شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
 
۵
۳
نگاهی مبنایی تر به جشنواره فیلم فجر در هیاهو نقدهای هنری

درباره جشنواره ای که قرار بود جای سینمای فرح پهلوي را بگیرد

يکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۴۱
کد مطلب: 501383
در همان ابتداي انقلاب نيرو هاي فرهنگي، با نيت خير انقلابي، دست به كار برگزاري جشنواره اي شدند تا بتوانند حرف هاي جديدي را از طريق مديوم سينما بگويد و نیز نوزاد ناخلف سینما در انقلاب خلف شود و رشد کند و بچه بدهد. در جشنواره فجر، می بایستی حرف هايي گفته میشد كه نشان از تغيير همه چيز بر عليه جهل مدرن دارد و ذیل حقانیت، مخاطب را بند ریسمان ولایت اللهی کند.
درباره جشنواره ای که قرار بود جای سینمای فرح پهلوي را بگیرد
گروه اندیشه جهان نيوز: كاخ جشنواره محل جولانِ برخی شاهزادگان سينماي نفتي و بيت المال است كه سينما را محصور در حوزه سياه نمايیِ لاكچري خود ميدانند تا كه فخر بفروشند بر امتِ اصیلِ مخاطب عام. نسبت بخش هایي از جشنواره فجر با انقلاب، نسبت روشنفکرانماي انقلابی شده اي است  که كراوات خود گشوده و ته ريشي گذاشته و ژست هنری و دردمند گرفته است تا كه مقامي و سرمايه اي بر هم بزند اگر كه این نسبت از اين نيز پرت تر نباشد. نه فجری در این جشنواره وجود دارد و نه انقلابی و نه حتی امیدی. طبقه متوسط هم که سنگشان بر سینه روشنفکران کوبیده میشود، در این جشنواره راهی ندارند چه برسد به پابرهنگان و مستضعفین.
مگر نه این بود که انقلاب اسلامی در پنجاه و هفت، بر طبل مقاوت استضعاف در برابر استکبار کوبید و پیروز شد و به شادمانه این پیروزی جشنواره فجر برگزار گردید و قرار بر این شد که شروع حرکتی باشد برای باز کردن راه سینما در قلب امت؟
بعد از انقلاب، نيروهاي فرهنگي تصميم به برگزاري جشنواره اي سينمايي گرفتند كه محتوايش از نام اش برآيد، فجر. مطلع فجر ايران در حاكميت تمام عيار ظلم بر شرق و غرب جهان، رسيده بود و امت، سرمست اين پيروزي بودند. انقلاب شد. برنامه اين بود كه ستون ساختار هايي كه در عمق جهل مدرن و تحجر ديني ريشه دوانده اند، تخريب شود تا ستون های جديدی كه در باطن حقيقت اللهی عالم جای دارند، کار گذاشته شوند تا فرهنگ، سياست و جامعه و در نهايت تمدن اسلامي را بسازند تا نه غربي و نه شرقي محقق شود.
در همان ابتداي انقلاب نيرو هاي فرهنگي، با نيت خير انقلابي، دست به كار برگزاري جشنواره اي شدند تا بتوانند حرف هاي جديدي را از طريق مديوم سينما بگويند و نیز نوزاد ناخلف سینما در انقلاب خلف شود و رشد کند و بچه بدهد. در جشنواره فجر، می بایستی حرف هايي گفته میشد كه نشان از تغيير همه چيز بر عليه جهل مدرن دارد و ذیل حقانیت، مخاطب را بند ریسمان ولایت اللهی کند.
 جشنواره فجر جايگزين جشنواره بين المللي تهران كه فرح پهلوي آن را برگزار مي كرد شد. جشنواره تهران، مانند همه پديده هاي فرهنگي دوران پهلوي، در خدمت مدرنيزاسيون ايران بود. طبيعي است كه جشنواره تهران ابزاري باشد براي تحقق مباني نظري و عقيدتي سوبژكتيويته مدرن. يعني اگر قرار باشد كه ارضاي نفس اماره بشري محقق شود و او تمام عيار بر جهان استيلا پيدا كند بايد راهبردهايي طرح ريزي شود كه اين راهبردها در طول تاريخ، در سطوح تمدن ساز، در طي چندين سال به