اولاً به خاطر نامساعد بودن وضع آن زمان و خفقان حاكم بر جامعه بر ضد علويان، كسي جرأت نداشت خود را به اين خاندان نزديك كند، چه رسد به اينكه با آنها وصلت و ازدواج نمايد زيرا داماد حضرت موسي بن جعفر (علیه السلام) بودن از نظر دستگاه طاغوتي هارون خطاي بزرگي بود كه موجب خطر شديد براي داماد و خانوادهاش ميشد.
به گزارش جهان به نقل از مشرق، اغلب منابع تاريخي كه در مورد زندگاني حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ ميباشند به اين نكته اذعان دارند كه اكثر دختران امام هفتم ـ عليه السّلام ـ ازدواج نكردهاند. مؤلف تاريخ قديم قم ميگويد: «به من رسيده است كه رضائيه، دختران خود را شوهر نميدادند».[2]
و همچنين آقاي محمدي اشتهاردي ميگويد: «تقريباً قطعي است كه حضرت معصومه ازدواج نكرده است»[3]
در اين جا اين سؤال پيش ميآيد كه سنت ازدواج كه از مستحبات مؤكد اسلامي است تا آنجا كه رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: «در اسلام و در پيشگاه خدا بنائي برپا نشده كه محبوبتر و عزيزتر از بناي ازدواج باشد» خاندان پيامبر اكرم(ص) كه در عمل به سفارشات پيامبر ازدواج نكرده اند براي يافتن جواب اين سؤال بايد به وضع جامعهاي كه حضرت معصومه و خواهران مكرّمهشان در آن زندگي ميكردند اندكي اشاره كرد. جامعه آن زمان كه در اوج خفقان بود و دشمني با آل ابي طالب توسط دستگاه حاكمه به اوج خود رسيده بود تا جايي كه كسي جرأت نميكرد خودش را به علويان نزديك كند و يا به آنها منتسب كند. در اين وضع خفقان خانم فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ سنين كودكي را سپري ميكرد و از طرفي پدر بزرگوارش را از وطن دور كرده و در بغداد زنداني نمودند كه در نهايت در زندان شهيد شدند بنابر اين عدم ازدواج دختران امام هفتم ـ عليه السّلام ـ را ميتوان معلول شرايط اجتمايع و سياسي آن زمان دانست. ما به اختصار اشاره مي كنيم.
اولاً به خاطر نامساعد بودن وضع آن زمان و خفقان حاكم بر جامعه بر ضد علويان، كسي جرأت نداشت خود را به اين خاندان نزديك كند، چه رسد به اينكه با آنها وصلت و ازدواج نمايد زيرا داماد حضرت موسي بن جعفر (علیه السلام) بودن از نظر دستگاه طاغوتي هارون خطاي بزرگي بود كه موجب خطر شديد براي داماد و خانوادهاش ميشد. ثانياً: شايد ازدواج نكردن آنها به خاطر عدم كفو با نبودن همسري شايسته و مناسب براي همسري دختران موسي بن جعفر (عليه السّلام) بود.
چرا كه در امر ازدواج كفو و هم شان بودن زوجين اهميت فراوان دارد. اگر دختران موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ اين را با دقت و احتياط رعايت نمي كردند احتمال داشت كه در دست عدهاي مسلمان منافق گرفتار شوند. چنانچه امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ به دختران و فرزندان خود سفارش كرده بودند كه به رأي و مشورت برادرشان امام رضا ـ عليه السّلام ـ ازدواج كنند.[4] و اين سفارش بيانگر آن است كه بايد براي آنها همسر مناسبي باشد با توجه به اينكه در مورد حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: اگر خداوند متعال علي ـ عليه السّلام ـ را براي فاطمه ـ سلام الله عليها ـ نميآفريد همسر و همتاي مناسبي براي فاطمه ـ سلام الله عليها ـ پيدا نميشد.[5]
برخي ادعا كردهاند دختران حضرت موسي بن جعفر بنا به وصيّت پدرشان ازدواج نكردهاند. اين ادعا درست نيست. زيرا آنچه در سفارش و وصيّت امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ ميباشد اين است كه دختران آن حضرت بايست، با صلاح ديد و مشورت برادرشان ازدواج كنند نه اينكه خود حضرت مانع ازدواج دختران باشند چون ازدواج سفارش پيامبر بود و خاندان پيامبر هيچ وقت راضي به ترك سفارش پيامبر نميشدند و ديگر اينكه در ميان دختران امام موسي بن جعفر بعضي ازدواج كرده بودند.
پس اينكه حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ و برخي از خواهران ازدواج نكرده بودند مسلم است و اين هم به خاطر وضع نامساعد اجتماعي و خفقان موجود در عصر آن بزرگواران بود و ديگر اينكه كفو و همسر مناسبي كه لايق كمالات و در شأن حضرت فاطمه معصومه باشد نبوده البته غير از خاندان ابي طالب. و حديثي از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل شده كه فرمودند: دختران ما براي پسران ما هستند،[6] علاوه بر اينها بايد بدانيم كه حضرت معصومه در سنين جواني از دنيا رفتهاند شايد در صورت استمرار حيات و وجود مورد مناسب ازدواج مي كردند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. وديعه آل محمد(ص)، محمد صادق انصاري قمي.
2. كريمه اهل بيت، علي اكبر مهدي پور.
3. فروغي از كوثر، الياس محمد بيگي.
4. حضرت معصومه و شهر قم، محمد حكيمي.
[1] . عاملي، محمد بن حسن، وسائلالشيعه، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، چاپ چهارم، 1391، ج 14، ص 3.
[2] . قمي، حسن بن محمد بن حسن، تاريخ قديم قم، ترجمه حسن بن علي، تصحيح سيدجلال تهراني، مطبعه مجلسي، ص 211.
[3] . محمدي اشتهاردي، محمد، حضرت معصومه فاطمه دوم، انتشارات علامه، چاپ دانش، اول، 75، ص 116.
[4] . كليني، اصول كافي، ج1، ص 317.
[5] . اصول كافي، ج 1، ص 261.
[6] . صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 393، باب الاكفاء.