پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
 
۰
۴۷

خاتمی رسما 'کیهان' را محکوم کرد/ از موضع‌گیری علیه نهضت آزادی و بازرگان پشیمانم

سه شنبه ۱۳ تير ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۲۸
کد مطلب: 231750
کیهان امروز، کیهان امروز است. هیچ نسبتی با کیهانی که ما دلمان می‌خواست و اعتقاد دارم که امام هم می‌خواست، ندارد. حالا هیچ نسبتی نمی‌خواهم بگویم اما خیلی فاصله دارد با آنچه که در ذهن ما بود. خیلی از بداخلاقی‌هایی که در جامعه به صورت سنت درآمده است، یکی از مجاری آن - اگر نگویم منابع- خود کیهان است. نسبت‌های ناروا دادن، تهمت زدن و.... گویا برنامه این است که دفع حداکثری و جذب هیچ اتفاق بیفتد
به گزارش جهان، سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان درباره دوران مدیریتش در روزنامه کیهان مصاحبه ای کرده است.

رئیس جمهور سابق گفت: حقیقت این است که کیهان امروز، کیهان امروز است. هیچ نسبتی با کیهانی که ما دلمان می‌خواست و اعتقاد دارم که امام هم می‌خواست، ندارد. حالا هیچ نسبتی نمی‌خواهم بگویم اما خیلی فاصله دارد با آنچه که در ذهن ما بود. خیلی از بداخلاقی‌هایی که در جامعه به صورت سنت درآمده است، یکی از مجاری آن - اگر نگویم منابع- خود کیهان است. نسبت‌های ناروا دادن، تهمت زدن و.... گویا برنامه این است که دفع حداکثری و جذب هیچ اتفاق بیفتد.
 
متن گفتگوی "تاریخ ایرانی" با سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان در پی می آید:
  
شما در آبان ۱۳۵۹ در حالی که خارج از کشور به سر می‌بردید، به عنوان نماینده امام و سرپرست موسسه کیهان منصوب شدید. گفت‌وگو را از همین‌جا آغاز کنیم که این سفر به چه منظور بود؟ آیا در ادامه قضایای مرکز اسلامی هامبورگ بود یا دلیل دیگری داشت؟
 
این سفر، یک سفر کاری مشخص بود که رفتم و بعد از انجام آن به ایران بازگشتم. پیش از انقلاب یعنی سال‌های ۵۶، ۵۷ با توجه به آشنایی که با آقای بهشتی داشتم و اصراری که ایشان داشت، برای ریاست مرکز اسلامی هامبورگ به آلمان رفته بودم. انقلاب که شد، به ایران بازگشتم و به اصرار دوستان در انتخابات مجلس شرکت کردم و اولین مجلس اوایل خرداد سال ۵۹ تشکیل شد. اواخر تابستان‌‌ همان سال جنگ ایران و عراق درگرفت و به دنبال آن وضعیت فوق‌العاده‌ای در کشور ایجاد شد؛ ایرانی که هنوز از روزهای انقلاب آنچنان دور نشده و می‌خواهد روی پای خودش بایستد، آشفتگی‌هایی که معمولاً در طول انقلاب و بعد از انقلاب پیش می‌آید، انقلاب می‌خواهد مسلط شود و نظام تازه ایجاد کند، در این حال جنگ وسیعی ایجاد شد که چالش بزرگی در برابر انقلاب ما بود، و الحمدالله ملت توانست در مقابلش مقاومت کند.
 
آخر تابستان سال ۵۹ جنگ ایران و عراق شروع شد. آقای رجایی نخست‌وزیر بود و تصمیم گرفته بود هیات‌هایی را اعزام کند به کشورهای مختلف دنیا برای تبیین مواضع جمهوری اسلامی ایران در مقابل تجاوز عراق و نیز توضیح و تشریح تجاوزی که انجام گرفته است. یک هیات بنا شد به کشورهای افریقایی برود، یک هیات به کشورهای آسیایی، یکی عربی و.... از بنده هم خواسته شد که به چند کشور اروپایی بروم. هیاتی به همراه داشتم که عبارت بودند از آقایان محمد هاشمی و مهدی نواب که سرپرست سفارت ما در بن بود. به چند کشور رفتیم؛ ایتالیا، آلمان، فرانسه، یوگسلاوی سابق و اسپانیا.
 
این هیات دیپلماتیک محسوب می‌شد؟
 
بله. در حقیقت فرستادگان جمهوری اسلامی بودیم. خواهش می‌کردند از افرادی که با آسیا، اروپا و کشورهای عربی آشنا بودند، برای تبیین مواضع بروند. البته نمی‌دانم برای مناطق دیگر چه کسانی رفتند. شاید از رجالی که الان هستند رفته باشند.
 
چطور شد شما را به کیهان فرستادند و چرا آنقدر عجله در کار بود که پیش از بازگشتتان به ایران این حکم به نام شما صادر شد. آیا از پیش می‌دانستید که قرار است این حکم را به شما بدهند؟
 
سرپرست کیهان آن زمان آقای دکتر ابراهیم یزدی بود. ایشان از آشنایان ما، از چهره‌های برجسته انقلاب و از قبل از انقلاب مورد اعتماد امام بودند. منتهی بعد از انقلاب دیدگاه‌های متفاوتی با امام و بعضی دیگر از دوستان پیدا کردند. با این حال همچنان در عرصه بودند؛ در دولت موقت وزیر امور خارجه بودند، در میان نمایندگان دور اول حضور داشتند و یک دوره هم سرپرست کیهان شدند. با گذشت زمان و حاد‌تر شدن مسائل و اختلافات، امام تصمیم گرفتند که مدیریت کیهان عوض شود. من هم وقتی در ایران بودم می‌دانستم این اختلافات وجود دارد. امام در عین حال که می‌خواستند احترام آقای یزدی حفظ شود، دلشان می‌خواست که تغییراتی ایجاد شود، اما اصلاً حرف من نبود و من هم آمادگی این کار را نداشتم. بالاخره بنده دیدگاه‌هایی داشتم که این دیدگاه‌ها اگر پیاده می‌شد، نمی‌دانستم که چقدر با مشکل و مانع روبرو می‌شود، اگر هم پیاده نمی‌شد که برایم دشوار بود مسائلی که مورد توجهم نیست را در مجموعه داشته باشم. البته اصل دیدگاه من دفاع از اصل انقلاب و امام بود در برابر خطراتی که معتقد بودم از بیرون و داخل علیه انقلاب وجود دارد.
 