طور پراكنده، طرح ريزي شده بود. دو راهبرد كلي در پي هدايت و بردن نيروي فردي يا نفس اماره بشر در ميدانگاه فرديت خويش يا ميدانگاه جمعي و اشتراكي بود كه در جهت ارضاء و استيلاي کامل نفس اماره بوجود آمد. و همین دو راهبرد جهان دو قطبي شرقي و غربي را در دو قرن اخير به وجود آورد. دو قطبي ای كه انقلاب اسلامي دو سوي آن را نفي مي كرد به اين خاطر كه بذري را كه دو شاخه غربي و شرقي از آن بيرون مي زد را نفي مي كرد كه همان اصالت نفس اماره است که آنها می گویند اومانیسم.
براي ارضاي نفس اماره در هر موقعيتي، نياز به انجام روش هايي بود و براي انجام آن روش ها مي بايستي كه ابزاري وجود مي داشت. تكنولوژي در اين مقطع به وجود آمد و سينما گرايشي هنرمندانه درون تكنولوژي بود. سينما ابزاري بود براي انجام آن روش ها كه خود طراحي شده بود براي محقق شدن غايات تمدن مدرن. در نهایت سینما وظیفه داشت تا بشر را در موقعیتی حسی قرار دهد که در آن موقعیت ذهن و قلب اش آماده ارضاء مادی و کمی می شد. سینما محیط باطل را می ساخت و سوژه نفسانی در آن پرسه می زد و قدرت کسب می کرد و ارضاء می شد. همراه قهرمان یاد می گرفت که جسارت و شجاعت داشته باشد و همراه عاشق درون فیلم عاشق می شد و بقیه ماجرا. همه این تجارب حسی، مقوم شکل گیری بشرِ خود بنیادِ مدرن بود.
نيرو هاي فرهنگيِ درون انقلاب، نام جشنواره را از تهران به فجر تغيير دادند بدون توجه به مسماي اسم فجر.
مسماي فجر انقلاب بود كه داعيه تغيير در مباني جهان را داشت و اساسا مي بايستي كه جشنواره هم همسو با این تغییر باشد که نشد. ما از تکنولوژی سینما باید به غایات فرهنگی انقلاب دست پیدا کنیم اما جشنواره فجر هر ساله با شتابی باور نکردنی و هزینه اي سرسام آور که از جیب امت و کیسه امانت در دست دولت می رود، به سوی هیچ حرکت می کند و هرچند که قصد اش این باشد که غربی باشد، آن هم نیست. انقلاب اسلامی به غیر از هر ساله یکی دو فیلم با موضوع تاریخ سیاسی انقلاب، جایگاهی در این جشنواره ندارد. هیچکدام از اتفاقاتی که برای مخاطب در سینمای غرب رخ می داد اینجا جایگاهی نداشت و ندارد. مخاطب می بایستی که در سالن جشنواره فجر بنشیند و با خودآگاه خود، محتوای ارائه شده را مطالعه کند و در نهایت خسته و کوفته از این همه خشکی و تلخی و بی حسی به سخن پراکنی بپردازد و سیگار روشنفکرانه در سرمای بهمن روشن کند. بهتر  است بگوی یم جشنواره فجر، پاتوق فصلی فیلم سازاني است که در آن به رقابت در نمایش تلخی و می پردازند به بهانه نقد اجتماعی. همان هایی که نه نقد را قبول دارند و نه اصراری برای زیست اجتماعی در جماعت مستضعف و پابرهنه را.   
سینما به طور عادی، چون ابزاری بر آمده از غایات تمدن مدرن است، به سمت همان غایات هم حرکت می کند. اما این حرکت را می توان مهار کرد و به سمت دیگری هدایت اش کرد. تاریخ سینمای انقلاب، چند تجربه موفق این چنینی هم در آستین دارد. اما جشنواره فجر دیگر میلی به این نوع نگاه ها به سینما ندارد. انگار برای سینما ماهیتی مستقل از تمامی عناصر تمدن قائل است و می پندارد که سینما اساسا نمی تواند ربطی به انقلاب اسلامی داشته باشد به غیر از پخش یکی دو سرود انقلابی و نصب عکس خمینی کبیر و رهبر انقلاب بر دیوار کاخ سرمایه سالارانه جشنواره به اصطلاح مردمی.
 
اما نقطه اصلی فاجعه، درست فهم نشدن سینما در فضای سینمایی کشور است. یعنی در همین جشنواره ای که نسبت درستی با انقلاب اسلامی ندارد، سینماگران، در محتوا گیر کرده اند و نمی توانند و یا که نمی دانند که حتی برای نیل به غایات غربی یا غیر انقلابی یا هر چیزی باید محتوا را منتقل کنند و این انتقال تنها و تنها از طریق فرم است که امکان پذیر است. این یعنی سینما و سینما یعنی جهانی منطقی و قابل ورود درون فیلم و ذهن مخاطب. سینما یعنی همذات پنداری مخاطب با شخصیت. آنها، غیر فجریانِ کاخ جشنواره این را نمی دانند. آنها می پندارد که سینمای متعهد، که البته نمی دانم تعهد به چه چیزی، محتوایی است که در کوچه پس کوچه های دهه شصت و هفتاد تهران، با مردان اخته و معتادی که زیرپیراهن های سفید متمایل به زرد به تن دارند و زنانی که زار می گریند و اصلا شبیه به مادران قدرتمندی که ما می شناسیم شان نیستند و هر از گاهی با گریه و از سر اکراه می رقصند و لودگی می کنند، گیر کرده است و همان هم نمی تواند تبدیل به فرم شود. در بهترین حالت نمایشی یک وجهی از بدبختی بدون امید و قهرمان است. به قول سعید قطبی زاده: سینمای نکبت است.
البته دور از انصاف نیست اگر یکی هم به نعل وجه مثبت اش بکوبیم و بگوییم که اتفاقاتی در حال رخ دادن است. روزنه هایی از فرم دیده می شود که اگر خود را در مقابل نقد، سفت و محکم نکند و بگذارد که نقد بار مثبت به او برساند و زنده اش کند، شاید قصه و قهرمان و درام به سینمای ایران بازگردد. بعضی از تحرکات انقلابی ها در بدنه سینما، چنین امیدی را می دهد هرچند که بسیار کم نور و ضعیف باشد. باز هم گلی به جمال بچه های انقلابی و وطنی. انتلکت ها (روشنفکر نماها) که در نهایت، تنها فروشنده ای باشند و از سود فیلم هایشان هم چیزی را نصیب خلق نکنند.
اگر که فجر تمام قوای خود را برای فهم و درک درست سینما در جهت غایات انقلابی، به دور از شعار زدگی و با جذابیت و قطعا تکیه بر فرم، متمرکز کند، می توان امید داشت که اتفاقات خوبی برای سینما رخ بدهد و این به این معنا نیست که مخالفان انقلاب و لامذهب ها در فجر فیلم نمایش ندهند بلکه به این معنی است که این فیلم ها در نسبت با فجر و انقلاب دسته بندی و تعریف  و تبیین شوند و جایگاه پیدا کنند. در حال حاضر فجر، محل جولان سرمایه سالاران و نا امیدان و لامذهبان و غیر انقلابی ها است. جریان روشنفکر نما، اکنون بر مسند فجر نشسته و نه تنها التزامی به انقلاب ندارند بلکه سینما هم نمی داند. از آن طرف خودی های انقلابی هم در چاه محتوا گیر کرده اند و آنها نیز فرم نمی دانند. شعار می دهند و گنده گویی می کنند و هیچ حسی را برای مخاطب نمی سازند و در عرصه رقابت "شعار زدگی" افتاده اند.
می توان گفت که سینمای ایران پرگویی میکند و شعار می دهد و حرف های يك قران-دو زار تحویل خلق می دهد و یا اینکه نا امید است و هیچ چیزی به غیر از سرابِ پوچ انگاری و بن بست های اجتماعی نمی بیند. این خوشگذرانی ها و ولنگارهای سینمایی هر ساله در دور همی کاخ نشینانه ای اتفاق می افتد که نام اش را فجر گذاشته اند. فراموش نکنیم که قواعد قصه، همیشه به ما یاد داده که در اوج بحران و بدبختی، قهرمانی سر می رسد و با تمامی بدی ها مبارزه می کند. بر این اساس، باشد که  قهرمانی از زیر آوار فرهنگ انقلاب برخیزد و فجری دوباره در سینما  به راه بیاندازد.
*سجاد بیک زاده
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


طبقه روشنفکری ایران ؛
غرب زده است، ولی غربی نیست
محمد
Iran, Islamic Republic of
متأسفانه جشنواره فیلم فجر تبدیل به یک شوی لباس و نمایش دادن خود بازیگران شده است و از اصل ماجرا خیلی دور شده است و این جای تأسف است
فرهاد
Iran, Islamic Republic of
احسن محمد اقا گل گفتی