پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
 
۰

مگر هندوستان پرتقال خوني دارد؟!

طاووس
يکشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۰ ساعت ۱۶:۴۲
کد مطلب: 201876
سيد مصطفي خاتمي در وبلاگ طاووس نوشت:

چند روز پيش در پي يك توفيق اجباري، به تماشاي فيلم "پرتقال خوني" به كارگرداني سيروس الوند نشستم. راستش كمي كه از شروع فيلم گذشت، ديدن ادامه‌اش برايم سخت بود. تنها علتي كه مرا به تحمل واداشت، اين بود كه بدانم در اين بساط موسوم به "سينماي ايران" چه خبر است.

فيلم از لحاظ داستان، به شدت ضعيف و سردستي است. سناريو حتي پس از آنكه در سكانس‌هاي پاياني، ماجراي نقشه "والا رادمنش" (با بازي فريبرز عرب‌نيا) براي آزمايش "ترمه" (با بازي نيوشا ضيغمي) رو مي‌شود نيز به شدت شبيه فيلم‌هاي مرسوم سينماي هند است. داستان در بسياري موارد رهاست و از سير منطقي معقولي برخوردار نيست. كليت فيلم‌نامه را مي‌توان داستاني كليشه‌اي و تكراري دانست.
حتي آواز خواندن حامد بهداد در كيش نيز جايگزين آبرومندانه‌اي براي صحنه‌هاي گيتارنوازي و رقص در فيلم‌هاي گيشه‌اي ديگر است.

بازي‌ها نه تنها دست كمي از فيلم‌نامه ندارد، بلكه به مراتب رهاتر و تصنعي‌تر است. حامد بهداد كه به خيال خودش "مارلون براندو"ي سينماي ايران است، طبق معمول بازي كليشه‌اي و لوسي دارد. بازي نيوشا ضيغمي، ويشكا آسايش و حتي فريبرز عرب‌نيا نيز به شدت مصنوعي و بي‌روح است. در اين بين شايد روان‌ترين بازي را زيبا بروفه داشته باشد.

آرايش زنان در اين فيلم به شكلي است كه آنان را بالكل از گريم بي‌نياز كرده است!
آنچه در اين بين غريب است اينكه نقش كارگرداني داراي سابقه و نام همچون الوند در اين ميان چيست؟


اما از لحاظ محتوا نيز نكاتي را بايد متذكر شد.
فيلم گويا تمايل دارد تا صبغه‌اي فمنيستي به خود بگيرد. به تعبير خود فيلم ماجرا، دعواي سگ و شغال بر سر لقمه‌اي گلوگير است. در اين فيلم به نوعي مردان موجوداتي بدذات و بدصفت معرفي مي‌شوند. فيلم بسيار بدبين است و اين بدبيني را ترويج هم مي‌كند.

گرچه در سير فيلم، نقش رفتار و گفتار و پوشش "ترمه" در برقراري علقه‌هاي ناموجه مشهود است اما، فيلم در پي تبرئه دختران متلوّن‌المزاج و دمدمي امروزي است. چيزي كه اتفاقاً بايد بدان پرداخت و آسيب‌شناسي كرد؛ چرا كه ريشه بسياري جرائم و جنايات موجود، بي‌حيايي، دوري از عفاف رفتاري و ناديده انگاشتن حدود ديني در روابط زنان و مردان است.

شايد تنها نكته مثبتي كه بتوان (البته با اما و اگر) از اين فيلم استنباط كرد، بيان بي‌دوامي عشق‌هاي لحظه‌اي و تصادفي است و اينكه نمي‌توان چندان به چنين اظهار علاقه‌هايي به ويژه از سوي دختران اعتماد كرد.

نكته ديگري كه در اين بين قابل تأمل است، انتخاب نام سياوش براي يكي از شخصيت‌ها (حامد بهداد) و مضمون ترانه پاياني فيلم در همين رابطه است. آيا واقعاً سيروس الوند بين شخصيت فيلمش و نحوه مرگ او در پايان فيلم با شخصيت سياوش در شاهنامه فردوسي كه نماد پاكي و پاكدامني در ادبيات فارسي است، شباهتي مي‌بيند؟!
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *