جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۰

گوانتانامو؛ زندانِ حقوق بشر

سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۰۷
کد مطلب: 327710
از نگاه دولت آمریکا، زندانیان گوانتانامو در زمره‌ی زندانیان جنگی و حتی متهمان به جرایم عادی به شمار نمی‌روند، بلکه دولت آمریکا این زندانیان را «جنگجوی دشمن یا جنگجویان غیرقانونی» می‌خواند که هیچ ‌یک از حقوق کنوانسیون ژنو در مورد آن‌ها اعمال نمی‌شود.
به گزارش جهان به نقل از برهان، زندان گوانتانامو منشأ مباحثات و جنجال‌های فراوانی در داخل و خارج آمریکا شده است. از یک سو، ابهام در وضعیت حقوقی زندانیان و شکنجه‌ی آن‌ها، مخالفت های فراوانی را در سطح بین‌‏المللی به دنبال داشته و حتی موجب انتقاد هم‌پیمانان این کشور از آمریکا شده است و از سویی دیگر، در داخل آمریکا نیز از آنجایی که این زندان ناقض ارزش‌های آمریکایی است و اصول اولیه‌ی آزادی‏های فردی را خدشه‌‌‏دار نموده ‏‏است،

با مخالفت‏های فراوانی رو‌به‌‌رو شده و خشم حامیان حقوق بشر را برانگیخته است؛ به طوری که معترضان آمریکایی در تظاهرات خود در مقابل کاخ سفید، از اوباما خواستند به عهد خود در رابطه با تعطیلی این زندان وفا کند.

اوباما در طول مبارزات انتخاباتی خود در سال ۲۰۰۸ و پس از آن، در ابتدای دوران ریاست‌جمهوری خود در سال ۲۰۰۹، وعده‌ی تعطیلی زندان گوانتانامو را داده ‏بود؛ وعده‏ای که حتی در سال ۲۰۱۳ هم هنوز آن را تکرار می‏کند، ولی کماکان نتوانسته است به آن جامه‌ی عمل بپوشاند. در این بین، شدیدترین اعتراضات مربوط به ابهام در وضعیت حقوقی زندانیان است که باعث شده است موضوع این زندان جنبه‌ی بین‌‏المللی پیدا کند.

با توجه به مقدمه‌ی فوق، سؤال اصلی مقاله‌ی حاضر این است که چرا با وجود تمام مخالفت‏‌های داخلی و بین‏‌المللی، این زندان همچنان به فعالیت خود ادامه می‏دهد و باراک اوباما علی‌رغم وعده‌ی اولیه‌ی خود، هنوز نتوانسته ‏است آن را تعطیل کند؟

همچنین به عنوان سؤال فرعی، به این مسئله نیز پرداخته می‎‏شود که ریشه‌های مخالفت داخلی با تأسیس و ادامه‌ی حیات این زندان چیست؟ جهت پاسخ به سؤالات طرح‌شده، نخست به زمینه‌های تاریخی شکل‌‏گیری این زندان می‏پردازیم. در ادامه، دلایل مخالفت‌‌های داخلی ابراز‌شده با این زندان در کانون بحث قرار می‌‏گیرد و در پایان نیز به چرایی ادامه‌ی فعالیت این زندان پرداخته خواهد شد.

ریشه‏‌ها و زمینه‌‏ها (از تصرف تا زندان)


گوانتانامو نام خلیجی است به همین نام که از لحاظ جغرافیایی در ناحیه‌ی گوانتانامو در جنوب ‏شرق جزیره‌ی کوبا قرار دارد. در گذشته، بندر گوانتانامو جزئی از سرزمین اصلی کوبا محسوب می‎‏شد که در جریان جنگ سال ۱۸۹۸ بین آمریکا و اسپانیا، توسط آمریکا تصرف گردید و پس از آن و بر اساس قرارداد سال ۱۹۰۳ بین آمریکا و کوبا، همچنان در تصرف ایالات متحده باقی ماند. در حال حاضر، این خلیج و آب‌های اطراف آن، به همراه بندرگاه گوانتانامو، جزئی از سرزمین آمریکا محسوب می‏شود و از این نظر، ایالات متحده تنها همسایه‌ی زمینی کوباست.

این لنگرگاه به علت اینکه بزرگ‌ترین لنگرگاه در قسمت جنوبی کوباست و همچنین با توجه به اینکه از لحاظ جغرافیایی نیز به گونه‌‏ای است که اطراف آن به وسیله‌ی تپه‏‌های شنی بلندی احاطه شده است و این تپه‌‏ها مانند مانعی طبیعی عمل می‌کند و بندرگاه و مناطق اطراف آن را از قسمت‌‌های داخلی جزیره‌‌ی کوبا جدا می‌‏نماید، دارای اهمیت استراتژیک فوق‌‏العاده‌‏ای است.

ارتش ایالات متحده از سال ۱۸۹۸ که جزیره‌ی کوبا را به تصرف خود درآورد، اقدام به ایجاد یک پایگاه دریایی مقتدر در خلیج گوانتانامو نمود. این پایگاه که با احتساب آب‌های اطراف آن، ۱۲۰ کیلومتر مربع وسعت دارد، اولین و قدیمی‌‏ترین پایگاه نیروی دریایی ماوراء بحار آمریکاست و می‌‏توان آن‏ را سرآغاز دست‌‏اندازی‏های بعدی و تسلط آمریکا بر آب‌ها و دریاهای دنیا دانست.

حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ و استفاده‌ی زیرکانه‌ی رهبران ایالات متحده از تروریسم به عنوان دشمن شماره‌ی یک این کشور و تبدیل آن به مهم‌ترین مسئله‌ی دنیا از سوی رهبران آمریکا و متعاقباً تصمیم دولت بوش برای مبارزه‌ی سرسختانه با القاعده موجب گردید تا این بازداشتگاه متروک و فراموش‌شده از آرشیو به صحنه برگردد و مجدداً به تیتر اول خبرهای دنیا تبدیل گردد.

از زمان تصرف این خلیج در سال ۱۸۹۸ تا سال ۱۹۷۰، خلیج و بندرگاه گوانتانامو در اختیار ارتش ایالات متحده قرار داشت و از آن صرفاً استفاده‌‌ی نظامی می‌شد. در دهه‌ی ۱۹۷۰، نیروی دریایی ایالات متحده جهت نگهداری موقت از پناهندگان و کسانی که قصد ورود غیرقانونی به آمریکا را داشتند، اقدام به احداث کمپی در داخل پایگاه نیروی دریایی گوانتانامو نمود.

افرادی که در این کمپ نگهداری می‌‏شدند عموماً هائیتی‌‏ها و کوبایی‏‌هایی بودند که با گذر از آب‌های دریای کارائیب، قصد ورود غیرقانونی به ایالات متحده را داشتند. این کمپ تا سال ۱۹۹۳ همچنان محل نگهداری از مهاجران مذکور بود تا اینکه در این سال «قاضی استرلینگ جانسون»، با استناد به قانون اساسی ایالات متحده، این کمپ را که اکنون بیشتر شبیه به یک بازداشتگاه شده بود، غیرقانونی اعلام نمود و رأی به تعطیلی آن داد.

حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ و استفاده‌ی زیرکانه‌ی رهبران ایالات متحده از تروریسم به عنوان دشمن شماره‌ی یک این کشور و تبدیل آن به مهم‌ترین مسئله‌ی دنیا از سوی رهبران آمریکا و متعاقباً تصمیم دولت بوش برای مبارزه‌ی سرسختانه با القاعده موجب گردید تا این بازداشتگاه متروک و فراموش‌شده از آرشیو به صحنه برگردد و مجدداً به تیتر اول خبرهای دنیا تبدیل گردد. با این تفاوت که در این نوبت، این مسئله دیگر یک معضل داخلی آمریکا نبود، بلکه تبدیل به یک مسئله‌ی بین‌‏المللی شده و اکنون نیز با تبعات حقوقی خود، صحنه‌ی سیاست بین‌‏الملل را نیز متأثر ساخته است.

مخالفت با تأسیس و ادامه‌‌ی فعالیت زندان گوانتانامو


۱. ریشه‌‏های داخلی مخالفت


در کنکاش تاریخ مختصر خلیج و زندان گوانتانامو، آنچه بیش از همه جلوه‌‏گری می‌‏نماید رأی قاضی جانسون در غیرقانونی اعلام نمودن فعالیت کمپ گوانتانامو است. این رأی نمادی از سنت سیاسی موجود در ایالات متحده است که با مداقه در این سنت، می‏توان به ریشه‏‌های مخالفت افکار عمومی آمریکا با زندان گوانتانامو رسید. این مخالفت‏‌ها از آنجا نشئت می‌‏گیرد که ایالات متحده سرزمین آزادی‌‏ها‌ی فردی است و تعرض به حقوق اولیه‌‌ی انسان‏ها و خدشه‌‏دار نمودن اومانیسم، در سنت سیاسی این کشور، گناهی نابخشودنی محسوب می‌شود.

بنیان‌گذاران این کشور با الهام از اندیشه‏‌های جان لاک و با توجه به از سر گذراندن تجربه‌ی تلخ تاریخی ظلم و ستم بریتانیا، سعی فراوان نمودند تا دولت در حداقل قدرت خود باشد تا نتواند هر گونه که خود خواست با مردم رفتار نماید.

به بیان دیگر، دولت در اینجا «لویاتان» نیست تا بتواند اراده‌ی خود را بر مردم تحمیل نماید. این موضوع در قانون اساسی ایالات متحده به وضوح نمایان و مشهود است؛ به طوری که با نگاهی به مفاد قانون اساسی ایالات متحده و خصوصاً ده اصلاحیه‌ی اول آن، که به «منشور حقوق» معروف شده است، در خواهیم یافت که روح آزادی‌‏خواهی و لیبرالیسم در آن موج می‌‏زند و نشان از آن دارد که مردم این کشور به هیچ وجه رضایت به وجود و حضور یک دولت مقتدر نداده‌‏اند و اصولاً در فرهنگ لیبرالی آمریکا، دولت باید یک دولت حداقلی و «آدام اسمیتی» باشد و نه یک دولت قدر‌قدرت و اژدهاگونه.

پس از یازدهم سپتامبر، دولت ایالات متحده سیاست‌‏های نامأنوسی نظیر بازداشت و شکنجه‌ی متهمان القاعده را در پیش گرفت. هرچند در دهه‌ی گذشته این سیاست‌ها در داخل آمریکا اجرا نشده است، ولی این ترس همواره نزد مردم آمریکا وجود داشته است که با قدرتمندتر شدن بوروکراسی‌ امنیتی، دامنه‌ی تحدید آزادی‏‌های مدنی به داخل جامعه‌ی آمریکا نیز کشیده شود و زمانی خود آمریکا گرفتار ظلم و جور دولت لویاتان گردد.

بنابراین ادامه‌ی فعالیت این زندان با مخالفت افکار عمومی و خصوصاً افکار لیبرال ایالات متحده مواجه شده‏ است. مخالفت مذکور نزد نخبگان آمریکا به مراتب بیشتر از عامه‌ی جامعه است و کسانی که رمز رهبری و قدرت آمریکا را نه در قدرت سخت‏افزاری و نظامی، بلکه در قدرت نرم‏افزاری این کشور می‏دانند، نگرانی بیشتری از این جهت دارند.

ساموئل هانتینگتون در جمله‌ی مشهوری می‏گوید: قدرت و هویت آمریکا در مگناکارتا نهفته است (مگناکارتا اشاره به حقوق و آزادی‏هایی دارد که در سال ۱۲۱۵ از سوی پادشاه انگلیس به اعیان این کشور اعطا شد.)(۱) این جمله نشان از اعتقاد عمیق نخبگان جامعه‌ی آمریکا به قدرت نرم‏افزاری این کشور دارد. هانتینگتون و هم‌فکران وی اعتقاد دارند که ادامه‌ی فعالیت زندان گوانتانامو با ارزش‏های اولیه‏ای که انقلاب آمریکا بر اساس آن بنا شده‏ در تضاد است و این زندان ضربه‌ی شدیدی به حیثیت و اعتبار و نهایتاً قدرت نرم این کشور وارد خواهد ساخت.

۲. ریشه‌‌های بین‌‏المللی مخالفت

علاوه بر مخالفت‌های داخلی، شرایط بد نگهداری زندانیان در زندان گوانتانامو باعث شده است تا دامنه‌ی اعتراضات مرزهای آمریکا را نیز درنوردد و جنبه‌ی بین‌‏المللی پیدا کند. در گوانتانامو زندانیان تحت کنترل و حفاظت شدید، درست نظیر آنچه در مورد جنایتکاران اعمال می‌شود، قرار دارند.

به گواه اسناد معتبری که توسط خود دولت آمریکا تأیید شده است، در این مرکز، زندانیان به‌ مدتی طولانی شکنجه می‌شوند و صدها جلسه واتربوردینگ یا القای خفگی مصنوعی (که یکی از شیوه‌های بازجویی رایج در گوانتانامو است)، برهنه ماندن طولانی‌مدت در دمای خیلی زیاد، محروم شدن از خواب یا شنیدن موسیقی اجباری با صدای بلند به‌ مدت چند روز را تجربه کرده‌اند.

همه‌ی این موارد در اسناد معتبر دولت آمریکا تأیید شده است؛ به طوری که ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، از ایالات متحده خواست تا هر چه سریع‌تر برای بستن این زندان اقدامات لازم را انجام دهد.

علاوه بر اعتراضات صورت‌گرفته در مورد شکنجه‌ی بدنی و روحی زندانیان، آنچه باعث شده است تا اعتراضات بین‌‏المللی به اوج خود برسد ابهام در وضعیت حقوقی زندانیان است. از نگاه دولت آمریکا، زندانیان گوانتانامو در زمره‌ی زندانیان جنگی و حتی متهمان به جرایم عادی به شمار نمی‌روند، بلکه دولت آمریکا این زندانیان را «جنگجوی دشمن یا جنگجویان غیرقانونی» می‌خواند که هیچ ‌یک از حقوق کنوانسیون ژنو در مورد آن‌ها اعمال نمی‌شود.

در نظام حقوقی ایالات متحده، این نام به افرادی اطلاق می‌شود که کشورشان با آمریکا به ‌طور رسمی در جنگ نیست، ولی آن‌ها علیه منافع آمریکا دست به اقدام مسلحانه زده‌اند. آن‌ها هیچ وکیل حقوقی نداشتند و خیلی از آن‌ها از حضور در جلسات این دادگاه چشم‌پوشی کرده بودند.

چرا گوانتانامو همچنان مستأجر دارد؟

همان گونه که گفته شد، تأسیس بازداشتگاه گوانتانامو در تضاد کامل با سنت سیاسی ایالات متحده است و ادامه‌ی فعالیت آن، ضربه شدیدی به حیثیت داخلی و بین‌‏المللی ایالات متحده وارد نموده است. حال با وجود این تناقضات و با توجه به اینکه این زندان، چه از نظر داخلی و چه از لحاظ خارجی، فاقد پشتوانه‌ی لازم برای ادامه‌ی فعالیت خود است. این سؤال اساسی مطرح می‌‏شود که چگونه این زندان همچنان به فعالیت خود ادامه می‏دهد؟ پاسخ به این سؤال در سه واژه‌ی «توافق، عدم توافق و سازش» نهفته است.

از یک سو، در صحنه‌ی سیاسی آمریکا، دو حزب دمکرات و جمهوری‌خواه بر سر اصل موضوع مبارزه با تروریسم به عنوان دشمن شماره‌ی یک آمریکا «توافقی» استراتژیک و اصولی دارند و از سویی دیگر، بر سر جزئیات این استراتژی «عدم توافق» برقرار است. این دو حزب در همان حال، بر سر عدم توافق خویش نیز نهایتاً به سازش می‌‌رسند.

بر اساس نظرسنجی مؤسسه‌ی گالوپ، در حالی که ۵۱ درصد از دمکرات‌ها موافق تعطیلی زندان گوانتانامو هستند، این رقم در بین جمهوری‌خواهان تنها ۱۵ درصد است و این موضوع نشان می‏دهد که در صحنه‌ی کنگره، اختلاف شدیدی بر سر تعطیلی یا عدم تعطیلی زندان گوانتانامو بین این دو حزب حکم‌فرماست.

توافق و عدم توافق


در فردای یازدهم سپتامبر، تروریسم به عنوان یک تهدید جدی توصیف گردید و بر همین اساس، استراتژی کلان آمریکا بر پایه‌ی مبارزه با تروریسم بنا شد. با توجه به اینکه استراتژی‏های کلان در ایالات متحده با تغییر یک رئیس‏جمهور تغییر نمی‏کند، در دوران اوباما نیز استراتژی مبارزه با تروریسم حفظ شد.

در وضعیت فعلی، خطوط مبارزه با تروریسم در همه‌ی ارکان حکومت و خصوصاً در کنگره از چنان وضوح و شفافیتی برخوردار است که هیچ گونه اختلاف ‌نظری در مورد آن وجود ندارد و سیاست‌گذاران ایالات متحده از هر دو حزب همچنان به برسازی تروریسم به عنوان دشمن شماره‌ی یک آمریکا علاقه نشان می‏دهند.

از سویی دیگر، هرچند در سنت سیاسی ایالات متحده دو حزب دمکرات و جمهوری‌خواه بر سر اصول و مبانی استراتژی‏های کلان سیاست خارجی اتفاق نظر دارند، ولی این موضوع بدان معنا نیست که در جزئیات نیز متفق‏القول و یک‏رأی باشند و طبیعی است که هر حزب نظرات خاص خود را دارد. این موضوع در مورد استراتژی کلان مبارزه با تروریسم نیز صادق است. بدان معنا که هر دو حزب، ضمن پذیرش تروریسم به عنوان دشمن اصلی ایالات متحده، در جزئیات موضوع و در صحنه‌ی عمل نظرات خاص خود را دنبال می‏کنند.

بر اساس نظرسنجی مؤسسه‌ی گالوپ، در حالی که ۵۱ درصد از دمکرات‌ها موافق تعطیلی زندان گوانتانامو هستند، این رقم در بین جمهوری‌خواهان تنها ۱۵ درصد است(۲) و این موضوع نشان می‏دهد که در صحنه‌ی کنگره، اختلاف شدیدی بر سر تعطیلی یا عدم تعطیلی زندان گوانتانامو بین این دو حزب حکم‌فرماست. باراک اوباما مدعی است که دولت آمریکا اصرار فراوانی بر تعطیلی زندان گوانتانامو دارد؛ ولی کنگره، که تحت سیطره‌ی جمهوری‌خواهان قرار دارد، در این راه مانع تراشی می‏کند.

از طرفی دیگر، در عین اینکه موضوع زندان گوانتانامو یکی از موضوعات مورد اختلاف بین دو حزب است، ولی در عرصه‌ی مناقشات حزبی، نباید وزن زیادی برای آن قائل شد. توجه به این موضوع ضروری است که موضوع این زندان تنها یکی از ده‌ها مسئله‏ای است که دو حزب بر سر آن اختلاف نظر دارند و نه تمام مسائل. با توجه به وجود لیستی بلندبالا از اختلافات کنونی بین دو حزب دمکرات و جمهوری‌خواه در صحنه‌ی سیاسی آمریکا، مطمئناً موضوع زندان گوانتانامو را باید در انتهای لیست اختلافات قرار داد.

می‏توان گفت با توجه به حجم انبوه مناقشات بین دو حزب، این موضوع برای حزب دمکرات بیشتر جنبه‌ی نمادین و ارزشی پیدا کرده و از لحاظ عملیاتی از اولویت خارج شده‎ ‏است؛ چرا که موضوعات متعدد و بغرنجی مانند اختلاف در تعیین نرخ مالیات اقشار پردرآمد، قانونی کردن ازدواج هم‌جنس‏گرایان، اصلاح قوانین حمل اسلحه، بازنگری در قوانین مربوط به مهاجران و ده‌ها موضوع کوچک و بزرگ دیگر، در اولویت قرار دارند. به عبارت دیگر، در شرایطی که کنگره و دولت در وضعیت قفل (gridlock) قرار دارند و تنش بین دو حزب آن قدر بالاست که مسائلی مانند رأی اعتماد به چاک هگل و جان برنان با گروکشی و تأخیر سنا مواجه می‌شود؛ نباید انتظار داشت که بحث بر سر تعطیلی زندان گوانتانامو موضوعی کلیدی در این میان باشد.

