سرویس سیاسی جهان ،سیدمرتضی فاطمی:«بنابر اسناد، [آیتالله] خمینی دلیل قبول قطعنامه را اظهارات متخصصین و مشاورین خویش اعلام میکند و همچنین دلیل اصلی برای قبول قطعنامه را مصلحت اسلام میداند. آنچه باید بدان اشاره کنیم این است که چگونه میتوانیم شرایط را بهنحوی به پیش ببریم که در جنگ آینده بین ایران و اسراییل، مصلحت به صورتی رقم بخورد که ایران نتواند به اهداف خود برسد؟ چگونه میتوانیم از متخصصین و مشاورین ارشد حکومت ایران، برای تغییر نظر [آیتالله] خامنهای استفاده کنیم؟ چگونه میتوانیم با صرف کمترین هزینه در سطح بینالملل، ایران را محکوم کنیم؟» آنچه خواندید از قول «موشه ورد»، متخصص مرکز «مطالعات استراتژیک بگین - سادات» و کارشناس جنگ ایران و عراق بیان شده که در پایان مطلب، چرایی نقل آن در ابتدای این نوشته تبیین خواهد شد. نقل است که رد قطرات اشک حضرت امام بر مرقومه، دلایل پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مشهود بوده و در خاطرات حاج احمد آقا و دختر حضرت امام نیز احوالات امام پس از پذیرش قطعنامه نامساعد گزارش شده است. اما چرا؟! مگر صدام به افسرانش نگفته بود: «خمینی تنها یک رجل مذهبی نیست، او یک استراتژیست و یک رجل سیاسی هم هست»؛ چرا نامه پنجم صدام در تاریخ ۱۲ مرداد ۶۷ و اعتراف او به: «لقد تحقق کل ما اردتموه» (شما به هر چه میخواستید رسیدید)، موجب سرور و شعف امام امت نشد؟ سالهاست در تعبیر عبارت «جام زهر» در ورطه تسلسل افتادهایم. گروهی(موافقان پذیرش قطعنامه) بر آنند که هدف امام روحالله از بیان نوشیدن جام تلخ زهر، التیام بخشی به جگر سوخته رزمندگان بوده است، دلاورانی که تشنه فرمان حمله امام بودهاند؛ آنان که مشق ایستادگی، مقاومت و ایثار را از مرادشان آموخته بودند. موافقان آنان میگویند، امام که نهتنها مراد رزمندگان ایران، بلکه رهبر همه آزادگان و آزادیخواهان عصر خودبنیادان بود، بهمنظور اینکه روحیه مقاومت در آنان نخشکد و همچنان در برابر ظلم پابرجا بمانند، میگوید جام زهر را مینوشم. آنان مدعیاند که پس از پذیرش قطعنامه حتی ردی از اخم نیز بر پیشانی حضرت امام هم دیده نمیشد! گروهی دیگر (مخالفان پذیرش قطعنامه) برآنند که تغییر گفتمان برخی مسئولین وقت و فروکاهش ادبیات جنگ از رفع فتنه، به پیروزی و حتییک پیروزی و همچنین ارائه آمارهای اشتباه و عدم پشتیبانی کافی از جنگ، امام را بهسوی صحهگذاری بر پذیرش قطعنامه سوق داد و امام برخلاف میل باطنی، گرده به بار سنگین پذیرش قطعنامهای داد که چند روز پیشتر با آن مخالف بود. اینان مدعیاند که امام دیگر پس از این رویداد، هیچگاه نخندید! به حق، هر دو گروه برای استیلای دعوی خود سنگ تمام گذاشتهاند. در این میان گروهی که همواره به زعم نگارنده در اقلیت - از حیث تعداد- بودهاند، جانب هر دو طیف را گرفته و بر این باورند که مقاومت و دفاع بینظیر رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس، نهال نورس انقلاب را تبدیل به درختی تنومند کرد. اینان معتقدند که ما در خلال جنگ درسهای فراوان آموختیم و در مسیر دفاع از حق سود و زیان نمیبینیم. آنها مدعیاند که پس از شنیدن پیام امام، همهچیز را دریافتهاند. به گمانم آنچه از عبارت جام زهر با اهمیتتر است و باید مورد پذیرش و فعالیت محققین و علاقهمندان به تاریخ ایران اسلامی قرار گیرد، مطالعه خط سیر منتج به قطعنامه است. قطعنامه، تصمیمی آنی و تصادفی نبوده است. صدام که جنگ را شروع کرده و متجاوز بود، پس از شکست در خرمشهر و فاو و شلمچه، یارای مقاومت در برابر جانبرکفان ایرانی را نمیدید، از اینرو متوسل به اهرمهای زیر شد. ۱- پروپاگاندای صدام و همپیمانانش، گرگ متخاصم و متجاوز را بهمثابه گوسفندی بیآزار در مجامع جهانی معرفی کرد. ۲- صدام، سپاه طلایی عراق را پس از شکست در فاو، با مدل مشابه بسیج راهاندازی کرد و به نوعی از شکست درس گرفته و به تجهیز بیشتر پرداخت. ۳- صدام، پرچم سفید را نه برای خود، بلکه برای کشورهایی که به بهانه جنگافروزی قصد مداخله مستقیم و بیواسطه در جنگ داشتند، بالا برد. ۴- او ملت عراق را از راننده لودر شهرداری کربلا تا نیروی نظامی به میدان آورد. موارد فوق، تمهیدات آشکار صدام پس از شکستهای نیمه دوم جنگ بود. و از سویی ایران نیز با کمبودهایی بهدلایل مختلف (وابستگی اقتصاد جنگ به دولت، نیروهای نظامی و برخی مسئولین)روبهرو بود. ادامه این مسیر، بازی دوسر باختی بود که دشمنان انقلاب به آن راغب بودند. و نتیجه اینکه معمار انقلاب، به بیان خود، در جهت حفظ منافع اسلام و برخلاف مکنونات قلبی خویش پذیرای تلخی صلح با کسی شد که به درک رفتن ماهیت ضداسلامیاش را آرزو میکرد. آنچه گفتم بیپرده بود و از بینات دفاع مقدس؛ پس آنچه باعث شده بهزعم موافقان و مخالفان، قطعنامه در بوتهای از ابهام باقی بماند چیست؟ آنچه باعث شده نتیجهگیری در این زمینه مشکل و همراه با ابهام باشد، عدم رمزگشایی از جعبه سیاه قطعنامه است، مدلول بر اینکه برخی دوستان معتقدند ناگفتهها از این مهم دارند. عزیزی از ۳۰۰ نامهای که در دوران دفاع مقدس به امام نوشته میگوید که امروز اسناد ملی و تاریخی این آب و خاک است، عزیز دیگری از جملات امام قبل از پذیرش قطعنامه دم میزند و مدعی است تا ۲۰ سال دیگر هم از آن دم نخواهد زد! سررسید بسیاری از فرماندهان، امیران و سرداران، پر است از خاطرات آن ایام؛ اسناد فراوانی در ارتش عراق و فراتر از آن در مؤسسات تحقیقاتی و پژوهشی نیروهای مسلح خودمان وجود دارد که محتویات این جعبه سیاه را تشکیل میدهد. دوستان مسئول باور کنند رمزگشایی جعبه سیاه و انتشار اسناد مرتبط به آن ایام، به بسیاری از ابهامات موافقان و مخالفان پاسخ میدهد، باید اقناع پرسشگران را در دستور کار قرار دهیم، پرسشگرانی که مدعیند ابناء الدلیل هستند. بپذیریم محققان به تاریخ انقلاب ظلم نمیکنند، آنها حسابگران سود و زیان جنگ نیستند، همانا باور دارند جنگ در مسیر مقدس و الهی، جز فایده نیست. میخواهیم تجربه کنیم و با چراغ تاریخ، مسیر آینده را روشن و دشمنان به کمین نشسته را رصد کنیم. اگر جنگ را بهمثابه یک فیلم سینمایی در نظر بگیریم، فقط بخشهایی از سکانس پایانی آن را دیدهایم؛ بایسته است که یکبار برای همیشه، این فیلم اثرگذار تاریخی برای تمام گروههای موافق و مخالف، با تمامی سکانسهای آن به نمایش درآید؛ نمایشی که همتها، باکریها، زینالدینها و همه مردم همراه ایران اسلامی ستارههایش بودند، هرچند در سکانس پایانیاش تمهیدات تلخ کارگردان - در جهت حفظ منافع اسلام - پایانی حزنانگیز را رقم زد. همانطور که دشمنانمان سالهاست این را باور کردهاند. سخن پایانی اینکه رصد دشمن وظیفه ماست. اگر باور ندارید، خواندن ادامه حرفهای «موشه ورد» خالی از لطف نیست. آنها تاریخ صدر اسلام را هم مطالعه میکنند، چه رسد به تاریخ پیش گوشمان را: «نقش «مصلحت» در حکومت اسلامی را باید بررسی کرد. از [جمله] مسائل تاریخی در طول حیات امامان شیعه که بهنظر میرسد مهم است، تحلیل صلح پسر علی [امام حسن مجتبی (علیهالسلام)] با معاویه بعد از کشته شدن علی (علیهالسلام) است. در این جنگ به دلیل عدم همکاری سپاه [امام حسن (علیهالسلام)] با وی، همچنین تطمیع فرماندهان لشگر حسن [علیهالسلام] توسط معاویه، القای شایعه شکست سپاه حسن [علیهالسلام] بین مردم و عدم توجه مردم و سپاهیان به اظهارات حسن [علیهالسلام] بهدلیل خسته شدن از جنگهای طولانی در زمان حکومت پدرش علی [علیهالسلام]، شرایط بهگونهای رقم خورد که وی بنابر مصلحت مسلمین به قبول صلح با شخصی مثل معاویه رضایت داد و سالها نتوانست ادعایی برای حکومت کردن داشته باشد. این اقدام حسن [علیهالسلام] سبب شد حکومت بعد از معاویه به پسرش برسد و خاندان علی [علیهالسلام]، دیگر نتوانستند جانشینی محمد [صلیاللهعلیهوآلهوسلم] را به خاندان خود بازگردانند و تا آخرین نفر از امامان شیعه،تنها، ادعای حکومت داشتند. البته شیعیان، معتقد به بازپسگیری حکومت جهانی بعد از ظهور مهدی [عجلاللهتعالیفرجهالشریف] هستند. در این گذر تاریخی، بررسی نقش نخبگان و رهبران شیعه، اظهارات و خواستههای مردم در حکومت و اینکه چگونه شیعیان بهخاطر مصلحت حاضرند، از اهداف خود چشمپوشی کنند، بسیار مهم است... البته آنچه نگرانکننده است، اظهارات [آیتالله] خامنهای در سالهای گذشته است. [آیتالله] خامنهای چندینبار در اظهارات خود اعلام کرده که اجازه نمیدهد شرایط بهگونهای رقم بخورد که صلح حسن [علیهالسلام] دوباره اتفاق بیفتد، بلکه عاشورایی دیگر اتفاق میافتد. با توجه به شرایط ایران و تجارب بهدست آمده، نمیتوانیم این اظهارات [آیتالله] خامنهای را جدی تلقی نکنیم؛ از سوی دیگر، اگر مصلحت جامعه اسلامی بهگونهای رقم بخورد که جنگی شروع نشود، پیروزی بزرگی نصیب اسراییل خواهد شد. حال باید بهگونهای برنامهریزی شود که مردم ایران از جنگیدن با اسراییل، چه از نظر سیاسی، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر فیزیکی، خسته شده و به رهبران خود اجازه ورود به جنگی دیگر را ندهند. دیگر اینکه با برنامهریزی منسجم و دقیق، روی تفکرات متخصصین، نخبگان و رهبران حکومت ایران تمرکز شود تا در زمان مناسب بتوانیم با صرف هزینهای بسیار ناچیز از آنها استفاده کنیم و دیگر اینکه شرایط بینالملل بهگونهای رقم بخورد که ایران علاوهبر مشکلات داخلی، در صحنه سیاست خارجی و سیاست بینالملل هم محکوم قلمداد شود.»