اینکه امام حکم سرپرستی شما را صادر کرده‌اند، چطور به اطلاعتان رسید؟
 
من در آلمان بودم که حاج احمدآقا تماس گرفت و گفت آقا می‌خواهند به شما حکم بدهند. گفتم خواهش می‌کنم این کار را نکنند. حداقل اجازه بدهند من برگردم، در این زمینه مسائلی دارم که آقا باید بشنوند. اینکه من آمادگی این کار را دارم، ندارم باید مشخص شود. به علاوه درست است که الان خیلی‌ها همزمان چند مسئولیت را برعهده دارند اما من الان نماینده مجلس هستم و اداره کیهان هم خودش وقت‌گیر است. به نظرم باید انسان یکی از این مسئولیت‌ها را داشته باشد که بتواند وظایفش را به درستی انجام دهد. به حاج احمدآقا تاکید کردم حرف‌هایی دارم و جز این‌ها در مورد آقای یزدی هم ممکن است بنده اختلاف نظر با ایشان داشته باشم اما اینکه آقای یزدی را بردارند و بنده را به جای ایشان بگذارند، صورت خوبی ندارد. ایشان هیچ نگفت. من هم احساس کردم قانع شدند و ما هم ماموریتمان تمام می‌شود و برمی‌گردیم به نمایندگی مجلس. ظهر بود که با من تماس گرفتند. آنجا بودم که‌‌ همان شب یا فردا صبح رادیو خبر را اعلام کرد که امام حکم خاتمی را برای کیهان داده است.
 
خبر غافلگیرتان کرد و خارج از ایران بودید. واکنش شما چه بود؟
 
گفتم خب حالا من چکار کنم؟ بلافاصله تماس گرفتم با آقای دعایی، گفتم بنده که اینجا هستم، هیچ کسی را هم ندارم. شما رفیق ما هستید، بروید لااقل کیهان را تحویل بگیرید، از دوستان قابل اطمینانتان در روزنامه اطلاعات هم اگر کسی را می‌شناسید همراه خود ببرید آنجا تا بنده بیایم. ایشان هم بزرگواری کردند این کار را انجام دادند.
 
پس آقای دعایی به نیابت از شما کیهان را تحویل گرفتند و با گروهی از اطلاعاتی‌ها به کیهان آمدند. چه افرادی در این گروه بودند؟
 
همه افرادی که آمدند خاطرم نیست اما فکر می‌کنم ایشان در ابتدا با آقای سعید اسماعیلی، آقای جلال رفیع - که برای مدت کوتاهی آمدند-، آقای دکتر مهدوی و چند نفر دیگر آمدند. کمی بعد از این‌ها آقای محمود شمس‌الواعظین هم به جمع ملحق شدند. بعد‌ها افراد دیگری هم آمدند اما در ابتدای کار آقای دعایی با همه نیروهای برجسته اطلاعات آمد. نه اینکه همه کیهانی بشوند. بعد که من آمدم بعضی‌ها قبول کردند که کار در کیهان را ادامه بدهند و بعضی‌ها به اطلاعات برگشتند. آقای سعید اسماعیلی هم که آن زمان در روزنامه جمهوری اسلامی با آقای مهندس موسوی کار می‌کرد، به دعوت آقای دعایی آمد. بعد از یک هفته، ده روز برگشتم و چند روزی دوستان اطلاعات همکاری کردند و بعد از آن کادری که مورد توجه‌مان بود فعالیت را ادامه دادند.
 
شما به عنوان مدیر جدید مجموعه وارد کیهان شدید و به هر حال دیدگاه‌های خاص خودتان را داشتید. آیا این باعث شد عذر کسی را بخواهید یا تصفیه‌ای در نیروهای قبلی انجام دهید؟
 
بنده علاقه‌ام این بود که حداقل نیرو را از بیرون تامین کنیم و حداکثر نیرو را از درون که اتفاقاً دوستان خوبی از کیهان بودند که با ما همکاری کردند. آقای منصور صدر بود که سال‌هاست خارج از ایران است و از او بی‌خبرم. خانم گیلدا ملکی که عضو انجمن اسلامی بود و آدم خوشفکری بود که سرطان گرفت و سه چهار سال پیش مرحوم شد. آقای محمود عسکریه همشهری ما بود، ایشان هم از مطبوعات‌چی‌های خوبی بود که آنجا حضور داشت. افرادی هم در سردبیری بودند که دوست داشتیم همه باشند، البته عده‌ای هم اضافه شدند. آقای فرقانی بود که الان از استادان مهم علوم ارتباطات است. آقای فریدون صدیقی بود. آقای غلامرضا موسوی بود. البته متاسفم که همه اسم‌ها را به خاطر ندارم. دوستانی بودند که در کیهان بودند و سابقه کیهانی داشتند و دوست داشتم در آنجا کار کنند. اما افرادی هم به مجموعه تزریق شدند، مثلاً برای کیهان انگلیسی خواهش کردم خانم ابتکار آمد. کیهان بچه‌ها زیر نظر آقای فردی بود. مسئول بخش زنان آن زمان خانم دکتر فرشته هاشمی همسر آقای دکتر علی صادقی تهرانی بود که بعد از ایشان هم خانم شهلا شرکت آمدند. در کیهان ورزشی هم دوستان خوبی بودند که اداره می‌کردند. من سعی کردم که در ترکیب نیرو‌ها تغییر عمده‌ای ایجاد نشود اما مواضع کلی روزنامه متحول شود. سعی کردم که کیهان جوری باشد که هم برای اکثریت نیروهای انقلاب قابل قبول باشد و هم حداقل‌هایی که خودم مدنظر داشتم رعایت شود.
 
بعد از مدتی گویا مسئولیت‌های جدیدی که به شما محول شد، مشکلاتی را برای اداره روزنامه به وجود آورد و باعث شد همکارانی را برای اداره موسسه دعوت کنید.
 
تا سال ۶۱ که بنده به عنوان وزیر ارشاد انتخاب شدم‌‌ همان روال قبلی ادامه پیدا کرد. درباره مسئولیت‌ها و پیشنهادهایی که برای پیوستن به دولت وجود داشت اگر بخواهیم بررسی کنیم باید از دولت آقای بنی‌صدر شروع کنیم که پیشنهاد شده بود برای وزارت خارجه، که من زیر بار نرفتم تا بعد از داستان تلخ هفتم تیر و هشتم شهریور و تشکیل دولت آقای مهندس موسوی. اینکه چگونه شد که برای وزارت خارجه و جاهای دیگر پیشنهاد شد و بنده به واسطه اینکه نمی‌خواستم کار اجرایی به آن صورت داشته باشم، نپذیرفتم خود ماجرایی است. اما بالاخره در جلسه مفصلی که با رییس‌جمهوری وقت آیت‌الله خامنه‌ای و آقای مهندس موسوی داشتیم، این دو بنده را قانع کردند که به دولت بیایم. آبان ۵۹ حکم کیهان صادر شده بود و آبان ۶۱ هم بنده وزیر ارشاد شدم. وزارت ارشاد مسئولیت سنگینی بود. البته مجلس هم کار زیادی داشت اما قابل قیاس نبود.
 
با توجه به گستردگی کار وزارت ارشاد بنده رفتم خدمت امام. گفتم بنده اینجا هستم و دیگر نمی‌توانم به عنوان سرپرست کیهان وقتم را بگذارم و خواهش می‌کنم شما این مسئولیت را به کس دیگری محول کنید. ایشان فرمودند نه، شما آنجا باش و اگر واقعاً تعارضی مابین مسئولیت‌ها هست، هر کس را که به نظرت می‌رسد در کیهان مسئول کن. یعنی ایشان حاضر نشدند نمایندگی‌شان را از بنده پس بگیرند اما گفتند که می‌توانی سرپرست را کس دیگری معرفی کنی. اینجا بود که بنده آقای شاهچراغی را معرفی کردم و ایشان هم قبول کردند. آقای شاهچراغی از کم‌نظیر‌ترین افرادی بود که بنده در عمرم شناختم. ایشان سابقه طلبگی داشت، طلبه بسیار فاضلی که دانش‌آموخته مدرسه حقانی بود. واقعاً متدین بود و بسیار روشن و روشنفکر.
 
یک نمونه کار ایشان را بگویم. بعد از سقوط بنی‌صدر و در حقیقت یکدست شدن نظام، ایشان در مجلس شورای اسلامی نماینده دامغان بود. نطقی داشت و در آن اعلام خطر کرد. مضمون سخنش این بود که خطری که من برای نظام جمهوری اسلامی پیش‌بینی می‌کنم، قشری‌گری، تحجر و عوام‌زدگی است. اینکه افرادی با ظاهرپرستی و ظاهرگرایی و به نام شعارهای انقلابی آمده و اندیشه و تفکر و تعقل و آزادی را محدود می‌کنند. چنین تعبیری داشت. این پیش‌بینی آن وقت خیلی جالب بود. آقای شاهچراغی چنین آدمی بود. دلبستگی‌اش به امام و انقلاب مشخص بود و آخر هم می‌دانید که در همین راه شهید شد. من ایشان را با خیال راحت در کیهان منصوب کردم و انصاف این است که خیلی تحول در کیهان ایجاد شد، یا لااقل بسیاری از طرح‌هایی که ما داشتیم در دوران ایشان با قوت پیاده شد.
 
این طرح‌ها و ایده‌هایی که از آن‌ها سخن می‌گویید چه بود؟ در کجای تاریخ کیهان پس از انقلاب می‌توان رد آن را جست‌وجو کرد؟
 
به نظرم بهترین و موثرترین‌شان کیهان فرهنگی بود که ما از قبل با آقای حسن منتظرقائم - برادر شهید منتظرقائم که در ماجرای طبس شهید شد - درباره آن صحبت کرده بودیم. ایشان از چهره‌های برجسته‌ای بودند که قبل از انقلاب زندان رفته بود. از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب بود و ذهن روشنی داشت. ایشان هم البته دو سه سال بعد در تصادف رانندگی کشته شد.
 
کیهان فرهنگی واقعاً فرصت و روزنه مهمی بود که در عرصه اندیشه و فکر و تبادل نظر گشوده شد. ابتکارش این بود که هر شماره یک چهره را مشخص می‌کرد و میزگردی برگزار می‌کرد نه فقط درباره او بلکه به این بهانه به اندیشه‌ها و مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می‌پرداخت. من فکر می‌کنم اگر همین حالا مجموعه کارهایی که در قالب کیهان فرهنگی شد را جمع‌آوری کنیم، مجموعه ارزنده‌ای خواهد بود. به این ترتیب کیهان فرهنگی پایه‌گذاری شد، تا به عنوان جریانی که به اصل انقلاب و نظام وفادار است، فضایی برای تضارب آرا و آزاداندیشی ایجاد کند. بعد از آن کیهان اندیشه درآمد که آقای صاحبی و دوستانشان درآوردند. بیشتر جنبه‌های فکری از منظر نواندیشی دینی را پوشش می‌داد.
 
وقتی که آقای اسماعیلی و چند نفر دیگر اصرار کردند که می‌خواهند بروند، آقای رخ‌صفت و آقای رضا تهرانی آمدند. قبل از اینکه بنده به ارشاد بروم، آقای ملک‌مدنی که بعدها شهردار تهران شد، مسئولیت مالی - اداری کیهان را برعهده گرفت. آقای رخ‌صفت با آقای ملک‌‎مدنی رابطه خوبی نداشت و این باعث شد بعد از مدتی از کیهان برود اما آقای رضا تهرانی ماند و در کیهان فرهنگی با ما همکاری‌اش را ادامه داد. البته آقای شاهچراغی دوستان دیگری هم داشت که آن زمان با خودش همراه بودند و به کیهان آمدند اما بعد‌ها مواضع خاص خودشان را پیدا کردند. از جمله آقای مهدی نصیری بود که آمد و بعد‌ها محور نوعی کودتا در کل کیهان شد. با این کار حداقل کیهان روزانه با کیهان فرهنگی و کیهان اندیشه راه‌شان جدا شد. بعد از شاهچراغی این آقایان ۱۸۰ درجه جهتشان تغییر کرد و آنجا کارهایی کردند که مفصل است. بعد از رحلت امام به اصرار خدمت رهبری رسیدم و گفتم که نمی‌توانم اداره کنم. ایشان ابتدا استنکاف داشتند ولی بالاخره استعفای بنده را پذیرفتند و کیهان مسیر دیگری پیدا کرد.
 
بعد از شهادت آقای شاهچراغی، آقای اصغری سرپرستی کیهان را برعهده گرفتند. در دوره ایشان وضعیت کیهان به چه صورت بود؟
 
آقای اصغری همکار ما در دولت بودند. وظیفه هدایت وزارت دادگستری را بعد از آقای احدی برعهده گرفتند. شخص فاضل، خوشفکر و خوش‌سلیقه‌ای بودند. ممکن است در بحث مدیریت با ایشان اختلاف نظر داشته باشیم، ایشان هم با من اختلاف نظر داشته باشند اما انسان فرهیخته‌ای بود. بعد از آقای شاهچراغی ایشان دیگر وزیر نبود و آن زمان فکر می‌‎کنم از بهار و کبودرآهنگ نماینده مجلس شده بود. با توجه به سابقه همکاری و همراهی که در دولت داشتیم، من از ایشان خواهش کردم، به حضرت امام هم معرفی کردم و گفتم ایشان سابقه‌شان این است و امام هم قبول کردند، منتهی بعد از آن و بخصوص بعد از رحلت حضرت امام یک مشکلات و درگیری‌هایی ایجاد شد که عملاً هم آقای اصغری خیلی کاره‌ای نبود. دوستانی که گفتم، با پشتوانه برخی افرادی که در نهادهای امنیتی- نظامی بودند، کار را اداره می‌کردند.
 
بعد از انقلاب کیهان و اطلاعات به بنیاد مستضعفان واگذار شده بود و به عنوان بخش‌هایی که وابسته به آنجا بود شناخته می‌شد. ما وقتی آمدیم به کار‌ها سر و شکل دادیم، برای کیهان مدیرمسئول و سردبیر تعیین کردیم. استقلال مالی و اداری پیدا کرد و وقتی در زمان ارشاد خودم بنا بود که مدیرمسئول برایش معرفی کنیم، بنده آقای اصغری را به عنوان مدیرمسئول معرفی کردم ولی از جاهای دیگر فشار آمد که آقای نصیری باشد. هیات نظارت بر مطبوعات هم بالاخره علی‌رغم پیشنهاد خود من و علاقه‌ای که داشت و ملاحظاتی که روی فرد پیشنهادی داشت به هر صورت ایشان را به عنوان مدیرمسئول پذیرفت. آن زمان اوضاع به کلی از دست آقای اصغری خارج شد و بعد از مدت کوتاهی ایشان رفتند. آقای نصیری بود تا اینکه آقای شریعتمداری مدیرمسئول شد. بعد از آن در واقع ایشان همه‌کاره شدند و حتی مهدی نصیری هم رفت.
 
یعنی تا پیش از استعفای شما از کیهان هم اسماً آقای اصغری سرپرست بود اما در عمل اختیار کار دست افراد دیگری بود؟
 
بله، همین‌طور بود. معتقد بودم اگر بنده نماینده ولی فقیه در کیهانم باید بتوانم بر کار آنجا اشراف داشته باشم. نمی‌شود یک نفر بیاید و هر کاری خواست برای خودش انجام دهد. یکی از دلایل استعفای من همین بود که عنوان را داشتم اما امکان اشراف و سازوکار درستی برای نظارت بر کار‌ها و اعمال نظر در آنجا وجود نداشت. یکی از علل استعفای من هم همین بود. ولی بله، در ظاهر آقای اصغری سرپرست بود و بنده ایشان را به عنوان مدیرمسئول معرفی کردم اما اوج درگیری و دوگانگی همین بود که حتی با مدیرمسئولی ایشان هم مخالفت شد.
 
به هر حال کیهان به عنوان روزنامه‌ای که تا اوایل انقلاب یک جور صبغه چپ داشت و خیلی از اعضای تحریریه آن متمایل به حزب توده و اندیشه‌های مارکسیستی بودند، شناخته می‌شد. در ابتدای دوره تصدی شما از این نظر مشکل یا درگیری پیش نیامد؟
 
در دوران پهلوی، در واقع برای ایجاد تنوع و تعادل در عرصه مطبوعات کشور کیهان را در کنار اطلاعات ایجاد کردند اما هر دو وفادار به رژیم گذشته بودند. اطلاعات خیلی آشکارا جنبه نزدیکی به دربار و سیاست‌های رسمی را دنبال می‌کرد. زمانی رسید که خواستند در عرصه مطبوعات جنبه روشنفکری هم وجود داشته باشد و در درون صفوف خودشان چهره‌هایی که خیلی آشکارا دست به سینه نباشند، روی کار بیایند و کیهان با این ذهنیت تاسیس شد.
 
حقیقتاً هم کیهان پیش از انقلاب هم وجهه روشنفکری قوی‌تری داشت و هم گاهی آثار انتقاد و مخالف‌خوانی‌های کم‌دردسری در آن دیده می‌شد. یکی از جاهایی که بسیاری از چپ‌ها تزریق می‌شدند همین کیهان بود. حتی در جریان سال ۵۶ که آن مقاله کذایی در اطلاعات علیه امام نوشته شد، کیهان زیر بار نرفت و حاضر نشد این کار را بکند و قرعه به نام اطلاعات افتاد. در روزهای انقلاب هم کیهان به خاطر زمینه‌هایی که داشت بیشتر جانب مردم و انقلابیون را می‌گرفت. مطلوبیت بیشتری هم داشت. آن زمان اگر بخش نیازمندی‌ها را می‌دیدید، به لحاظ تیراژ بود که آنقدر آگهی می‌آمد.
 
ما این مقبولیت را یادمان هست. حتی خود من روزهای پنج‌شنبه، آخر هفته کیهان را می‌خریدم. در صفحه ۶ کیهان خاطرم هست افراد عجیب و غریبی مقاله داشتند مثل دکتر علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی و بسیاری از نویسندگان و شاعران نو‌پرداز، انقلابی و چپ، مطلب و شعر داشتند. کیهان این وجهه را داشت، البته به صورت کاملاً کنترل‌ شده از طرف رژیم، اما یک جور صبغه روشنفکری متمایل به اندیشه‌های چپ را برای خود ایجاد و حفظ کرده بود. بعد از انقلاب هم در درون کیهان نیروهایی که مترقی‌تر و چپ بودند بیشتر از اطلاعات و جاهای دیگر بود. به تبع آن تحرکات چپ هم در آنجا زیاد‌تر بود. البته من همواره تلاشم این بود که فضای روزنامه با تساهل و تسامح مدیریت شود. بار‌ها شد که جلوی دفتر من جمع می‌شدند و من می‌رفتم برایشان صحبت می‌کردم. بحث می‌کردیم، دعوا می‌کردیم، تعارف می‌کردیم. بعضی حرف‌هایشان درست بود، در بعضی موارد همدیگر را قانع می‌کردیم. چنین روابطی وجود داشت.
 
ظهر‌ها در نهارخوری کنار هم نهار می‌خوردیم. یک روز بعد از نهار از پله‌ها که بالا می‌آمدم، دیدم روی دیوار نوشته شده «مرگ بر خاتمی». یکی به سرعت آمد که پاکش کند، گفتم «حق نداری دست به این بزنی، تا آخرش باید باشد. یک نفر دلش خواسته این را بنویسد.» این کار‌ها تاثیر بیشتری داشت.
 
این شعار روی دیوار ماند؟
 
نه.‌‌ همان فردا معلوم بود که دست کشیدند و پاکش کردند. می‌خواستم بگویم که چنین تحرکاتی در خود ساختمان هم گاهی اتفاق می‌افتاد. می‌دانید که آن زمان در سال ۵۹ چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق و حزب توده همچنان در عرصه حضور داشتند اما به نظرم قوی‌ترین افرادی که آنجا حضور داشتند، بعضی‌هایشان هم شاید در دوره خود ما بازخرید یا تصفیه شدند، مجاهدین خلق و توده‌ای‌ها بودند. اما به طور کلی بدنه کیهان بدنه سالم و خوبی بود.
 
وقتی اسم «خاتمی» کنار نام روزنامه کیهان می‌آید خیلی‌ها یاد سرمقاله شما در کیهان درباره مهندس بازرگان می‌افتند. بعد از سی سال نگاه شما نسبت به آن مقاله که خیلی‌ها معتقد بودند مقاله تندی بوده، چیست؟
 
در آن دعوایی که به وجود آمد همه ما تحت تاثیر فضایی بودیم که وجود داشت. دلبسته به انقلاب بودیم، دلبسته به امام بودیم و احساس هم می‌کردیم افرادی که نظرات دیگری دارند، اشتباه می‌کنند. الان هم من معتقدم با توجه به مشکلات حادی که آن زمان بود و اصل موجودیت نظام و انقلاب را تهدید می‌کرد، شاید بعضی روش‌هایی که اعمال شد، روش‌های ناگزیری بود.
 
به نظر خودتان دلیل این تقابل میان نیروهای سیاسی چه بود و چرا به نوشتن چنین مقاله‌ای منجر شد؟
 
من اگر بخواهم در این باره صحبت کنم می‌گویم بیاییم یک آسیب‌شناسی کنیم درباره تاریخ سیاسی ایران. اینکه ۱۰۰، ۱۵۰ سال است که ملت ما برای آزادی، استقلال، پیشرفت و دموکراسی قیام کرده است، اوجش در انقلاب اسلامی بود که خوشبختانه همسویی این خواست‌ها با هویت فرهنگی اکثریت که دینی است، مورد توجه قرار گرفت اما چرا هیچ‌گاه موفقیت کاملی نداشتیم؟ چرا از دل مشروطیت رضاخان درآمد؟ چرا از دل فضای بسیار عالی بعد از شهریور ۲۰ که آزادی در حد هرج و مرج و حاصل آن شکل‌گیری نهضت ملی و ملی شدن صنعت نفت و دولت مصدق بود، کودتای ۲۸ مرداد درآمد و بد‌ترین شکل خفقان ایجاد شد؟ چرا بعد از انقلاب اسلامی که واقعاً با آزادی شروع کرد و در آغاز پهلوبه‌پهلوی هرج و مرج می‌زد، جنگ و جریانات ترور‌ها و محدودیت‌های دهه ۶۰ ایجاد شد و چرا بعد از اصلاحات که با بازخوانی شعار‌ها و خواسته‌های اصلی انقلاب ۵۷ بر سر کار آمد که آزادی، استقلال و پیشرفت توام با معنویت و اخلاق و دین بود، به شرایط فعلی رسیدیم؟
 
من فکر می‌کنم در آسیب‌شناسی این ماجرا‌ها اول به این بپردازیم که چرا جریان روشنفکری ما که باید بستر تبیین و تشریح این خواسته‌های تاریخی باشد، رشد کافی را نداشته و خیلی زود جذب فضاهای تند شده است؟ هر بار ملت برای آزادی قیام کرده، این‌ها به جان هم افتادند و زمینه را فراهم کردند برای اینکه باز استبداد شکل بگیرد. این مسئله‌ای است که باید درباره آن صحبت کنیم. من می‌گویم خواست تاریخی مردم ما استقلال، آزادی و پیشرفت بوده اما آیا ظرفیت عملی برای پیاده کردن این خواسته‌ها را داشتیم؟ مثلاً اگر مردم ما دموکراسی را می‌خواستند، آزادی را می‌خواستند، زمینه فرهنگی و اجتماعی برای استقرار این خواسته‌ها بوده یا نبوده؟ و اتفاقاً کار روشنفکری ایجاد این زمینه است. یعنی خواست تنها کافی نیست، خواسته‌ها ارزشمند است. ما در تمام جنبش‌های این صد ساله خواسته‌ها را می‌بینیم و واقعاً معدل خواست مردم ما در صد سال گذشته آزادی‌خواهی، استقلال‌خواهی و پیشرفت بوده است. البته اکثریتشان مسلمان بودند، شیعه بودند و به دینشان علاقه‌مند بودند و اتفاقاً موفقیت امام هم به همین دلیل بود که می‌گفت این اسلامی که من معرفی می‌کنم، هم آزادی می‌دهد، هم استقلال و هم پیشرفت. من اسلامی که به شما می‌گویم همانطور که یک شیعه حق دارد، غیرمسلمان هم به عنوان یک شهروند دارای همه حقوقی است که می‌تواند داشته باشد. منتهی ما، روشنفکران و نخبگان جامعه بجای بسترسازی، بجای بالا بردن آگاهی جامعه که این خواست آگاهانه شود، بیشتر به جان هم افتادیم و از دل این درگیری‌ها چیزی برخلاف خواست ملت درآمد.
 
 
در آغاز انقلاب به نظر من دو نوع جریان افراطی وجود داشت. یکی جریانات تندی که به ترور دست می‌زدند و از آن طرف جریاناتی که معتقد بودند باید همه را سرکوب کرد، همه چیز را نابود کرد و یک مقدار ظاهربین بودند. این وسط هم امام بود که سعی می‌کرد تعادلی ایجاد کند اما گاهی به عنوان رهبر یک انقلاب، خصوصاً در دوره جنگ و ترور احساس می‌کرد که بنیادهای نظام در خطر است. بنابراین علی‌رغم همه خواست‌هایی که ایشان داشت و قبل از انقلاب گفته بود، درباره آزادی‌ها، قانون اساسی و مسائل دیگر، به هر حال در حالت بحرانی تنگناهایی ایجاد شد. من آن زمان معتقد بودم جریاناتی مثل نهضت آزادی و افرادی مثل آقای مهندس بازرگان، آیت‌الله طالقانی که از دوست‌داشتنی‌ترین چهره‌های یک قرن گذشته هستند، اگر خیال‌پردازانه نگاه نمی‌کردیم می‌بایست همراهی آن‌ها با انقلاب و نظام بیشتر می‌بود تا ما این حالت بحران را بگذرانیم.
 
در سال ۶۶ در جواب نمایندگان مجلس که به بعضی مسائل خلاف قانون، دستگیری‌ها و سخت‌گیری‌هایی که وجود داشت اعتراض کردند، امام قبول کردند که این‌ها بوده اما در حالت اضطرار بوده، جنگ داشتیم، حالت بحرانی داشتیم اما بنا داریم که همه به قانون برگردیم. من بعضی وقت‌ها گفته‌ام که امام هم قبول داشتند که بعضی از رفتار‌ها و اعمال استثنا بوده، نه قاعده ولی متاسفانه بعد از امام می‌بینیم که استثنا‌ها قاعده شدند و قاعده که خود قانون اساسی است، مورد کم لطفی قرار گرفته است.
 
پس فکر می‌کنید آن مقاله با توجه به فضایی که وجود داشت، ناگزیر بود؟
 
به هر حال آن زمان دو دیدگاه وجود داشت و ما هم معتقد بودیم که بالاخره راهی که دوستان ما در نهضت آزادی می‌پیمایند، راه واقع‌بینانه‌ای نیست و انتقاد داشتیم. اما من قبول دارم. واقعاً اگر الان می‌خواستم مطالب را بنویسم، آنطور نمی‌نوشتم. بعضی مطالبی که آن وقت نوشتم جفا بود نسبت به افراد. با اینکه اختلاف نظر و اختلاف سلیقه داشتیم،‌‌ همان زمان برای آن‌ها احترام قائل بودم، الان هم احترام قائلم. ولی بنده هم قبول دارم که بعضی وقت‌ها تحت تاثیر فضای احساساتی موجود قرار گرفتم. نمی‌توان همیشه از انسان انتظار داشت که احساس را نادیده بگیرد و منطق همیشه کارگر بیفتد. شاید توسط قلم من هم به عزیزان و بزرگانی در این مملکت جفا شده باشد. به هر حال هر کس در زندگی‌اش از این اشتباهات و مشکلات وجود دارد.
 
آقای خاتمی، در ابتدا گفتید که در بدو ورود به کیهان دیدگاه‌ها و آرزوهایی برای آن داشتید. حالا که سه دهه از آن زمان می‌گذرد نظرتان درباره کیهانِ امروز چیست؟ چقدر این روزنامه فعلی را نسبت به آنچه در ذهنتان بود، نزدیک یا دور می‌بینید؟
 
حقیقت این است که کیهان امروز، کیهان امروز است. هیچ نسبتی با کیهانی که ما دلمان می‌خواست و اعتقاد دارم که امام هم می‌خواست، ندارد. حالا هیچ نسبتی نمی‌خواهم بگویم اما خیلی فاصله دارد با آنچه که در ذهن ما بود. خیلی از بداخلاقی‌هایی که در جامعه به صورت سنت درآمده است، یکی از مجاری آن - اگر نگویم منابع- خود کیهان است. نسبت‌های ناروا دادن، تهمت زدن و.... گویا برنامه این است که دفع حداکثری و جذب هیچ اتفاق بیفتد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


من یکی ازمخالفان واقعی خاتمی هستم و معتقدم که اقای شریعتمداری انسانی با ایمان و دلسوز نظام هستند اما کمی هم تندرو هستند
Iran, Islamic Republic of
جناب خاتمی!
فاصله شما با امام و آرمان های امام چقدر است؟!!
محد حسین
Iran, Islamic Republic of
اززمین تااسمان
United States
آقای خاتمی اصلا فهمیده ای خودت چقدر با امام فاصله داری؟ والله که نمی فهمی و اگر امام بود با همه مهربانی هایش هیچ گاه با آن ملاطفتهایی که رهبر معظم با شما داشتند و مدارا کردند برخورد نمی کرد. خودتان می دانید که امام چقدر خوب تو دهنی میزد!!
United Kingdom
گاهی انسان حرفهایی میشنود که شاخ درمیاورد .مگر نخبه سیاسی نبود مگر نخبه نباید دوردست را ببیند پس اصولی در اعتقاد و نظرات ایشان حاکم نبوده و نیست تطهیر کردن افرادی مانند یزدی که حتی درپاریس صحبتهای امام را وارونه ترجمه میکردو برکنار شد به چه معنی است!!؟؟روزگارغریبی است
خاتمي خائن به راه امام است در پوستین نفاق
همه ایرانیان مومن وپیروولایت باید هوشیارباشیم مومن ازیک سوراخ دوبار گزیده نمیشود این روزهاوقتی اهل فتنه صحبت میکنند دلم شور میافتدخدا بخیرکند
درود برشريعتمداري با اين كيهانش .آقاي خاتمي شما رو چه به اينكه در مورد كيهان نظربديد. كيهان هميشه خار چشم دشمنان داخلي و فتنه گران داخلي است. لطفا"پا ازگليمتان بيشتر دراز نكنيد.
دیدار با جورج سورس را کنت تیمرمن در سایت مکث نیور نقل کرده در مورد آن چه می گوئی خاتمی ؟؟؟؟
نامه 5 می 2003 را دوستان خودت افشا کردند در مورد آن چه می گوئی ؟؟؟؟
پول گرفتن از امیر عبدالله را دستگاه های اطلاعاتی افشا کردند در مورد آن چه می گویی ؟؟؟؟
Iran, Islamic Republic of
درود خدا بر خاتمی عزیز
Iran, Islamic Republic of
لعنت خدا و پیامبرو ایمه اطهار و شهدا صدیقین و صالحین بر وطن فروشان و تمام خاینین بخصوص خیانتکاران فتنه ۸۸
Iran, Islamic Republic of
اقای خاتمی حالا که حضرتعالی در هرفضایی می افتید جو گیر میشوید پس لطفا حتی برای اخرت خودت هم که شده پایت را از گلیم سیاست دینی بکش بیرون
احتمالا همین نزدیکیها یه سفر دیگه میخواد بره عربستان برا عرض ارادت!!!
محد حسین
Iran, Islamic Republic of
وزیرش همان کسی که به قول خودش شیر خر خورده بود به عربستان رفت برای دست بوسی شاه منفور عربستان.خب خودش هم حتما باید برود برای عرض ارادت.
خاتمی در کجا گفته که نسبت به موضع گیری علیه بازرگان پشیمان است . ایشان فرموده اند که در آن زمان کمی تند رفته اند واز این بابت متاسف اند.
Iran, Islamic Republic of
حرف حق تلخه اقای خاتمی شما اگر کارت درست بود حالا صد بار جواب شریعتمداری رو داده بودی
Iran, Islamic Republic of
خوب معلومه که کیهان امروز کیهان زمان جنابعالی نیست . اگر بود که الان فتنه گران ازش طرفداری می کردندو ان دلارهای مرحمتی به این روزنامه هم می رسید.
وای به آخرت خاتمی اگر یک دهم آنچه شریعتمداری در موردش میگوید حقیقت داشته باشد
اقای خاتمی
فکر میکنم الان هم شما تحت تاثیر فضای احساسی هستید پس ......
United States
اقای خاتمی به گفته خودت اون موقع توی جو بودی و به نهضت آزادی می تاختی و متاثر از احساسات بودی الان چطوری؟ حال و حول میزونه؟ توی جو نیستی طبق حرف های امروزتو فردا رد نمی کنی؟
Iran, Islamic Republic of
چرا این روزا هرکی میخواد لاپوشی اشکالاتشو کنه از امام ره مایه میذاره و هزینه میکنه ؟ مطمئنا کیهان امروز همون کیهانیه که امام می خواست و مقام معظم رهبری میخواهد . البته اگر جناب خاتمی از کیهان امروز اعلام رضایت میکرد جای تعجب بود . واین نارضایتی اثبات میکنه که کیهان در مسیر درست قرار دارد .
اون کیهانی که شما دوست دارید ، همون شرقه که معلوم نیست از کدوم ... اداره میشه مثل آفتاب یزد

این حرف هم خیلی خیلی قدیمی شده که نظرات باطل خودتون رو به خواسته امام (ره) نسبت می دادید . سید!!!!عزیز دروغ بستن به ولی خدا خیلی خیلی جرات می خواد
جناب خاتمی عزیز ما از شما هیچ توقع نداریم که بیای از کیهانی که پته مته ات را با مدارک کافی به آب داد تعریف کنی
اقاي خاتمي من دوستدار اقاي شريعت مداري نيستم اولا همه مي دانند شما از افشاگري كيهان نسبت به وطن فروشي ها وخوش رقصي هايت مي سوزي ثانیا ايشان هر چه هستند اما وطن فروش نيستند
Iran, Islamic Republic of
به نام خدا
با سلام
كاش از بچه هاي داخل كيهان كسي جرئت مي كرد و توضيحي مي داد. آخر كيهان تنها روزنامه كشور است كه واحدي به عنوان حراست دارد. مي توانيد مراجعه كنيد و ببينيد.(من مراجعه كرده و ديده ام)
واقع آن است كه آقاي خلاتمي در كيهان موفق نبود. تعداد مقالات به امضاي ايشان به عدد انگشت دستان نمي رسد. كماينكه دردوره نمايندگي مجلس هم جز يكي دو نطق پيش از دستور كاري نكرد. مشكل ايشان افرادي هستند كه در اطراف ايشان قرار مي گيرند. من به خط و ربط شان كار ندارم. مثلا در كنار بزرگواراني چون مرحوم منتظر قايم ، هادي خانيكي ، مصطفي رخ صفت كه به لحاظ اخلاقي و علمي قابل توجه بودند و حالا خط سياسي شان البته چيز ديگري بود، افرادي مثل حسين تهراني و شمس الواعظين هم بودند. حسين تهراني رسما مقاله بدون امضا مي نوشت كه ظاهرا در تجليل شهيد شيخ فضل اله نوري بود و آنوقت عمدا رفرنس غلط مي داد تا خواننند تلقين شود كه دستگاه تبليغاتي نظام با دروغ و سند سازي مي خواهد حرفش را پيش ببرد. خود جناح خاتمي هم در حد اعلاي متانت و اقايي و اخلاق بود و هست. ولي مريد دوستي وحشتناكي دارد كه هميشه كار دستش داده.
كيهان واقعا يك ويرانه و با كلي بدهكاري و غيره بدست شريعتمداري رسيد. مثلا موسسه اي كه حداكثر 900 نفر مي توانست نيرو داشته باشد به بركت ارز 7 توماني تا 3000 نفر پرسنل يزدي و همداني(از قبل دكتر اصغري) شاهرودي و سمناني (از قبل شهيد شاهچراغي) و غيره داشت.
اقاي شريعتمداري با همه مواضع بعضا مزخرف و فتنه گرانه شان، جزو پنج روزنامه نگار تاثير گذار تاريخ مطبوعات ايران است و در مقام حرفه اي قابل مقايسه با اقاي خاتمي نيست البته. شجاع و از خود گذشته است و مردانه سر چيزهايي كه مي نويسد مي ايستد.
اما عده اي مدير غير وارد و غير متخصص نيز دور اورا گرفته اند كه بقول معروف جز نيمه پنهان زندگي مردم را نمي بينند و مشتي حرف دم دستي و مالیخوليانه را به عنوان تحقيق و غيره از زواياي مثلا پنهان استعمار به خورد جوانان ساده مسجدي و روحانيوني كه حال تحقيق مستقل و واقعي را ندارد مي دهند. به غير از آن در بخش سخت افزاري نيز توان مديريت و نگهداري موسسه اس كه در بدو انقلاب بزرگترين موسسه مطبوعاتي خاورميانه بود را ندارند و كيهان با دستگاههاي عهد بوق چاپ مي شود كه از رنگ و لعابش پيداست!
تيراژ كيهان در زمان انقلاب به يك ميليون رسيد و در زمان آقاي خاتمي 400 هزار نسخه اعلام شده بود. اقاي شريعتمداري به گواهي اخبار همان روزها، يك تيراژ حدودا 300 هزار نسخه اي تحويل گرفت و اينك كيهان زير 100 هزار تيراژ دارد كه اغلب آن بصورت اشتراك و با تخفيف ارايه مي شود. با اين وجود برگشت آن بالاست. نشريات ادواري كيهان نيز يا تعطيل شده و يا نفس هاي آن به شمارش افتاده.
اگر ده نفر مثل آقاي هرندي در كنار همين اقاي شريعتمداري قرار بگيرند و مديران فني و نويسندگان حرفه اي كيهان را به كيهان بازگردانند. كيهان همان كيهان خواهد شد كه حتي اقاي خاتمي هم آن را قبول خواهد داشت. ان شاء الله
یادم است کیهان در سال های 60 تا 70 از پر طرف دارترین روزنامه ها بود طوری که روزنامه ساعت 3 بعداز ظهر به کیوسک ها می رسید و یک عده یک ساعت زودتر در صف می ایستادند تا به آنها برسد .
درواقع کیهان تنها روزنامه ای بود که برای خرید آن صف تشکیل می شد ؛ باورتان میشود!!!! مردم ساعتی را می ایستادند تا روزنامه بخرند !!!!
حتما" سن شما اقتضاء نمی کند بدانید کیهان فرهنگی آن زمان ازجمله مجله های بحث برانگیز و چالشی بود که در زمان خودش در محافل روشنفکری دست به دست می گشت و مطرح می شد
اساتید بزرگ و برجسته ای که آن زمان در کیهان قلم می زدند هر کدام ستونی از دنیای علم و ادب بودند و.......
ولی کیهان امروز !!! بی ادب و بی منطق ترین روزنامه که حتی اخبار روزانه او محتوایی ندارد و از استناد قوی و محکمی برخوردار نیست و حتی تحلیل های آن برای یکبار مرور کردن هم ارزش ندارد
اینها که اینقدر سنگ آقای شریعتمداری را به سر می زنند میتوانند اسم 5 نفر مقاله نویس مطرح و زبده که سرش به تنش بیرزد را نام ببرند ؟؟؟!!!
واقعا 5 نفر مقاله نویس متبحر در کیهان هست؟؟؟
خاتمي را براي منافع خودتان زنده نكنيد
United States
برخی افراد معلوم الحال گمان می کنند با مصاحبه های زیاد می توانند اذهان مردم را از خیانتهایشان پاک کنند
Iran, Islamic Republic of
محمد خاتمی سمبل ریا و تزویر است که با یک میلیارد تن سریشم هم نمی تواند خود را به اندیشه های ناب اسلامی و انقلابی امام خمینی (ره) بچسباند او با لیبرال ها و سوروس و دشمنان اسلام و انقلاب پیوند محکمی خورده است که فکر نکنم به این راحتی ها دل بکنه
Iran, Islamic Republic of
دوستان وقتی اظهار نظر میکنید:
1- اول خدا را در نظر داشته باشید.
2- سپس انصاف را رعایت کنید.
3- و در آخر حواستان باشد کاسه داغتر از آش نشوید.
شک ندارم که اکثر نظردهندگان وقتی امثال خاتمی برایشان انقلاب کرده و حکومت اسلامی تشکیل میدادند، هنوز به دنیا هم نیامده بودند!
Iran, Islamic Republic of
الحقکه خودت خیلی خوب خدارا در نظر گرفتی و انصاف را رعایت کردی واقعا که
Iran, Islamic Republic of
رشته ای بر گردنم افکنده سوروس
می کشد هر آنجا که خاطر خواه اوست!!!
ممد جان روز قیامت "آزادی" یقه چرکین تو را خواهد گرفت و از جنایات و خیانت ها و جفا هایی که به نام "آزادی" کردید شکایت خواهد کرد
Iran, Islamic Republic of
چه کنی که منافق و هفت رو هستید فتنه گری که اغلب دوستان و وزیر ارشادش "جذب" بی بی سی و صدای آمریکا و سازمان سیا شدن باید هم از جذب حداکثری!!! دم بزند
آقای خاتمی زنجیره ی اشتباهات شما که انتها ندارد،خدا کند فقط اشتباه باشد.
آقای خاتمی آن لشکرکشی رسانه ای دوره ی شما علیه مبانی نظام فقط یک اشتباه بود ؟!!!
تهمت زنندگان در دنیا و آخرت رسوایند . دروغ ها و تهمت های بعضی از اظهار نظر کنندگان نسبت به چهره محبوب و صادقی چون خاتمی نشان میدهد که اینان مسلمان واقعی نیستند.
Iran, Islamic Republic of
اگر روزنامه کیهان بر روی خیانتهای خاتمی سرپوش بگذارد در آن صورت حتما کیهان روزنامه خوبی خواهد بود !!! البته از نظر فتنه گران
لعن علی عدوک یا علی
موسوی و کروبی و خاتمی
Iran, Islamic Republic of
خاتمی ! جان عزیزت ما را به خیر تو امیدی نیست شر مرسان ! تو مایه فتنه و شرارت و نفاق و تزویر و...هستی دستان تو پیش مردم کاملا باز است دیگه می خواهید چه کسی را گول بزنی ؟
موضوعی که در اظهارات اقای خاتمی جالب به نظر می رسد اشتباهات مکرر ایشان در موضع گیری ها و تناقضات پی در پی ایشان است که تا به این زمان همچنان ادامه دارد. این نشانه خوبی برای یک سیاست مدار نیست. لذا تشویش و ناپایداری سیاسی را در رفتارهای ایشان به وضوح می توان مشاهده کرد
Iran, Islamic Republic of
چند سال آينده (اگر خاتمي نميرد):

من واقعاً تحت تاثير فضاي احساسي اطرافياني چون اردشير اميرارجمند بودم و در فتنه 88 احساسي عمل كردم.

واقعاً اگر الان ميخواستم موضع بگيرم اينجوري موضع نمي گرفتم.

الان هم معتقدم در حق مردم و رهبري در آن دوره جفا شده است.
Iran, Islamic Republic of
در آبادانی آخرت شریعتمداری همین بس که یکی مثل این بابا، از دستش این قدر عصبانیه...

آی خداجون؛ اگه من بهشتی ام، یا حقم جهنمه، اما دوست دارم حساب و کتاب این سید رو ببینم و دادخواهی که رسول خدا (ص) از این بابا می کنن...
Iran, Islamic Republic of
اینکه مزدوران آمریکا و انگلیس و اسراییل علیه کیهان موضع می گیرند تایید صحیح بودن روش و منش کیهان در پیمودن راه انقلاب است
Iran, Islamic Republic of
خدایا سنگ ها را بسته اند و سگها را گسسته اند ...
در این وانفسای غیرت دینی و بصیرت که تنها روزنامه کیهان بدون سیاست بازی و طمع صرفا برای دفاع از اسلام و ارزشها بی محابا با ضد انقلاب رنگارنگ وارد نبردی جانانه و خستگی ناپذیر شده است محمد خان خاتمی هم برای کیهان شاخ و شانه می کشد!
چند سال دیگه هم از اظهارات امروزش پشیمان میشه چند سال بعدشم از اظهارات چند سال بعدش
کلا نسبت به شرایط روز ایشون پشیمون میشن
عزیز دل برادر !
خاتمی و امثال خاتمی موقع انقلاب خارج تشریف داشتن (اگر درست گفته باشم)
البته ایشون اگر داخل هم می بود نمی تونست انقلاب کردن یاد بگیره ایشون متخصص کودتای مخملی هستن فارغ التحصیل فرهنگ منحط غرب
"یادم است کیهان در سال های 60 تا 70 از پر طرف دارترین روزنامه ها بود طوری که روزنامه ساعت 3 بعداز ظهر به کیوسک ها می رسید و یک عده یک ساعت زودتر در صف می ایستادند تا به آنها برسد .
درواقع کیهان تنها روزنامه ای بود که برای خرید آن صف تشکیل می شد ؛ باورتان میشود!!!! مردم ساعتی را می ایستادند تا روزنامه بخرند !!!!
حتما" سن شما اقتضاء نمی کند بدانید کیهان فرهنگی آن زمان ازجمله مجله های بحث برانگیز و چالشی بود که در زمان خودش در محافل روشنفکری دست به دست می گشت و مطرح می شد
اساتید بزرگ و برجسته ای که آن زمان در کیهان قلم می زدند هر کدام ستونی از دنیای علم و ادب بودند و.......
ولی کیهان امروز !!! بی ادب و بی منطق ترین روزنامه که حتی اخبار روزانه او محتوایی ندارد و از استناد قوی و محکمی برخوردار نیست و حتی تحلیل های آن برای یکبار مرور کردن هم ارزش ندارد
اینها که اینقدر سنگ آقای شریعتمداری را به سر می زنند میتوانند اسم 5 نفر مقاله نویس مطرح و زبده که سرش به تنش بیرزد را نام ببرند ؟؟؟!!!
واقعا 5 نفر مقاله نویس متبحر در کیهان هست؟؟؟"



از نظر شما طرفداران متعصب و امثال خاتمی هیچ کس ادم نیست جز خودتون. هیچکس لایق نیست جزخودتون. اولا در دهه 60 و 70 مگر جز کیهان و اطلاعات (که اطلاعات الان یک روزنامه بی بخار و خنثی است) روزنامه دیگری هم بود؟ مردم مجبور بودن اون موقع همش کیهان بخرن. بعدشم اینکه الان برخی به زعم شما بزرگان و به زعم من فقط مشاهیر با کیهان بد شدن بخاطر اینه که روزگار تشت رسوایی خیلی ها رو از بوم دنیا پرستی زمین انداخته و شریعتمداری محکم جلوی اونها ایستاده. نمونه اش همین خاتمی که حتی در دوره ریاست جمهوریش حامی ولایت بود (در ظاهر نه در عمل و اندیشه) ولی بعد از ریاستش وقتی مدام از مردم نه شنید فتنه انگیزی کرد.
همون بهتر کیهان از وابستگان اندیشه خاتمیو امثالهم خالی باشه