سرویس اندیشه جهان- انجمن حجتیه را برخی ساخته دست استعمار میدانند و برخی دیگر، آن را برآیند توطئه استعمار در آفرینش بهائیت دانستهاند. هنگامی که مردم ایران درگیر مبارزه با ظلم شاه بودند، اعضای این انجمن، وقتشان را صرف راهنمایی بهائیان میکردند و خودشان را از جریان انقلاب دور نگاه میداشتند.
گذشته از علت شکلگیری انجمن حجتیه آنچه که با قاطعیت میتوان گفت این است که انجمن برخلاف حرکت اسلام سیاسی و انقلابی حرکت کرده و با جدایی دین از سیاست نیروی خود را مصروف عوامل فرعی کرده از مبارزه با اصل و ریشه فساد غافل ماند و به همین جهت مورد استقبال دربار قرار گرفت.
نوشتار پیش رو، برگرفته از آموزه های تربیتی این مکتب است که به زبان و قلم یکی از شاگردان این مکتب به رشته تحریر درآمده و تأملی در این نکات، آسیب های منبعث از جریان فکری اعتقادی انجمن حجتیه را بیش از پیش نمایان می سازد.
محمدمهدی میرزایی پور: برای منی که سالها در محیط انجمن تربیت شدم و به فضل خدا توانستم با کلنجار بسیار در دانشگاه از افکار آن تاحد زیادی جدا بشوم، نوشتن درباره انجمن واقعا کار سختی است. شاید نوشتن درباره خودم و نقد کردن گذشته خودم باشد، و این جدای از مشکلات احتمالی در روبهرو شدن با دوستان قدیمی و اساتید مدرسه و... است.
از خدای بزرگ میخواهم که جز حقیقت ننویسم و این مقاله نتیجهای جز تداوم راه امام و شهدای عزیز و کمک به پیروزی نهضت جهانی اسلام نداشته باشد.
یکم؛ وابستگی به اخباریگری
تقابل انجمن حجتیه با انقلاب اسلامی(1) یک اتفاق ساده و یک انحراف جدید و تصادفی نیست، بلکه زاییده اختلافی ریشهدار و صدها ساله میان دو طیف از علمای تشیع یعنی اخباریون و اصولیون است. از قدیمالایام افرادی بوده و هستند که به منظور حفظ جایگاه رفیع ائمه اطهار علیهمالسلام در کسب معرفت، به اشتباه کسانی را که حرفی جدید در حوزه معارف دینی - ولو با پایبندی تام و تمام به نقل - میزدند کافر و نجس معرفی میکردهاند. علیالخصوص فلاسفه و عرفای اسلامی آماج اصلی این هجمهها از سوی اخباریون بودهاند. برای توضیح سریع اختلاف مثالی ذکر میکنم. تلاش اخباریون عموما بر این بوده است که به ظاهر متون اسلامی عمل بکنند و تاحد ممکن از شناسایی منشأ صدور احکام پرهیز کنند. به همین دلیل، حکمی که حضرت امام (رضوانالله تعالی علیه) درباره عدم حرمت شطرنج صادر فرمودند، بعضا مورد طعن این طیف قرار گرفت؛ در حالیکه استدلال حضرت امام رضوانالله تعالی علیه این بود که ائمه اطهار با یک تکه چرم و چند تا مهره مشکلی ندارند، بلکه مصلحت عدم ترویج قمار در جامعه اسلامی بوده است که باعث تحریم شطرنج شده است.
به یقین، بدون در نظر گرفتن محل رشد و نمو تاریخی تفکر انجمن حجتیه نمیتوان تحلیل درستی از رفتارهای آن ارائه داد. از این دیدگاه، انجمن حجتیه با مکتب تفکیک هم قرابتهای فکری زیادی دارد. بخشی از بدنه متفکرین مکتب تفکیک را نیز همفکران انجمن تشکیل میدهند. این افراد معمولا رفتارهای حذفی با فلاسفه و عرفای اسلامی نشان میدهند و حتی گاهی آنان را تکفیر میکنند! البته هیچگاه نباید نسبت به آن دسته از متفکرین و علمای مجاهد و انقلابی چه در مکتب تفکیک و چه در طیف اخباری حوزههای علمیه قدرناشناس و فراموشکار باشیم.
دوم؛ غلو در جایگاه ائمه اطهار و تقابل با انقلاب اسلامی
در اینکه انجمن حجتیه (چه در فعالیتهای گذشته و چه در فعالیتهای کنونیاش) طیفی نزدیک به اخباریون است، شکی نیست. در عینحال، ریشه اصلی تقابل انجمن با انقلاب اسلامی را میتوان در همین مسأله جستوجو کرد. پندار انجمنیها این است که وقتی عقل هیچ تشخیص تعیینکنندهای نمیتواند داشته باشد، طبیعتا هیچ فرد غیرمتصل به وحی نمیتواند جامعه را اداره کند. در حالیکه وظایف مسلمین در برپایی اجرای احکام اسلام و برقراری عدالت اجتماعی بدون برپایی حکومت ممکن نیست.
همچنین انجمن عنایت ویژهای به احادیثی
سوم؛ ناامیدی، شاهبیت مخالفت
علاوهبر موارد فوق، اشتباه در برداشت از احادیثی که ظهور حضرت مهدی (عجلالله فرج الشريف) را تنها پس از بروز فساد اجتماعی گسترده در جامعه ممکن میداند، همچنین برخی روایاتی که هر پرچم عدالتخواهانه بلند شده قبل از ایشان را در آتش معرفی میکند، باعث پیدایش ناامیدی نسبت به وضع اجتماعی جهان در همفکران انجمن میشود. بهعنوان مثال، موضعگیری عجیب شیخ محمود حلبی، بنیانگذار این انجمن، درباره جنگ تحمیلی شایسته توجه است که میگفت جواز مبارزه با عراق را باید امام زمان (عجل الله فرج الشريف) بدهند! که همین سخنان باعث موضعگیری شدید امام راحل رضوانالله تعالی علیه شد.(3)
در نتیجه این ناامیدی، هرگونه قیام اجتماعی قبل از ظهور (از جمله انقلاب اسلامی) حداقل عملی کمفایده تلقی و جانفشانی برای آن، هدر دادن جان معرفی میشود. بههرحال، نتیجه چنین تفکری اعتقاد به عدم دخالت دین در زندگی اجتماعی و در حکومت است؛ یعنی سکولاریسم! اگر سکولاریسم به معنی ناامیدی از دین در اداره اجتماع باشد، تفکر انجمن حجتیه به معنی ناامیدی از اجتماع در دینی شدن است! و این هر دو نتیجهای واحد دارند و هر دو با کسانیکه بخواهند عدالت اسلامی را در سطح وسیع اجتماعی به منظور برقراری حیات طیبه اجرا کنند، دشمن هستند. از این روی، انجمن حجتیه بهصورت ناخودآگاه (و بعضا خودآگاه) بهوسیله مدارس مذهبی که در سطح تهران دارد، یکی از تأمینکنندگان اصلی بدنه کمتحرک جناح اصلاحطلب در اجتماع ماست.
چهارم؛ دشمن اصلی از دیدگاه انجمن
اهالی انجمن از آنجایی که معیار حق و باطل را (بهدلیل اخباریگریشان) شخص معصومین نه رفتار آنها میپندارند، خطر اصلی در برابر اسلام را اهل سنت معرفی میکنند. یعنی انجمن بهجای اینکه با دشمنان رسمی بشریت یعنی استکبار جهانی به ستیز برخیزد با اهل تسننی دشمنی میکند که خلفای راشدین را نه بهدلیل شرارت نفس بلکه بهدلیل عدالتخواهی و سادهزیستی که از آنها سراغ دارند، قبول دارند. اهل تسننی که به هر دليل حاضر نیستند ظلم به هیچکسی را در جهان بپذیرند و با اعتقاد راستینی که به قرآن دارند، میتوانند همسنگرانی خوب در جهت احیای عدالت بشری باشند. دشمن انگاشته میشوند، در حالیکه دشمن بزرگ ما امریکا از ترویج هرزگی و بیبند و باری و آلوده کردن زندگی انسانها هیچ ابایی ندارد و عالمانه و عامدانه هر ظلمی که میخواهد در حق مسلمین و تمام بشریت روا میدارد.
خدمات انجمن را در مبارزه صحیح با وهابیت و بهاییت نباید نادیده گرفت؛ ولی عدم معرفی دشمن اصلی باعث شده است نیروهای عظیمی از دست بروند و حتی بسیاری از نیروهای تعلیم یافته توسط انجمن بهدلیل پیدا نکردن آرمان جهاد و مبارزه در اسلام، در مقطع انقلاب به گروههایی مثل مجاهدین خلق پیوستند و حضور فارغالتحصیلان دبیرستانهایی مانند علوی در آن سازمان چشمگیر بود.
پنجم؛ نتایج فکری و فرهنگی بر اعضا
در حقیقت مدعای اصلی انجمن این است که تا امام زمان علیهالسلام ظهور نفرمایند، چیزی درست نمیشود، پس اگرچه مسائل مردم مهم است ولی ما نمیتوانیم کاری جدی برای بهبود وضع بکنیم. پس بهتر است تا ظهور حضرت، دین خودمان را حفظ کنیم و در اینباره روایت هم میخوانند که حفظ دین در آخرالزمان درست مثل نگه داشتن ذغال گداخته در دست است. اما نتیجه واقعی این ادعا این میشود که پس از مدتی تمام مباحث به حفظ دین شخصی محدود میشود و دیگر دغدغه اجتماعی برای افراد از اولویت میافتد. در نتیجه، علاوهبر دشمنی
علاوهبر این، ضعف و شکستپذیری زیادی در تربیتشدگان انجمن نسبت به تهاجم مدرنیته وجود دارد. چراکه افراد همفکر انجمن سعی میکنند بهجای مواجه کردن فرزندانشان با دنیای بیرون و یاد دادن راه مبارزه علیه بیبند و باری، آنها را بهکلی از دنیای بیرون بترسانند و ایزوله کنند. اما این افراد وقتی وارد دانشگاه میشوند، بهصورت ناگهانی در معرض تهاجم مدرنیته قرار میگیرند و از آنجایی که نسبت به برپایی اسلام اجتماعی بسیار ناامید هستند، قدرت را در دست کشورهای غربی میبینند و مجذوب پیشرفت آنان میشوند و بهسادگی به روش زندگی غربی تن میدهند.
ششم؛ انجمن حجتیه؛ مکتب تربیتی نه نظام فکری
با تعجب مشاهده میکنیم که آثار روحی و تربیتی که در افراد انجمن بروز و ظهور پیدا میکند تا حد زیادی با آنچه مقصود و مدعایشان است، متفاوت است. اما دلیل چیست؟
«مکتب تربیتی» مقولهای بسیار فراتر از یک نظام فکری است. یک مکتب تربیتی لزوما ارتباط منطقی دقیقی بین گزارههای مورد ادعایش برقرار نمیکند ولی با این حال، میتواند رفتار و عقاید افراد تابعش را شکل بدهد. همچنین ممکن است مواضع علنی آن با نتایج تربیتیاش فرق داشته باشند. این در حالی است که در تصمیمگیریهای اجتماعی، بیشتر نتایج تربیتی نقشآفرینی میکنند و نقش گزارههای منطقی معمولا کمتر است. یک مکتب تربیتی توانایی این را دارد که انبوهی از «اعتقادات ناخودآگاه» را در اذهان پیروانش کار بگذارد. از بین بردن و ریشه کن کردن آن با منطق و استدلال کار آسانی نیست؛ چون مکتب تربیتی علاوهبر روشن فکر کردن، روش زندگی کردن افراد را نیز تعیین میکند. در عینحال، یک مکتب تربیتی میتواند بدون حزب و تشکیلات و عضوگیری گسترش پیدا کند. فقط کافی است مؤلفههای آن بهصورت همهجانبه به افراد عرضه شوند تا آنها نیز علاقهمند به آن مسلک بشوند. افراد ممکن است صادقانه و مخلصانه برای ترویج آن فعالیت بکنند، ولی توانایی نقد کردن مکتب فکری خودشان را نداشته باشند. در نتیجه، برخورد اطلاعاتی برای ریشه کن کردن چنانچیزی بعضا کمفایده و حتی بیفایده است و کار فرهنگی متقابل میتواند بهترین راه پیشگیری باشد.
هماکنون با مکاتب مختلف تربیتی در اجتماعمان مواجه هستیم. مکتب تربیتی اسلام انقلابی، مکتب تربیتی مدرن و مکتب تربیتی انجمن حجتیه که حضرت امام لااقل از برخی مصادیق آن شدیدا انتقاد میکنند(4). انجمن یک تفکر است نه یک تشکیلات و بعضا ریشههای کهنه و عمیقی در حوزهای علمیه و متدینین دارد. حتی اگر اعلامیه تعطیلی بدهد،(5) به این سادگی منحل نمیشود(6)
اما راهحل چیست؟ بههرحال طرد کردن کامل افرادی که به هر طریقی دوستدار تفکرات انجمن هستند، کاری اشتباه است؛ چراکه بسیاری از آنان بدون عناد با جمهوری اسلامی مبارزه با استکبار را در اولویتهای پایین آرمانی خود میپندارند. در نتیجه باید در وهله اول از مشترکاتمان استفاده کنیم تا بلکه وحدت نهایی با کمترین هزینه تأمین بشود. یقینا بهترین کارها در مواجهه انقلاب اسلامی با این تفکر، نشان دادن زیباییها و برتریهای زیست انقلابی و در عینحال مطابق فرموده حضرت روحالله بذل جان در راه برپایی عدالت و نشان دادن حقانیت انقلاب از طریق آن است.(7)
منبع: هفته نامه پنجره/ شماره 71
_______________________________________
پی نوشت ها:
1- محمدرضا اخگری - کتاب ولایتیهای بیولایت - ص 60
2- نامه امام به مراجع اسلام و روحانیون سراسر کشور معروف به منشور روحانیت
3- سخنرانی امام سهشنبه 21 تیرماه 1362
4- منشور روحانیت امام خمینی
5- روزنامه شرق - 17 دیماه 1384
6- سخنرانی امام سهشنبه 21 تیرماه 1362
7- منشور روحانیت امام خمینی
______________________________________________
در این زمینه بخوانید:
فرقه در برابر مکتب/ سیدحسین شهرستانی
آسیب های انجمن حجتیه/ گفتگو با سیدعباس نبوی
تفکیکیها قبل ازهمه باامام بیعت کردند/ گفتگو با رحیمپور ازغدی
آیا انجمن حجتیه ادامه مکتب تفکیک است؟/ مهدی شاهآبادی
سازمان غیررسمی حجتیه؛ شبکه و روابط/ سیدرضا موسوی