۷
من یک حزب اللهی ام
سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۱۳
کد مطلب: 405045
تاسف بار بود ولی بود. علمایشان را به حبس و اعدام محکوم می کردند جوانانشان را به سربازی اجباری سی ساله می فرستادند. کمی بیش از 5 درصد آنها به دبیرستانها راه پیدا می کردند. با آنکه 20 درصد جمعیت کشور را دارا بودند تنها 7 درصد بودجه دولت نصیبشان می شد. مردانشان در پایتخت دوره گردی و خدمتگزاری می کردند و برخی زنانشان از سر اجبار...
نه کرسی ای در مجلس و نه جایگاهی در دولت داشتند. از آن طرف مرزها هم که همواره نوک پیکان حمله قوی ترین ارتش خاورمیانه بودند. ارتشی که اشغال کل این کشور را هدف گرفته بود. دیگر همه به حملات هر ساله و هر ماهه رژیم غاصب عادت کرده بودند.
این وضعیت همین سالهای نه چندان دور شیعیان در لبنان بود. ریش سفیدهای لبنانی هنوز به خوبی این خاطرات را به یاد دارند.
"در این میان انقلاب اسلامی ایران پیروز شد. یک قدرت عظیمی برای اسلام به وجود آمد، تحولات زیادی در منطقه و در کل جهان ایجاد شد. معادلات جهانی و محاسبات جهانی عوض شد...
آن زمان یک جمعی از علما و مؤمنین و مجاهدین آن مرز و بوم و در خط مقدّم آن سیدالشهدای مقاومت اسلامی شهید سید عباس موسوی آمدند خدمت حضرت امام که لبنان اینجوری شد و سازمان های فلسطینی این طور کردند... آمدند و از وظیفه شان پرسیدند و آن پیر مراد امر به جهادشان کرد. گفت باید لبنان را گورستان یهودیان کنید..
حضرت امام فرمودند: وظیفه ی شرعی و اصلی شما این است که بروید مبارزه کنید، بجنگید، مقاومت کنید. لبنان را به یک قبرستان یهودی تبدیل کنید.از صفر شروع کنید ولی بدانید که پیروزی از آن شماست. زیاد حرف نزنید بروید کار کنید و مبارزه کنید، جهاد کنید
وقتی برگشتند و این جریان جهادی تشکیل شد و مبارزه شروع شد. آن روزها کسی آنها را قبول نمی کرد. نه حرفشان را و نه منطقشان را، و به شان می گفتند که شما حزب الله نیستید – حزب المجانینید- یعنی حزب دیوانگان. می گفتند شما چند جوان دیوانه، روحانی جوان، مجاهد جوان و استاد جوان آمدید اینجا و می خواهید در این کشور خرابی به بار بیاورید.
مجاهدین حزب الله در سال های اول وقتی که مبارزه می کردند خیلی مظلوم بودند. نه فقط از طرف دشمن از طرف دوست هم مظلوم بودند. وقتی که هسته ای از هسته های مقاومت یک عملیاتی انجام می داد و می خواست یک جایی مخفی شوند و فرار بکنند، کسی از مردم آن ها را نمی پذیرفت، در می زدند ولی آن ها را رد می کردند. می ماندند در خیابان، اسرائیلی ها هم می آمدند و آن ها را دستگیر می-کردند. خیلی مظلومانه هم مبارزه می کردند." [1]
امروز اما هیچ تصمیم سیاسی نه در لبنان که در کل منطقه غرب آسیا بدون نظر حزب الله گرفته نمی شود.
امروز دیگر کسی ارتش شکست ناپذیر را باور نمی کند. گنبد آهنین و قوی ترین ارتش خاورمیانه شده است لطیفه سیاسی.
امروز اگر رژیم غاصب صهیونیستی 5 نفر از آنان را به شهادت برساند سه برابر آن باید تلفات بدهد و تازه این بخشی از پاسخ مقاومت است.
امروز جهاد اسلامی فلسطین فتح و حماس و تمام آزادی خواهان جهان سرشان را بالا می گیرند و با افتخار می گویند: ما حزب اللهی هستیم.
در مقابل گرگ صفت درنده خوی راهی جز ایستادگی نیست.
"این وظیفه‌ى مسئولین کشور و مسئولین دولتى است، چشم ندوزند به دست بیگانه؛ بیگانه یک‌وقت مایل است فشار وارد بیاورد، شما هرچه عقب‌نشینى کنید، مى‌آیند جلو؛ هرچه شما یک قدم عقب بروید، آنها یک قدم مى‌آیند جلو؛ دستگاه استکبار، دستگاه ترحّم و انصاف و انسانیّت و ملاحظه که نیست؛ هرچه شما عقب بروید، آنها جلو مى‌آیند. فکر اساسى بکنید"[2].
آقای رئیس جمهور فکر اساسی شناختن دشمن است. شناختن خصوصیات و خواندن نقشه دشمن است.
"فکر اساسى این است که کارى کنید که کشور از اَخم دشمن ضربه نبیند، از تحریم دشمن لطمه نخورد؛ و راه‌هایى هست، ... والّا اگر چنانچه چشم ما به دست دشمن باشد که «آقا، اگر این‌کار را نکردى تحریم باقى میماند» [فایده‌اى ندارد]؛ کمااینکه آمریکایى‌ها با کمال وقاحت دارند میگویند «اگر در قضیّه‌ى هسته‌اى ایران کوتاه هم بیاید، تحریمها یکجا و همه برداشته نخواهد شد»، این را صریح دارند میگویند."[3] به قول اماممان "مذاکره کنید؛ تا هروقت میخواهید مذاکره کنید!" اما کاری کنید فرزندان ما وقتی 30 سال دیگر تاریخ معاصر می خوانند هنگام مطالعه این چند ساله سرشان را بالا نگه دارند و رفتار امروز شما را این گونه تفسیر کنند: دکتر حسن روحانی به مذاکره کنندگان غربی گفت: من یک حزب اللهی ام.
[1] سخنرانی منتشر نشده سید حسن نصر الله در مسجد دانشگاه تهران بعد از آزادی جنوب لبنان
[2] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دى (۱۳۹۳/۱۰/۱۷
[3] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دى (۱۳۹۳/۱۰/17
