چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 24 Apr 2024
 
۵

خطابه ای بی نظیر از امام حسن بعد از صلح با معاویه

چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۳۴
کد مطلب: 397714
اكنون مردم مرا تنها گذاشته‏ اند من هم ناگزیر هستم خلافت را به شما واگذار كنم، و اگر یاورانى داشتم هرگز خلافت را به تو نمى‏ دادم، هنگامى كه بنى اسرائیل هارون را ناتوان كردند و با او دشمنى نمودند او هم آنها را به حال خود رها كرد زیرا دیگر وظیفه ‏اى نداشت.
به گزارش جهان، مهدی شبان مسک در وبلاگ "حضوری برای ظهور" نوشت:
عبد الرحمن بن كثیر از امام صادق و او از پدرش از امام سجاد علیهم السّلام روایت مى‏كند كه حسن بن على علیهما السّلام با معاویه ملاقات كردند هنگامى كه به هم رسیدند معاویه بالاى منبر قرار گرفت و امام حسن علیه السّلام را یك پله پائین ‏تر از خود نشاند.
معاویه آغاز سخن كرد و گفت: اینك حسن بن على مرا براى خلافت شایسته دیده و خود را براى آن شایسته نمى‏ داند، و اكنون آمده تا با من بیعت كند، بعد از این گفت: اى حسن از جاى خود برخیز و امام حسن علیه السّلام از جاى خود حركت كرد و فرمود:
 
خداشناسی در کلام امام

 
ستایش مى‏ كنم خداوندى را كه به همه نعمت‏ هایش ستوده شده و بندگانش همواره از آن نعمت‏ ها برخوردار مى‏ باشند سپاس خداوندى را سزاست كه سختی ها و گرفتاری ها را برطرف مى‏ كند، این نعمت‏ ها در نزد افراد دانسته و یا ندانسته معلوم مى ‏باشد و همه در نزد بزرگى و عظمت و مقام او سر تعظیم فرود آورده ‏اند، و اوهام‏ و خیالات به مقام بلند نمى‏ رسند و كسى به حقیقت كنه او نخواهد رسید، و مخلوقات از درك آن عاجز مى‏ باشند و اسرار او را در نمى ‏یابند.
گواهى مى ‏دهم كه خداوندى جز او نیست و شریك و همتائى ندارد و در خدائى خود به كسى نیازمند نیست، او پیوسته وجود دارد و همواره یگانه مى‏ باشد، كسى به حقیقت آن دست پیدا نمى ‏كند و نظیر و مانند ندارد.
 
گواهى مى ‏دهم كه محمد بنده و فرستاده اوست، خداوند او را برگزید و پسندید و براى خود اختیار فرمود، او را به عنوان پیامبرى مبعوث فرمود و او مانند چراغ فروزانى در جامعه ظهور كرد و مردم را بطرف حق فرا خواند.
پیامبر گرامى بندگان را بطرف خدا فرا خواند و آنها را از عواقب اعمالشان بیم داد و از عذاب خداوند آنان را آگاه ساخت و به رحمت ‏هاى خداوندى و نعمت‏ هاى او مژده داد، او جامعه را نصیحت كرد و راه سعادت و نیك‏ بختى را به آنان نشان داد، و براى رسانیدن پیام خدا كوشش فرمود.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله براى رسانیدن پیام خداوند به پا خواست و كوشش كرد و نتیجه كار آنها را براى آنان روشن كرد و مقامات آنها را در آخرت به آنان نشان داد، با این عقیده از دنیا مى ‏رویم، و با این عقیده محشور مى‏ گردیم، و در آینده با همان عقیده خود را به خداوند نزدیك مى‏ كنیم و خوشحال هم مى ‏باشیم.
 
فضائل امام علی در بیان امام مجتبی علیهماالسلام

 
اى اشراف و بزرگان كه در اینجا جمع شده ‏اید اینك توجه داشته باشید چه مى‏ گویم، اكنون دل‏ هاى خود را آماده كنید، و گوش ‏ها را فرا دارید و بنگرید چه مى‏ گویم و سخنم چیست، ما خاندانى هستیم كه خداوند بوسیله اسلام ما را گرامى داشت، او ما را برگزید و اختیار فرمود:
خداوند پلیدى‏ ها را از ما دفع كرد و ما را پاك و پاكیزه قرار داد، شك و تردید را از ما برداشت و ما هرگز در حق تردید نداریم، پروردگار، ما و فرزندان ما را از پلیدى و گمراهى و كثافت پاك گردانید و ما تا آدم پاك و منزه مى ‏باشیم.
هر گاه نسل‏ ها عوض مى ‏شد خداوند ما را در بهترین آنها قرار مى‏ داد تا آنگاه كه پروردگار، محمد صلى اللَّه علیه و آله را برانگیخت و او را لباس نبوت پوشانید و جامه رسالت‏ را در بر او نمود، و كتاب خود را براى او فرستاد و به او فرمان داد تا مردم را به اسلام دعوت كند.
پدرم رضوان اللَّه علیه نخستین كسى بود كه گفته‏ هاى او را قبول كرد و به او ایمان آورد،
خداوند متعال در قرآن مجید مى‏ فرماید: أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ‏، در اینجا مقصود از بینه رسول خدا مى ‏باشد و پدرم نیز قرآن را تلاوت مى‏ كرد و به آن گواهى مى ‏داد.
 
رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله هنگامى كه مى‏ خواست او را بطرف مردمان مكه بفرستد و آیه برائت را براى آنها بخواند، فرمود: اى على حركت كن، خداوند فرمان داده این آیه را یا باید خودت و یا كسى كه از خودت باشد قرائت كند، پس از این جا معلوم مى ‏گردد كه على از رسول خدا مى‏ باشد و رسول هم از او هست.
رسول اكرم هنگامى كه بین على و حمزه و زید بن حارثه در باره دختر حمزه حكم مى‏ كرد فرمود: اما تو اى على مردى از من مى ‏باشى و من هم از تو هستم، تو ولى همه مؤمنان بعد از من هستى، پدر من او را تصدیق كرد و با جان خود او را حفظ نمود، او در همه جنگ‏ ها و سختى‏ ها با كمال اطمینان مقاومت كرد و مورد اعتماد رسول بود.
رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله مى‏ دانست كه على مردم را بطرف دین حق دعوت مى‏ كند، و براى خدا و رسول خدا و رسول از روى خلوص كار كوشش دارد، خداوند هم در قرآن مى‏ فرماید: السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ‏، پدرم از كسانى بود كه قبل از همه مسلمان شد و از همگان به او نزدیك‏تر بود.
 
خداوند متعال در قرآن مجید فرماید: لا یَسْتَوِی مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً، آنها كه بعد از فتح مكه مسلمان شده ‏اند مساوى نیستند با آنهائى كه قبل از فتح مكه مسلمان شدند و انفاق كردند، مقام آنها بزرگ‏تر مى ‏باشد، پدرم نخستین مسلمان و مهاجر بود و قبل از همه انفاق كرد.
 
در جاى دیگر مى ‏فرماید: وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ‏، كسانى كه بعد از آنها آمدند مى‏ گویند بار خدایا ما را بیامرز و برادران ما را كه قبلا مسلمان شدند مورد رحمت قرار بده، و در دل ما در باره آنها آلودگى قرار نده و دل‏ها را نسبت به هم مهربان كن، بار خدایا تو مهربان و آمرزنده هستى.
مردم مسلمان بعد از على همه او را دعا مى ‏كنند و برایش استغفار مى ‏نمایند زیرا او قبل از همه مسلمان شده و به رسول صلى اللَّه علیه و آله ایمان آورده است و مهاجرت كرده، و هیچ كس قبل از او به رسول خدا ایمان نیاورد و نماز نگذارد، و با آن جناب همراهى نداشت.
 
در قرآن مجید آمده: السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ‏، در این آیه شریفه از سابقان نخستین كه مسلمان شدند و مهاجرت كردند سخن به میان آمده و فضیلت آنها بیان شده و موقعیت آنها در اسلام یاد شده است.
در این جا باید توجه داشت كه على علیه السّلام از آنها هم سابق‏تر است، در این جا باید توجه كرد همان گونه كه خداوند متعال سابقان را بر آیندگان فضیلت و امتیاز داده است، همان گونه سابق سابقان را هم بر آنها برترى مى ‏دهد و براى او فضیلتى خاص قائل است.
 
خداوند در قرآن فرموده: أَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ‏ و رسوله! وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ‏، آیا شما آب دادن به حاجیان و یا نگهبانى از مسجد الحرام را مانند كسى كه به خدا و رسول ایمان آورده و در راه خدا جهاد مى‏ كند مساوى مى ‏دانید، اینها در نزد خداوند مساوى نخواهند بود.
پدر من كسى بود كه به خدا و رسولش و روز قیامت ایمان آورد و در راه خدا جهاد كرد و این آیه در باره او فرود آمد.
 
بیان فضائل حمزه علیه السلام

 
عمویش حمزه و برادرش جعفر به نداى او پاسخ گفتند و هر دو شهید شدند، خداوند در آن میان حمزه را بعنوان سید الشهداء خطاب كرد و به جعفر دو بال داد كه بوسیله آن در بهشت پرواز مى ‏كند.
خداوند بخاطر مقامى كه آن دو در نزد پیامبر داشتند آنها را گرامى داشت و آن مقام‏ ها را به آنان داد رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله براى عمویش حمزه در نماز میت هفتاد تكبیر گفتند، و این را فقط در باره حمزه انجام دادند و با هیچ یك از شهداء این‏ چنین عمل نكردند.
خداوند متعال براى زنان رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله دو مزد قرار داد، نیكوكاران آنها دو پاداش دارند و بدكاران آنها هم دو عذاب خواهند داشت، زیرا آنها به رسول خدا نزدیك مى‏ باشند پروردگار نماز در مسجد رسول را براى هر یك نماز ثواب هزار نماز در سایر مساجد مى‏ دهد، مگر مسجد خلیلش ابراهیم علیه السّلام در مكه كه آن را فضیلت داده است.
 
فضائل اهل بیت علیهم السلام در کلام مولا

 
رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله به امت خود صلوات بر محمد و آل محمد را تعلیم فرمودند، و از هر مسلمانى خواست تا هنگام صلوات بر محمد بر ما هم صلوات بفرستد، خداوند براى رسولش گرفتن غنیمت را مباح كرد و براى ما هم مباح فرمود، و صدقه را بر او حرام نموده و بر ما نیز حرام كرده است، و این كرامتى است كه خداوند ما را به آن گرامى داشته و ما را بر سایر مردم فضیلت داده است.
 
خداوند متعال در قرآن مجید به پیامبر خود مى‏ گوید: فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِینَ‏، بگوئید زنان و فرزندان خود را جمع كنیم و نزدیك‏ترین افراد خود را كه مانند خودمان مى ‏باشند گرد هم آوریم و از خداوند بخواهیم هر كس خلاف حقیقت مى‏ گوید او را نفرین نمائیم.
رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله از كسانى كه به منزله نفس او بودند پدرم را انتخاب كرد و از فرزندان من و برادرم را برگزید و از زنان مادرم فاطمه را با خود برداشت و بطرف آنها رفت تا با این افراد با آنها مباهله كند، پس ما اهل آن حضرت هستیم و او هم از ما مى ‏باشد.
 
خداوند متعال در باره ما خاندان این آیه را نازل كردند: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً، خداوند اراده كرده است رجس و پلیدى و آلودگى را از شما دور كند و خاندان شما را از هر جهت پاك و پاكیزه سازد و زشتى ‏ها را از شما دور گرداند.
هنگامى كه آیه تطهیر نازل شد رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله من و برادر و مادر و پدرم را درجایى گرد آورد و ما را در زیر كسائى جمع كرد، آن كساء را از خیبر آورده بودند و به ام سلمه تعلق داشت، پیامبر ما را در زیر آن جمع فرمود و گفت: بار خدایا این‏ها خاندان من هستند پلیدى را از آنها دور كن و آنان را پاك و پاكیزه قرار بده.
ام سلمه گفت: یا رسول اللَّه مرا با آنها در زیر كسا جاى بده، پیامبر فرمود:عاقبت شما به نیكى پایان خواهد یافت ولى این جا مخصوص من و آنها مى ‏باشد.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله مدتى در این دنیا زندگى كردند تا آن گاه كه جهان را وداع گفت و به جوار رحمت حق شتافت. پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله هر روز هنگام طلوع فجر به منزل ما مى‏ آمد و مى‏ گفت خداوند شما را رحمت كند براى نماز آماده گردید، خداوند پلیدى را از شما برده و شما خاندان را پاك و پاكیزه ساخته است.
رسول خدا امر كردند همه درهاى مسجد را ببندند و تنها در خانه ما را باز گذاشتند.
گروهى در این جا ناراحت شدند و علت بستن درها را به مسجد سؤال كردند، رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله فرمود: من این درها را نبستم و یا در خانه على را باز نگذاشتم، خداوند به من امر كرد تا این كار را انجام دهم و من هم اطاعت اوامر خداوند را نموده ‏ام.
كسى حق نداشت در مسجد جنب شود و فرزندى براى او در مسجد متولد گردد، جز رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و على بن ابى طالب كه در اینجا مستثنى بودند و این كرامتى بود كه خداوند براى ما مقدر كرده بود، و فضیلتى بود كه به ما اختصاص داد و این امتیاز را از میان مردم به ما بخشید.
 
شما خود مشاهده كردید كه مقام و موقعیت پدرم در نزد رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله چه بود، و ما چه منزلتى در نزد آن بزرگوار داشتیم، خداوند به رسولش امر كرد تا مسجدى بسازد، و او در كنار مسجد ده اطاق درست كرد نه عدد براى خودش و یك اطاق هم براى پدرم ساخت. خانه ما در آن وسط بود و مقصود از بیت هم در این جا مسجد است و او همان خانه ‏اى است كه خداوند در قرآن از آن تعبیر به بیت كرده و اهل بیت هم ما مى ‏باشیم و ما هستیم كسانى كه خداوند رجس و پلیدى را از آن‏ها برده و ما را پاك و پاكیزه قرار داده است.
اى مردم اگر من یك سال سر پا توقف كنم و براى شما از آنچه خداوند به ما عنایت كرده است سخن بگویم و از فضائل خاندان خود كه در قرآن و سنت رسول صلى اللَّه علیه و آله وارد شده حرف بزنم توانائى ندارم همه آنها را براى شما بازگو نمایم و به اطلاع شما برسانم.
 
علت انحراف جامعه اسلامی

 
اكنون معاویه گمان مى‏ كند من او را شایسته خلافت مى‏ دانم و خود را براى آن شایسته نمى‏ دانم، معاویه در این ادعا دروغ مى‏ گوید، من از همگان به این مقام زیبنده‏ تر هستم و خلافت حق ما مى‏ باشد و در كتاب خدا و زبان رسول این موضوع روشن شده است.
اما ما اهل بیت همواره مظلوم بوده‏ ایم و از هنگامى كه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله از دنیا رفته‏ اند به ما ستم شده است خداوند بین ما و كسانى كه به ما ستم كردند داورى خواهد كرد، آن‏ها مردم را بر ما شورانیدند و آنها را بر ما تسلط كردند.
آن‏ها سهم ما را از غنائم و انفال ندادند و حقوق ما را منع كردند و میراث مادر ما فاطمه علیها السّلام را كه از پدرش به ارث مى ‏برد به او ندادند، من در اینجا از كسى نام نمى‏ برم ولى سوگند به خداوند اگر مردم حق پدرم را نبرده بودند و سخنان او را مى ‏شنیدند و از وى اطاعت مى‏ كردند آسمان باران خود را نازل مى‏ كرد و زمین هم بركات خود را آشكار مى ‏ساخت و همگان از مواهب آن استفاده مى ‏كردند.
 
اى معاویه اگر حق در جاى خود استقرار پیدا مى‏ كرد تو در خلافت طمع نمى‏ كردى، اما هنگامى كه آن را از جاى خود بیرون كردند قریشیان براى بدست آوردن خلافت با هم به نزاع پرداختند و تو با یارانت در آن طمع كردید و آن را بدست آوردید و حق دیگران را غصب كردید.
اى معاویه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: هر امتى كه حكومت خود را به كسانى بدهد كه در جامعه داناتر از آنها باشند آن امت هرگز روى سعادت نخواهند دید تا آن گاه كه برگردند و حق را به صاحبش بدهند، بنى اسرائیل هارون را ترك كردند و دنبال گوساله رفتند در حالى كه مى‏ دانستند او خلیفه موسى مى‏ باشد.
مردم پدرم را رها كردند و از دیگران متابعت نمودند، در حالى كه از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله شنیده بودند كه مى ‏فرمود: اى على تو در نزد من مانند هارون در برابر موسى مى ‏باشى، جز اینكه بعد از من پیامبرى نخواهد بود، آنها دیدند رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در غدیر چه عملى انجام داد.
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله در غدیر خم او را روى دست بلند كردند و به عنوان ولایت بر مؤمنان او را به جانشینى خود برگزید و بعد هم دستور دادند شاهدان جریان را به غائبان برسانند، رسول خدا از دست قوم خود بطرف غار رهسپار شد و آن‏ها را دعوت كرد تا اسلام آورند.
اما هنگامى كه مشاهده كردند آن‏ها قبول نمى‏ كنند بطرف مدینه رهسپار شدند، پدر من دست خود را بطرف آنها دراز نكرد و با مردم احتجاج نمود و از حق خود دفاع كرد ولى كسى به او كمك نكرد و اگر یاورى پیدا مى‏ كرد هرگز بطرف آنها نمى ‏رفت، همان گونه كه خداوند پیامبر را آزاد گذاشت و او بطرف غار رفت او هم چون یاورى نداشت خود را آزاد كرد و از آن محیط بیرون شد.
 
علت بیعت و صلح با معاویه

 
اكنون مردم مرا تنها گذاشته‏ اند من هم ناگزیر هستم خلافت را به شما واگذار كنم، و اگر یاورانى داشتم هرگز خلافت را به تو نمى‏ دادم، هنگامى كه بنى اسرائیل هارون را ناتوان كردند و با او دشمنى نمودند او هم آنها را به حال خود رها كرد زیرا دیگر وظیفه ‏اى نداشت.
من و پدرم نیز همین گونه مى‏ باشیم، ما كوشش كردیم و آنچه لازم بود به مردم گفتیم و وظایف آن‏ها را بر شمردیم اما آنها گوش نداند، ما هم امت را به حال خود واگذاشتیم و كار را به دیگران واگذار كردیم زیرا یار و مددكارى براى ما پیدا نشد تا از حق خود دفاع كنیم، اینها سنت‏ هائى است كه در این جهان جریان دارد و همه دنبال هم مى ‏آیند.
اى مردم اگر در شرق و غرب عالم جستجو كنید مردى را كه پدرش وصى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و جدش پیامبر خدا باشد غیر از من و برادرم را نخواهى یافت‏.
اكنون از خداوند بترسید و گمراه نگردید بعد از اینكه حقیقت براى شما روشن شده است، من اكنون خلافت را به این شخص واگذاشتم شاید این براى شما یك آزمایش باشد كه تا روز معینى به آن دل خوش باشید و از مواهب آن لذت برید.
اى مردم كسى كه از حقش صرف نظر مى‏ كند نباید مورد اعتراض و عیب‏ جوئى قرار گیرد، عیب براى كسى مى‏ باشد كه حق دیگران را غصب مى‏ كند و طالب چیزى هست كه حق او نیست، هر كار درستى سود مى ‏دهد هر خطائى زیان‏ بخش نیست، ....
اى مردم گوش فرا دهید و مطلب را نیكو دریابید، از خداوند بترسید و به او بر گردید، اگر چه بسیار دور است كه شما بطرف حق مراجعه كنید، زیرا طغیان و سركشى و عناد و لجاج در شما وجود دارد
 
و السلام‏ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏1
 
معاویه گفت: به خدا قسم امام حسن از منبر پائین نیامد مگر اینكه زمین برایم تاریك شد. نزدیك بود به او حمله كنم اما فهمیدم چشم ‏پوشى و شكیبائى سودمندتر است برایم.
_______________________________________________________________
  1- ایمان و كفر ( ترجمه كتاب الإیمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى) ؛ ج‏2 ؛ ص402
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *