شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
 
۰

حمایت معلم فداکار از ۵۴ دانش آموزان بیمار

دوشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۹
کد مطلب: 420827
گاهی می توانی یک معلم در روستایی دوره افتاده باشی با دست خالی اما دلی بزرگ. جدا از رسالت انبیایی خود دانش آموزان بیمار را شناسایی کنی و با حمایت های خود روند درمان آنان را پیگیری کنی.
به گزارش جهان به نقل از مهر، همیشه نباید ثروتمند باشی تا گام در راه خیر بگذاری و محتاجان را یاری رسانی. همیشه نباید همه چیز برای یاری رساندن به دیگران مهیا باشد. همیشه لازم نیست وظیفه ات یاری رسانی به دیگران باشد و برای این کارت حقوق بگیری. گاهی می شود دغدغه انسانیت داشت و از کنار هر بیماری که توان مالی لازم را ندارد، به راحتی نگذشت؛ حتی اگر خودت هم توان مالی لازم برای کمک به آن بیمار را نداشته باشی. گاهی می شود گذشت و خود را توجیه کرد، گاهی می شود با مهیا کردن همه چیز اندکی یاری رساند و گاهی هم می شود راه سومی پیدا کرد.

وقتی در روستایی مانند «بیجار گروس» در استان کردستان بیشتر شاگردانت بیمارند و از فقرِ خانواده هایشان امکان درمان ندارند؛ چه باید کرد؟ در صورتی که تنها مسئولیت شما درس دادن و معلمی کردن است.

اما می توان فداکاری کرد. می توان همچون معلمی دلسوز برای شاگردانت و یا هر کودک بیماری چون شمع سوخت. می توان بی تفاوت نبود نسبت به کودکانی که در روستایی دور افتاده، بیماری هایی خطرناک دارند.

جیبت خالی است و توان مالی برای درمان همه آنان را نداری؛ و همین بهانه خوبی برای گذشتن است. مهمتر اینکه تنها برای درس دادن به آن دانش آموزان حقوق می گیری، نه برای درمانشان.

اما همیشه راه دیگری هست؛ همان راهی که «راه سوم» است. ثریا مطهری نیا آن راه سوم را یافت. او برای شاگردانش که بیمار هستند و خانواده هایشان توان مالی برای درمانشان را ندارند؛ خیّر پیدا کرده تا آنان را درمان کنند. مطهرنیا خیّران را به محتاجان می رساند.

او در معرفی خودش به خبرنگار مهر می گوید: معلمی ساده هستم. ۳۷ سال سن دارم و ۲۳ سال سابقه تحصیل و هم اکنون در روستای «بیجار گروس» در استان کردستان تدریس می کنم. با ۲۴ دانش آموزِ چندپایه، در مدرسه ای به صورت مدیر آموزگار مشغول کار هستم. ۵۴ دانش آموز در بیجار وجود دارد که بیمار هستند و من آنان را تحت پوشش خود قرار داده ام. این دانش آموزان از خانواده هایی هستند که از نظر مالی اوضاع خوبی ندارند.

مطهرنیا درباره نخستین دانش آموزِ بیماری که در «بیجار گروس» دیده، می گوید: اولین کسی که من از او حمایت کردم سارا بود. سارا تا کنون ۲۲ جراحی فوق تخصصی انجام داده و یک هفته در میان برای درمان به تهران می آید. سارا در ۷ ماهگی دچار سوختگی شده و ۷ انگشت خود را از دست داده است. لذا درمان سارا تا ۱۴ سالگی ادامه دارد. اکنون او ۱۰ سال دارد. در این ۴ سال که با او آشنا شدم تمام کارهای درمانی او را پیگیری کرده ام.

این معلم درباره روستایی که در آنجا درس می دهد می گوید: این روستا از باقدمت ترین روستاهای کشور به شمار می رود. اما از محروم ترین روستا ها هم هست. مردم این روستا درآمدی ندارند و اکثر آنان بیکارند و اگر فرزندی بیمار هم داشته باشند نمی توانند هزینه مداوایش را بپردازند.

او ادامه می دهد: دو هفته پیش با یک کودک بیمار آشنا شدم که ابوالفضل نام داشت. متاسفانه ابوالفضل به دلیل بیماری «آنوس بسته» فوت کرد. مسئولان برای مداوای بیماران این روستا قول داده بودند اما عمل نکردند.

مطهرنیا تاکید می کند: محرورمیت شهرستان ها مرا آزار می دهد. با افراد زیادی برای کمک به دانش آموزانم تماس گرفته ام؛ از ریاست جمهوری بگیر تا دیگر مسئولان. همه قول هایی داده اند که هیچ کدام عملی نشده است. حتی با وزیر بهداشت هم صحبت کرده ام که تا کنون نتیجه ای نداشته است.

او وقتی به روستای «بیجار» آمد، تنها معلمی ساده بوده و وظیفه‌اش درس دادن به بچه ها بود. اما وقتی با کودکان بیمار مواجه می شود، چشمش را به روی واقعیت ها نمی بندد و به یاری شان می شتابد.

مطهرنیا در این باره می گوید: ابتدا برای دانش آموزان کار می کردم اما به دلیل برخورد با چند کودک بیمار تلاشم بر این شد تا آنان را هم تحت حمایت خود قرار دهم تا هنگامی که به مدرسه می آیند سالم باشند. من برای تمام بچه هایی که مشکل دارند خیّرانی پیدا می کنم تا آنان را مداوا کنم.

این معلم فداکار درباره نجات مشکل پای پوریا که استعدادش در ریاضی فوق العاده است، می گوید: یکی از دانش آموزانی که در درس ریاضی هوش بسیاری داشت، پایش کج بود و نمی توانست بازی کند. پوریا از لحاظ ظاهری هیچ مشکلی نداشت. دوست داشتم مشکل پایش هم حل شود بتواند به راحتی راه برود. برایش خیر و یک پزشک مجرب پیاد کردم و پایش را عمل کردند. روزهایی که پوریا نمی تواند به مدرسه بیاید به عیادتش می روم و درس های عقب افتاده او را برایش بازگو می کنم.

وی ادامه می دهد: یکی از دانش آموزانم دچار بیماری «کام شکافدار» است که ۳۵ میلیون برای جراحی لثه نیاز دارد تا بتواند صحبت کند. اولین مورد من سارا بود که رسانه ای شد و پس از آن مردم اگر فرزند بیماری داشتند به من معرفی می کردند تا برایشان خیر پیدا کنم. من هم شماره خود را به کمیته امداد دادم تا کسانی که فرزند بیمار دارند با من تماس بگیرند.

مشکلاتی که معلمانی چون ثریا مطهرنیا با آن دست به گریبانند، به بیماری دانش آموزان و فقر خانواده های آنان خلاصه نمی شود. نبود مدارس و امکانات مناسب هم مورد دیگری است که این معلمان با آن دست به گریبانند.

مطهرنیا در این باره می گوید: متاسفانه مدارس ما از نظر امکانات آموزشی بسیار ضعیف است. مدرسه ما دیوار نداشت. با کمک مردم برای مدرسه دیوار ساختیم و بدون کمک آموزش و پرورش این مدرسه را بازسازی کردیم. ۲۰۰۰ جلد کتاب خریداری کردیم و در کتابخانه مدرسه گذاشتیم. ۳ سال است که این مدرسه سرانه ای دریافت نکرده. تنها کاری که آموزش و پرورش کرده مجهز کردن مدرسه به شوفاژ است که برای سال آینده راه اندازی می شود.

این معلم چاره حل مشکلات دانش آموزانش را، اشتغال خانواده هایشان می داند و تاکید می کند: اگر زمینه ای ایجاد شود تا مردم این روستا بیکار نباشند و شغلی برای کسب درآمد داشته باشند، مشکلات شان کمتر می شود.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *