"بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا" با نوای محزون شهید سید مجتبی علمدار jahannews.com/images/docs/files/000161/nf00161213-1.mp3
سرویس جامعه جهان-هنگامي كه همراه نسيم سحري نواي روح بخش اذان صبح در يازدهم دي ماه سال ۱۳۴۵ در كوچه پس كوچه هاي شهرستان ساري طنين انداز شد « سيد مجتبي » چشم به جهان گشود و خانواده علمدار با تولد دومين فرزندش بار ديگر سبز پوش شد .
سيد مجتبي با حضور در عملياتهاي مختلف چندين بار مجروح شد ولي بيشتر اوقات بدون مراجعه به پزشك زخمهايش را درمان مي كرد، در عمليات والفجر ۸ شيميايي شد .سيد در طول دوران دفاع مقدس بر اثر مجروحيتهاي مختلف طهال و بخشي از روده خود را از دست داده و به دليل ميگرن عصبي و ميكروبي كه در گلويش وجود داشت هر سال تقريباً از اوايل تا يازدهم دي ماه به شدت بيمار مي شد .
او مداح اهل بيت بود، هميشه مراسم را با نام حضرت مهدي (عج) شروع مي كرد و در حاليكه به امام حسين (ع) ارادت خاصي داشت . مظلوميت آن خاندان را فرياد بر مي آورد .
بيت الزهرا مسجد جامع ، امام زاده يحيي ، مصلي امام خميني ، هيأت عاشقان كربلا و منازل شهدا هميشه با نفس گرم حاج سيد مجتبي معطر مي شد و بچه ها نيزبا صوت داووديش مداحي را مي آموختند . وي از ديگران بسيار دست گيري مي نمود . نماز شبهايش هميشه برقرار بود و زيارت عاشورايش ترك نمي شد و ذكر يا زهرا هميشه بر لبانش بود .
حاج سيد مجتبي علمدار در اوايل دي ماه سال ۱۳۷۵ به دليل جراحت شيميايي روانه بيمارستان شده و در قسمت ايزوله بستري گشت و بعد از يك هفته بي هوشي كامل هنگام اذان مغرب روز يازدهم دي ماه نماز عشق را با اذان ملكوتيان قامت بست و در محراب شهادت به اقامه ايستاد .
قوانین شهید سید مجتبی علمدار برای نزدیکی به خدا
قانون اول
خداوندا ! اعتراف می کنم به این که قران را نشناختم و به آن عمل نکردم .حداقل روزی ۱۰ آیه قران را باید بخوانم ، اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیل نتوانستم این ۱۰ آیه را بخوانم روز بعد باید حتما یک جزء کامل بخوانم
تاریخ اجرا : ۴/۵/۱۳۶۹
قانون دوم
پروردگارا اعتراف می کنم از این که نمازم را به معنا خواندم و حواسم جای دیگری بود در نتیجه دچار شک در نماز شدم . حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم اگر به هر دلیل نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم روز بعد باید نماز قضای یک ۲۴ ساعت را بخوانم .
تاریخ اجرا : ۱۱/۵/۱۳۶۹
قانون سوم
خدایا اعتراف می کنم از این که مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشد.حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرب بخوانم اگر به هر دلیل نتوانستم روز بعد باید ۲۰ ریال صدقه و ۸ رکعت نماز قضا به جا بیاورم.
تاریخ اجرا ۲۶/۵/۱۳۶۹
قانون چهارم
خدایا اعتراف می کنم از این که شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم حداقل در هر هفته باید دو شب نماز شب بخوانم و بهتر است شب پنج شنبه و شب جمعه باشد اگر به هر دلیل نتوانستم شبی را به جا بیاورم باید به جای هر شب ۵۰ ریال صدقه و ۱۱ رکعت نماز را به جا بیاورم .
تاریخ اجرا : ۱۶/۶/۱۳۶۹
قانون پنجم
خدایا اعتراف میکنم به اینکه (خدا میبیند ) را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خود کار کردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبحهای جمعه سوره الرحمن را بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد ۴ صبح زیارت عاشورا و یک جز قران بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آنرا در اولین فرصت به اضافه ۲ حزب قران بخوانم.
تاریخ اجرا :۱۳/۷/۱۳۶۹
قانون ششم
حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم باید به ازای هر صلوات ۱۰ ریال صدقه بدهم و ۱۰۰ صلوات بفرستم.
تاریخ اجرا : ۱۸/۸/۱۳۶۹
قانون هفتم
حداقل باید در هر بیست و چهار ساعت ۷۰ بار استغفار کنم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم در بیست و چهار ساعت بعدی باید ۳۰۰ بار استغفار کنم و باز هم ۳۰۰ به ۶۰۰ تبدیل می شود.
تاریخ اجرا : ۳۰/۹/۱۳۶۹
قانون هشتم
هر کجا که نماز را تمام میخوانم باید ۲ روز روزه بگیرم.بهتر است که دوشنبه و پنجشنبه باسد.اگر به هر دلیل نتوانستم این عمل را انجام دهم در هفته بعد باید به جای دو روز ۳ روز و به ازای هر روز ۱۰۰ریال صدقه بپردازم.
تاریخ اجرا : ۱۹/۱۱/۱۳۶۹
قانون نهم
در هر روز باید ۵ مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم روز بعد باید ۱۵ مسئله را بخوانم.
تاریخ اجرا : ۱۴/۱/۱۳۷۰
قانون دهم
در هر بیست و چهار ساعت باید ۵ بار تسبیحات حضرت زهرا (س) برای نماز های یومیه و ۲ بار هم برای نماز قضا
بگویم.اگر به هر دلیل نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار ۳ مرتبه این عمل را تکرار کنم.
تاریخ اجرا : ۱۵/۳/۱۳۷۰
هيچوقت اردوهاي راهيان نور را قبول نداشتم پارسال براي خنده و شوخي با دوستان به جنوب رفتم اما هر كاري كرديم بجز گريه براي مظلوميت شهدا نتونستيم كاره ديگه اي بكنيم. دو كوهه موقع برگشت نامه اي به دستم رسيد از سيد مجتبي علمدار. قسمتي از وصيت نامه اين شهيد بزرگوار بود.
چند خط از وصيت نامه ايشان كل زندگي ام را تغيير داد.
سلام من فرزند شهر ساري هستم و تقريبا 20 سال است در تهران زندگي مي كنم . خاطرات زيادي از شهيد علمدار دارم - انسان معتقدي نبودم و اكثرا لباسهاي آنچناني مي پوشيدم غروب پنج شنبه بود كه براي زيارت اهل قبور به آرامگاه ساري رفته بودم عده اي از بسيجيان براي امربه معروف جلوي منو گرفته بودند و با من آرام صحبت مي كردند من هم شروع كردم به دادو بيداد و با تندي با آنها صحبت ميكردم در همين گيرودار يه آدم درشت هيكلي كه همه انو ميشناختن و به او سلام ميدادن و براي زيارت قبور شهدا اومده بود اومد پيش ما و گفت اين نوجوون رفيق منه بعد هم دست منو گرفت و باهم رفتيم داخل گلزار شهدا يه جمله به من گفت . با خنده گفت حيف تونيست آستين كوتاه ميگردي ماشالله مردي هستي براخودت بعد هم اومد سرقبر پدرم اين آغاز رفاقت و آشنايي من با سيد مجتبي بود و از آن روز مسير زندگي من تغيير كرد و تا سال 75 ازدوستان بسيار صميمي وخوب من شده بود تقريبا رفيقي غير ازسيد و بچه هاي هيئت رهروان امام خميني (ره) نداشتم 0 سيد جان هنوز به عهدي كه باتوبستم پايبندم و آرزوي ديدار تو باشهادت را دارم تنهايم نگذار دوستت دارم . خاطري- بهزا
سلام، من اهل و ساکن ساری هستم، سال ۸۷ بیماری سختی گرفتم و به هر دکتری که میشناختم مراجعه کردم طی آزمایشاتی که انجام دادم گفتند بدنت ویروسی و عفونی شده و بیماری نادری است و کسی علتش را نمیدونست و هر روز حالم بدتر میشد بطوری که خون بالا می آوردم، روزی بخاطر فوت یکی از دوستانم به آرامگاه ملامجدین ساری رفتیم، من همونجا حالم بد شد، و دوستانم میخواستند من و به بیمارستان ببرند، پیرمردی که اونجا بود علت بیماریم را پرسید، یکی از دوستانم گفت هیچ دکتری علتش را نمیدونه و هر روز داره حالش بدتر میشه، پیرمرده اسرار کرد من و به قطعه شهدا، سر قبر شهید سیدمجتبی علمدار ببرند، وقتی به اونجا رفتیم گفت هر چی میخای از این شهید بزرگوار بخواه که بهترین دکتره، منم از ته دل دعا کردم و از این سیدبزرگوار خواستم از خدا بخواد تا بیماریم خوب بشه، بعد از مدتی رفته رفته حالم به بهبودی رفت و به بهبودی کامل رسیدم، وشفا گرفتم، بطوری که دکترها از وضعیتم متعجب شدند، بخدا این سید خیلی پاک و بزگوار بود، حتی شنیدم خیلیها ازش حاجت گرفتند، حتی از شهرستانهای دیگه هم برای زیارتش میان، خدا این بزرگوار را با سالار شهیدان معشوق نماید، روحش شاد و یادش گرامی...
باسلام امروز از شبکه قرآن نام این شهید بزرگوا ر را شنیدم.و شرح حال وقسمتی از وصیت نامه این شهید عزیز .فورا در اینترنت دنبال اسم شهید گشتم و صدای حزن انگیز وملکوتی شهیدرا دانلود کردم .حالم خیلی منقلب شد با چشمهای اشکبار مینویسم واقعا ما خیلی غافلیم هرچند این عزیزان برامون ارزش دارند اما واقعا اونها را نمی شناسیم فقط میتونم بگم که همیشه شرمنده اونها هستیم .از شما هم به خاطر جمع اوری مطالب تشکر ویژه میکنم .اجرتان با سالار شهیدان .