شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
 
۰

ما را به جرم پدر کیفر نکنید

سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۵۹
کد مطلب: 744735
نماینده «انجمن حمایت از خانواده زندانی‌های مرکز» همراه با خبرنگاری از کسب وکار چند خانواده زندانی بازدید کرد تا گفته‌ها و نگفته‌های خانواده ای زندانی ها را در حال و هوای خانه‌هایشان بشنود.
ما را به جرم پدر کیفر نکنید
به گزارش جهان نيوز به نقل از فارس، خانه‌ای سن و سال دار با دیوارهای کهنه، خیلی باشد ۸۰ متر با حیاط. دریکی از محله‌های جنوبی تهران. در کنار همسایه‌های قدیمی. آن‌قدر قدیمی که اگر غریبه‌ای وارد کوچه شود همه می‌فهمند که او اهل اینجا نیست. سفارش کرده بود، رسیدیم سر کوچه تلفن بزنیم تا در حیاط را باز بگذارد؛ در کوچه معطل نشویم. مجبور نباشد فردا برای همسایه‌ها توضیح بدهد؛ ما که بودیم؟ از کجا آمده بودیم؟ برای چه آمده بودیم؟


«زهرا خانم و دخترهای دانشگاه رفته‌اش بیشتر از ۸ سال است که با همین شرایط زندگی می‌کنند. زمانه به آنها یاد داده اگر دیگران کمتر از زندگی‌شان بدانند، آسایش بیشتری خواهند داشت. روزی که حکم اعدام مرد خانه‌اش را به او دادند دنیا روی سرش خراب شد؛ اما نگذاشت دوست و آشنا بفهمند. به همه گفته بود؛ همسرش رفته سفر؛ حتی به فامیل‌ها هم با جزئیات نگفته بود که اوضاع از چه قرار است. باورش نمی‌شد همسرش، مردی که روزگاری به خوش‌نامی معروف بوده حالا به دام بداقبالی افتاده و باید به جرم حمل مواد مخدر و به‌حکم اعدام از این دنیا برود و خلاص.»

وقتی حکم اعدام شکست
«زن، دستش به زمین و آسمان بود تا اینکه حکم شوهرش شکست. مرد خانه به ۳۰ سال حبس محکوم شد. از همان روز زهرا خانم عزمش را جزم کرد تا از این فرصت دوباره‌ای که خدا به او داده، استفاده کند. بهانه دیگری برای غیبت شوهرش تراشید تا دیگران دست از سؤال کردن بردارند. دخترهایش را به چنگ و دندان گرفت. شوهرش که داشت پشت میله‌های زندان دیوانه می‌شد را با هر مکافاتی بود، آرام کرد. زندگی را از سر گرفت به امید روزی که بازهم خانواده سر یک سفره بنشینند. یکی از دخترها فوق‌لیسانس و دیگری لیسانس گرفت. دخترها چندین حرفه مثل عکاسی، معرق‌کاری و خیاطی را آموزش دیدند و شدند یکی از خانواده‌های نمونه در بین اعضای انجمن حمایت از خانواده‌های زندانی‌ها، این روزها زهرا خانم و دخترهایش می‌توانند الگویی برای دیگر خانواده‌های زندانی و زیان‌دیده  باشند.»

این‌ها قصه نیست
همه این‌ها را مسؤول واحد «اشتغال‌زایی خانواده زندانیان» در مسیر خانه زهرا خانم برایمان تعریف می‌کند. حالا روی پله‌های طبقه دوم، خانه زهرا خانم، همراه با نماینده انجمن حمایت از خانواده زندانیان ایستاده‌ایم.

 از همان پایین پله‌ها صدای چرخ‌خیاطی فضای خانهٔ کوچک را پرکرده است. به پاگرد که می‌رسیم چرخ‌خیاطی از صدا می‌افتد. صدای بفرمایید بفرمایید زهرا خانم است که از دور می‌آید. قبل از همه طاقه پارچه‌های نبریده و خورده پارچه‌های رنگی به استقبال در راه‌پله نشسته‌اند. از همین‌جا معلوم می‌شود زهرا خانم و دخترهایش چه کسب‌وکاری به راه انداخته‌اند. تولید پوشاک مردانه.

 آقا اسکندری یکی از خیران انجمن حمایت از خانواده‌های زندانی از همه مشتاق‌تر جلو می‌رود. همین چند ماه پیش چرخ‌خیاطی راسته‌دوزی را به این خانواده اهدا کرد.

می‌گوید: «راستش روزی که به انجمن حمایت از زندانی‌های مرکز رفته بودم همه نیتم این بود که زندانی آزاد کنم؛ اما مددکاری پیشنهاد کرد که در اشتغال‌زایی کمک کنم.

راستش شک و تردید داشتم نمی‌دانستم باید این کار را انجام دهم یا خیر؟ اما امروز خوشحالم که کمک جزیی من توانسته  برای یک خانواده شغل ایجاد کند.»

به ما اعتماد کنید ما مجرم نیستیم
 حرف که به اینجا می‌رسد زهرا خانم وسط می‌آید ماجرا را از قبل‌تر تعریف می‌کند : «شما لطف بزرگی در حق ما کردید اول اینکه به ما اعتماد کردید و این اتفاق بیشتر از هر چیز دل ما را گرم می‌کند. در تمام این سال‌ها بیکار نبودم همیشه درآمد داشتم.

قبل‌تر وردست پزشک طب سنتی کار می‌کردم که متأسفانه با شیوع ویروس کرونا، کارم را از دست دادم. مانده بودم که چه کنم. یکی از دوستان پیشنهاد داد ماسک بدوزم، هر ماسکی به قیمت ۲۰۰ تومان؛ اما چرخ راسته‌دوزی نداشتم. یک روز به همین نیت به انجمن حمایت از زندانی‌های مرکز مراجعه کردم گفتند: چرخی نداریم که بدهیم؛ اما می‌سپاریم ،شاید مهیا شد. دست از پا درازتر راهی خانه شدم. هنوز خیلی فاصله نگرفته بودم که از انجمن تماس گرفتند: برگردید شخصی آمده که قصد آزادی زندانی دارد شاید نظرش عوض شود و به شما کمک کند.

به‌سرعت راهی که رفته  بودم  برگشتم وقتی آقای اسکندری را دیدم همان موقع شک و تردیدی را در چهره ایشان متوجه شدم. خوب معلوم بود ایشان آمده بودند زندانی آزاد کنند و زمان می‌برد که نظرشان عوض شود. خدا را شکر یک ماه بعد چرخ‌خیاطی راسته‌دوزی در خانه ما بود و به لطف یکی از همسایه‌های قدیمی که تولیدی بزرگی دارد قرار شد به‌جای ماسک بخشی از کار تولیدی او را انجام بدهم. حالا وقت سر خاراندن هم ندارم.»

پدر، پدر است حتی اگر در زندان باشد
 ندا بی‌حرف ایستاده و چشم دوخته به چشمان مادر که مدام دست روی دست می‌ساید. از پیشرفت کارش می‌گوید و انگار اضطراب کارهای مانده‌اش را دارد. از ندا می‌پرسم شما در این روزها چه می‌کنید؟ همه سکوتش را می‌شکند و بغض می‌پیچد در گلویش و می‌گوید: «نمی‌دانید دختر یک زندانی بودن چقدر سخت است! من پدرم را دوست دارم. همه این سال‌ها در انتظار آزادی‌اش هستم پدرم نتوانست در دادگاه ثابت کند که از وجود مواد مخدر در ماشینی که روی آن کار می‌کرده بی‌اطلاع بوده. هر چه باشد پدرمان است. وقتی بود از او خیلی خاطره‌های خوبی داشتیم و حالا هم با یادآوری خاطراتش و به امید آمدنش  به خانه زندگی می‌کنیم.

اوایل نمی‌دانستیم در برابر این فاجعه چه واکنشی باید داشته باشیم. بچه‌تر بودیم با دوستانمان درد دل می‌کردیم و دچار مشکلات بیشتری می‌شدیم. رفته‌رفته متوجه شدیم که نباید حرف بزنیم؛ اما بسیار تجربه کردیم و در این مسیر آسیب‌های زیادی دیدیم؛ هنوز هم خیلی سخت است. انگار این روزگار هرلحظه به ما درس تازه‌ای می‌دهد.»

نام فرزند زندانی روی ما حک شده است
 ندا اشک‌هایش را با قربان صدقه‌های مادرش پاک می‌کند و چشم می‌دوزد به حاج‌آقا میر جلالی یکی از مسؤولان اشتغال‌زایی برای خانواده‌های زندانی‌ها و می‌گوید: «دختران مثل من در این جامعه زیادند. خیلی‌ها راهشان را گم کردند و خیلی‌های دیگر دست‌وپا می‌زنند که بتواند جرم فرزند زندانی بودن را از روی خودشان بردارند. من و خواهرم این مشکلات را با پوست و استخوانمان لمس کردیم. بااینکه عهد کردم دیگر هیچ جایی از مشکلات خودم و خانواده‌ام نگویم؛ اما اگر شما بخواهید حاضرم در جمع خانواده‌های زندانیان حرف بزنم و بگویم که می‌شود با همه این سختی‌ها بازهم تلاش کرد. به همه مادرها بگویم که خودشان را نبازند و پشت‌وپناه فرزندانشان باشند. اگر پدران ما دچار مشکل یا خطا شده‌اند ما نباید به جرم آن‌ها کیفر شویم.

حداقل خودمان باید این را بدانیم که ما مستوجب این کیفر نیستیم، آن‌وقت در جستجوی پیدا کردن راه‌های خوب برای موفقیتمان باشیم. ما یک‌بار به‌اندازه کافی متضرر شده‌ایم همان وقتی‌که نام فرزند زندانی روی‌مان افتاد. تا کی باید این جرم را به دوش بکشیم.»

ندا با ما حرف می‌زند؛ اما هرلحظه خودش را کنترل می‌کند که اشک‌هایش نلغزد. هرازگاهی به پارچه‌های برش خورده کنار چرخ‌خیاطی اشاره می‌کند و می‌گوید: «کار کردن و درآمدزایی باعث اعتمادبه‌نفس می‌شود کاش همه فرزندان زندانی‌ها یاد می‌گرفتند کار کنند حتی اگر سخت باشد. ای‌کاش انجمن، شرایط اشتغال را برای همه مادران و فرزندان مهیا می‌کرد. خدا را شکر کار گاه‌هایی مثل «کارگاه یاس» وجود دارد که به صورت رایگان به خانواده‌های زندانی‌ها مهارت آموزی را یاد می‌دهد. حضور در این کارگاه‌ها می‌تواند انگیزه ایجاد کند تا مهارتی را یاد بگیریم به امید پیدا کردن کار.»

تقاضا برای آزادی زندانی است
 میرجلالی نماینده حمایت از خانواده‌های زندانی که در این بازدید حضور دارد می‌گوید: «وظیفه انجمن ما حمایت از خانواده‌های زندانی‌هاست؛ اما اگر خانوده با ما همکاری نکند هیچ‌کدام از کمک‌های ما ارزش چندانی پیدا نمی‌کند. بهتر است که خانواده‌ها به دنبال کار کردن باشند. هر چند همه خانواده‌ها شرایط کار کردن ندارد مثلاً مادری که چند کودک قد و نیم قد دارد یا کودک معلول دارد نمی‌تواند کار کند و مجبور می‌شود با همان وجه اندک انجمن و حمایت اقوامش روزگار بگذراند. با اینکه برای انجمن ما اعتباری در نظر گرفته می‌شود؛ اما بیشتر پشتوانه مردمی دارد و خیران چرخ این انجمن را می‌چرخانند. این در حالی است که از هر ۱۰ نفر خیری که به ما مراجعه می‌کنند ۱۰ نفرشان درخواست آزادی زندانی دارند و از این تعداد فقط یک نفر راضی می‌شود در اشتغال‌زایی خانواده‌ای زندانی‌ها شریک شود. طوریکه سال گذشته انجمن حمایت از زندانی‌های مرکز با مبلغ ۷۶۷ میلیون تومان ۹۷ زندانی آزاد کرد.»

همه زندانی‌ها دیه ندارند
 می‌پرسم شاید این نگاه خیران طبیعی باشد آن‌ها با خودشان فکر می‌کنند که به‌جای اشتغال‌زایی برای خانواده، مرد خانه از زندان بیرون بیاید و خودش خانواده‌اش را تأمین کند.

 میر جلالی می‌گوید: «این موضوع همیشه صحیح نیست. چراکه بعضی از حکم‌ها را نمی‌توان شکست. شخص باید به حکم قانون در زندان باشد. مورد دیگر اینکه حتی برخی از زندانی‌ها به توجه به نظر مددکار شرایط آزادی ندارند. به حتم این دو گروه که خیلی سطحی به آنها اشاره کردم خانواده‌هایی دارند که بهتر است برای آن‌ها اشتغال فراهم شود تا بیشتر از این به خاطر خانواده زندانی بودن کیفر نبینند. ما از خیران دعوت می‌کنیم که نگاهی ویژه به این‌سوی حل مشکلات هم داشته باشند.»