سازش حزبی

علاوه بر کلیدی نبودن موضوع زندان گوانتانامو در مباحثات و جدل‌های حزبی، عامل دیگری که باعث تعدیل و تخفیف تنش بین دو حزب می‌شود وجود متغیری به نام «سازش» در فرهنگ سیاسی ایالات متحده است که باعث می‌شود تا آینده‌ی این زندان همچنان مبهم باقی بماند. نخبگان حزبی در دو حزب دمکرات و جمهوری‌خواه، با وجود برخی تفاوت‌های اساسی در بنیان‌های فکری خود، از این درک نیز برخوردار هستند که در موارد حاد با همدیگر سازش نمایند.
با توجه به حجم انبوه مناقشات بین دو حزب، موضوع زندان گوانتانامو برای حزب دمکرات بیشتر جنبه‌ی نمادین و ارزشی پیدا کرده و از لحاظ عملیاتی از اولویت خارج شده‎ ‏است؛ چرا که موضوعات متعدد و بغرنجی مانند اختلاف در تعیین نرخ مالیات اقشار پردرآمد، قانونی کردن ازدواج هم‌جنس‏گرایان، اصلاح قوانین حمل اسلحه، بازنگری در قوانین مربوط به مهاجران و ده‌ها موضوع کوچک و بزرگ دیگر، در اولویت قرار دارند.

فرهنگ سازش در ایالات متحده یک سنت قدیمی و ریشه‌دار است که رفته‌رفته و در طول زمان، به جزئی از فرهنگ سیاسی آمریکا تبدیل شد. در بیان ریشه‏دار بودن این سنت در آمریکا، می‌توان به سازش‌ها و توافقات صورت‌گرفته در جریان تصویب قانون اساسی این کشور در سال ۱۷۸۹ اشاره نمود. برای مثال، نمایندگان ایالات بزرگ و پرجمعیت به شدت با نمایندگان ایالات کوچک‌تر و کم‌جمعیت، بر سر موضوع وکالت و نمایندگی در مجالس قانون‌گذاری ملی، اختلاف پیدا کردند.

ایالات بزرگ‌تر از طرح ویرجینیا جانب‌داری می‌کردند که بر اساس آن، جمعیت هر ایالت تعیین‌کننده‌ی تعداد نمایندگانی بود که آن ایالت می‌توانست به مجلس قانون‌گذاری اعزام دارد؛ در حالی که ایالات کوچک‌تر موافق با طرح نیوجرسی بودند که پیشنهاد می‌کرد تمامی ایالات، اعم از کوچک و بزرگ، به تعداد مساوی نماینده داشته باشند. در نهایت نمایندگان کانتیکات پیشنهاد سازشی ارائه دادند که مشکل را حل کرد. پیشنهاد آن‌ها مبتنی بر تعداد مساوی نماینده در سنا و تعداد نماینده به نسبت جمعیت در مجلس نمایندگان بود. این پیشنهاد به نام سازش کانتیکات یا سازش بزرگ شهرت یافت.

اختلاف بر سر مسئله‌ی برده‌داری هرچند سال‌های طولانی ادامه یافت و به یکی از مشکلات پیچیده‌ی جامعه‌ی آمریکا تبدیل شد، ولی اختلافات اولیه بر سر این مسئله در هنگام تصویب قانون اساسی در سال ۱۷۸۹ نیز از طریق سازش حل شد. نمایندگان ایالات شمالی مایل بودند کنگره این اقتدار و اختیار را داشته باشد که تجارت خارجی برده را منع و نهایتاً برده‌داری را ملغی کند. اغلب ایالات جنوبی اما با دادن این اختیار به کنگره مخالف بودند. عاقبت راه‌حل میانه از طریق مصالحه پیدا و قرار شد کنگره تا سال ۱۸۰۸ اجازه نداشته باشد به تنظیم مسئله‌ی تجارت خارجی برده بپردازد.

مصالحه‌ی ‌دیگری که انجام گرفت بر سر موضوع نحوه‌ی شمارش بردگان در ارتباط با تعیین تعداد نمایندگانی بود که هر ایالت می‌توانست به کنگره اعزام دارد. نظر به اینکه بردگان به عنوان شهروندان کامل تلقی نمی‌شدند، کنوانسیون مقرر داشت که آن‌ها تنها به نسبت سه‌پنجم قابل شمارش باشند. حاضران در آن جلسه بارها و در موارد متعدد تا مرز شکست پیش رفتند، ولی به علت وجود فرهنگ سازش، پس از چهار ماه، در مورد قانون اساسی ایالات متحده به توافق رسیدند.

جدیدترین نمونه‌ی سازش حزبی در آمریکا مربوط به توافق صورت‌گرفته بین دولت و کنگره بر سر اختلافاتی است که به «پرتگاه مالی» مشهور شده است. این اختلافات آن‌چنان عمیق و جدی بود که حل آن تا ساعات پایانی سال ۲۰۱۲ طول کشید و نهایتاً اعضای دو حزب در نیمه‌شب و دقیقاً در لحظات تحویل سال، به توافق دست یافتند تا آمریکا از سقوط به یک ورطه‌ی مالی عظیم رهایی یابد.

ذکر مثال‌های تاریخی و نمونه‏ای جدید از کارکرد سازش در فرهنگ سیاسی آمریکا نشان می‌دهد که مسئله‌ی زندان گوانتانامو حتی اگر به صورت جدی نیز در کنگره مطرح شود، در نهایت با گذر از «کریدور سازش حزبی» تعدیل می‌گردد و به سازش منجر خواهد شد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری


اگر علت اصلی و اولیه‌ی عدم تعطیلی زندان گوانتانامو را خواست و توافق هیئت حاکمه‌ی آمریکا در زنده نگه داشتن شعله‌‌ی مبارزه با تروریسم بدانیم، علت ثانویه‌ی آن را می‏توان درگیری بیش از اندازه‌ی دو حزب و عدم توافق آن‌ها در مورد این مسئله دانست. همچنان که از وجود عاملی به نام فرهنگ سازش نیز می‌توان به عنوان علت سوم یاد کرد.

در هر حال، علت هر چه باشد یک موضوع، مشخص و قطعی است: زندان گوانتانامو ضربه‌ی شدیدی به حیثیت ایالات متحده وارد نموده است و تأکید فراوان نخبگان آمریکایی، مانند ساموئل هانتینگتون، جوزف نای و دیگران بر تعطیلی این زندان، نشان می‌دهد که وجود این زندان نقصان بزرگی بر قدرت نرم آمریکاست.

در این بین، تلاش‏ها و اقدامات اوباما، به علت اینکه فاقد پشتوانه‌ی اجرایی لازم است، بیشتر به بیانیه‏های سیاسی شبیه شده است و می‏توان گفت هرچند از لحاظ ایدئولوژیک، اعضای حزب دمکرات بسیار مایل به تعطیلی این زندان هستند، ولی از آنجایی که در عرصه‌ی کنگره به شدت با هم‌قطاران جمهوری‌خواه خود بر سر مسائل مختلف اختلاف ‏نظر دارند، ناچار به توافق می‌شوند و در نهایت، در کشاکش بحث و درگیری بین کنگره و دولت آمریکا، مسئله‌ی زندان گوانتانامو همچنان لاینحل و مسکوت باقی می‌ماند.

منابع:

۱-http://www.foreignaffairs.com/articles/۵۲۶۲۱/samuel-p-huntington/the-west-unique-not-universal

۲http://www.gallup.com/poll/۱۱۳۸۹۳/Americans-Send-No-Clear-Mandate-Guantanamo-Bay.aspx
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *