جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
 
۰

هنوزواردتاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی نشده‌ایم!

يکشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۲۷
کد مطلب: 313137
بر خلاف غربی‌ها که اصل سند ادعایی خود را منتشر نمی‌کنند، ما مجموعه‌ی اسناد خود را منتشر می‌کنیم و در اختیار عامه هم قرار می‌دهیم. در سایت‌ها هم می‌گذاریم که خارج از کشور هم ببینند. این از روی صداقت و فضیلت است.
به گزارش جهان به نقل از برهان، تاریخ‌نگاری اسلامی از مهم‌ترین مقولاتی است که نیاز به توجه بسیار و مؤکد دارد. این توجه از آن روست که تمام مکاتب صاحب نام دنیا، برای طرح اندیشه و تفکر خود، نیازی مبرم به بازخوانی تاریخ از عینک و چارچوب فکری خود داشته‌اند؛ به خصوص که هر گونه اندیشه‌ورزی در عرصه‌ی مذهبی تشیع، نیازمند بازخوانی تاریخ جهان اسلام بر اساس سبک و سیاق خاص این اندیشه است.

به طور ویژه، از آن جهت که مکاتب مقابل و معارض، از عینک خود، که مبتنی بر منافع جهانی آنان است، به ما می‌نگرند. همه‌ی آنچه گفته شد کافی بود تا لزوم بررسی و بازخوانی وضعیت تاریخ‌نگاری اسلامی و رویکردهای معارض در مواجهه با آن روشن شود. از این رو، به سراغ «قاسم تبریزی»، پژوهشگر عرصه‌ تاریخ، رفتیم و سؤالات خود را با ایشان در میان گذاشتیم. آنچه در ادامه می‌آید ماحصل این گفت‌وگوست.

تحلیل شما از علل اهمیت تاریخ‌نگاری چیست؟

در حقیقت، تاریخ، هویت ملی، دینی و فرهنگی هر جامعه است و انتقال‌دهنده‌ی تجربه و به تعبیری، میراث گذشتگان است. اگرچه قرآن کتاب تاریخی نیست، ولی یکی از منابع مهمِ شناخت محسوب می‌شود. در قرآن به چهار دلیل، تاریخ به عنوان امکان و وسیله‌ای برای رشد و تعالی آگاهی، درک و فهم فرد و جامعه، معرفی شده است.

اولین نتیجه‌ای که قرآن از پرداختن به تاریخ به آن اشاره می‌کند، مسئله‌ی عبرت‌آموزی از سرنوشت منافقان، مشرکان، ملحدان، ستمگران و افراد طاغی و عصیان‌گر است که چگونه با سرپیچی از حدود الهی و فطرت پاک انسانی، به مسیر ابتذال و انحطاط رفتند. سرنوشت فرعون و شداد و ابولهب نمونه‌ها و نمادهایی از انحطاط و انحراف رجال و شخصیت‌هاست که باید از آن‌ها عبرت گرفت.

موضوع دوم، ارائه‌ی الگوها و نمادهای حقیقی و واقعی انسان‌هایی است که در مسیر حق حرکت کردند؛ افرادی همچون پیامبران، مؤمنین، شهیدان و حتی شخصیت حکیمی مثل لقمان که پیغمبر نیست، اما به دلیل ایمان، تفکر، تعقل و حرکت بر اساس فطرت پاک می‌تواند یک الگو و اسوه باشد.

سومین تأکید قرآن بر تاریخ، فهم تجربه‌ی اقوام و ملل پیشین است. به عنوان نمونه، علل نجات و انحطاط بنی‌اسرائیل و قوم نوح چه بود؟ فهم علل و عوامل صعود و سقوط ملت‌ها، امت‌ها تمدن‌ها، فرهنگ‌ها و جوامع بشری در طول تاریخ برای انسان آموزنده است.

موضوع مهم چهارم، که حاصل تلاوت و تأمل در آیات الهی است، تفکر در زندگی شخصیت‌های مثبت و منفی و کسب بینش و نگرش است که انسان را از خطا و بیراهه نگه می‌دارد. مسلمین در طول تاریخ، با الهام از وحی الهی و سیره و سنن اهل بیت، تاریخ را می‌نوشت. لذا این نوع تاریخ‌نگاری، محتوایی معنوی داشت که در آن، مشیت و قدرت الهی متجلی بود و آن چهار عنصر در این سبک از تاریخ‌نگاری، جاری و ساری بود. به عنوان نمونه، خطبه‌ی قاصعه در کتاب شریف نهج‌البلاغه، نه تنها درس اخلاق و سلوک است، بلکه باید آن‌ها را متنی سیاسی برای تجربه‌اندوزی و عبرت‌پذیری و درک و فهم از عصبیت و حمیت دانست. لذا تأکید می‌شود حتماً این خطبه مورد مطالعه قرار گیرد و به تفاسیر علما در این زمینه رجوع گردد.

تاریخ‌نگاری مسلمین از چه دوره‌ای دچار تحول می‌شود و علل و عوامل آن چه بود؟

از اواسط دوران قاجار، در اثر یک اتفاق، جامعه‌ی ما دچار انحراف و در مواردی انحطاط شد که آن، تغییر روش تاریخ‌نگاری توسط سرجان ملکم و مراکز شرق‌شناسی انگلیس بود. از اواخر زمان تیموریان و اوایل دوره‌ی صفویه، انگلیسی‌ها تحت عنوان شرق‌شناسی و ایران‌شناسی، در وزارت امور خارجه‌ی خود، با اهداف استعماری، برنامه‌ریزی‌هایی را آغاز کردند تا از این طریق بتوانند نفوذ و سلطه‌ی خود را حفظ و تداوم بخشند.

آن‌ها با فرستادن افرادی به عنوان سیاح، ایران‌گرد و محقق، جای‌جای این مملکت را بررسی کردند. آن‌ها بررسی نقاط ضعف و قدرت، آداب و رسوم، سنن و فرهنگ‌ها، قدرت دین و مذهب و روحانیت و به طور کلی ویژگی‌های ملت ایران را با جمع‌آوری و نگارش گزارش‌ها و سفرنامه‌های نظامیان و مأمورین کارآزموده‌ی مخفی و آشکار خود شروع کردند و با این کار، زمینه‌ی حضور و نفوذ و سلطه‌شان را در عرصه‌های مختلف فراهم نمودند و در ادامه، به جریان‌سازی‌های متعددی همچون بابی‌گری‌، بهایی‌گری، ازلی‌گری و ایجاد حزب و گروه و انجمن در عصر مشروطه و بعدها به جذب رجال و شخصیت‌های سیاسی همچون «دوله‌ها» و «سلطنه‌ها» در دوره‌ی قاجار پرداختند.

تأسیس مدارس و مراکز آموزشی و فرستادن گروه‌های تبشیری، از دیگر روش‌های گوناگون استعماری آن‌ها بود. لذا استعمارشناسی و آگاهی از روش‌های حرکت استعمار، چه در شکل قدیم و گذشته‌ی آن و چه در قامت استعمار نو، یک ضرورت است تا جامعه، خطاها، سهل‌انگاری‌ها و ساده‌اندیشی‌های پیشینان را تکرار ننماید.

جریان‌ها و سبک‌های تاریخ‌نگاری ایران را معرفی کنید. ارزیابی شما از اقدامات مستشرقین در فرآیند تاریخ‌نگاری ایران چیست؟

علاوه بر سبک تاریخ‌نگاری مرسوم ایرانی که شرح آن رفت، دومین جریان تاریخ‌نگاری مختص مستشرقان غربی است. آن‌ها ابتدا هندسه و منظومه‌ی تاریخ‌نگاری ما را تغییر دادند. به عنوان نمونه، با حذف تاریخ اسلام، مبنای تاریخ‌نگاری ما را از اسلام، به ایران باستان تغییر دادند. ما در تاریخ‌نگاری قبل از این دوره، با پرداختن به تاریخ انبیاء به سلاطین می‌رسیدم و ضمن روایت همه‌ی فرازونشیب‌های تاریخی، نوعی معنویت نیز در درون آن تاریخ وجود داشت؛ اما آن‌ها با حذف اسلام، قدرت دین و روحانیت و مفاخر و مشاهیر اسلام را حذف کردند.

دوم آنکه تلاش کردند تا تاریخی که باید حامل مشیت الهی و معنویت باشد، با محتوای ماتریالیستی و مادی ارائه کنند. موضوع سوم، تحقیر ملت ایران بود. آن‌ها می‌خواستند به مردم القا کنند که شما ناتوان و عقب‌افتاده‌اید و کارایی ندارید، مگر اینکه چشم‌ و گوش به غرب داشته باشید. در این راستا، آثاری از سرجان ملکم و ادوار بروان و امثال آن‌ها، همچون «تاریخ ایران» توسط دانشگاه کمبریج (که تا کنون ۱۳ جلد آن به فارسی ترجمه شده است) به رشته‌ی تحریر درآمد که در آن‌ها عمدتاً تحقیر دین و علمای دین، نادیده گرفتن قدرت مذهبی جامعه و تمجید و تجلیل از کشورهای خارجی و بالاخص انگلیسی‌ها دیده می‌شود.

آن‌ها با این قبیل اقدامات، هر گونه حرکت آزادی‌خواهی، ضداستبدادی و ضداستعماری جامعه‌‌ی ایرانی را زیر سؤال بردند. در نهایت، وجه غالب تاریخ‌نگاری ما، تحت تأثیر مراکز شرق‌شناسی انگلیس قرار گرفت. البته بعداً فرانسه و آمریکا نیز به این فرآیند اضافه شدند. لذا اولین معضل، سلطه‌ی مراکز شرق‌شناسی و ایران‌شناسی غرب بر روند تاریخ‌نگاری ایران بود. آثاری که حسن پیرنیا و مشیرالدوله نوشتند در حقیقت کپی تاریخ‌نگاری‌های غربی‌ها بود.

در ادامه‌ی این روند، افرادی همچون تقی‌زاده، پرویز ناتل خانلری و به خصوص ابراهیم پورداوود و امثال آن‌ها، تحت تأثیر مستشرقان غربی بودند و این شرایط با این ادعا که تاریخ بی‌طرف، تاریخ علمی است، بر دانشگاه‌ها نیز حاکم بود. آن‌ها با این مدعا، تاریخ‌نگاری مرسوم ایران را تاریخ‌نگاری مذهبی و فاقد اعتبار علمی توصیف کردند تا آن بینش و نگرش استعمارستیزی، دشمن‌شناسی و حساسیت خاص نسبت به توطئه‌ها و خیانت‌های انگلیس و عوامل آن را از میان بردارند و این حرکت همچنان ادامه دارد.

سومین جریان تاریخ‌نگاری ایران، تاریخ‌نگاری مارکسیستی است. این سبک از تاریخ‌نگاری، همچون تاریخ‌نگاری مستشرقان غربی، برخاسته از اندیشه‌ی ماتریالیستی است و ماهیتاً ضدیت علنی با دین دارد و دین را افیون جامعه می‌داند. این سبک، دوران تاریخ بشری را مملو از مبارزه‌ی طبقاتی دو طبقه‌ی فرادست و فرودست تقسیم کرده بود که از دوران کمون اولیه آغاز شده بود و تا حاکمیت پرولتاریا ادامه داشت و نهایتاً به کمون ثانویه ختم می‌شد.

این سبک از تاریخ‌نگاری، از زمان مشروطه و توسط سوسیال‌دموکرات‌های قفقاز وارد ایران شد و بعدها از سوی احزاب کمونیستی تثبیت شد. در دوران اتحاد جماهیر شوروی، مراکز شرق‌شناسی و ایران‌شناسی شوروی هم به تبع غرب، برای استعمار فرهنگی‌سیاسی ایران، با ماهیتی ضددینی گسترش یافت.

چهارمین جریان تاریخ‌نگاری، جریان ناسیونالیستی بود با دو گرایش شاهنشاهی و ناسیونال‌دموکراسی غربی. گرایش اول، سلطنت‌طلبانه بود که با افتخار به ایران باستان و با حذف اسلام و غلبه‌ی شاه‌پرستی و شاه‌محوری در آثار دوره‌ی رضاخان حاکمیت پیدا کرد. تاریخ‌نگاری ناسیونالیستی با گرایش دموکراسی غربی، در حزب ایران و جبهه‌ی ملی قابل ملاحظه است. البته رویکرد کلی اکثر آن‌ها، جدایی دین از سیاست و نادیده گرفتن قدرت دین بود. این گرایش، ایران را محبوس و محصور در چهاردیواری مرزهایش در نظر می‌گرفت.

در کنار این گرایش‌های عمده‌ی تاریخ‌نگاری، گرایش‌های خُرد دیگری همچون تاریخ‌نگاری فرقه‌گرایانه و صوفیانه وجود داشتند که در حقیقت، عموماً فرقه‌های ساخته‌ی دست کشورهای استعماری بودند. آنچه در اینجا لازم به ذکر است اینکه در دوره‌ی پهلوی، به دو دلیل، تاریخ‌نگاری اسلامی نداریم. یک دلیل این بود که به تعبیر شهید آیت‌الله مرتضی مطهری، تاریخ‌نگاری در حوزه‌های علمیه‌ی ما جایگاه شایسته و بایسته‌ای نداشت. در حوزه‌های علمیه، مکاتب تاریخ‌نگاری به نوعی تعطیل بود و حوزه بیشتر به فقه و اصول، فلسفه، عرفان و معارف می‌‌پرداخت.

دوم اینکه در دوره‌ی پهلوی، اجازه‌ی تاریخ‌نگاری اسلامی داده نمی‌شد. اگر هم افرادی کتاب‌هایی در تاریخ و رجال و حوادث و وقایع می‌نوشتند، اجازه‌ی نشر نداشتند. همان‌ طور که برای رسائل مشروطیت بسیاری از علما، از جمله آثاری درباره‌ی شهید شیخ ‌فضل‌الله نوری، این اجازه داده نمی‌شد. عموماً نویسندگان و حتی علمای جامعه، از ترس ساواک و رژیم پهلوی، خاطرات هم نمی‌نوشتند.

تا اینجا به سبک‌ها و جریانات تاریخ‌نگاری در دوره‌ی قبل از انقلاب اسلامی اشاره شد. تحلیل شما از روند تاریخ‌نگاری بعد از انقلاب اسلامی چیست؟

پس از انقلاب اسلامی، توجه به تاریخ‌نگاری در متن جامعه، به سه دلیل، گسترش پیدا کرد. اول اینکه جریان اسلامی که توانسته بود رژیم ۲۵۰۰ساله‌ی شاهنشاهی را نابود کند، برای ثبت دلایل و روند تحولات انقلاب و نیز برای جلوگیری از تحریف تاریخ معاصر، وارد حوزه‌ی تاریخ‌نگاری شد.

دوم اینکه پس از انقلاب، هر جریان، گروه، حزب و رجالی برای حفظ هویت یا حتی تبرئه‌ی خود، به تاریخ‌نگاری پرداخت و عوامل خود را در داخل و خارج به کار گرفت. لذا در این دوران، ما شاهد برخی تحرکات هستیم که آگاهانه یا ناآگاهانه، گام در مسیر اهداف استعمار می‌گذارند. حتی غربی‌ها که شکست مراکز شرق‌شناسی و ایران‌شناسی خود را شاهد بودند، به دنبال بازنگری وضعیت جدید ایران، در راستای تداوم استعمارشان، وارد حوزه‌ی تاریخ‌نگاری شدند. در این دوره، جریانات سیاسی نیز به حوزه‌ی تاریخ‌نگاری وارد شدند. یکی از مهم‌ترین آن‌ها جریان مارکسیستی بود.

گروه‌های مارکسیستی اعم از حزب توده، سوسیال‌دموکرات‌ها، فرقه‌ی ‌دموکرات آذربایجان، حزب دموکرات کردستان، کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور، سازمان انقلابی حزب توده و سایر جریانات چپ، برای تبرئه‌ی گذشته‌ی خیانت‌بار و مملو از جنایت‌ها و جاسوسی‌ها و وابستگی‌هایی که داشتند به تاریخ‌نگاری روی آوردند.

دومین گرایش سیاسی که بعد از انقلاب به تاریخ‌نگاری روی آورد، جریان ناسیونالیستی بود. با وقوع انقلاب و به علت هویت اسلامی آن، چهره‌های مشهور و مدافع ایدئولوژی ناسیونالیسم، به دلیل جنایت‌ها و خیانت‌ها، از کشور متواری و به کشورهای غربی پناهنده شده بودند و با هدف تبرئه‌ی خود، رژیم پهلوی و استعمار آمریکا و انگلیس و اسرائیل، اقدام به تاریخ‌نگاری کردند. به عنوان نمونه، اشرف پهلوی مرکز مطالعات تاریخ‌نگاری و مطالعات ایرانی را ایجاد کرد و افرادی همچون احسان یارشاطر، حسین نصر و مهناز افخمی (نویسنده‌ی کتاب «زنان درباری») و افرادی که در دوران پهلوی جایگاه و پایگاه داشتند را جلب و جذب کرد.

در این راستا، امثال عباس میلانی را نیز به کار گرفتند تا برای تبرئه‌ی هویدا و شاه، کتاب «معمای هویدا» را بنویسد. لذا در کل می‌توان گفت آن‌ها برنامه‌ی گسترده‌ای را در این زمینه شروع کردند. در این زمینه، جریان صهیونیسم و وابسته به اسرائیل نیز در عرصه‌ی تاریخ‌نگاری فعال بودند و در آمریکا، یک مرکز تاریخ‌نگاری شفاهی یهود را زیر نظر خانم هما سرشار ایجاد کردند و افرادی مثل یارشاطر، عباس امانت، شاهپور راسخ و تورج امینی را به کار گرفتند.

از سوی دیگر، بهایی‌هایی همچون ثابت‌پاسال نیز شروع به کار کردند. لذا در این عرصه، می‌توان شاهد حضور بهاییت در فرآیند تاریخ‌نگاری ایران بود. آن‌ها از ابزارهای متعددی نیز بهره‌ گرفتند. به عنوان نمونه، دانشگاه‌ها و رسانه‌های عمومی‌شان را فعال کردند و کتب مرجع تولید کردند؛ تا آنجا که دایره‌المعارف ایرانیکا توسط یارشاطر (که از فراماسون‌های وابسته به غرب و از بهایی‌های ضددین بود) را به زبان انگلیسی منتشر کردند.

دانشگاه هاروارد، که عمدتاً زیر نظر سازمان سیا اداره می‌شود، طرحی با عنوان تاریخ شفاهی ایران را به اجرا درآورد که طی آن، یکی از وابستگان آمریکایی دربار سابق پهلوی، به نام حبیب لاجوردی، اقدام به مصاحبه با رجال نظامی، سیاسی و فرهنگی دستگاه پهلوی نمود. بر این اساس، یک حرکت استعماری برای تطهیر آمریکا، انگلیس و اسرائیل آغاز شد.

دانشگاه کمبریج نیز بیش از ۹۰ نشست و همایش درباره‌ی ایران برگزار کرد. همچنین رادیو و تلویزیون بی‌بی‌سی، رادیوی آمریکا، رادیوی ایران فردا و... به زبان‌های فارسی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی، تحت مدیریت واحد غرب، به بیان تاریخ معاصر ایران یا خاطرات رجال ایران می‌پردازند و در راستای تبرئه‌ی غرب و وارونه جلوه دادن هویت، فرهنگ، تمدن و ایدئولوژی اسلامی کار می‌کنند.

پاشنه‌ی آشیل تاریخ‌نگاری غربی چیست؟

غرب و برخی از نویسندگانی که دارای وابستگی‌های سیاسی، فکری و تشکیلاتی به غرب هستند تلاش می‌کنند تا این گونه القا کنند که بدون استناد به اسناد بریتانیا و آمریکا، نمی‌توان تاریخ ایران را نوشت. آن‌ها برای تداوم و تثبیت این ادعا، مأمورینی دارند. مثلاً مثل خانم هما ناطق و چند تن دیگر (که متخصص اسناد فرانسه هستند) یا امثال آقای همایون کاتوزیان، عظیما و آجدانی تلاش می‌کنند تا به اسناد غرب محوریت ببخشند.

برخی مثل عباس میلانی مدعی‌اند که مثلاً ۴۰ هزار سند خوانده‌اند. این در صورتی است که نه اصل سند را معرفی می‌کنند و نه محتوای آن را. اسنادی هم که منتشر می‌شوند فاقد اعتبار و اصالت هستند. لذا آن‌ها می‌خواهند این گونه القا کنند که بدون اسناد بریتانیا و آمریکا، نمی‌توان تاریخ ایران را نوشت. این‌ها ادامه‌ی همان جریانات تحریف تاریخ و وارونه جلوه دادن آن هستند. لذا یکی از مهم‌ترین ایرادات وارد به تاریخ‌نگاری غربی، ضعف استنادی آن است.

اما با پیروزی انقلاب اسلامی، جریان تاریخ‌نگاری نوینی شروع شد. یکی از ویژگی‌هایی تاریخ‌نگاری اسلامی این است که در آن، همان چهار موضوعی که در مقدمه مطرح شد، مجدداً مورد توجه قرار گرفت. اولین مسئله این بود که تاریخ‌نگاری باید ملهم از قرآن و اسلام باشد؛ یعنی بازگشت به معنویت و معیار و مبانی اسلامی. موضوع دوم، عدالت، انصاف و تقوا در قلم و بیان است. مسئله‌ی سوم مستقل بودن و متعهد به اقتدار ملی و منافع ملی و فرهنگ ملی و جامعه‌ی خود بودن است.

مورخ انقلاب اسلامی نه الگویش را از انگلیس می‌گیرد، نه از آمریکا و نه از هیچ یک از کشوهای خارجی. او نه وابسته به مارکسیسم است و نه به کاپیتالیسم و سوسیالیسم وابسته است. یکی از نقاط قوت این سبک از تاریخ‌نگاری، دسترسی مستقیم به آرشیو اسناد و مدارک است.

اولین آرشیو اسناد مطمئن، اسناد ساواک است که بیش از ۶۰ میلیون سند و ۳ و نیم میلیون پرونده در مورد اشخاص، احزاب، وقایع، جریانات و موضوعات در آن موجود است. لذا جامعه‌ی ما، با توجه به خاطرات و مشاهدات و ارتباطات، یک تاریخ‌نگاری بر اساس اسناد و مدارک متقن در اختیار دارد.

انتشار بیش از ۲۷۰ عنوان کتاب توسط مرکز اسناد تاریخی، که بیش از یک میلیون سند را در بر می‌گیرد، مسئله‌ی مهمی به شمار می‌رود. مضاف بر این، این نهاد، مجموعه‌ای بیش از یک و نیم میلیون سند نیز در اختیار شخصیت‌ها و نهادها قرار داده است. این حجم از اسناد صرفاً اطلاعاتی‌امنیتی، که از اعتبار بالایی برخوردار است، الآن در حوزه‌ی تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی موجود است. یا مثلاً در مورد بهائیت، بیش از صد هزار سند موجود است که بخش عمده‌ای از آن‌ها در حال انتشار است.

علاوه بر این اسناد، حدود شصت میلیون سند نیز در وزارت امور خارجه داریم که از اواخر تیموریان شروع می‌شود و تا دوره‌ی قاجار و پهلوی را در بر می‌گیرد. دوازده میلیون سند نیز در مجلس شورای اسلامی وجود دارد. به این آمار، اسناد نخست‌وزیری را باید افزود که تا به حال فقط پنجاه جلد آن در قالب کتاب منتشر شده است.

اسناد دادگستری را نیز باید به این مجموعه اضافه کرد که هنوز منتشر نشده و در حال تنظیم است. اسناد ارتش نیز از جمله اسناد و مدارکی است که به دست ما رسیده است. از اسناد دربار دوره‌ی رضاخان نیز حدود ۱۶۵ هزار سند به جا مانده که روزشمار آن در دست تدوین است. این اسناد، که در حقیقت اسناد اطلاعاتی‌امنیتی ممهور به مهر «به کلی سرّی»، «سرّی» و «خیلی محرمانه» هستند، به قصد تاریخ‌نگاری نگاشته نشده‌اند؛ اما امروز برای ما یکی از منابع مهم تاریخ‌نگاری محسوب می‌شوند و خصوصاً دخالت، خیانت و جنایت غرب و وابستگی برخی عوامل وابسته به آن را نشان می‌دهند.

شما یکی از ویژگی‌های تاریخ‌نگاری اسلامی را استقلال آن توصیف کردید. این در حالی است که سبک تاریخ‌نگاری غربی نیز مدعی استقلال و بی‌طرفی است. تفاوت این دو را در چه می‌دانید؟

در تاریخ‌نگاری سه سرفصل کلان وجود دارد؛ سرفصل اول، تاریخ‌نگاری روایی است. اینجا بی‌طرفی معنی پیدا می‌کند؛ یعنی انتشار اسناد آرشیوهای ساواک، دربار و ارتش یا وزارت امور خارجه، بدون آنکه در اصل سند دست برده شود. این را تاریخ‌نگاری روایی می‌گویند. در این زمینه، بی‌طرفی معنا پیدا می‌کند.

در سرفصل دوم، علاوه بر ذکر و انتشار اسناد، تحلیل نیز ارائه می‌شود. مورخ به عنوان ناظر تحولات تاریخی و بر اساس آن دیدگاه خود، به بیان عبرت‌ها و تجارب جنگ حق و باطل و کفر و ایمان می‌پردازد. هرچند که این تحلیل هم بر مبنای اسناد است. در این زمینه، نمی‌توان بی‌طرف بود. اساساً در این سطح، بی‌طرفی امکان‌پذیر نیست.

سرفصل سوم، فلسفه‌ی تاریخ است. پاسخ به چرایی و علل و عوامل وقوع تحولات است که از آنجا که به بحث پیرامون مبانی ایدئولوژیکی تاریخ می‌پردازد، نیاز به بحث جداگانه دارد و در اینجا مجال پرداختن به آن نیست.

در خصوص دو سرفصل تاریخ‌نگاری روایی و تحلیلی، لازم به ذکر است که غربی‌ها، هم در ارائه و انتشار اسناد خیانت می‌کنند و هم تحلیل‌های برآمده از آن‌ها جانب‌دارانه است. به عنوان نمونه، در تاریخ‌نگاری‌های غربی، آیت‌الله سید عبدالحسین لاری، شاگرد میرزای شیرازی را به صورت یک آدم‌کشِ راهزن معرفی می‌کنند یا اتهاماتی می‌زنند که قصدشان خدشه‌دار نمودن شخصیت‌های برجسته است.

در صورتی که همین انگلستان، اسناد تقی‌زاده، حسینقلی خان نواب، میرزاملکم خان، فروغی، سید ضیاءالدین طباطبایی، علی دشتی، اسناد کودتای سوم اسفند و کودتای ۲۸ مرداد و صدها تن از وابستگان به خود و سایر موضوعات مهم را منتشر نمی‌کند که علت آن، وارونه جلوه دادن تحولات، با هدف حفظ منافع استعماری انگلیس است.

لذا آن‌ها هم در روایت و هم در تحلیل، جعل، خیانت و تحریف می‌کنند. اما در مقابل، در تاریخ‌نگاری اسلامی، به جای ایراد تهمت و اتهام، بر مبنای استناد متقن، تحلیل صورت می‌گیرد. مثلاً در خصوص آقای عباس میلانی، به جای ذکر سوابق او در خصوص وابستگی به سازمان انقلابی حزب توده یا همکاری وی با رژیم شاهنشاهی در گذشته یا همکاری کنونی وی با آمریکا و بدون توجه به مذهب بهایی وی، اسناد و استدلال‌های وی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

لذا صداقت، تقوای قلم، انصاف و فضیلت در مورخین اسلامی به وضوح قابل مشاهده است. در خصوص انتشار اسناد روایی هم به رغم انتشار اسناد خیانت و وابستگی رجال پهلوی و همکاری آن‌ها با سرویس‌های جاسوسی غربی، هیچ کدام نگفته‌اند این مطالب دروغ است و هیچ توجیه و انکاری دیده نشده است.
بر خلاف غربی‌ها که اصل سند ادعایی خود را منتشر نمی‌کنند، ما مجموعه‌ی اسناد خود را منتشر می‌کنیم و در اختیار عامه هم قرار می‌دهیم. در سایت‌ها هم می‌گذاریم که خارج از کشور هم ببینند. این از روی صداقت و فضیلت است. این هنر ما نیست، هنر اسلام است که بر مبنای آن، انسان حق ندارد برای پیشبرد اموراتش دروغ بگویید. اعتقاد ما بر این است که از راه باطل نمی‌شود تبلیغ اسلام کرد.

پس اولین امکان ما این آرشیو عظیمی است که در اختیار داریم و این را در اختیار جامعه قرار می‌دهیم، انحصاری هم نیست. اما افرادی همچون عباس میلانی مدعی هستند که سی هزار سند در مورد محمدرضا در انگلیس دیده‌اند. اگر این گونه است، چرا هیچ کدام از این اسناد را منتشر نمی‌کنند؟ لذا معتقدم که این ادعا مشکوک است و شک دارم که این ادعا راست باشد. وی مدعی است که با ثابتی بیست ساعت صحبت کرده و با اردشیر زاهدی صحبت کرده و حرف‌های آن‌ها را با قلم تحلیل سیاسی آورده است. البته از آن‌ها هیچ توقعی نداریم، نه قبلش داریم و نه بعدش. اما حداقل انتظار از یک مورخ، ارائه‌ی سند برای مدعاهایش است.

اخیراً مقاله‌ای دیدم از آقای کاتوزیان که نوشته بود در قرارداد نفت ۱۹۳۳ انگلستان حق ملت ایران را پرداخت می‌کرد و هیچ گونه ظلم و ستمی اتفاق نیفتاده بود، تقی‌زاده هم فردی مستقل، متین و اندیشمند بود و رضاشاه هم در راه سازندگی و خدمت به این مملکت قدم برمی‌داشت. سپس وی مدعی می‌شود که در جامعه‌ی ما، توهم توطئه حاکم است. باید آگاه بود که هدف از کاربرد واژه‌ی توهم توطئه، این است که ذهن به سمت‌وسوی اقدامات آمریکا و انگلیس کشیده نشود. این طور که نمی‌شود با تخطئه‌ی دیگران، کار علمی کرد.

دستاورد دوم تاریخ‌نگاری بعد از انقلاب، انتشار بیانیه‌ها، اعلامیه‌ها و دست‌خط‌ها و نسخ خطی بود که در زمان پهلوی امکان‌پذیر نبود. مجموعه‌ی سخنرانی‌ها، بیانیه‌ها و نامه‌های امام، حدود ۲۲ جلد کتاب شده است. به تازگی، مجموعه‌ی رسائل خطی عصر مشروطه در دست چاپ است. رسائلی همچون کتاب میرزا حسن مجتهد تبریزی در باب مشروطیت که تا به حال منتشر نشده بود.

رساله‌ی «انصافیه‌«ی ملا عبدالرسول کاشانی درباره‌ی اینکه در مشروطه چه می‌خواستیم و چه شد و علل انحرافش چه بود. رساله‌ی «تنبیه ‌الامه»‌ی میرزا محمدحسین غروی نائینی یک بار سال ۱۳۳۵ چاپ شد که ساواک آن را جمع‌آوری کرد. «رسائل خطی» میرزا صادق مجتهد تبریزی نیز همین طور بود. رسائل سید عبدالحسین لاری با عنوان «تلبیس ابالیس ابلیس انگلستان» و همچنین رسائل شیخ فضل‌الله نوری اجازه چاپ نداشت و الآن لوایح آن چاپ شده است.

در خصوص تاریخ‌نگاری اسلامی باید بگوییم که در این عرصه، هنوز خلأ داریم. مسئله‌ی چهارم این است که نیروهای متدین و مسلمانی که در حوزه و جامعه آمده‌اند، نسل اول تاریخ‌نگاری ما هستند. اما در مقابل، ما شاهد نسل ششم و هفتم جریان غرب‌زده و غرب‌گرا و مارکسیستی و ناسیونالیستی هستیم. خاطرات رجال سیاسی انقلاب اخیراً وارد حوزه‌ی انتشار شده است. مثلاً خاطرات آقای عزت‌شاهی و خاطرات آقای دکتر جواد منصوری و خاطرات خانم‌ها دباغ و ساجدی و ده‌ها متن مهم و مؤثر دیگر به تازگی منتشر شده‌اند.

علت مغفول ماندن تاریخ‌نگاری اسلامی تا کنون چه بوده است؟

باید بگویم که ما تازه شروع کرده‌ایم. یکی از موانع مهم تاریخ‌نگاری اسلامی حاکمیت رژیم پهلوی بود. ما نسل اولیم. ما هنوز به بسیاری از شخصیت‌ها نپرداخته‌ایم، اما شروع خوبی شده است. لذا می‌توان گفت هنوز وارد تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی نشده‌ایم، هرچند مقدمات تاریخ‌نگاری را آماده کرده‌ایم. البته آن بخش از نیروهای متدین حوزه و دانشگاه که وارد تاریخ‌نگاری شده‌اند، به خصوص در زندگی‌نامه‌ی شخصیت‌ها و وقایع، شروع خوبی داشته‌اند و مجموعه‌های اولیه، درخشان و امیدبخش است.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *