پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
 
۰

توکجای این صف‌آرایی جاخوش کرده‌ایی؟

پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۳۵
کد مطلب: 325369
امروز عاشورای حسینی، دهم محرم الحرام، تو کجای این صف‌آرایی‌ها جا خوش کرده‌ای؟ نکند همچون کوفیان مقابل مولایت ایستاده‌ایی و شمشیر بر سر آل حسین فرود بیاوری!!!
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، تولد «حماسه» در مدینة‏النبی، در شعبان آسمانی، نویدی بود که بوی بال فرشتگان را در سرتاسر جهان گسترش داد.

شهید به دنیا آمد تا قیام را شهادت دهد و فلسفه الموت اولی من رکوب العار را حکیمانه برای تاریخ به تفسیر بنشاند.

تاریخ، آن روز را از روزنه‏های عبور زمان، سخت به انتظار نشسته بود و امروز، سرخ‏ترین آیه خلقت، با دستان عشق‏آفرین خداوند، به نمایش گذاشته می‏شود.

کسی آمده بود از آن سوی درهای بسته تاریخ، که از اول بوی عطر شهادت می‏داد، آمده بود تا روح خداوند را در نگاه آسمانی‏اش به خلق نشان دهد.

کسی که انسان از حضورش، انسانیت را بیشتر از پیش، افتخار می‏کند، کسی که با آمدنش آسمان، انباشته از آیه‏های شیرین عروج بود.

ای ستاره روشن کهکشان مدینه! مدینه با وجود تو، ضمیمه آسمان بود، شهری بود آسمانی و تو، آسمانی‏زاده‏ترین ساکن کوچه‏های آبی آن.

حسین از ابتدای آمدنش عاشورایی بود، و اینک این‏جا کربلاست و قیام از اکنون آغاز شده است.

امر به معروف و نهی از منکر دیگر غریب نیست و فریادگر عدالت و حق، اکنون آماده است تا جهان را دگرگون کند و خلق حماسه کند.

ای شب‏های کوفه، نامردترین شب‏های عالم، شب‏هایی که دل علی را به آتش کشیدید و مسلم را دوره کردید، مردی که در مطلع غزلگریه عاشورا نام او سروده شد، مردی که طلایه‏دار فدائی امام عشق، لقب گرفت.

مسلم می‏دانست که پس از شهادتش چه بر سر یتیمان غریب‏تر از خودش خواهد آمد، او می‏دانست که پا گذاشتن در مسیر حسین یعنی سر و جان باختن، می‏دانست حسینی شدن یعنی سرخ پر کشیدن.

کیست که کوفه را به نامردی نشناسد؟

وقتی که تنها مردان ایستاده‏ی کوفه، نخل‏های آن است؛ نخل‏هایی که بر غربت علی و فرزندش گریستند.

تو را می‏شناسم، تو را می‏شناسم تو همرنگ خون خدایی، غریبه!

این دست‏های دراز مانده به سویت، دست بیعت نبود، دست‏های خیانت بود، دست‏هایی که در آستین، خنجر کینه پنهان داشتند، دست‏هایی که هرگز مطمئن نبوده‏اند.

این نامه‏ ها که خورجین خورجین به سویت گسیل شدند، با مرکب نامردمی نگاشته شدند.

از نگاه کوفه، تنها آتش تردید می‏بارد و عصیان فاجعه می‏تراود،کوفه جای مطمئنی نیست، مگر علی را جان به لب نکرد؟

مردان شهر، بامدادان با تواند و شامگاهان، بر تو می شوند.

آن هنگام که مسلم را غریبانه از دارالاماره بالا می‏بردند، نگاهش بارانی بود، دست بر آسمان داشت و چشم بر راه حجاز.

از زمزمه‏اش، گلواژه‏ی نام حسین می‏بارید، آرزو می‏کرد و پیش خودش میگفت که ای کاش مولایش به کوفه نیاید، به شهری که مردانش آبروی هر چه مرد را برده‏اند، شهری که نامش را با سیاهی و دروغ، گره زده‏اند.

یا اباعبدالله ده روزیست که پرچم عزای تورا بر افراشته‎ایم و در سوگ تو سیه پوش شده‎ایم.

این پرچم عزا و لباس مشکی ما را به یاد کربلا و عاشورای تو می‌اندازد، به یاد حماسه وشهادت، به یادعدالت وشجاعت، به یاد مدینه وکوفه وکربلا، به یاد نماز ظهر عاشورا، اشک، سجاده، قرآن، جهاد، امربه معروف ونهی ازمنکر و تولی و تبری.

توبرای تشنگان حقیقت، سیراب کننده جان و الهام بخش ایمانی، ای حسین مظلوم.

هنوز هم درجان ما، علقمه عطش جاری است و ما تشنه فراتیم.

دل‌هایمان یک حسینیه پرشور است وخانه‌هایمان تل زینبیه وجبهه‌هایمان قتلگاه.

حسین جان درحسینیه دل‌هایمان، مرغ‌های محبت سینه می‌زنند و اشک‌های یتیمان، درخرابه چشممان بی‌قراری می‌کنند.

سینه‌های ما تکیه‌ای قدیمی است که با کتیبه‌های اشعار محتشم سیه‌پوش شده است و در آن با کلید یاحسین باز می‌شود و زمین با اشک مژگان چشم، آب وجارو می‌شود.

ما دل های خود را وقف تو کرده‌ایم، یاحسین توخودت این وقف نامه راامضا کرده‌ای، برای این ادعا،خیلی سند و شاهد داریم.

اینکه شوق کربلا در دل وشور شهادت در سر داریم و هیچ روزی بی یاد تو بر ما نمی گذرد و هیچ مجلس ومحفلی بدون سلام بر تو شکل نمی گیرد وهیچ امر به معروف و نهی از منکر جز با الهام از قیام تو انجام نمی یابد.

اینکه تربت تو زینت سجاده‌های ماست، اینکه اشک عزای تو، شستشو دهنده چشم و چهره گناهکار ماست.

اینکه انقلاب اسلامی ما حسینی بود و در سال‌های دفاع مقدس، به عشق تو و کربلایت درجبهه‌ها حاضر شدیم و شهید وجانباز دادیم و این گوشه‌ای از اسناد و مدارک ماست.

ما در پاسخ به ندای هل من ناصر تو، به عرصه‌های خون و شهادت شتافتیم.

امروز دهم محرم الحرام... یعنی عاشورای حسینی، یعنی چشم بر هم بگذار تا نبینی چه بر سر خاندان بنی‌هاشم می گذرد‌.

لعنت خدا بر قهقه‌های قهرآمیز و شیطانی ابن مرجانه، شمر و هرمله مگر می‌شود چشم بر هم بگذاری و خون نگریی..؟ مگر می‌شود عاشورا بیاید و داستان امان‌نامه و غیرت قمر بنی هاشم(ع) بند بند وجودت را به آتش نکشد...؟

مگر می‌شود ابوالفضل باشد و هراس بر دل زینب کبری(س) باشد...؟ و خدا می‌داند زینب چه حالی شد آن زمان که با رفتن عموی طفلان خیمه‌ها بی عمو شد....

امروز خیمه‌های آل حسین (ع) را نامردان در محاصره‌ دارند و خدا می‌داند چه بر دل زینب می گذرد.

عاشورا، تقابل اندیشه‌هاى ناب با دل‌هاى چراگاه بیگانه، جلوه تقابل دو تفکر از دین، تلاقى دو نگاه به رهبرى.

عاشورا نتیجه تعلل و کناره‌جویى و ترس خواص، مقابله سقوط کنندگان از قله رفیع جهاد با آنان که بر بلنداى قله استوار ایستا‌ده‌اند و عاشورا یعنی صف‌آرایى مجذوبان چرب و شیرین دنیا در برابر آخرت طلبان.

امروز، فرات شرمسار بانگ العطش خمیه گاه و طفلان بنی هاشم است، آنچنان که فرات سر و تنش را به صخره‌ها می‌کوبد و از دستان بریده عباس(س)، لبان خشک علی اکبر(ع)، گلو تیر خورده علی اصغر(ع) و انتظار رقیه و سکینه(س) خجالت زده و شرمگین تر از همیشه در خود فرو رفته است.

اینک من چقدر حسرت می‌خورم به حال ۷۲ ستاره‌ای که در آسمان عشق و دلدادگی به اباعبدالله جاودانه شدند.

من امروز دست بر قلم شدم تا بگویم...کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا...اگر مرد میدان حسینی شدن و کربلایی شدنی بسم الله...

مصیبت آل النبی هنوز داغ دارد و حق و باطل مقابل هم ایستاده‌اند...تو کجایی؟ کجای این صف‌آرایی‌ها جا خوش کرده‌ای؟ نکند نظیر کوفیان مقابل مولایت ایستاده باشی و شمشیر بر سر آل حسین فرود بیاوری!!!

دهم محرم الحرام سال ۱۴۳۴ هجری قمری شهرستان بروجن اینجاست همان خطه‌ای که مردمانش دل در گرو عشق حسین(ع) داده‌اند و در تاسوعا و عاشورای حسینی بر سر و سینه می‌زنند ...مردمان این خطه مگر می‌شود در صف کوفیان و یزیدیان باشند؟

مگر نمی‌بینید که چطور یکپارچه سیاهپوش در خیابان طالقانی و حسینیه‌ها به سوگ نشسته و فریاد آجرک الله یا اباعبدالله سر داده‌اند و با این ندای حسینی چشمان زمینیان و عرشیان را بارانی کرده‌اند.

در میان دسته‌های عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) می‌ایستم....اشک در چشمانم حلقه می‌زند وزیر لب آرام زمزمه می‌کنم... با من بگو بهانه چشمان ابری‌ام ..آیا مرا فدائی ره خویش می‌کنی!
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *