جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۲۴
۲۷

طمع وهابيت به ۳۰ كيلومتري تهران رسيد

سه شنبه ۹ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۸
کد مطلب: 430818
روستاهايي كه طلاب و مبلغان ما از سر زدن به آن ها خودداري مي كنند، مورد طمع وهابيون واقع مي شوند. فكر نكنيد كه طلاب وهابي فقط در مناطق مرزي مثل سيستان و بلوچستان و كردستان فعال هستند، به هيچ وجه اين طور نيست. طمع آن ها به ۳۰ كيلومتري تهران رسيده است. برخي از روستاهاي اطراف خانلق به مرور تركيب جمعيتي شان در حال تغيير است. اخيرا خبردار شديم كه در يكي از روستاهاي اطراف براي افاغنه ساكن آن كلاس برگزار كرده اند. البته ما سريعا برخورد كرديم و برادران و خواهران افغاني را آگاه كرديم.
به گزارش جهان به نقل از بسیج سازندگی، براي آنكه بتوان با تمام وجود شكاف طبقاتي در تهران را لمس كرد شايد بهتر باشد به جاي سر و كله زدن با آمارهاي اقتصادي و مقايسه ميزان درآمد دهك هاي ۱ تا ۱۰، فقط ۳۰ كيلومتر در جاده قديم تهران – قم به طرف جنوب حركت كرد و به روستاهاي اطراف حسن آباد رسيد؛ جايي كه فقط به حكم تقسيمات كشوري مي توان آن را جزوي از تهران به حساب آورد. موضوع اين گزارش البته قرار نيست اقتصادي باشد هرچند از آن گريزي هم نيست، قرار است درباره فعاليت عناصر جهادي در ماه مبارك رمضان گزارشي تهيه كنيم. اخيرا بسيج سازندگي اعلام كرده است كه فعاليت گروه ها و نيروهاي جهادي در ماه مبارك رمضان تعطيل نمي شود و آن ها با توجه به محدوديت هاي ناشي از همزمان شدن ماه مبارك رمضان با روزهاي داغ تابستان، فعاليت هاي فرهنگي، ترويجي و آموزشي را در دستور كار قرار داده اند. قرار است اين خبر را با سفر به دو روستاي خانلق و ابراهيم آباد از توابع حسن آباد تهران محك بزنيم آن هم در دوران پوست اندازي گروه هاي جهادي و در ايامي كه جهادي ها رويكردشان را از برگزاري اردوهاي خارج از استان به تمركز بر مناطق بومي محل زندگي خودشان تغيير داده اند.

گرماي تابستان و برخوردار نبودن پايگاه مقاوت بسيج خانلق از امكانات حداقلي، شاگردان ام البنين عباس زاده را مهمان منزل يكي از خانم هاي روستا كرده است. كلاس هاي تفسير قرآن و احكام ام البنين، تنها دلخوشي زنان روستاي خانلق است. وارد خانه كه مي شويم، دورتا دور نشسته اند، تك و توك رحل قرآني جلويشان دارند و بقيه قرآن را در دست گرفته اند. در جمعشان هم دختر بچه هست، هم پيرزن. همگي چادر رنگي به سر دارند. به خانم عباس زاده مي گوييم بدون توجه به حضور ما كلاسش را اداره كند. او شروع مي كند به خواندن قرآن: "بسم الله الرحمن الرحيم. خلق الاانسان من صلصال كالفخار. آدمي را از گل خشك شده اي چون سفال بيافريد. گفتيم خدمت خانم ها كه خداوند در جاهاي جاهاي مختلف قرآن خلقت انسان را به صورت هاي متفاوتي بيان كرده است، يك جا گفته انسان را از خاك خلق كردم، در جاي ديگر گفته كه از گل خلق كردم و در آيه ۱۴ سوره الرحمن مي گويد انسان را از گل خشك شده خلق كردم؛ مثل كوزه. شايد براي بعضي ها اين سوال پيش بيايد كه اين تفاوت ها از كجا نشات مي گيرد؟ هر يك از اين آيات تبييني از يك حقيقت است. كوزه از تركيب خاك و گل ساخته مي شود. خداوند مي فرمايد به اين گل خشك شده از روح خودم دميدم. براي همين است كه پس از مرگ، جسم انسان به سرعت در خاك تجزيه و در واقع به صورت اوليه خود باز مي گردد مگر پرهيزگاراني كه جسمشان همچون روح شان مجرد شده باشد."

طلبه اي كه تبليغ نمي رود، موجوديت ندارد

طلبه بسيجي كلاس تفسيرش را به احترام ما كوتاه مي كند. در حضور شاگردانش مصاحبه را شروع مي كنيم. ام البنين خودش را اينطور معرفي مي كند: "۸ سال در قم طلبه بودم و تا سطح دو حوزه تحصيل كردم. سه فرزند دارم، بزرگترين شان ۱۲ ساله و كوچكترين شان ۳ ساله هستند. شوهرم روحاني زندان چرم شهر است و در خدمت اصلاح و راهنمايي زندانيان. براي همين به منطقه حسن آباد مهاجرت كرده ايم. از همان موقع كه ازدواج كرديم، پا به پاي همسرم در تمام مناسبت هاي مذهبي براي تبليغ به نقاط مختلف ايران سفر كردم، هيچ استاني نيست كه براي تبليغ آنجا نرفته باشيم. من و شوهرم معتقديم طلبه با تبليغ و حضور در بين مردم است كه موجوديت پيدا مي كند، طلبه اي كه تبليغ نمي رود، موجوديت ندارد."

از او درباره شرايط اجتماعي و اقتصادي روستاي خانلق مي پرسيم كه مي گويد: "در روستاي خانلق ۹۰ خانواده ايراني و ۳۰ خانواده افغاني زندگي مي كنند. بيشتر جوانان روستا براي كارگري به شهرك صنعتي شمس آباد يا تهران مي روند. دامداري و كشاورزي هم در منطقه رواج دارد. به دليل كمبود امكانات جمعيت روستا در حال كاهش است، خانلق فقط در مقطع دبستان مدرسه دارد و خبري از راهنمايي و دبيرستان نيست. درمانگاه هم ندارد. جالب است بدانيد كه يك روستا بعد از خانلق، يعني آراد حتي گاز هم ندارد و چيزي نمانده به طور كامل خالي از سكنه شود."

خانم عباس زاده درباره كلاس هاي تفسير قرآن در روستا خاطرنشان مي كند: "خانم هاي روستا بسيار مشتاق يادگيري قرآن هستند. متاسفانه پايگاه بسيج روستا از حداقل امكانات هم بي بهره است. چون پايگاه بسيجمان كولر ندارد مجبور هستيم كلاس ها را به صورت گردشي در منزل خانم ها برگزار كنيم. دو سال است كه بودجه پايگاه وصول نشده و حتي يك تخته وايت برد نداريم. من به مدت يك سال در خانلق ساكن بودم اما به خاطر كمبود امكانات مجبور به مهاجرت به ابراهيم آباد شدم. زماني كه ساكن اين روستا بودم چند بار در هفته كلاس برگزار مي كرديم و در همه مناسبت هاي مذهبي گرد هم مي آمديم. در حال حاضر هم هفته اي يك بار براي تفسير قرآن به خانلق سفر مي كنم، بيشتر از اين نمي توانم، بخشي از راه خاكي است و هزينه رفت و آمد هم گران است."

بديهي است كه مسئولان بسيج براي تامين يك دستگاه كولر با مشكلي مواجه نيستند، همين حالا به پايگاه هاي بسيج در تهران، دو تا دوتا كامپيوتر مي دهند، مشكل از ضعف مديريت و بي توجهي به عدالت در توزيع منابع و امكانات است. حرف هاي ام البنين به مهاجرت از خانلق كه مي رسد، داغ دل خانم هاي حاضر در جلسه تفسير قرآن تازه مي شود. يكي از پيرزن ها مي زند زير گريه و مي گويد: "خانم عباس زاده همه دلخوشي ما در اين روستا بود. به دختران ما قرآن و احكام ياد مي داد. همه دوستش دارند. در مدرسه كه به بچه ها قرآن ياد نمي دهند اما شوهر خانم عباس زاده به پسرهايمان قرآن ياد مي داد. از وقتي كه از اين روستا رفتند غصه داريم اما هر هفته با هزينه خودش براي تفسير قرآن مي آيد به روستا. مسئولين كه ما را فراموش كرده اند، همه دلخوشي ما به خانم عباس زاده است، سال قبل كه ايشان اينجا بودند هر روز در پايگاه بسيج جمع مي شديم و قرآن مي خوانديم."

مي گفتند چقدر پاكت مي دهيد؟!

خانم نو مسلمان مسئول بسيج طلاب باقرشهر هم در جلسه حاضر است و مي گويد: "خانم عباس زاده مبلغ نمونه كشوري هستند و بارها از طرف حوزه مورد تقدير قرار گرفته است. مردم منطقه ما بسيار علاقه مند به معارف ديني هستند اما در مقابل دشمن به دنبال سوء استفاده از اين علاقه است؛ به اين صورت كه با گسترش خرافات و بدعت ها به نام دين به خصوص در ميان خانم ها مشغول دسيسه است. بدعت ها در مناطق حاشيه اي غوغا مي كند و آن ها را تحت عنوان دين وارد محافل مذهبي زنانه مي كنند. خانم عباس زاده بهترين مبلغ ما هستند و هرجا كلاس برگزار مي كنند، خيال ما راحت مي شود. كلاس احكام ايشان فوق العاده پر طرفدار و جذاب است چون احكام را به صورت عملي و كاربردي توضيح مي دهد. شماره موبايلش را همه خانم هاي روستا دارند و به محض اينكه با شبهه اي مواجه شوند يا اگر سوال شرعي داشته باشند با او تماس مي گيرند. خانم عباس زاده به همراه شوهرشان كار مشاوره خانواده هم انجام مي دهند و از اين جهت هم محل رجوع مردم هستند."

نو مسلمان مي افزايد: "طلبه هايي مثل خانم عباس زاده در دوره و زمانه ما خيلي كم پيدا مي شوند كه هم از نظر علمي قوي و هم اهل جهاد و تبليغ باشند. قبل از ماه مبارك رمضان با ۶۰ طلبه براي تبليغ در منطقه تماس گرفتم، فقط ۱۷ نفرشان براي تبليغ جهادي اعلام آمادگي كردند و بقيه مي گفتند چقدر پاكت مي دهيد؟!"

وهابي ها طمع كرده اند

از ام البنين مي پرسيم پس طلبه ها كجا هستند؟! و اين فرهنگ غلط چطور در ميان طلاب رواج پيدا كرده و چه تبعاتي دارد؟ مي گويد: "طلبه با تبليغ است كه معنا پيدا مي كند. من نمي دانم چه شد كه فرهنگ طلبگي ما اينطور دچار انحراف شد و بي تفاوتي نسبت به مردم رواج پيدا كرد اما مي دانم كه تبعات خطرناك آن چيست. روستاهايي كه طلاب و مبلغان ما از سر زدن به آن ها خودداري مي كنند، مورد طمع وهابيون واقع مي شوند. فكر نكنيد كه طلاب وهابي فقط در مناطق مرزي مثل سيستان و بلوچستان و كردستان فعال هستند، به هيچ وجه اين طور نيست. طمع آن ها به ۳۰ كيلومتري تهران رسيده است. برخي از روستاهاي اطراف خانلق به مرور تركيب جمعيتي شان در حال تغيير است. اخيرا خبردار شديم كه در يكي از روستاهاي اطراف براي افاغنه ساكن آن كلاس برگزار كرده اند. البته ما سريعا برخورد كرديم و برادران و خواهران افغاني را آگاه كرديم. ما معتقديم حضور مهاجران افغاني در كشورمان به شرط برنامه ريزي صحيح يك فرصت مهم است. اگر فرهنگ ايراني اسلامي را به آن ها منتقل كنيم، وقتي به كشورشان باز مي گردند آن را ترويج مي كنند. همين الان بخش مهمي از مدافعان حرم اهل بيت (س) در سوريه و عراق را شيعيان غیور افغاني تشكيل مي دهند. دستور اخير رهبر انقلاب براي تسهيل سوادآموزي كودكان افغاني كه حتی به صورت غير قانوني وارد كشور شده اند، بسيار مهم بود و ما اثر آن را در اميدواري و دلگرمي برادران و خواهران افغاني ديديم. ما طلبه ها نبايد كوتاهي كنيم، بايد زكات علممان را بپردازيم."

نعمت را از دست داديم

خانم عباس زاده در ادامه يك تجربه جالب را در ميان مي گذارد و خاطرنشان مي كند: "استفاده از ماهواره هر چند كم اما در برخي روستاي هاي منطقه وجود دارد. وقتي به روستا آمديم برخي ها به ما گفتند مي خواهيم برويم درب تك تك منازل و ماهواره ها را اجبارا جمع كنيم. ما گفتيم مخالفيم، اجازه بدهيد با مردم حرف بزنيم و آگاهشان كنيم، يقينا اگر بدانند سريال هاي ماهواره اي چه بر سر خانواده شان مي آورد، خودشان ديگر از آن استفاده نمي كنند. همين طور هم شد. در انتهاي جلسات تفسير قرآن به بحث ماهواره مي پرداختيم، به مرور خانم ها خودشان مي آمدند و مي گفتند ماهواره را جمع كرده ايم. بعضي هايشان خجالت مي كشيدند علني بگويند، در گوشي به من مي گفتند. به مرور طوري شد كه تقريبا هيچكس در روستا از ماهواره استفاده نمي كرد."

در همين حين يكي ديگر از خانم ها وارد بحث مي شود. او هم با بغض درباره ام البنين مي گويد: "خانم عباسي مثل خواهرمان است. از رفتن او وجدانا ناراحتيم. نعمت را از دست داديم. حمايتش نكردند." ام البنين جواب مي دهد: "شما كه مي دانيد به خاطر بچه ها و مدرسه شان مجبور شدم بروم، دوست داشتم بمانم." جواب مي گيرد: "ان شالله هر كجا هستي به حق امام زمان (عج) اخر و عاقبت بخير باشي، اما هر جا بروي بايد به ما سر بزني."

كار فرهنگي را كنترات برداشتند

در ادامه با خانم عباس زاده راهي ابراهيم آباد مي شويم؛ روستايي بزرگ در نزديكي خانلق كه ۳۵۰۰ ايراني و ۲۵۰۰ افغاني ساكن آن هستند. آنجا هم كلاس تفسيري برپاست، باز هم در منزل يكي از شاگردان. ام البنين در حضور خانم ها مي گويد: "بعضي ها در ماه مبارك يك بار، دو بار يا حتي سه بار ختم قرآن مي كنند اما وقتي ماه مبارك تمام مي شود حتي يك آيه را حفظ نكرده اند و تفسير آنچه خوانده اند را نمي دانند. دراين كلاس علاوه بر تفسير سوره هاي قرآن، خانم ها آيه اي را به عنوان يادگاري حفظ مي كنند." سپس دوست و همكار صميمي اش را معرفي مي كند. خانم نايبي عضو شوراي اسلامي روستا و فرمانده پايگاه بسيج ابراهيم آباد است. او به همراه ام البنين كار فرهنگي روستا را كنترات برداشته و در هر اتفاق خوب فرهنگي كه در ابراهيم آباد مي افتد، رد پاي اين دو را مي توان يافت. خانم نايبي مي گويد: "مهمترين مشكل روستا وضعيت بهداشتي نامناسب آن است. خانه بهداشت داريم اما پزشك ثابت نداريم. ضمن اينكه برخي مهاجران افغاني هم درباره رعايت بهداست توجيه نيستند، سعي مي كنيم برايشان كلاس برگزار كنيم. در مناسبت هاي مذهبي هميشه خواهران و برادران افغاني را هم دعوت مي كنيم. در طول سال كلاس هاي ثابت قرآن و احكام دارم كه مورد استقبال خانم هاست." هنگام خداحافظي و ترك محفل صميمي شان، خانم نايبي در گوشي به ما مي گويد: "اگر مي توانيد به مسئولين بگوييد از روستاهاي اطراف تهران غفلت نكنند، دشمن طمع دارد."
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


ناشناس
Iran, Islamic Republic of
فرموديد: اين فرهنگ غلط چطور در ميان طلاب رواج پيدا كرده...
دليلش چندان پيچيده نيست، زندگي طلبه هم مانند ديگران خرج دارد. او هم اجاره خانه مي دهد و هزينه هاي ديگري دارد كه آقايان مي گويند برويد تبليغ جبران كنيد؛ خوب به نظر شما با تبليغي كه كسي چيزي به او نمي دهد هم مي توان جبران كرد؟؟؟؟ بسياري از سازمان هاي تبليغي هم كه امروزه به علت نداشتن بودجه فرهنگي فقط حكم صادر مي كنند و تسويه ندارد، خوب چه كار بايد كرد؟ سمينهارهاي ميلياردي برگزار مي شود ولي به دين كه مي رسد مي گويند نمي توان مردم را به زور به بهشت برد...
ولی افرادی هستند که باعث شدن این شبهات بوجود بیاد والا ماشین هم برای حرکت بنزین میخواد
میزان حاله افراده
حسن
علامه طباطبایی و آیت الله مرعشی و همه ی علمای زحمت کشیده هم اگر این گونه فکر می کردند الان چیزی از اسلام باقی نمونده بود!
به نظر من شما بیخود کردی رفتی طلبه شدی...
بحثه فرهنگه داداشم
والا یه بار یه کار جهادی انجام دادن کار خاصی نیست
اردو جهادی شروعی برای مدیریت جهادیه
مسعود
من با نظر سما موافقم، زمانی که خواستم طلبه شوم پدرم گفت راه آسانی نیست باید مجاهد واقعی بشوی و چون اولیا زندگی کنی، دیدم نمیتونم گفتم باعث افساد روحانیت نشم و نرفتم دنبالش، الان هم بازار آزاد کار میکنم و روزی صدبار آقای ...رو نفرین میکنم چون ایشان و آقای ...هم زمانی میتوانستند راه درستو انتخاب کنند و طلبه نشوند مسلا حقوق دان و جامعه شناس غربی بشن
اما این همه ی واقعیت نیست. من افرادی را می شناسم که وصع مادی بسیار خوبی دارند ولی اگر درخواست کار جهادی کنید به چنین روستاهایی نمی توانند بروند چون فرهنگشان جور دیگریست و به زندگی شهری و تبلیغ بی دغدغه!! خو کرده اند.
بنده با خانم های مبلغ برخورد داشته ام در همین تهران بزرگ. ولی شخصا منش بسیاری از آنان را نپسندیده ام. باید برای اینها جا بیفتد که اصلا برای چه مبلغ شده اند؟! متاسفانه گاهی انسان می بیند افرادی در این میدان پا گذاشته اند که از هرجای دیگری جا مانده اند! و این مسیر را آخرین و سریعترین راه رسیدن به موقعیت و محبوبیت اجتماعی یافته اند. برخی از اینها خودشان نیاز به ارشاد در بدیهی ترین مسائل اخلاقی و اجتماعی دارند... حوزه باید تهذیب را تعمیق کند. نه اینکه هر کسی دو کلاس خواند اجازه تبلیغ بیابد و با رفتار و گفتار خود،‌ مردم را از حوزه و دین رویگردان کند.
چرا انقدر افغانها رو راه میدیم...
تنها محله امن ایران "ولنجک" است. محله مسکونی آقای رئیس جمهور.
Iran, Islamic Republic of
ای گفتی ...
دیگه تو مرام مسئولین داره محرومیت زدایی می میره
جالبه که شعار محرومیت زدایی از اصلی ترین شعار های انقلابه

انقلاب همون انقلابه ولی بعضی رفاه طلب شدن
.
یعنی تئ این دوره زمونه افرادی گیر میان که با زبون روزه، توگرما برن تو مناطق محروم به مردم فی سبیل لله خدمت کنن؟
ای والله
جهادگرها همیشه بی نام و نشان هستند
اصلا خصلتشون اینه
چند روز پیش خبری رو خوندم که می گفتن گروه های مختلفی تو همین ماه رمضون امسال مشغول برگزاری اردو جهادین در نقاط محروم

فک کنم 50 گروه بود
پس این رسانه ها که ادعا میکنن سوژه شکار میکنن کجاهان؟
رسانه ها متاسفانه اکثرا نگاه غربی پیدا کرده اند
رسانه باید جریان سازی کند ولی حالا در رودخانه جریانات افتاده و در هر سمتی حرکت می کند
چطوری میشه در این اردوها شرکت کرد؟
اگه جایی هست معرفی کنید.
اگه آدرسی دارید بدید به ما هم
کجا بریم عضو بشیم؟
با 17-18ساعت روزه داری خداقوت جانانه داره!!!
دمتون گرم.
منکه تو این گرما زیر باد کولر کم میارم
اینا آدم آهنی هستند ؟ یا اسطوره؟
اینا آدم ایمانی هستند. همین. هر کس بر خدا توکل کند قویترین مردم است
یعنی توکل مردم ضعیفه که دست از فرهنگ جهادی برداشتن؟
دیگه کسی با خدا برای زندگی معامله نمیکنه

عشق همه شده معامله با ناخدا یا کد خدا
اردوی جهادیم آرزوست
Romania
طلاب دارن چه کار میکنن؟
مگه اونا مبلغ اسلام نیستند
مگر مردمی با این سبک سیاق باید باشند پس عدالت و یکسان بودن کجا رفته...
از مسئولان میخوام که یه کاری کنن که این مسائل را حل کنه.چراکه ماهم دچار تفکر غربی ها میشیم.
باید نیروهای مردم نهاد را مورد توجه قرار بدن چون هرجا مردم اومدن پای کار موفقیت هم اومد.
Iran, Islamic Republic of
اگر این نیرو و توان در اختیار چین یا آمریکا بود آیا جهان رو تسخیر نمیکردند؟
چرا در ایران نیرو سوزی و فرصت سوزی افتخار شده؟