جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۰
۱

چه کسانی حامی اصولگرایی هستند؟

شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۵۹
کد مطلب: 355771
جریانات سیاسی در ایران در قالب عناوینی مختلفی دسته بندی شده اند. این عناوین گاهی اعتباری طولانی مدت دارند و گاهی خیلی زود رنگ می بازند. حفظ پشتوانه مردمی و کارکردهای مقطعی از دلایل اصلی این ثبات و لرزش ها هستند.
به گزارش جهان به نقل از دیدبان، اصولگرایی چیزی نبود جز واکنشی سلبی به اصلاح طلبی، پایگاه اجتماعی آن را تنها باید در میان سالمندان مذهبی و محافظه کار جست، تنها ۱۵ درصد مردم حامی این جریان سیاسی هستند، اصولگرایی همیشه از افزایش مشارکت مردم در انتخابات واهمه دارد چرا که شکست این جریان در حضور مردم است و... .

آنچه موجب نگارش این متن شد، بیان عباراتی در سبک و محتوای عبارات بالایی بود که پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر بار دیگر در بیان سیاسیون مخالف این جریان اوج گرفته است. اما آیا این عبارات تنها واکنشی ناشی از خوشحالی شکست جریان رقیب و سرمستی فراموشی شکست های خود است یا بیانگر واقعیاتی در متن جامعه؟

اصولگرایی چه هست؟

برای پاسخ به پرسش بیان شده باید ابتدا با بطن جریان سیاسی اصولگرایی آشنا شده و به جستجوی ریشه های اجتماعی این جریان سیاسی در جامعه برآییم.

اصولگرایی، همان جناح راست قدیم که تغییر نام داده، نیست. تفاوت آشکار جناح چپ و راست قدیم در نحوه برقراری عدالت اجتماعی بود. جناح راست قدیم معتقد به حمایت از محرومان از طریق حمایت از بخش خصوصی اقتصاد و تبدیل دولت به نهاد ناظر و حامی مسیر بود و جناح چپ قدیم معتقد به برقراری نوعی اقتصاد دولتی (با نماد دولت میرحسین موسوی).

تغییر از راست به اصولگرایی پس از رخداد دوم خرداد رخ داد. علت این تغییر فهم این نکته توسط بزرگان اصولگرایی بود که ارتباط شان با جامعه به سبب ابهام در مرزهای جناح راست دچار اشکال شده است. در دریافت این اشکال پیروزی چپ های جدید با نام اصلاح طلبان که حاصل دگردیسی عمیق این جریان در دوران انزوای سیاسی حداقل ۴ ساله بود، سهم عمده ای داشت. پس اولین عبارت این متن تا حدودی صحت دارد اما باید آن را اینگونه اصلاح کرد که اصولگرایی واکنشی ایجابی به اصلاح طلبی بود. اصولگرایی مرزهای خود را با اسلام حداکثری، طرفداری از ولایت مطلقه فقیه و تاکید بر حق مشارکت مردم به جای تکلیف مردم بر مشارکت سیاسی سامان بخشید، سعی در ارائه تعاریف بومی از مفاهیم سیاسی نمود و در کلیات خود را مصداق کلیات مد نظر نظام اسلامی معرفی کرد.

پایگاه اجتماعی جریان اصولگرایی

برای یافتن ریشه های این جریان در میان مردم، دو شاخصه مذهب و غرب به یاریمان می آید. بیاییم پیش از پرداختن به اصل موضوع به دنبال پاسخ به پرسشی دیگر برآییم: چرا اقتصاد یاریگر ما نیست؟

اصولگرایی تاکنون موضع خود را در اقتصاد به روشنی بیان نکرده است. این جریان سیاسی منتقد اقتصاد لیبرالی است ولی به هنگام حضور در قدرت از نسخه های اقتصاد لیبرالی حمایت کرده است. واقع آن است که جریانات سیاسی کشور ما ورای شعار و آرزوها در یک نکته با هم عملکرد مشترک داشتند و آن نگاه اقتصادی بود. با این تفاوت که اصلاح طلبی خواست خود را همان عمل خود در اقتصاد معرفی می کند و در نتیجه مردم بهتر می توانند در مورد آنها قضاوت کنند ولی اصولگرایی خواست خود را عمل خود قرار نمی دهد و خود را در پی اقتصادی بومی و اسلامی –دقت فرمایید- نشان می دهد که به سبب نبود نسخه مجبور به عمل به نسخه های اقتصادی موجود است.

به همین خاطر فرد به هنگام تصمیم گیری سیاسی نمی داند اگر به جریان اصولگرایی رای دهد چه اقتصادی در کشور پیاده خواهد شد. این امر سبب می شود شاخصه اقتصاد را در تصمیم گیری سیاسی کنار گذارد.

مذهب و غرب


آیا غربی تر شدن به معنای دورتر شدن از مذهب است؟ به وجوه فلسفی این پرسش کاری نداریم، آنچه در این بین برای ما دارای اهمیت است تاثیر و تاثر این دو از یکدیگر و نتایج عملی آن است. آنچه در جامعه ما رخ داده این است که فرهنگ و تمدن غربی در ذات خود - با نگاهی خوشبینانه- غیر مذهبی است و محدوده مذهب را تنگ می کند و این امر با مرز اسلام حداکثری اصولگرایی هم خوانی ندارد.
بر این اساس در جامعه باید به دنبال گروه ها، طبقات و قشرهایی بگردیم که مذهبی تر بوده و کم تر غربی شده باشند. به بیان دیگر بومی تر باشند.

توده

در میان طبقات عموم مردم می توان قشرهای بسیاری یافت که برخوردار از دو شاخصه اصلی بیان شده بوده و یا از حامیان باشند. این اقشار عمدتا در مراکزی همچون بازار، هیئت های مذهبی، مساجد، نهادهای انقلابی (مانند سپاه و بسیج)، شهرهای مذهبی و کوچک و روستاها متمرکز شده اند. بنابراین حامیان عمده جریان اصولگرایی در میان توده را می توان بازاریان، مسجدی ها و هیئتی ها، انقلابیون و مردم شهرهای کوچک و روستاهایی نامید که به اصل مذهب وفادارتر و از غربزدگی دورتر هستند.

نخبگان

آنچه از واژه نخبه در این متن مدنظر است نخبگان فکری خارج از نهادهای حکومتی است. نخبگان فکری در جامعه ایران در دو بخش حوزه و دانشگاه متمرکز شده اند. در دانشگاه با وجود فعالیت نهادهای طرفدار اصولگرایی مانند بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی دانشجویان و انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل، به سبب ذات غربی خود عرصه نفوذ جریان اصلاح طلبی است. این امر در حوزه های علمیه عکس دانشگاه بوده و عموم طلاب را می توان طرفدار جریان اصولگرایی معرفی نمود. نتیجه مستقیم این امر سنگین بودن کفه حوزوی و فقاهتی جریان اصولگرایی در قالب جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران است.

اشتراک با طیف بی طرف

بارها بیان شده است که آنچه در وقایع سیاسی ایران اسلامی تعیین کننده است تصمیم گیری طیف بی طرف است و هر یک از دو جریان اصلاح طلبی و اصولگرایی دارای پایگاه اجتماعی ۲۰ تا ۲۵ درصدی در جامعه هستند. اما در بیان پایگاه اجتماعی اصولگرایی در این متن از شاخصه هایی بهره برده شد که نمایان گر اکثریت جامعه است. آیا این تضاد نیست؟

باید گفت که منظور از طیف بی طرف، گروهی خالی از ویژگی های بیان شده برای پایگاه اجتماعی اصلاح طلبی و اصولگرایی نیست بلکه منظور گروهی غیر سیاسی است که علاقه ای به تعریف خود در ذیل جریان های سیاسی رایج جامعه ندارد.

این طیف بی طرف مردم همین سرزمین اند، مذهبی اند، با آداب و سنن بومی همین جامعه رفتار می کنند. نکته اینجاست که نیروهای اجتماعی جریان اصولگرایی در نهاد روحانیت، بسیج مردمی، مساجد و هیئت های مذهبی که در متن زندگی این طیف بی طرف قرار داشته و امری تحمیلی و وارداتی نیستند متمرکز شده اند.

به بیان بهتر، نیروهای اجتماعی جریان اصولگرایی دارای زبان مفاهمه با طیف بی طرف بوده و می توانند با آنها ارتباط برقرار کرده و با زبان آنها سخن بگویند.

داشتن نقاط اشتراک فراوان با طیف بی طرف ویژگی مهم جریان اصولگرایی است که می تواند با بهره گیری درست از آن و نگاهی افقی به این طیف - نه نگاه از بالا و ابزاری- پایگاه اجتماعی خود را گسترش دهد. درست برخلاف جریان اصلاح طلبی که به سبب برخورداری از زبان بیگانه با طیف بی طرف پایگاه اجتماعی خود را تنها در قشرهایی خاص می جوید و گسترش پایگاه اجتماعی خود را در گستردگی قشرهای طرفدار خود می یابد.

نتیجه گیری

آیا جریان اصولگرایی از افزایش مشارکت مردم در امر انتخابات واهمه دارد؟به نظر دیدبان و بر اساس نگاشته های این متن اگر جریان اصولگرایی ابهام اقتصادی خود را رفع کند، از ظرفیت بالقوه نیروهای اجتماعی خود بهره برداری صحیح کند و نگاه از بالا به طیف بی طرف را رها کند؛ افزایش مشارکت مردم به معنای افزایش آرای این جریان سیاسی خواهد بود.

انتخابات ریاست جمهوری اخیر نشان داد این نقایص هنوز باقی مانده؛ زیرا به مانند انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶، در این دوره نیز این جریان به پیروزی خود مطمئن بود و به همین خاطر نیازی به فعال کردن شاخک های اجتماعی خود ندید. نیروهای اجتماعی این جریان با آنکه می دانستند مسئله مردم چیست ولی پاسخ قانع کننده برای آن نداشتند. این مسئله موجب شکست جریان اصولگرا در انتخابات اخیر شد.

پرسش بیان شده را بار دیگر باید مطرح کرد: آیا جریان اصولگرایی از افزایش مشارکت مردم در امر انتخابات واهمه دارد؟

هم نه و هم آری. جریان اصولگرایی از افزایش مشارکت مردم خوشحال هم می شود زیرا دارای نقاط اشتراک فراوانی با ۳۵ الی ۴۰ درصد –به شهادت انتخابات های سال های اخیر- طیف بی طرف است و احتمال رای دهی این طیف به جریان اصولگرایی بیش از راهی دهی به جریان رقیب است.
ولی جریان اصولگرایی از راه دهی درصدی از مردم که یا موافق نظام اسلامی نیستند و یا خود را برکنار از وقایع این جامعه می دانند واهمه دارد. زیرا پس از دگردیسی عمیق جریان اصلاح طلبی متاسفانه طیف افراطی این جریان را سیاسیون خارج از نظام و یا معتقد به تغییر در مبانی نظام شکل دادند. شرکت این طیف از مردم به معنای افزایش آرای جریان اصلاح طلبی است.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


اینها همون راست سنتی هستند که در دوران هاشمی سینه چاک وی بودند و هیچگاه هم نتوانستند هیچ انتخاباتی را پیروز شوند. احمدی نژاد به لطف خدا و تلاش ملت پیروز شد و هیچ ربطی به راست سنتی و اصولگرایان جدید ندارد. ناطق نوری، لاریجانی و ولایتی شکست خورده های جناح راست بوده و هستند