مکاتب سیاست خارجی آمریکا منبعث از تلفیق دو دوگانه" ارزشها – منافع" و" بین الملل گرایی – انزواگرایی" است. نتیجه تلفیق این دوگانه ها 4 مکتب در سیاست خارجی این کشور است که ذیل عناوین هامیلتونیسم، جکسونیسم، ویلسونیسم و جفرسونیسم تعریف می شود.
اش در این نطق سعی داشته به بهبود موقعیت خود در میان افکار عمومی کمک کند. اما این اتفاق زمانی رخ می دهد که ترامپ جایگاهی مشخص در در سپهر سیاسی آمریکا بیابد.
پیش بینی و تحلیل رفتار و عملکرد ترامپ به عنوان یک فرد بی تجربه در حوزه سیاست و شخصیتی دمدمی مزاج کاری بسیار مشکل و دارای ضریب خطای بالاست، شاید به همین خاطر است که بسیاری معتقدند در تعامل با ساکن جدید کاخ سفید برای فهم چگونگی رفتار او بیش از متخصصان حوزه سیاست و روابط بین الملل به مشاوران روانی نیاز است
منافع" و" بین الملل گرایی – انزواگرایی" است. نتیجه تلفیق این دوگانه ها 4 مکتب در سیاست خارجی این کشور است که ذیل عناوین هامیلتونیسم، جکسونیسم، ویلسونیسم و جفرسونیسم تعریف می شود. بر اساس دو گانه اول یعنی "ارزش ها-منافع" از میان این چهار مکتب، مکاتب ویلسونیسم و هامیلتونیسم "ارزش محور" و مکاتب جکسونیسم و جفرسونیسم "منفعت محور" هستند. و بر اساس دو گانه دوم یعنی "بین الملل گرایی-انزوا گرایی" مکاتب جکسونیسم و ویلسونیسم بین الملل گرا و مکاتب هامیلتونیسم و جفرسونیسم انزواگرا هستند. در گرایشات بین الملل گرا هم غالباً طرفداران مکتب جکسونیسم یکجانبه نگر و ویلسونیستها چندجانبه گرا رفتار می کنند.
با توجه به رویکرد کلی مکاتب فوق و همچنین در نظر گرفتن سخنان دونالد ترامپ، چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا، به ویژه در ایام انتخابات و همچنین یک ماه گذشته از یک سو و چگونگی چینش تیم امنیتی و سیاسی وی از سوی دیگر؛ در مجموع می توان گفت رویکرد ترامپ در حوزه سیاست خارجی ، تلفیقی از دو مکتب هامیلتونیسم و جکسونیسم است.
تاکید جفرسونی ها بر گسترش ارزشهای آمریکایی شامل دموکراسی، لیبرالیسم، تکثرگرایی و حقوق بشر در داخل آمریکا (ارزش محوری انزواگرا) و تاکید ویلسونی ها گسترش ارزشهای آمریکایی در سطح بین المللی (ارزش محوری بین الملل گرا) بوده است.