هر ایرانی و هر مسلمانی جای من بود و این صحنه را میدید، همین کار را میکرد.
گفتگوی متفاوت با قهرمان شاهچراغ/ خیلی دوست داشتم کتکش بزنم
30 مرداد 1402 ساعت 14:27
هر ایرانی و هر مسلمانی جای من بود و این صحنه را میدید، همین کار را میکرد.
به گزارش جهان نیوز به نقل از مهر، غروب یکشنبه ۲۲ مرداد امسال حوالی ساعت ۱۹ در یک حمله تروریستی، یک فرد مسلح از بابالمهدی حرم حضرت شاه چراغ قصد ورود به حرم را داشت، به خادمان و زائران حمله کرد و به سرعت متوقف و دستگیر شد.
تروریست پس از شلیک اولیه و مواجهه و شلیک نیروهای امنیتی، تیراندازی را ادامه داد که منجر به شهادت و جراحت چند نفر شد.
داعش مسئولیت این حمله تروریستی را پذیرفت. حدود ۳۰۰ فشنگی که این تروریست به همراه داشت و همزمانی با اذان مغرب نیت شوم این تروریست را مشخص میکند بنا داشت صف نماز جماعت را به رگبار ببندد.
فرزاد بادپا، خادم حرم احمد بن موسی (ع) در شیراز که شرح شجاعتش این روزها بر سر زبانهاست، جانش را به خطر انداخت؛ اما از کنار این حمله تروریستی عبور نکرد و به ما نشان داد خاک این سرزمین، مردانی دارد که با دست خالی کارهای بزرگی میکنند.
همه ما به هم نیاز داریم، کافی است حواسمان را جمع کنیم، تا جهاد و ایثار انسانهای شجاع و آزادهای را به چشم خود ببینیم، که جان دیگران را مثل جان خود میدانند.
با فرزاد بادپا، خادم فداکار حرم شاه چراغ، چند دقیقه همنشین و هم سخن شدهایم: فرزاد بادپا ۳۴ ساله است، ۲ فرزند به نامهای محمدعلی و سوگند دارد و در خانوادهای نسبتاً پر جمعیت و با سختی بسیار بزرگ شده است.
میگوید: پدرم نانوا بود و بعد اینکه پاهایش آسیب دید، از کار افتاد و دیگر توانایی کار ندارد. مادرم هم مشکل کلیه دارد و دیالیز میشود.
بادپا از سالهای دور تعریف میکند: من و برادرهایم از ۹ سالگی برای اینکه بتوانیم خرج مدرسه را جور کنیم، کار میکردیم؛ از فروختن موز و بستنی در پارک آزادی شیراز تا بعد که بزرگتر شدیم و بنایی کردیم.
وی ادامه میدهد: زندگی سخت بود، مجبور به ترک تحصیل شدم و رفتم سربازی و بعد ازدواج کردم، پولی برای جشن نداشتیم، رفتیم مشهد و رفتیم سر زندگی و بعد از آن، شغل پدری یعنی نانوایی را ادامه دادم.
مدتی بعد بادپا در حرم مشغول میشود: خواست خود شاهچراغ بود که خادمش شوم؛ وظیفه ام خدمات حرم یعنی جارو کردن، فرشها را پهن و جمع کردن و نظافت است.
خادم حرم شاهچراغ میگوید: روز حادثه شیفت بودم و محوطه صحن را جارو میکردم که صدای عجیبی شنیدم. آن روز کاروانی از فیروزآباد پیاده به حرم آمده بودند و سر و صدای زیادی در حرم بود.
فکر نمیکردم تروریست باشد، چون امنیت نسبت به قبل بسیار قوی شده و فکر نمیکردم کسی بهخودش اجازه حمله بدهد.
فرزاد بادپا میگوید: با خودم گفتم حتماً صدای ترقه است، ولی وقتی صدای جیغ و داد را شنیدم، رفتم جلوتر دیدم یک نفر سلاح به دست داخل حرم شده. چند متر از او فاصله داشتم که دیدم یک خانم زائر را با تیر زد.
دلم لرزید و خونم به جوش آمد. هر ایرانی و هر مسلمانی جای من بود و این صحنه را میدید، همین کار را میکرد.
وی ادامه میدهد: طاقت نیاوردم، به گنبد نگاه کردم و دلم قرص شد، دویدم و از پشت به فرد تروریست رسیدم که یک لحظه برگشت. با زانو ضربهای به او زدم و به زمین افتاد. پس از آن دستهایش را به پشت آوردم و اسلحه از دستش افتاد تا زمانی که نیروهای عملیاتی رسیدند.
بادپا میگوید سر تروریست مهاجم داد زد، میگوید: خیلی دوست داشتم کتکش بزنم، ولی چون تروریست حمله قبلی از بین رفت، گفتم این یکی باید زنده بماند و بازجویی شود تا بدانیم هدفش از این کار چه بوده.
خادم حرم شاهچراغ در پاسخ به این سوال که آیا نترسیده تروریست مهاجم به او شلیک کند، میگوید: اگر بخواهید بروید سفر و ماشینتان بیمه کامل داشته باشد، نگران میشوید؟ من بیمه خود آقا احمد بن موسی هستم. گفتند یک کوله هم همراه داشته که داخلش ۸ خشاب و یک بطری بنزین و فندک بوده، میگفتند شاید میخواسته عملیات انتحاری کند. ولی من همیشه با خودم گفتهام یا زندگی درست یا شهادت.
کد مطلب: 848147
آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/news/848147/گفتگوی-متفاوت-قهرمان-شاهچراغ-خیلی-دوست-داشتم-کتکش-بزنم