جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
 
۰
۱

روایت سلمان فارسی از امیر مومنان(ع)

شنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۱۱
کد مطلب: 376063
وقتی حضرت صالح، امیرالمومنین را دید به گریه افتاد و دستش را به سوی حضرت دراز کرد.
از سلمان فارسی روایت شده است:
یک روز نماز را به امامت امیرالمومنین علی علیه السلام خواندیم، پس از تمام شدن نماز آن حضرت بیرون رفتند و ما بدنبال آن حضرت رفتیم تا وقتی به کوهی رسیدیم، در بالای کوه جوانی بین دو قبر در حال نماز و عبادت بود. با تعجب گفتم ای مولای ما این جوان کیست و آن دو قبر که بین آنها نماز می خواند چه کسانی هستند؟
حضرت فرمود: این جوان حضرت صالح پىامبر است و آن دو قبر پدر و مادرش هستند.
وقتی حضرت صالح امیرالمومنین علیه السلام را دید به گریه افتاد و دستش را به سوی حضرت دراز کرد.
امیرالمومنین آنجا ایستادند تا اینکه صالح پیامبر نمازش تمام شد. از ایشان پرسیدم چرا وقتی امیرالمومنین را دیدی گریه کردی؟
صالح پیامبر فرمود: زیرا امیرالمومنین علی علیه السلام هر روز پیش من می آمدند و می نشستند و عبادتم بخاطر نگاه کردن به چهره بابرکت و نورانی ایشان بیشتر میشد، اما ده روز بود که ایشان نیامده بودند و من نگران شده بودم . وقتی ایشان را دیدم از خوشحالی گریه کردم.
 
منبع: مدینة المعاجز ج 1 ص 104
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


یا الله