جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۰

گفت‌وگوي با مادر شهيد "حسن باقري"

يکشنبه ۵ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۵۸
کد مطلب: 68135
وقتي دو موضوع در ذهن مادر مي آيد دلش مي گيرد؛ اول اينکه جواني وقتش را به بطالت بگذراند و ديگر اينکه نخبه اي از وطنش براي هميشه برود.

"در روز تولد امام حسين (ع) به دنيا آمده بود اما خيلي ضعيف بود و اميد زنده ماندنش کم. من هم دست به دامن امام حسين شدم تا خداوند به عظمت اسم حسين اين فرزند را نگه دارد از اين رو بود که نامش را "غلامحسين" گذاشتم غلامحسين افشردي."


"کبري افشردي بهروز" مادر سردار شهيد غلامحسين افشردي ( حسن باقري) نمي دانست که اين فرزند نحيف و لاغر که اميدي به زنده ماندنش نداشت روزي يکي از جوانترين فرماندهان جنگ مي شود و لقب "سقاي بسيجيان" را مي گيرد. آن روزها مادر فکر نمي کرد که اين نوجواني که شور علم و تحقيق وجودش را فرا گرفته روزي الگوي مديريتي اش زبان زد عام و خاص مي شود.

هي،.. هستيم، کنار بچه ها مي پلکيم!

*داستان زندگي شهيد حسن باقري و روايت سالهاي قبل از جنگش را زياد شنيده ايم داستان تحصيلش در اروميه و اخراج شدنش بخاطر فعاليت هاي سياسي، داستان سربازي رفتن و بعد از آن لبيک گفتن به نداي رهبر فرزانه اش و فرار از سربازي، سفر به لبنان و اردن و تهيه گزارش و انجام کار مطبوعاتي. مادرش هم اينها را با حلاوت و شيريني خاصي برايمان تعريف مي کند و اينکه در نهايت بعد از قبولي مجدد در رشته حقوق قضايي و يک ترم درس خواندن در دانشگاه تهران با شروع جنگ راهي جبهه مي شود.

مادر در توصيف فرزند شهيدش مي گويد:
"من خودم آن طور که بايد و شايد فرزند خودم را نشناخته بودم و کساني که در 29 ماه جنگ در کنار وي بودند و با او کار کردند غلامحسين را شناخته اند و اينکه او يک نابغه بود. غلامحسين فرزند رئوف و مهربان و دلسوز خانواده بود که در راس ايجاد فضاي دوستي ويکرنگي در خانواده حرکت مي کرد هر وقت مشکلي براي خواهر يا برادرش پيش مي آمد غلامحسين هميشه پيش قدم بود. همه چيز را از خدا مي دانست. اگر 10 جمله در کل صحبت کرد 9 تاي آن از خدا بود . يعني همه چيز را از خدا مي دانست و مي گفت که ما کاره اي نيستيم.تكيه كلامش هم آيه "و مارميت اذ رميت و لكن‌الله رمي" بود.


عاشق شهادت بود. هميشه مي گفت: مادر فقط دعا كن من شهيد شوم اگر من بمانم فرداي قيامت در مقابل مادران شهدا نمي توانم سر بلند کنم من هم مي‌گفتم: من دعاي امام را تكرار مي‌كنم كه مي‌فرمود: "ان شا‌الله كه پيروز شويد". زياد براي مرخصي نمي ماند هر بار که دلتنگي مي کرديم مي گفت: شما دوست داري که من اينجا باشم و بچه هاي مردم مثل برگ خزان روي زمين بريزند. هيچ وقت راجع به کارش در جبهه صحبت نمي کرد درباره ديدارهايش با امام هم صحبت نمي کرد. هر بار که راجع به کارش در جبهه مي پرسيدم مي گفت: هي هستيم کنار بچه ها مي پلکيم...


نام "حسن باقري" را خودش در جبهه انتخاب کرد. يک اسم مستعار است و من چندان از آن اطلاعي ندارم اما حسن از حُسن خلق مي آيد و واقعا غلامحسين حُسن خلق داشت، باقر هم لقب امام پنجم است به معناي شکافنده علم و غلامحسين از وقتي دست راست و چپ خودش را شناخت دنبال تحقيق و علم بود. شايد خداوند عالم اين را به دلش انداخته است که اين اسم و فاميل را براي خودش انتخاب کند."


مغزهاي نابغه فرزندان ايران، جنگ را پيش برد


*خوب که در صحبت هايش دقيق شوي نکات جالبي را از ميان حرف هايش مي تواني پيدا کني از جنگ مي گويد و مغزهاي پر از ايده جوانانش، شهيد خودش هم يکي از آن مغزهاي متفکر دوران جنگ بوده است همان هايي که فکر و خلاقيتشان را در جنگي نابرابر به خدمت گرفتند...


"اين جنگ همينطور خود به خود پيش رفته نرفته است؟ مغز متفکر فرزندان ايران بود که با وجود آنهمه تجهيزات، عدوات، پشتوانه مالي که در اختيار دولت عراق گذاشته شد ايران را به پيش مي برد. 8 سال تمام، جنگ توسط فرزندان ايران و فکر و اعتقادات آنها اداره شد. و به لطف پروردگار يک وجب از خاک ميهن عزير ما در دست دشمن نماند. اينها بواسطه بچه هاي غيور و مظلوم و نجيب ايران بدست آمد و اين 8 سال را پيش برد. اما آنطوري که بايد و شايد نه شناخته شدند و نه قدرداني شدند."

کسي نيست که حالش را بپرسد...

*مادر شهيد حسن باقري دلخور است مثل بعضي مادرهاي شهداي ديگر .دلش پر است از بي توجهي به "حسن باقري ها"، از بي توجهي به پدر و مادري که عزيز و جگر گوشه اش را به جبهه مي فرستد اما حال کسي نيست که حتي حالش را بپرسد...

" رکودي در جامعه نسبت به شهدا و نسبت به جنگ به وجود آمده، واقعا يکسري ها فکر کردند که جنگ تمام شد و همه چيز هم به دنبال آن تمام شده است و اين طوري شد که کم کم جانبازان، شهدا، آزادگان فراموش شدند. اصلا به ندرت مي شود نامي ببرند يا احوالي بپرسند. البته شهيد به اين خاطر نيست که مثلا در بين مردم اسمي داشته باشد اما جامعه نياز به شهدايش دارد به زنده بودن راه و روش آنها نياز دارد که البته در 4-5 سال اخير تا حدي احساس نياز شد چرا که ديدند از 8 سال دفاع مقدس فقط اسمي باقي مانده است.

مطمئن باشيد که تنها يک حسن باقري در اين کشور نيست بلکه 100 ها حسن باقري در کشور وجود دارند که رفته اند و فکرشان را بکار بردند و جانشان را فدا کردند اينها همه شان عزيزان و فرزندان اين مملکت بودند. آيا از اينها قدرداني شده است؟ هستند کساني که در خانه شان باز نشده است که از آنها پرسيده شود تو مادر چه مي کني؟ وضعيت زندگي ات چطور است؟ يک حقوق بخور و نمير به آنها مي‌دهند. اين کفايت نمي کند اين مادر و پدر عزيزشان را داده اند "

جنگ را روايت کنيد تا جوان ايراني افتخار کند

*از جوان امروز هم مي گويد جواني که در اکثر موارد جز تصويري مبهم و مخدوش و خاطره وار از جنگ در ذهنش چيزي حک نشده است، از قدرنشناسي جوان امروز و وقت هايي که به بطالت مي گذرد...

" بيست سال از اين جنگ مي گذرد وقتي شما درباره جنگ از جوان امروز بپرسيد مي گويد: بله در ايران يک جنگي شده است و پدرم چيزهايي از آن تعريف مي کند. ولي آيا اين کفايت مي کند؟ چه کسي بايد اين جنگ را تعريف و روايت کند. هم جوان امروز هم جوان فردا و هم جوان آينده به جنگ و سرمايه هايش نياز دارند. به عنوان مثال از شهادت امام حسين (ع) و يارانش 1400 سال مي گذرد اينها را کساني روايت کرده است تا امروز زنده ماندند. رزمندگان هم سربازان امام حسين ( ع) اند و بايد اينها گفته و مطرح شود تا جوان آينده و فرداي ايران بتواند به آنها افتخار کند. جنگ ايران يکي از طولاني ترين جنگ هايي بود که با آن گستردگي و با آن ويراني ها و فجايع در يک کشور رخ داد اما هنوز بسياري از زواياي پنهان مانده است و روايت نشده است.

تلف کردن وقت و فرار مغزهاي جوان؛ دغدغه ذهني مادرِِِِ جوانترين سردار شهيد

*وقتي دو موضوع در ذهن مادر مي آيد دلش مي گيرد اول اينکه جواني وقتش را به بطالت بگذراند و ديگر اينکه نخبه اي از وطنش براي هميشه برود...

"جوانان ما متاسفانه قدر نعمتي که دارند نمي دانند بچه ها ما خيلي با محروميت درس خواندند و با نبوغشان از صفر شروع کردند بيشتر در دبستان و دبيرستان دولتي درس خواندند و خودشان را بالا کشيدند اما امروز با وجود اينهمه وسيله و امکاناتي که در اختيار دارند استفاده نمي کنند و متاسفانه يکسري از آنها به دنبال راحت طلبي و وقت تلف کردن هستند. در صورتي که جوان ايراني بايد خودش را بشناسد و هر کسي در اندازه توان خودش از مغزش در راه سربلندي کشورش استفاده کند و مطمئن باشد انکه خودش را بشناسد خدايش را هم مي شناسد.

از سوي ديگر دشمن از بردن مغزهاي ايراني دو هدف دارد: اول اينکه از آن مغز در کشور خودش استفاده کند و دوم اينکه آن نخبه را اگر هم استفاده نمي کند به هر ترتيبي از ايران ببرد تا او در کشورش نباشد همين برايشان کفايت مي کند.

به نظر من به وجود آمدن چنين مسئله اي هم به خاطر مديريت ضعيف است . کارايي مديريت ما ضعيف است.شما بهترين مغز را در يک اتاق زنداني کنيد بگوييد کار کن قطعنا نمي تواند و نياز به امکانات دارد. اما از سوي ديگر نوع تفکرات خانواده هم تاثير دارد. من مادر وقتي بچه ام را تربيت مي کنم اگر به او ياد بدهم که بچه تو فرزند ايراني و به اين کشور تعلق داري در ايران به دنيا آمدي در ايران رشد و نمو کردي و در ايران به اين درجه رسيدي پس بايد به ايراني خدمت کني آنوقت ذهن بچه با اين فکر رشد مي کند که بايد به سرزمينش خدمت کند.

مادر بايد اين فرزند را طوري بسازد که به ايراني خدمت کردن برايش افتخار باشد . امروز هر چه ايران خودش را بالا بکشد جايگاههايش بالاتر مي رود. خيلي از کارها انجام شده است اما به فرمايشات حضرت آقا هنوز خيلي از کارها وجود دارد که بايد انجام شود . اين کارها را چه کسي بايد انجام دهد من پيري که هيچ چيزي از دستم بر نمي آيد قطعا نه، اين وظيفه اي است که فقط جوان ها مي توانند انجام دهند و ما بايد اين جوان را براي اين مسئوليت سنگين بسازيم."

نهادهاي دولتي و خانواده در کنار هم راويان جنگ شوند

*اسم کار فرهنگي که مي آيد بايد همه دست به دست هم دهند. چون در اين جور مسائل يک دست صدا ندارد اين را تمام کساني که نقدي بر کارهاي فرهنگي دارند مي گويند. مادر سردار باقري هم از ضعف کار فرهنگي در حوزه جنگ و شهادت مي گويد...

"همانطور که به خانواده هاي شهدا توجه اي نشد، کار فرهنگي هم در حوزه جنگ نشد .اوايل انقلاب جوانان با اين وضعيتي که در حال حاضر در جامعه مان مي بينيم مواجه نبودند، همه يکرنگ و يکدست بودند اما بعدها يکسري مسائل دست و به دست هم داد و کار فرهنگي صورت نگرفت و موضوع رها شد. مطمئن باشيد يک دست هم صدا ندارد و همه از جمله سازمان هاي دولتي و خانواده بايد در کنار هم کار کنند چرا که وقتي من مادر در خانه تمام اصول را به بچه ام ياد بدهم اما وقتي که در آموزش عالي و يا در مدرسه آموزشها و فضاي فرهنگي با چيزهايي که من به بچه ام ياد مي دهم همخواني نداشته باشد نتيجه اي نخواهيم داشت."

برگزاري جشنواره حضرت علي اکبر و انتخاب سردار شهيد حسن باقري به عنوان جوان برگزيده اين جشنواره فرصتي بود تا پاي درد و دل هاي اين مادر بزرگوار بنشينيم، شايد ما هم دچار همان روزمره گي هايي که مادر شهيد از آن سخن مي گفت شده ايم که تا مناسبتي مي شود سراغ اين بزرگواران را مي گيريم، روزمرگي هايي که اگر حواسمان را جمع نکنيم مي تواند آرام آرام تيشه به ريشه يک تاريخ 8 ساله پر افتخار بزند تيشه به ريشه تاريخي به عظمت جنگ و خاطراتش،شهدا و پلاک هايش، سنگرها و دعاهايش، تابوت ها و گمنامانش، فرماندهان و جانبازانش و آنها را تنها در روز شمار تقويم جاي دهد...

****
منبع: برنا
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *