شد.
چندی قبل مرد ۳۰ ساله‌ای به شعبه هفتم دادسرای ناحیه ۴ رسالت رفت و از همسر جوانش شکایت کرد. وی گفت: یک سال پیش در یک شرکت هواپیمایی به عنوان مهماندار استخدام شدم و مدتی بعد به یکی از کارمندان شرکت پیشنهاد ازدواج دادم. فکر می‌کردم شغل مشترک در زندگیمان تفاهم کامل برقرار می‌‌کند و به آینده‌ای بی‌دردسر و آرام امیدوار بودم. اما افسوس که همه رؤیاهایم تعبیری وارونه داشت. چرا که شش ماه بعد در جریان یک مهمانی به گذشته پنهان زندگی «مینا»پی بردم. در آن شب، از برخورد تند خاله همسرم با او متوجه خصومت شدیدشان شدم و دریافتم که همسرم سعی دارد موضوعی را پنهان کند. تا این‌که به طور مخفیانه و نامحسوس در این باره تحقیق کردم و در کمال ناباوری فهمیدم که همسرم قبلاً ازدواج دیگری داشته و آن را پنهان کرده است. او پس از جدایی از همسر اولش، اسم او را از شناسنامه‌اش حذف کرده و با شناسنامه المثنی مرا فریب داده است. بنابراین تقاضای مجازات وی و باطل شدن ازدواج‌مان را دارم.
بازپرس پرونده پس از شنیدن اظهارات شاکی از مسئولان اداره ثبت احوال خواست تا سوابق سجلی «مینا» را بررسی و نتیجه آن را به دادگاه خانواده اعلام کنند. گزارش کارشناسان حاکی از آن بود که صاحب شناسنامه ۸ سال پیش به عقد پسری به نام «سیامک» درآمده و پیش از برگزاری مراسم ازدواج از هم جدا شده‌اند و مینا با گذشت ۷ سال از این ماجرا، به عقد شاکی درآمده و دومین ازدواجش نیز در پرونده سجلی وی به ثبت رسیده است.
با دریافت این استعلام، قاضی دستور احضار زن جوان را صادر کرد تا وی به بیان دلایلش بپردازد. «مینا» در حالی که اشک می‌ریخت، با ناراحتی گفت: از وقتی که خودم را شناخته‌ام در شهر شیراز زندگی می‌کردیم، ۱۸ ساله بودم که به اصرار مادرم و اجبار وی به عقد پسرخاله‌ام «سیامک» درآمدم. تجربه زندگی نداشتم و آئین همسرداری بلد نبودم. تا این‌که یک سال بعد در پی درگیری‌های زیاد با بخشیدن حق و حقوقم طلاق گرفتم و شناسنامه‌ام را تعویض کردم تا برای همیشه هیچ نام و خاطره‌ای از «سیامک» در دفتر زندگی‌ام نماند. در آن روزهای سخت برای فرار از مشکلات به ادامه تحصیل پرداختم و به تهران نقل مکان کردم تا این‌که پس از چند سال در محل کارم با «سجاد» آشنا شدم و تصمیم به ازدواج گرفتیم. او از ازدواج قبلی‌ام بی‌خبر بود و من هم به خاطر ترس از دست دادنش، حرفی نزدم. باور کنید سوءنیتی نداشتم و نمی‌خواستم فریبش دهم. اما قصد داشتم در فرصتی مناسب ماجرای ازدواج اولم را برای «سجاد» بازگو کنم که فرصت نشد. تا این‌که در آن مهمانی خاله‌ام چشمش به من و همسرم افتاد و با نیش و کنایه بین ما اختلاف انداخت.
رئیس شعبه در ادامه جلسه از تازه داماد خواست با گذشت و بخشش همسرش، کانون زندگی‌شان را حفظ کرده و از فروپاشی آن جلوگیری کند. اما مرد جوان با غرور و ناراحتی گفت: به خاطر فریب همسرم، آبرو و اعتبار اجتماعی‌ام خدشه‌دار شده است. شاید اگر زمان خواستگاری حقیقت را بیان می‌کرد، با گشاده‌رویی می‌پذیرفتم چرا که من شیفته صداقت و سادگی او بودم. اما حالا احساس می‌کنم هیچ شناختی از او ندارم و گول ظاهرش را خورد‌ه‌ام.
پس از صدور قرار مجرمیت، پرونده برای صدور حکم به دادگاه عمومی تهران فرستاده شد و قاضی دادگاه، نوعروس را به اتهام فریب در ازدواج به تحمل سه ماه و یک روز زندان محکوم کرد
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


اولا شاکی یا مرد این پرونده انسان خام و بی گذشت و تهی از روحیات پهلوانی ست ! که البته ممکن است گذشت و شلاق زمان او را بردبار و با گذشت نماید .... درثانی اگر آنچه روزنامه ایران نوشته صحت داشته باشد و شرح ماوقع این زوج باشد برای چه رییس شعبه این پرونده برای زن یا متشاکی پرونده قرار مجرمیت صادر کرده است ؟! زیرا این پرونده نشان می دهد که زن یا متشاکی سوءنیت نداشته است و دلایلی دال بر سوءنیت زن پرونده هم به اثبات نرسیده است که قاضی دادگاه عمومی بخواهد برای او 91 روز حبس تعزیری حکم دهد ! لذا به نظر میرسد این پرونده وجه حقوقی داشته و نه کیفری !!! بنابراین آیا واقعا روزنامه ایران حکم متعلق به این زوجه را دیده است و شرح ماوقع همان چیزی ست که منتشر نموده است؟؟؟!!!
به تو هم میگن مرد؟!
آخه زندگی مشترک مهمتره یا اعتبار اجتماعی؟
آخه تو این دنیا کی تو رو میشناسه که اعتبار اجتماعیت خدشه دار بشه؟
Iran, Islamic Republic of
باید عفو میکرد
Iran, Islamic Republic of
برادر من اگه همسرت خوبه دنبال چی هستی یه کمی هم به اون حق بده نمیخواسته تو رو از دست بده گذشت کن