خانواده زندانی‌ها را حمایت می‌کنیم
«جبار باقری» مدیرعامل انجمن حمایت از زندانی‌های مرکز می‌گوید: «حاکمیت برای حمایت از زندانی‌ها اعتباری را در نظر گرفته است مثلاً هزینه‌هایی مثل خوراک و پوشاک در حد متعارف برای افراد داخل زندان تأمین می‌شود؛ اما دراین‌بین خانواده زندانی به دلیل وابستگی که به مجرم دارند نیز در معرض آسیب قرار می‌گیرند. چه‌بسا در طول چند سال گذشته شاهد بودیم که خانواده‌ها برای تأمین معاش، مبلغ رهن خانه‌های استیجاری‌شان را هزینه کرده‌اند و حالا نه از پس اجاره مسکن برمی‌آیند و نه از پس تأمین معاش. انجمن حمایت از خانواده‌های زندانی‌ها تلاش می‌کند هزینه حداقلی را برای خانواده‌هایی زیرمجموعه انجمن واریز کند.»

جهادی‌ها پشتوانه انجمن هستند
 باقری با اشاره به اهمیت بخش حمایت‌های خانواده‌های زندانی‌ها در این انجمن می‌گوید: «در حال حاضر انجمن حمایت از زندانی‌های مرکز تعداد ۱۰۰۰ نفر به‌صورت مستمر و ۳ هزار نفر به‌صورت موردی در استان تهران تحت پوشش دارد و دراین‌بین برای هر دانش‌آموز هزینه کمک تحصیل  واریز می‌کند.»

وی در ادامه به کمک جهادی‌ها و خیرین اشاره می کندو توضیح می‌دهد: «با توجه به شرایط بد اقتصادی کشور همچنین درگیری جامعه با ویروس کرونا، نگران خانواده‌های زندانی‌ها بودیم؛ اما به لطف جهادگران و خیرین در ماه گذشته اقلام معیشتی  به قیمت یک میلیارد و ۵۰۰ هزار تومان بین خانواده‌ها توزیع شد. ۳ هزار بسته معیشتی به ارزش ۵۰۰ هزار تومان که زحمت بسته‌بندی را نیز خود جهادی‌ها بر عهده گرفتند.

البته برای حمایت از این خانواده‌ها برنامه‌ریزی‌های دیگری نیز انجام‌شده ازجمله مذاکره‌ای با شهرداران مناطق ۲۲ کانه شهر تهران انجام دادیم و در حال حاضر با ۱۱ منطقه شهرداری به توافق رسیدیم که در بخش حمایت از خانواده‌های بی‌سرپرست و بد سرپرست خانواده‌های زندانی‌ها را در اولویت کمک‌هایشان قرار دهند. اسامی این عزیزان به معاونت اجتماعی شهرداری‌ها سپرده‌شده است که از حمایت‌های شهرداری‌های منطقه برخوردار باشند.»

خیلی‌ها دل به کار نمی‌دهند
«آنچه در حال حاضر اهمیت پیدا می‌کند تأمین هزینه‌های درمان، کمک به‌جاماندگان از تحصیل و معاش خانواده‌های زندانی است البته درچند سال اخیر ایده‌های خوبی برای حمایت از انجمن مطرح شده است. خیرین پیشنهاد می‌کنند که حرفه و تخصصی را که درآن مهارت دارند به خانواده‌های زندانی به‌صورت رایگان آموزش دهند تا خانواده‌ها بتوانند کارآفرین باشند این اتفاق خودش گامی روبه‌جلو است. بسیاری از خانواده‌های زندانی‌ها مثل همین خانواده‌های که از آن‌ها دیدار داشتید توانستند از این امکانات استفاده کنند. هرچند بسیاری از خانواده نیز هستند که تن به کارنمی دهند و حاضرند با همان حداقل کمکی که انجمن به آن‌ها می‌دهد زندگی‌شان را سر کنند که این خوب نیست. برای اینکه بتوانیم انگیزه حرکت و زندگی را در بین خانواده‌ها ایجاد کنیم مراکز روانشناسی را در انجمن به راه انداختیم و طبق برنامه زمان‌بندی‌شده می‌توانند مراجعه کنند و از نظرات کارشناسان ما بهره بگیرند و به جامعه برگردانند.»
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *