قاعده این است که وقتی یک فیلم را نمایش میدهند، باید طرف مقابل بنشیند و فیلم را نگاه کند و نظر بدهد، حالا خواه این نظر مثبت باشد یا منفی. اینها به جای دیدن فیلم شوخی میکردند جوک میگفتند.
شهید آوینی اساس بحران سینمای ایران را منشأگرفته از بحران هویتش میدانست و علت آن بحران هویت را دوری از باورها و ارزشها و زمینههای فرهنگی و تاریخی و اجتماعی مردم ایران تلقی میکرد.
در میان آن همه سوالهای شداد و غلاظ، فاجعهبارترین پرسش را همان جعفر پناهیِ ناشناس آن روزگار پرسید که چرا باید مخاطب سینما را در میان چند فیلم خاص مثل «دیدهبان» و «مهاجر» (که به قول او مورد استقبال هم قرار نمیگیرند) محدود کرد.
جلسات اول بود که ایشان گفت شما آمدید سینما یاد بگیرید؟ آمدید هنر یاد بگیرید؟ من می گویم «اسرار الصلوة» را بخوانید. می گویم بروید فلسفه بخوانید. این خیلی شوک بود برای ما.
جماعت نتوانستند تحمل کنند و برآشفته شدند که چرا کسی خلاف آنها سخن می گوید! شلوغ می کردند ، اجازه ی سخن گفتن به من نمی دادند و حتی از توهین و حرفهای مخالف با شئون اخلاقی هم نسبت به من خودداری نمی کردند.