علی کریمی نه به این دلیل که زمانی فوتبالیست قابلی در تیم ملی کشورمان بوده بلکه دقیقا به دلیل جهل و نادانی مطلقش از وضعیت و تاریخ کشور و سادهلوحیهای کودکانهاش توسط دولت آلمان انتخاب شده است که حضورا به خدمت فرانک والتر اشتاینمایر فرستاده شود.
یادداشت منتشر شده در سایت اصلاح طلب:
آلمان ها به خاطر ساده لوحی، نادانی مطلق و داشتن کمترین سطح شعور و درک سیاسی، علی کریمی را برای دیدار با رئیس جمهورشان انتخاب کردند
4 دی 1401 ساعت 15:00
علی کریمی نه به این دلیل که زمانی فوتبالیست قابلی در تیم ملی کشورمان بوده بلکه دقیقا به دلیل جهل و نادانی مطلقش از وضعیت و تاریخ کشور و سادهلوحیهای کودکانهاش توسط دولت آلمان انتخاب شده است که حضورا به خدمت فرانک والتر اشتاینمایر فرستاده شود.
گروه سیاسی جهان نیوز: سایت اصلاح طلب انصاف نیوز در یادداشتی علت دیدار رئیس جمهور آلمان با علی کریمی را ساده لوحی، نادانی مطلق کریمی و داشتن کمترین سطح شعور و درک سیاسی – تاریخی او دانسته است.
به گزارش جهان نیوز، متن کامل این یادداشت را در ادامه خواهید خواند:
روز پنجشنبه خبری مبنی بر دیدار علی کریمی فوتبالیست سابق تیم ملی کشورمان با فرانک والتر اشتاینمایر رییس جمهوری آلمان منتشر شد. شاید برای خوانندگان سئوال باشد چرا رییس جمهوری کشوری همچون آلمان از وقتی که علیالقاعده باید به رتق و فتق امور ملت آلمان اختصاص یابد، صرف دیدار با یک فوتبالیست ایرانی میشود؟ این سئوال البته سوال بهجایی است که خود واجد دو نوع پرسش است.
۱- پرسش اول این است که اساسا چرا باید دیداری از سوی عالیرتبهترین مقام یک کشور اروپایی با یک فوتبالیست سابق تیم ملی ایران که چندی است در نزاعهای سیاسی داخلی، عَلَمِ مخالفت با نظام سیاسی مستقر را برافراشته شکل بگیرد؟ جواب این پرسش این است که برخی کشورهای غربی علاقه زیادی دارند در امور سایر کشورها دخالت کنند. این مساله در مورد کشور ما نیز ظاهرا از دیرباز جذابیت بیشتری داشته است؛ چنانکه در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از موارد رقابتهای جدی میان دولتهای مختلف غربی، دخالت در امور ایرانِ ما بوده است. اما پس از انقلاب که این فرصت توسط مردم ایران از آنها سلب شد، هواره آنها سعی داشتهاند با نفوذ بر افکار عمومی، نظر بخشی از جامعه ایران را به سود خود تغییر دهند. طبیعی است که با هزینههای گزافی که در طول چهاردهه گذشته در این باره کردهاند و به ویژه سالیان اخیر که این هزینهها و اقدامات به شکل فزانیدهای بیشتر هم شده، موفقیتهایی به دست آورند. در این میان البته ناکارآمدی برخی مسئولان اجرایی کشور در سالهای گذشته و بروز برخی نارضایتیها نیز مزید بر علت و به نفع دولتهای خارجی مداخله طلب منجر شده است.
۲- اما سئوال دیگر و مهمتر این است که در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، ما شاهد شکلگیری طیف متنوعی از نیروهای اپوزسیون هستیم که بسیاری از آنها در خارج از کشور زندگی میکردند. هماکنون نیز شمار زیادی از نیروهای اپوزسیون و مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از مرزها مشغول فعالیت علیه نظام هستند که بسیاری از آنها دارای تحصیلات عالی دانشگاهیاند یا حتی در رشتهای از علوم دارای جایگاه جهانی هستند و از اقبال نسبتا قابل توجهی در داخل کشور هم برخوردارند. حال سئوال این است که با وجود این همه افراد دانشگاهی مخالف نظام – که برخی از آنها سابقه مخالفتشان هم بسیار طولانی است – چرا مقامات کشورهای غربی، حتی برای دخالت در امور داخلی ایران و تلاش برای براندازی نظام، ترجیح میدهند با کسانی نشست و برخاست کنند که از کمترین فهم دانش سیاسی، تاریخی، فرهنگی، علمی و … نیز برخوردار نیستند. چرا رییسجمهور آلمان به جای آن همه نیروی اپوزسیون تحصیلکرده و دانشگاهی خارج از ایران، علی کریمی را به حضور میطلبد که فاقد حداقل تحصیلات دانشگاهی و کمترین فهمی از تاریخ و فرهنگ کشور خود است.
شاید بهترین راه برای درک پرسش فوق و یافتن پاسخی به آن مراجعه به تاریخ است. آری وضعیت امروز و برو بیای امثال کریمی به محضر دولتمردان اروپایی، سیاست جدیدی نیست که توسط کشور آلمان در دوره کنونی خلق شده باشد. یکصد و دو سال پیش هم که انگلیسیها به کمک نیروهای داخلیشان کودتای اسفند ۱۲۹۹ را رقم زنند، نهایتا گزینهای را روی کار آوردند که از حداقلهای تحصیلی و حتی سواد خواندن و نوشتن برخوردار نبود! آنها که سالها سیدضیاء طباطبایی را به عنوان نیروی سرسپرده و کاملا قابل اطمینان خود در اختیار داشتند، اما پس از کودتای سال ۱۲۹۹ رضاخان میرپنج را که فاقد سواد حداقلی بود و از خواندن یک متن ساده هم عاجز بود بر او ترجیح دادند. چراکه در نظر دولت بریتانیا، سیدضیاء هرچند سرسپردهای کاملا مطمئن بود اما به هر حال روزنامهنویسی بود که سواد خواندن و نوشتن داشت و در حدّ خودش اهل فکر بود. اما برای انگلیسیها، سرسپردگیِ صرف، کافی نبود. بلکه آنها کسی را میپسندیدند که از کمترین فهم و شعور برای تشخیص منافع خود و دولتش نیز برخوردار نباشد. چنانکه محمدعلی موحد در تحلیل چرایی ترجیح رضا خان بر سیدضیاء توسط بریتانیا مینویسد: «سرنخِ کودتا، تا آنجا که از اسناد افشاشده بر میآید، دست وزارت جنگ و مقامات اطلاعاتی بریتانیا بود و آنها نوعا با قزاقی یالقوز که در دایره محدودتری سیر میکند، بهتر کنار میآیند و به سیاستپیشگان حرفهای و روزنامهنویسان کمتر اعتماد میکنند». (خواب آشفته نفت از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه، محمدعلی موحد، نشر کارنامه، چاپ دوم؛ ۱۳۹۴، ص۲۰۰)
حال شاید بهتر بتوان درک کرد دلیل دیدار رییسجمهور آلمان با فوتبالیستی که از کمترین سطح شعور و درک سیاسی – تاریخی برخوردار نیست. آری کریمی شاید اگر اندکی و فقط اندکی با تاریخ معاصر کشورش آشنا بود و اندک اطلاعاتی در مورد خرابکاری آلمانها در سال ۱۹۱۵ بر روی خطوط لولههایی که نفت را از مسجدسلیمان به پالایشگاه آبادان میبرد – تا بر اساس قرارداد دارسی در اختیار انگلیسیها بگذارد – داشت، شاید برای رفتن به خدمت رییسجمهور آلمان تامل بیشتری میکرد. او اگر کمترین اطلاعی داشت از غرامتی که انگلیسیها از ایران به واسطه خرابکاری آلمانیها بر تاسیسات صنایع نفت کشورمان گرفتند، احتمالا در برابر رییس جمهور این کشور تعظیم نمیکرد. اما علی کریمی نه به این دلیل که زمانی فوتبالیست قابلی در تیم ملی کشورمان بوده بلکه دقیقا به دلیل جهل و نادانی مطلقش از وضعیت و تاریخ کشور و سادهلوحیهای کودکانهاش توسط دولت آلمان انتخاب شده است که حضورا به خدمت فرانک والتر اشتاینمایر فرستاده شود. چنانکه از استاد موحد در مورد برخی دولتهای غربی نسبت به تحولات ایران نقل شد: «آنها نوعا با قزاقی یالقوز که در دایره محدودتری سیر میکند، بهتر کنار میآیند».
کد مطلب: 823658