به نظر میرسد چین و طالبان افغانستان طی ۲ سال گذشته همگرایی و نزدیکی خاصی پیدا کردهاند که هر کدام از طرفین اهداف و منافع خود را در این راه دنبال میکند.
به گزارش جهان به نقل از فارس، پایان سال ۲۰۱۴ میلادی یعنی زمان خروج نیروهای نظامی به ویژه نیروهای نظامی آمریکا از خاک افغانستان فرصتی را برای سایر کشورهای منطقه از جمله همسایگان این کشور فراهم آورده تا از میدان بکر افغانستان جهت پیشبرد اهداف جهانی و منطقهای خود بهره ببرند.
در بین کشورهای همسایه افغانستان تنها ۲ کشور هند و چین هستند که از وضعیت اقتصادی به نسبت مطلوبی برخوردارند و به همین منظور به دنبال افزایش نفوذ و بازارهای خود در منطقه هستند.
از مسائل اقتصادی که بگذریم، مسائل سیاسی و امنیتی نیز به شدت همسایگان افغانستان را نگران کرده که در این بین چین نیز به خاطر شرایط ویژه امنیتی در استان غربی خود یعنی«سین-کیانگ» که در مجاورت افغانستان قرار دارد به دنبال افزایش نقش آفرینی در این منطقه است.
در خلال این نوشتار به تحرکات کنونی و آینده چین در قبال افغانستان اشاره خواهیم کرد:
افغانستان؛ درگاه تجاری بکر برای پکن
چین در طول سالهای گذشته به خوبی نشان داده که میتواند به خوبی بازارهای مورد نیاز خود را اقناع و اشباع کند.
افغانستان نیز کشوری است که تولید بسیار کمی دارد و در عین حال مصرفکننده بسیار خوبی است. در معادلات بازار نیز بکر بودن زمینه تقاضا و کمبودن مسافت بین مشتری و تولید کننده از اهمیت ویژهای برخوردار است.
پکن به خوبی بر این موضوع واقف است که مردم افغانستان طی سالیان گذشته گرایش خوبی به کالاهای چینی پیدا کردهاند و از طرفی نیز مسافت ارسال کالاهای چینی به افغانستان بسیار کم است که هر دوی این موارد تولیدکنندگان شرقی را متوجه بازارهای افغانستان کرده است.
از سوی دیگر چین به طور ویژه به انرژی شرق افغانستان نیازمند است؛ پکن برای تأمین انرژی مناطق غربی خود باید به واردات روی بیاورد که این واردات انرژی یا از ایران باید تأمین شود و یا از طریق کشورهای آسیای مرکزی.
به هر ترتیب خاک افغانستان میتواند گذرگاه خوبی برای انتقال انرژی و تأسیس خطوط انتقال انرژی به سمت چین باشد.
از سوی دیگر چین نیز نیمنگاهی به بازارهای شمال و غرب افغانستان دارد. ایران و کشورهای آسیای مرکزی طی یک دهه گذشته اقبال خوبی به کالاهای چینی نشان دادهاند و این افغانستان است که میتواند کریدور شرق به غرب برای کالاهای تولیدی چین باشد.
دولت پکن و سرمایهگذاران خصوصی چین طی ۲ تا ۳سال اخیر به شدت در حوزه سرمایهگذاری در اکتشاف و استخراج معادن در افغانستان، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی روی آوردهاند.
با پیگیری اخبار مربوط به این حوزه شاهد آن هستیم که چه در استخراج معدن مس در «عینک» و چه در استخراج منابع گازی و نفتی در «آرال»، چینیها پیشقدم هستند.
آنان به خوبی بر این موضوع واقفند که افغانستان دارای منابع طبیعی سرشاری است و به راحتی از طریق سرمایهگذاری در این حوزه میتوانند به سودهای کلانی دست یابند.
چین و رویکردی متفاوت در قبال طالبان
با توجه به مطالبی که عنوان شد شاید در نگاه اول این سؤال پیش بیاید که این موضوعات شاید در منطقه و یا کشور دیگری نیز برای چین مهیا باشد اما چرا چین، افغانستان را انتخاب کند؟ در این قسمت به این سؤال نیز پاسخ داده میشود.
یکی از عوامل آزاردهنده بر سر راه پیشرفت چین، حضور «اویغورها» در مناطق غربی این کشور است.
بسیاری از شورشیان اویغور طی سالهای گذشته وارد خاک افغانستان و پاکستان شده و از آنجا ناامنیها در استان سینکیانگ را هدایت میکنند.
مقامات چینی بر این اعتقادند که حضور اویغورها در خاک افغانستان بدون مجوز نیروهای خارجی از جمله آمریکا امکانپذیر نیست. حتی در برخی مواقع بر این باورند که آمریکا از این شورشیان به عنوان اهرم فشار در برابر پکن استفاده میکند.
به نظر میرسد پکن نیز برای مقابله با حرکت اویغورها راهکاری تقابلی را برگزیند که به اعتقاد اکثر کارشناسان نیروهای ویژه برای این حرکت تقابلی میتواند طالبان باشد.
همچنین گزارشها حاکی از آن است که طالبان افغانستان در چندین عملیات توانستهاند، تدارکات قابلتوجهی از نیروهای ناتو و آمریکا به دست آورند که بخشی از آنها را در اختیار چینیها قرار دادهاند.
با این اوصاف به نظر میرسد چین و طالبان پاکستان طی ۲ سال گذشته همگرایی و نزدیکی خاصی پیدا کردهاند که هر کدام از طرفین اهداف و منافع خود را در این راه دنبال میکند.
چین هدف اولیه خود از ارتباط با طالبان را به احتمال فراوان مقابله سخت با اویغورها قرار داده است.
به احتمال فراوان اویغورها در بدخشان افغانستان حضور دارند چون نزدیکترین ولایت به چین است و در عین حال این ولایت در اختیار و کنترل طالبان قرار دارد که نزدیکی چین و طالبان میتواند تا حد زیادی به خواست چین برای سرکوب شورشیان کمک کند.
از سوی دیگر همانطور که گفته شد چین در بسیاری از امور معدنی و اکتشافی در افغانستان سرمایهگذاری کرده است حال آنکه بسیاری از مناطق غیرمسکونی در افغانستان در اختیار طالبان است.
حال اگر چین با همگرایی با طالبان بتواند به راحتی کار استخراج معادن آن هم بدون کمترین مشکل امنیتی را پیش ببرد بدون شک در این زمینه یکهتاز صحنه افغانستان خواهد بود پس این موضوع نیز تمایل پکن به برقراری رابطه با طالبان افغان را نشان میدهد.
نکته سوم برای چین در همگرایی با طالبان در اینجاست که پکن به وسیله طالبان میتواند حریف سیاسی، امنیتی و اقتصادی خود یعنی آمریکا را آزار دهد و در واقع طالبان را اهرم فشار مناسبی در برابر آمریکا قرار دهد.
از طرف دیگر طالبان افغانستان نیز که در سالهای اخیر به دنبال استقلال از شرکای قبلی خود یعنی عربستان سعودی و پاکستان است نیز میتواند از چین به عنوان حامی مالی و تسلیحاتی خود استفاده کند.
حتی اگر طالبان رویای حکمت دوباره در افغانستان را داشته باشند همگرایی و نزدیکی به چین میتواند در حکومت آینده به آنها کمک کند.
همانطور که گفته شد مشخص است که چین تحرکات گسترده مستقیم و غیرمستقیمی را در افغانستان آغاز کرده است.
از یک سو با نگاه به آینده نزدیک روابط خود با دولت افغانستان را گسترش داده تا در عرصه سیاسی و اقتصادی موفق باشد و از سوی دیگر با نگاه به آینده بعید و ارتباط با طالبان علاوه بر به زانو در آوردن حریفان و سرکوب آشوبگران، راه امنیت خود در افغانستان را هموار ساخته است.