چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 24 Apr 2024
 
۰

ازیادبردن‌پیام‌های امام همراه‌با استحاله‌انقلاب

يکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۳۰
کد مطلب: 226553
عجیب است آنچه در یک سال آخر عمر حضرت امام(ره) گذشته؛ تصمیماتی که گرفته، حرف‌هایی که زده و پیام‌هایی که صادر کرده، همگی جای تامل دارند.
به گزارش جهان، روج الله رشیدی در سلام تبریز نوشت:
همین مقطع یک ساله هم، اتفاقاً غریب‌ترین دوره‌ی حیات ایشان است برای ما. و ما کمترین آشنایی‌ها را با امامِ یک سال آخر داریم. این در حالی است که امام(ره)، عصاره‌ی چند دهه مبارزه و مجاهده را به شکل‌های مختلف، در این یک سال عرضه داشته و در مقام راهبری الهی، هر آنچه شرط بلاغ بوده را بیان کرده. حال اگر امروز، می‌پنداریم که اصول انقلاب، خوب ترسیم نشده، این ناشی از تغافل ماست. شک نکنید که دسته‌ای از ما، تعمداً به مهجوریت مرام امام(ره) دامن زده‌ایم تا موجِ برآمده از آموزه‌های او، دامن‌مان را نگیرد! این رفتارِ ما با امام(ره)، درست مانند رفتاری است که با دین‌مان داریم؛ گزینشی و کاریکاتوری! مگر ما، بسیاری از آیات الهی را از ترس اینکه تکلیفی را بارمان کند، پنهان نمی‌کنیم؟!

وجوه مهجورِ مکتب امام(ره)، اگر غبارروبی شود، با مردی آشنا خواهیم شد که در آستانه‌ی نود سالگی، چنان آرمانخواهانه فریاد می‌زند که گویی در ابتدای راهِ مبارزه است! برای همین هست که می‌گوییم، عده‌ای تعمداً نگذاشته‌اند که پرونده‌ی یک سال آخر راهبری امام(ره) باز شود. خستگان، بریدگان، متظاهرین و قاعدین، باید هم نخواهند این اتفاق بیفتد.

شهریور 1367؛ پیام به هنرمندان: «...تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل‌دهنده‌ی اسلام ناب محمدي(ص)، اسلام ائمه هدي(ع)، اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه‌خوردگان تاريخ تلخ و شرم‌آور محروميت‌ها باشد. هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايه‌داري مدرن و كمونيسم خون‌آشام و نابود كننده‌ی اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بي‌درد، و در يك كلمه «اسلام آمريكايي» باشد.

هنر در مدرسه‌ی عشق، نشان‌دهنده‌ی نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي، نظامي است. هنر در عرفان اسلامي ترسيم روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسيم تلخ‌كامي گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. هنر در جايگاه واقعي خود تصوير زالوصفتاني است كه از مكيدن خون فرهنگ اصيل اسلامي، فرهنگ عدالت و صفا، لذت مي‌برند...»

انصافاً ما چقدر این واژگان را می‌فهمیم؟ و چقدر برای‌شان اصالت قائلیم؟ اگر روزی بدون آنکه بدانیم اینها را امام(ره) گفته، چنین متنی را بخوانیم، چه قضاوتی درباره‌ی نگارنده‌اش می‌کنیم؟ آیا نمی‌گوییم که اینها یک مشت «شعار»ند؟ اگر هزاران سخنرانی مدعیان خط امام را تحلیل محتوا کنیم، فکر می‌کنید چقدر از این واژه‌ها را می‌شود در آن هزاران سخنرانی یافت؟!

انواع اسلام در بیان امام، عبرت‌انگیز است؛ اسلام ناب محمدی(ص)، اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه‌خوردگان تاريخ تلخ و شرم‌آور محروميت‌ها، اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‌درد و «اسلام امریکایی»! براستی ما به کدام اسلام مومنیم؟

با صدور پیامی از سوی حضرت امام(ره) در دوم آذر سال 67، بسيج دانشجو و طلبه شکل گرفت. در آن پیام، علاوه بر انواع تعابیر و توصیفاتی که از بسیج و تکالیفش آمده، یک جمله‌ی کلیدی دیگر نیز آمده: «ملتي كه در خط اسلام ناب محمدی(ص) و مخالف با استكبار و پول‌پرستی و تحجرگرايی و مقدس‌نمايی است، بايد همه‌ی افرادش بسيجی باشند...»

این بدان معنی است که بسیجی باید مخالف «استکبار» به هر نوعش، مخالف «پول‌پرستی»، مخالف «تحجرگرایی» و مخالف «مقدس نمایی» باشد. حال، تصور خودمان از بسیجی را مقایسه کنید با این تکالیف که امام بر گرده‌ی بسیجیان می‌نهد. ما تنها جمله‌ای که از امام برای خود مدال کرده و با آن دل‌خوشیم این است که «بسیج لشکر مخلص خداست». فقط همین؟ پس تکالیفش چه؟ پس مبارزه با استکبار در هر لباس _ از امریکا گرفته تا سرمایه‌سالارانِ زرپرستِ ظاهرالصلاح _ چه می‌شود؟ مبارزه با پول‌پرستی، مبارزه با تحجرگرایی و مبارزه با مقدس‌نمایی چه می‌شود؟

ایشان در دی ماه 67 خطاب به رئیس وقت مرکز اسناد انقلاب اسلامی می‌نویسند:

«اگر شما می‌‌توانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم، حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان توده‌های مردم رنج‌دیده كنید، كاری خوب و شایسته در تاریخ ایران نموده‌اید؛ باید پایه‌های تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد. شما باید نشان دهید كه چگونه مردم علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپس‌گرایی قیام كردند و فكر اسلام ناب محمدی را جایگزین اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه‌داری، اسلام التقاط و در یك كلمه اسلام آمریكایی كردند.»

اینجا هم از اسلام سرمایه‌داری، اسلام التقاط و اسلام امریکایی سخن می گوید امام. و از پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها. و از مبارزه با ظلم و تحجر. اصلاً هم کوتاه نمی‌آید این مرد. حرف همین است و بس. مدام جبهه‌ی مستضعفین و مستکبرین را ترسیم می‌کند برای ما تا موقعیت خود را بدانیم در این مواجهه. در کدام سو ایستاده‌ایم ما؟

در «منشور روحانیت»ش غوغا می‌کند امام. اسفند سال 67 را نمی‌شود فراموش کرد. پیامی بلندبالا و مبسوط خطاب به روحانیون، که در آن، پرده‌ها را کنار می‌زند و افشا می‌کند آنچه را که بر اسلام رفته از جانب روحانی‌نمایان مقدس‌مآب، درباری، حجتیه‌ای‌ها و مخالفین مبارزه! امام، انذار می‌دهد روحانیون صادق و انقلابی را از خالی کردن عرصه و فراموشی تکالیف الهی شان.
اینها و سایر پیام‌های خاک‌خورده‌ی امام را باید از شر فراموشیِ تعمدی در امان نگه داشت. از یاد بردن اینها، مصادف خواهد بود با استحاله‌ی انقلاب اسلامی.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *