به گزارش جهان؛ متن بخش بیست و دوم از خاطرات اختصاصی تسنیم از استاد پرورش با عنوان «نور چشم جندالله ، پرورش حزب الله» به قلم مرتضی نجفی قدسی به شرح ذیل است:
*تهجد و شب زنده داری استاد پرورش
«تتجا فی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفاً وطمعا و مما رزقنا هم ینفقون
فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین جزاء بما کانو یعلمون «سوره سجده، آیات ۱۶و۱۷»
یعنی کسانی که به آیات خدا ایمان دارند، پهلوهایشان را از رختخواب دور میکنند و در دل شب پروردگارشان را با خوف و طمع میخوانند و از آنچه ما روزی آنان کردهایم در راه خدا انفاق میکنند و هیچکس نمیداند خداوند برای آنان چه چشم روشنی را پنهان کرده است.
این آیات شریفه،از جمله آیاتی است که مومنان را به شب زندهداری تشویق فرموده است. خداوند در توصیف مومنان را با شبزندهداری تشویق فرموده است.
این آیات شریفه ، از جمله آیاتی است که مومنان را به شب زندهداری تشویق زندهداری تشویق فرموده است.
خداوند در توصیف مومنان و از جمله ویژگیهای آنان میفرماید" آنان کسانی هستند که دل شب از رختخواب جدا شده و در حالی که ترس از غضب پروردگار دارند و درعین حال طمع به ثواب او هم دارند،به عبارت و راز و نیاز با خدایشان مشغول میشوند و هیچکس نمیداند که خدای متعال در پاداش این شب زندهداری و سحرخیزی آنان چه جایزهای برای آنان در نظر گرفته است.
تعبیر« قره العین» یعنی چشم روشنی یا به اصطلاح جایزه را میگویند که در اینجا خداوند میفرماید ما بخاطر این بیداری در دل شب و عبارتی که این بنده با ایمان انجام میدهد برای او یک جایزهای در نظر گرفتهایم که هیچکس نمیداند این جایزه چیست!؟و جالب آن است که استاد پرورش میفرمودند این جایزهها هیچکدام مثل هم نیستند و حتی جایزه و هیچ دوستی مانند هم نیست و برای هر شبی جایزه مخصوص و خاص همان شب است. خوب انسان تصور کند براساس این بینش، تاکنون چقدر جایزهها را از دست داده است. وواقعا حیف نیست در هنگامی که رحمت الهی در حال ریزش است و ملائکه الله در سحرگاهان بین آسمان و زمین در رفت وامد هستند و پیوسته به مومنان سلام میدهند، انسان بخوابد و از این همه اتفاقات در عالم و هستی بیخبر باشد!
*صدای تصبیح موجودات
در احوالات حضرت علامه طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) نقل میکنند که در دل شب از خواب برخاسته و در اتاق خود قدم میزدند و ذکر میگفتند، عیال ایشان سوال میکند آقا مشکلی پیش آمده، استراحت نمیکنید؟ حضرت علامه جواب میدهند، خیر از صدای تسبیح موجودات خوابم نمیبرد!
آری ، اینچنین است اگر کسی دیده حقیقت بین داشته باشد، در قرآن کریم نیز مکرر به این تسبیح موجودات اشاره گشته و فرموده است«یسبح الله ما فی السموات و الارض» یعنی همه آنچه در آسمانها و زمین است، پروردگار را تسبیح میکنند و لذا اولیا خدا و مومنان با توجه به این معنا خود را با عالم هستی همراه میکنند و آنان نیز به تسبیح و تحمید پروردگار مشغول میشوند و همه با هم یکپارچه میگویند:« لا اله الا الله الملک الحق المبین»
استاد پرورش پیوسته در سخنرانیهای خود نسبت به مسئله مهم شب زندهداری توصیه داشتند و در کمتر خطابهای بود که به سحرخیزی و عبادت و تفکر شبانه اشاره نکرده باشند. ایشان خود بسیار به انجام این مهم مقیّد بود و اصلا مثل اینکه انتظار فرا رسیدن شب و سحر را میکشید تا سفره دل خود را با محبوب جهان باز کند و آن چشمههای اشک از گونههایش سرازیر شود.
سحر با بادی گفتم حدیث آرزومندی، خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
اگر کسی خواهان پیوند با پروردگار است، راهش بیداری در سحرها و آهی از دل کشیدن در نیمه شب است.
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند برگرد در و بام دوست پرواز کنند
هر کجا دری بود،به شب در بندند الا در دوست را که به شب باز کنند
درهای رحمت الهی در دل شب باز میشود و پذیرای سحرخیزان است و خداوند دست لطف و عنایت بر سر آنان میکشد.
دلا بسوز که سوزتو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صدبلا بکند
زملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند
طیب عشق مسیحا دم است و شفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
این اظهار دردمندی در دل شب، کلید گشایش کارهاست و تفضلات پروردگار را انشاالله در پی خواهد داشت/.
از سحرخیزی های استاد پرورش خاطرات زیادی دارم، بخصوص در سفرها که گاهی توفیق همراهی ایشان را مییافتم، این تقید به تهجد و شب زندهداری در ایشان بسیار جدی و با کیفیت بود، ظاهراً خداوند دوست داشت هر شب، چشمان ایشان را گریان ببیند و بارها این شعرها را از ایشان شنیدهام که :
گریه بر هر درد بیدرمان دواست چشم گریان چشمه فیض خداست
تانگرید طفلک حلوا فروش دیگ بخشایش نمیآید بجوش
*شبی با استاد پرورش در جبهه
در آستانه یکی از عملیاتها که معمولاً تیپها و لشگرها مملو از رزمندگان و عاشقان شهادت طلب میشد، جمع زیادی از شاگردان و دوستان و علاقمندان استان پرورش در تیپ قمر بنیهاشم (ع) که سردار زاهدی فرماندهی آن را بر عهده داشتند، مجتمع شده بودند،بناگاه جز مسرتبخش تشریف فرمایی استاد پرورش را به مقر تیپ شنیدیم و ولولهای در بین بچهها افتاد و همه مشتاق دیدار ایشان بودند و فرماندهی تیپ، ترتیب مراسم دعای کمیلی را انجام داد تا بچههای همه گردانها جمع شوند و ضمن استفاده از بیانات عارفانه استاد پرورش از زمزمه دعای روحبخش کمیل ایشان نیز بهرهمند شوند.
بخش تبلیغات تیپ، متاسفانه در آن زمان در اختیار افرادی بود که به لحاظ خط سیاسی،استاد پرورش را قبول نداشتند و لذا با این تجمع موافق نبودند ولیکن چون دستور فراندهی تیپ بود، چارهای جز اجرای این مراسم نداشتند، اما آنها در آن شب چه کردند؟!
آنها برای اینکه در آن شب فرصت کمتری به استاد پرورش برسد، رفتند دو نفر مداح را دعوت کردند که در کنار ایشان اجرا برنامه کنند! و در هنگام اعلام برنامه نیز با بیانی بسیار ساده و معمولی پشت بلندگو گفتند که امشب مراسم دعای کمیل با حضور مداحان اهل بیت، آقایان، فلانی و فلانی و پرورش برگزار میشود! و قصدشان از این نحوه اعلام مراسم ، تحقیر استاد پرورش بود.
فرماندهی تیپ از این شیوه رفتار ناراحت شدند و از دفتر فرماندهی به بنده دستور دادند شما برو بلندگو را بدست بگیر و دعوت شایستهای از استاد پرورش بکن که جبران این تحقیر بشود. بنده بلافاصله بلندگو را به دست گرفته و خوب چون در آن زمان ، بنده مربی عقیدتی در آن تیپ بودم و بسیاری از آنها پشت سر بنده نماز میخواندند، لذا خیلیها بنده را میشناختند و تا دیدند بنده بلندوگو ار بدست گرفتم، همه سراپاگوش شدند و بنده حقیر هم با کمال احترام، خبر ورود استاد پرورش، این انسان عارف و عاشق پروردگار را به اطلاع رزمندگان رساندم و اعلام کردم که بعد از نماز مغرب و عشا، ابتدا از بیانات عالمانه ایشان مستفیض میشویم و پس از آن هم از نوای روحبخش دعای کمیل توسط حضرت ایشان بهرهمند میشویم.
قبل از شروع سخنرانی استاد پرورش، سردار شهید استکی که فرماندهی یکی از گردانهای تیپ قمر بنیهاشم(ع) را برعهده داشت، ناگهان از میان انبوه رزمندگان برخاست و با مشتهای گره کرده فریاد زد:
نور چشم جندالله پرورش حزب الله
بلافاصله تمامی رزمندگان ، یکپارچه این شعار را سر داده و بارها تکرار کردند و بدین ترتیب استاد پرورش در میان استقبال گرم رزمندگان، شروع به سخنرانی کرد.
پس از سخنرانی، مراسم دعای کمیل آغاز شد و ابتدا آن دو نفر مداح دعوتی تبلیغات تیپ اجرا برنامه کردند و تقریبا بخش اعظم دعای کمیل را خواندند و نوبتی به استاد پرورش ندادند، بالاخره با پیگیریهای بنده بلندگو در اختیار استاد پرورش قرار گرفت و با این دو بیتی باباطاهر آغاز کردند که:
از روزی که ما را آفریدی ز ما غیر از گنه چیزی ندیدی
خداوندا به حق هشت و چهارت زما بگذر، شتر دیدی ندیدی
ایشان با همین دوبیتی، آنچنان حالت ابتهال و تضرعی پیدا کرد که اشک همه را در آورد. استاد پوررش بسیار صدای دلنشین داشت ولی حیف که یکی دوصفحه از دعای کمیل را بیشتر نخوانده بود که ناگهان از ادامه دعا منصرف شد و بلندگو را تحویل همان مداحها داد و از جلسه در تاریکی فضا خارج شد،بنده نیز پشت سر ایشان از جلسه بیرون آمدم و هرچه از استاد پرسش کردم که چه شد از جلسه خارج شدند، پاسخی ندادند،اما معلوم بود اتفاقی افتاده و ایشان دلگیر شده است.
شب برای شام در یکی از چادرها همراه دیگر دوستان در خدمت استاد پرورش بودیم و همانجا نیز قرار شد استراحت کنند. بنده نیز به سراغ بچههای تبلیغات تیپ رفته تا بلکه از آنها بفهمم چه اتفاقی افتاده که آنها هم چیزی نگفتند، اما من دیدم که در هنگام خروج ، استاد پرورش به یکی از بچههای تبلیغات، چیز یگفتند و خارج شدند و جالب آن بود که از ان شخص میپرسیدم، حاج آقا چی گفتند؟ جواب میداد حاج آقا خیلی تشکر کردند!
به هر حال آن شب تقریباً نخوابیدم ولی نصف شب،سری به چادر استاد پرورش زدم و دیدم آنجا نیستند و هرچه گشتم ایشان را پیدا نکردم، از دوستان دیگر کمک گرفتم،باز هم ایشان را پیدا نکردیم تا بالاخره کم کم هوا داشت روشن میشد که ایشان را در زیر بار بر یک ماشین تریلی که در محوطه پارک کرده بود، یافتم در حالی که پتویی دور خود پیچیده بود مشخص بود ساعتها در آنجا بیتوته کرده است و در آن تهجد و شب زنده داریش که هیچگاه ترک نمیشد و در آنجا بجا آورده است.
در کنار ایشان نشستم وپس از مقدماتی، از بابت قضایای شب گذشته عذرخواهی کردم و بالاخره پس از اصرار فهیمدم یکی از بچههای تبلیغات تیپ که با ایشان مخالف بوند، در هنگام دعای کمیل کنار ایشان نشسته و رفتار بسیار توهین آمیزی را در آن تاریکی با ایشان داشته و از آن جهت ایشان مجلس را ترک کرده بودند،ولی از بنده قول گرفتند که با آن شخص هیچ برخوردی نشود و الا نمیگفتند.
*شأن مداح اهل بیت (ع)
اما نکته اصلی این بود که فرموند: اینها چطور به بنده مداح اهل بیت میگویند و حال آنکه مداح اهل بیت(ع) خداست که در قران کریم « اهل بیت » علیهم السلام را مدح و منقبت کرده و فرموه است : « انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»
ایشان واژه مداح اهل بیت را خیلی والا میدانستند و معتقد بودند که خدای متعال،اول مداح اهل بیت علیهم السلام است و سپس پیامبر اکرم (ص) مداح اهل بیت است و خلاصه اهل بیت یک چنین جایگاهی دارند و ما کجا بتوانیم مداح اهل بیت باشیم و این وزن و قابلیت را پیدا کنیم!
به هر حال این هم از دید معرفتی ایشان بود که شأن مداح اهل بیت(ع) را خیلی رفیع میدانستند، گرچه آن مجری تبلیغات تیپ، از جهت تحقیر این واژه را برای ایشان بکار برده بود.
وسلام علی المرسلین و الحمدالله رب العالمین