جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
 
۰

درباره انطباق صددرصدی مواضع سیاسی دانشجویان با نظرات رهبری

شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۶:۲۱
کد مطلب: 375905
این‌‌جور نیست که همه‌‌ى مواضعى که آحاد مردم - از جمله دانشجویان که جزو قشرهاى پیشرو هستند - اتّخاذ میکنند، بایستى الگوگرفته و برگردان نظراتى باشد که رهبرى ابراز میکند...
درباره انطباق صددرصدی مواضع سیاسی دانشجویان با نظرات رهبری
به گزارش جهان، ولاگ "آی شلوغ" نوشت: 
سؤال : مواضع سیاسى افراد دانشجو یا تشکلهاى دانشجویى چگونه باید منطبق با نظرات رهبرى باشد؟ 
 
پاسخ حضرت امام خامنه ای:
"به‌‌نظر من این سؤال خیلى سؤال موجهى نیست؛ این‌‌جور نیست که همه‌‌ى مواضعى که آحاد مردم - از جمله دانشجویان که جزو قشرهاى پیشرو هستند - اتّخاذ میکنند، بایستى الگوگرفته و برگردان نظراتى باشد که رهبرى ابراز میکند؛ نه، شما به‌‌عنوان یک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، باید نگاه کنید، تکلیفتان را احساس کنید، تحلیل داشته باشید - که من حالا عرض خواهم کرد - نسبت به اشخاص، نسبت به جریانها، نسبت به سیاستها، نسبت به دولتها، موضع داشته باشید، نظر داشته باشید. این‌‌جور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى درباره‌‌ى فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ میکند که بر اساس آن، شما هم موضع‌‌گیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبرى وظایفى دارد، آن وظایف را اگر خداى متعال به او کمک کند و توفیق بدهد، عمل خواهد کرد؛ شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیم‌‌گیرى کنید؛ منتها معیار عبارت باشد از تقوا؛ معیار، تقوا باشد. تقوا یعنى اسیر هواى نَفْس نشدن در جانب‌‌دارى و طرف‌‌دارى یا در مخالفت و معارضه، در انتقاد یا در تمجید؛ این را رعایت کنید. اگر این رعایت شد، هم انتقاد خوب است، هم جانب‌‌دارى و تمجید خوب است: از شخص، از دولت، از فلان جریان سیاسى؛ از فلان حادثه‌‌ى سیاسى؛ هیچ اشکالى ندارد. البته اگر در یک زمینه‌‌اى نظرى هم از سوى این حقیر ابراز شد، آن کسانى که حسنِ‌‌ظن دارند و این نظر را قبول دارند، ممکن است این هم یکى از عواملى باشد که در تشخیص آنها دخالت خواهد داشت؛ لکن این به معناى این نیست که وظیفه‌‌ى افراد در مورد موضع‌‌گیرى‌‌ها و در مورد اظهارنظرها ساقط بشود؛ نه، هرکسى نگاه کند [و وظیفه‌‌اش را انجام بدهد]. عرض کردم معیار این است که با رعایت تقوا باشد؛ یعنى بدون گرایش به هواى نَفْس؛ اگر انتقاد میکنیم، اگر طرف‌‌دارى و جانب‌‌دارى میکنیم، اگر یک حرکت را، یک سیاست را تأیید میکنیم یا اگر رد میکنیم، واقعاً از روى احساس وظیفه و تکلیف و بدون دخالت دادن اغراض نفسانى [باشد[."   دیدار دانشجویان 93/5/1 
 
وقتی از امام خامنه ای پرسیده می شود: آیا اشکالی دارد کسی نظرش خلاف نظر شما باشد؟ ایشان هم می فرمایند: "نه خیر ولی نظرات باید بر مبنای تقوا باشد". یعنی اینکه بنا نیست استبداد باشد ولی اگر فاکتورهای تقوا رعایت شود یعنی جناح بازی و نفسانیّت کنار برود و فرد بدون گرایش به هواى نَفْس و واقعاً از روى احساس وظیفه و تکلیف و بدون دخالت دادن اغراض نفسانى به تحلیل بپردازد بی شک به همان نظر رهبر خواهد رسید و خواهد دید که به رهنمودهای رهبری نیاز جدّی داریم. و بالاتر از آن با تقوا و عمل با اخلاص با این خواهد رسید که نظر ولیّ حجّت است و باید همان ساری و جاری گردد تا سعادت دنیا و آخرت جامعه مومنین فراهم آید.
 
بله «در دین دیکتاتوری و اکراه نیست» ولی این به این معنی نیست که انسان به حال خود رها شده و هیچ مسئولیّتی ندارد. اگر انسان عاقل و اهل تقوا باشد، خواهد دید راهی جز راه دین نیست. این که حضرت امام خامنه ای می فرمایند نظر داشتن و نظر دادن باید از سر تقوا باشد به این معنی است که اگر تقوا باشد، انسان به دنبال حجّت خواهد بود. اختلافات ناشی از نفسانیّت است. 
 
لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِ‏ ... 
 
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می فرمایند : 
 
" در جمله ی: «لا إِكْراهَ‏ فِي‏ الدِّينِ»، دين اجبارى نفى شده است، چون دين عبارت است از " اعتقادات"، و اعتقاد و ايمان هم از امور قلبى است كه اكراه‏ و اجبار در آن راه ندارد، چون كاربرد اكراه تنها در اعمال ظاهرى است، كه عبارت است از حركاتى مادى و بدنى (مكانيكى)، و اما اعتقاد قلبى براى خود، علل و اسباب ديگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراك دارد و محال است كه مثلا جهل، علم را نتيجه دهد، و يا مقدمات غير علمى، تصديقى علمى را بزايد.
 
و در اينكه فرمود: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»، دو احتمال هست، يكى اينكه جمله خبرى باشد و بخواهد از حال تكوين خبر دهد، و بفرمايد خداوند در دين اكراه قرار نداده و نتيجه‏اش حكم شرعى مى‏شود كه: اكراه در دين نفى شده و اكراه بر دين و اعتقاد جايز نيست و اگر جمله‏اى باشد انشايى و بخواهد بفرمايد كه نبايد مردم را بر اعتقاد و ايمان مجبور كنيد، در اين صورت نيز نهى مذكور متكى بر يك حقيقت تكوينى است، و آن حقيقت همان بود كه بيان كرديم.
 
خداى تعالى به دنبال جمله‏ «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»، جمله «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»، را آورده، تا جمله اول را تعليل كند، و بفرمايد كه چرا در دين اكراه نيست، و حاصل اين است كه اكراه و اجبار وقتى مورد حاجت قرار مى‏گيرد كه قوى و ما فوق (البته به شرط اينكه حكيم و عاقل باشد، و بخواهد ضعيف را تربيت كند) مقصد مهمى در نظر داشته باشد، كه نتواند فلسفه آن را به زير دست خود بفهماند، (حال يا فهم زير دست قاصر از درك آن است و يا اينكه علت ديگرى در كار است) ناگزير متوسل به اكراه مى‏شود، و يا به زيردست دستور مى‏دهد كه كوركورانه از او تقليد كند و ...
 
و اما امور مهمى كه خوبى و بدى و خير و شر آنها واضح است، و حتى آثار سوء و آثار خيرى هم كه به دنبال دارند، معلوم است، در چنين جايى نيازى به اكراه نخواهد بود، بلكه خود انسان يكى از دو طرف خير و شر را انتخاب كرده و عاقبت آن را هم (چه خوب و چه بد) مى‏پذيرد و دين از اين قبيل امور است، چون حقايق آن روشن، و راه آن با بيانات الهيه واضح است، و سنت نبويه هم آن بيانات را روشن‏تر كرده پس رشد در پيروى دين و غى در ترك دين و روگردانى از آن است، بنا بر اين ديگر علّت ندارد كه كسى را بر دين اكراه كنند." ترجمه تفسير الميزان؛ ج 2
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *