سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - 16 Apr 2024
 
۰
۱
در باره "خوابم میاد" رضا عطاران ؛

سرانجام سینمای امید با لحاف یخ زده

سه شنبه ۲۷ تير ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۰۲
کد مطلب: 234279
آدم ها تغییر می کنند و در زمانه ای که سرعت تغییر نگاه آدم ها به خودشان و پیرامونشان از سرعت پایین افتادن ماشین بدون ترمز جناب سرهنگ در انتهای فیلم هم بیشتر است اینکه عطاران به فاصله چند سال به سمت و سوی نگاه کم رمق و از مد افتاده " دنیای غدار" کشیده شده است البته قابل درک است.
سرانجام سینمای امید با لحاف یخ زده
جهان نيوز - کیوان صائمی:
حجم و شدت تاسفم بعد از تماشای اولین فیلم رضا عطاران این قدری زیاد هست که نتوانم در زیر لایه های جذابیت بصری و چندتایی بازی فرمی خوب از آب درآمده فیلم پنهانش کنم. این که رضا عطاران با آن نگاه دقیق و مردمی اش به اجتماع و زندگی طبقات اجتماعی مختلف و آن رویکرد ضمنی عدالتخواهانه اش در سریال های تلویزیونی سال های گذشته چگونه نگاهش به زندگی و اجتماع در "خوابم میاد" سمت و سویی خنثی و "باری به هر جهت مآبانه" گرفته است معمای پیچیده ای نیست. آدم ها تغییر می کنند و در زمانه ای که سرعت تغییر نگاه آدم ها به خودشان و پیرامونشان از سرعت پایین افتادن ماشین بدون ترمز جناب سرهنگ در انتهای فیلم هم بیشتر است اینکه عطاران به فاصله چند سال به سمت و سوی نگاه کم رمق و از مد افتاده " دنیای غدار" کشیده شده است البته قابل درک است. و البته که قابل درک بودنش نمی تواند چیزی از حجم و شدت تاسفمان کم کند اینکه چگونه عطاران حاضر شده است که یک نسخه درمانی وهم آلود و تخدیری را در فیلمش تجویز کند بدون اینکه قادر به محاسبه تبعات این شیوه خاص از شکل دهی خاص به اذهان باشد. 

"خوابم میاد" نمایش سبکی از گرفتار شدن پراغراق آدم ها در مصائب زمانه پردردسری است که در آن آدم های بی مقصود بدون اینکه در مسیر جهت آب یا خلاف جهت آب حرکت کنند؛ بدون اینکه اساسا حرکتی کنند به همه نسخه های موجود رهایی بخش نزدیک می شوند؛ بدون اینکه امتحانش کنند و سرانجام هم به رستگاری نمی رسند. این روایت ما از ماجرای فیلم خوابم میاد است و فکر می کنم با روایت مغشوش مولف کار سالها فاصله دارد. به اندازه همان سالهایی که تغییر در ایران اپیدمی شد. 

اگر معتقد باشیم که خوابم میاد یک طرف ماجرایی است که طرف دیگرش همان واقعیت گریزی ریشه دار سال های اخیر است شاید آن وقت بتوانیم حتی بدون نیت سنجی نویسنده و مولف و کارگردان کار به ریشه های این خیال آوری جدید در سینمای ایران پی ببریم.متعجبانه است اما خیلی دلم می خواهد که "خوابم میاد" را با "راننده تاکسی" "مارتین اسکورسیزی" مقایسه کنم و تاسف بخورم به حال سینمای ملی. برای اینکه من هم شیوه ای مثل "تراویس بیکل" را این بار در برخورد با خود سینمای ایران انتخاب کنم فقط کافی است به این فکر کنم که اسکورسیزی با چه التهابی از درون یک جامعه واقعا پوسیده چکونه فریاد رهایی و فرار از تنگنای اجتماعی  را به انقلابی ترین شیوه ممکن فریاد می زند و عطاران عدالتخواه سابق ما چگونه به  غرقه شدن مستانه و خواب آلودانه در جامعه ایران می خواندمان.

نمایش استیصال و بی سرانجامی با یک نمادگرایی صریح و بی واسطه،  شاید این تنها کاری است که عطاران در فیلمش انجام می دهد و البته که  آن قدرهم کارش را بلد است که فیلمش را کاملا مربوط به اجتماع و دنیای امروز بسازد و نگران مان کند.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


United States
فیلم چرتی بود اصلا قابل نقد نیست.