پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
 
۲

نقدي بر فيلم خوب، بد، جلف/ بد، بد، جلف!

يکشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۵۹
کد مطلب: 504908
چيزي كه سينماي ايران نياز دارد، فهم اين نكته است كه درون فيلم بايد جهاني وجود داشته باشد كه منطقي است و تا اين جهان وجود نداشته باشد داستاني هم نمي تواند وجود داشته باشد. در بي جهاني كه اتفاقي رخ نمي دهد
نقدي بر فيلم خوب، بد، جلف/ بد، بد، جلف!
گروه فرهنگی جهان نيوز، سجاد بیک زاده: مسئله رسانه دقيق است و اين را همه مي دانند. اگر اتمسفر و جهاني درون فيلم وجود نداشته باشد شخصيتي به وجود نمي آيد و اگر شخصيت به وجود نيايد حسي منتقل نمي شود به غير حس انزجار در حين تماشاي فيلم و صبر براي اينكه فيلم كي تمام مي شود تا مخاطب به دنياي واقعي باز گردد. اگر فيلم حوصله سر بر باشد دنياي واقعي جذاب تر است.

تفاوت فاحشي ميان كمدي و مسخره بازي وجود دارد و مخاطبان سينماي ايران به احتمال اين تفاوت را خوب مي شناسند زيرا آنها به احتمال زياد كمدي هاي خوب سينماي جهان را ديده اند و مسخره بازي هايي كه در سينماي ايران به جاي كمدي به مخاطب غالب مي شود را هم ديده اند. كمدي در يك فضاي جدي اتفاق مي افتد. در فضاي جدي است كه شخصيت مي تواند خلق لحظه كميك كند. اگر فضا جدي نباشد چه ايرادي به تمام رفتارهاي كميك شخصيت وارد است؟

مثلا چه ايرادي به مسخره بازي هاي پژمان جمشيدي و سام درخشاني درون جهان ساخته نشده خوب، بد، جلف وجود دارد. وقتي جهان فيلم جدي نيست، حرجي هم به شخصيت هاي فيلم نيست و تضادي به وجود نمي آيد كه لحظه كميك خلق شود. آن ها هر كاري انجام دهند قبول است چون همه چيز به همه چيز مي آيد. خوب وقتي كارگرداني به بدي شخصيت ماني در فيلم وجود دارد معلوم است كه بازيگراني به اين بدي و به اين جلفي نصيب اش مي گردند.

  به ياد بياوريد زماني را كه پيتر سلرز در فيلم پارتي با چه تضادي در ميان مشاهير هاليوود قرار گرفته بود و حتي قدم زدنش در آن مهماني خلق كمدي مي كرد كه ناشي از تضادي بود كه ميان كاراكتر پيتر سلرز و فضاي جدي آن مهماني بود. آيا ماني حقيقي واقعا در عالم خارج از فيلم تا اين حد منفعل است؟  شخصيت خوبِ فيلم هم كه تكليف اش روشن است و معلوم نيست كه چرا خوب است. چون نمي خندد؟ چون قد بلند است؟ يا چون بي اعصاب است؟ و اصلا معلوم نيست كه چه شد كه او عاشق تهيه كننده بيش فعال و عقب افتاده اي شد كه نقشش را ويشكا آسايش بازي مي كرد. فيلم فقط مي گويد كه چنين شد و شما هم قبول كنيد كه چنين است و ابدا سوال نپرسيد كه چگونه و چه طور چنين شد. اين حتي ماكت يك قصه هم نيست چه برسد به خود قصه. اگر قصه نباشد چه طور مي تواند كميك باشد؟ بدون قصه فقط مي توان مسخره بازي در آورد.

داستان نيمه جنايي فيلم هم كه بسيار دم دستي است و تبه كاران آن شلنگ تخته مي اندازند و خلافكارِ از همه خطرناك تر هم كه يك قالپاق دزدِ مفنگي بي مصرف است. در حضور چنين تبه كاران بي مصرفي چه طور مي تواند پليس خفني ظهور كند؟ و اگر پليس فيلم خوب نيست چرا بايد قرار گيري در كنار دو بازيگري كه در فيلم احمق مي نمايند، موقعيت كميك بسازد. تضادي ساخته نشود، حسي هم وجود ندارد كه منتقل كند.

زد و خورد هاي فيلم را به ياد بياوريد كه نه مهيج است و نه خنده دار. فقط تيكه هاي نيمه جنسي فيلم مي تواند در لحظاتي بخنداند آن هم نه در جايگاه كمدي بلكه مانند زماني كه در جمعي حرف بي تربيتي گفته مي شود و همه از اين بي حيايي و جسارت گوينده و به خاطر اينكه در جمع اين حرف را گفته است، مي خندند. پژمان جمشيدي در موقعيتي قرار مي گيرد كه گويي دارد اندام جنسي سلاخي را مي بيند. آيا اين مسخره بازي نيست؟

به هر صورت به نظرم مي آيد كه تا فضاي جدي و شخصيت وجود نداشته باشد، موقعيت كميكي به وجود نمي آيد تا بخنداند. كمدي ژانري جدي است و خوب، بد، جلف، نمي تواند كه تبديل به كمدي شود.

چيزي كه سينماي ايران نياز دارد، فهم اين نكته است كه درون فيلم بايد جهاني وجود داشته باشد كه منطقي است و تا اين جهان وجود نداشته باشد داستاني هم نمي تواند وجود داشته باشد. در بي جهاني كه اتفاقي رخ نمي دهد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *