گروه سیاسی جهان نيوز: یک بار در توییترش با قطعهای ترانه، تولد مایکل جکسون را تبریک گفت و بار دیگر از قتل نیپسی هاسل، رپر آمریکایی ابراز ناراحتی کرد؛ همین توییتها بعد از همه جنجالها در فاصله سالهای84 تا 92 باعث شده که ارتباط محمود احمدینژاد، رییسجمهوری سابق کشورمان با موسیقی و خوانندگان در ایران و جهان، محل سوال باشد. حالا گفتوگویی از او حول و حوش همین مسائل در یوتیوب منتشر شده که نشان میدهد احمدینژاد، قصد دارد میان نسبت شخصیاش با موسیقی و عملکرد دولتش در این حوزه فاصلهگذاری کند.
به گزارش صبح نو، هفت سال پس از پایان دوره هشت ساله ریاستجمهوری، گفتوگوی 90دقیقهای احمدینژاد درباره مسائل هنری که در اردیبهشتماه و همزمان با ماه رمضان ضبط شده، در فضای مجازی بازتابهای فراوانی یافته است. بازتابهایی که برخی، ریشههای این اظهارات بعد از سکوت بلندمدت و ارتباط آن با انتخابات قریبالوقوع ریاستجمهوری را جستوجو میکنند و برخی دیگر انگیزههای درونی و تمایلات شخصی مرد سالهای پرجنجال حوزه هنر و موسیقی را مورد سؤال قرار میدهند.
بازسازی وجهه فرهنگی یا خیز برای انتخابات
این مقدار، روشن است که احمدینژاد برای بازسازی وجهه فرهنگی و اجتماعی خودش سخت تلاش میکند. اما آیا این تلاش او بهطور ضمنی حاوی برخی اطلاعات درباره واقعیتهای مدیریت حوزه فرهنگ کشور و کارشکنیهای مرموز در دستگاه فرهنگی هم هست؟ یا او صرفاً قصد دارد شائبههایی را از خود بزداید که مقبولیت او را خصوصاً در دوره دوم ریاستجمهوریاش مورد حمله قرار داده بودند؟
کارشکنی سیاسی یا ناکارآمدی مدیریتی
این موضوع هم بدیهی است که آنچه احمدینژاد حالا پس از هفت سال از برخی اتفاقات در حوزه موسیقی سالهای ریاستش بر دولت، بازگو میکند، مغایر با بازنماییهایی است که در همان سالها از عملکرد دولت نهم و دهم ارائه میشد. آیا آنطور که احمدینژاد ادعا میکند همه آنچه در آن دوره از جنجالهای لغو کنسرتها تا محدودسازی برخی سبکهای موسیقی محصول کارشکنی دستهای ناپیدا و تسویه حسابهای سیاسی با احمدینژاد بوده است؟ یا تنشهای متعدد در درون دولت و ناتوانی رییس آن در کنترل مناسبات داخلی و بیرونی و همچنین ناکارآمدی مدیریت در رأس وزارت ارشاد، در این دست جنجالها، نقش اساسیتری داشته است؟
دفاع از حقوق خوانندگان یا بیاطلاعی از آثارشان
همچنین واضح است که دستکم در این ویدئو، محمود احمدینژاد علیرغم تلاش مصاحبهکننده برای هل دادن او به گرفتن ژست یک کارشناس همهچیزدان موسیقی، هیچ تلاشی برای کارشناس نشان دادن خود نمیکند و حتی در مواردی، ضمن رد وسوسه مصاحبهگر، تصریح میکند که به هیچ عنوان یک «حرفهایِ موسیقی» محسوب نمیشود. در بخشی دیگر نیز در استفاده از عبارت «دق کردن» برای حبیب و برخی دیگر از خوانندگان توسط مجری تشکیک میکند و بهطور ضمنی مخالفتش را با آن اعلام میکند. آیا او فقط تلاش میکند تا از حق انسانی برخی خوانندگان آن سوی آب برای بازگشت به ایران دفاع کند؟ یا این حجم از بیاطلاعی و درگیر موضوع نبودن، در عین تلاش برای اظهارات بیسابقه نظیر بازگرداندن خوانندگان آن سوی آب به ایران، در مناسبات دولت نهم و دهم با پرتنشترین هنر در ایران تاثیری داشته است؟
دفاع از آزادی یا دمیدن در تعارضات فرهنگی
همچنین احمدینژاد چندینبار از «آزادی» در هنر و سلیقه سخن میگوید و محدود کردن را مانع رشد فرهنگی در کشور قلمداد میکند. اظهاراتی که دولت نهم و دهم به رویه کاملاً برخلاف آن مشهور بود و سایر دولتهای اصلاحطلب هم اگرچه به این دست سیاستهای ولنگارانه عمل کردهاند اما هیچوقت تا این حد صریح به آنها اذعان نکردهاند. آیا احمدینژاد با آگاهی نسبت به تالی منطقی این دست اظهارات آنها را بیان میکند؟ یعنی بازگشت همه اهالی موسیقی پیش از انقلاب که غالباً به پای اختیار از ایران رفتند و آزادی همه اشکال تولیدات هنریشان، از جهت فرهنگی مطلوب است؟ آیا اساساً هیچ دولتی قادر است تعارضها و تضادهای برخاسته از ترویج این دست آثار در ایران را کنترل کند بدون آن که به آرامش نسبی فضای فرهنگی آسیب بزند؟
مسأله خوانندگی زنان یا مسأله تقابلافکنی میان فقه و قانون
احمدینژاد همچنین در بخش پایانی گفتوگو درباره خوانندگی زنان میپرسد: «مگر قانونی درباره منع زنان از خوانندگی داریم؟» مصاحبهگر پاسخ میدهد: «منع فقهی داریم» و آنوقت احمدینژاد در پاسخی کوتاه اما پرمحتوا و عجیب میگوید: «پس قانون نداریم». اگرچه این نظر درباره تمایز فقه با قانون به هرحال درست است اما این پاسخ بیش از این تمایز، در جستوجوی نوعی تعارض و تقابل است. آیا میشود در جمهوری اسلامی، فقه اسلامی، حکم به منع خوانندگی زن بدهد و قانون آن را مجاز بداند؟ قطعاً اگر چنین اتفاقی هم بیفتد بهعنوان یک آنومالی، یک خرابی و یک اشتباه در این سیستم تلقی خواهد شد.
البته که همین حالا هم با وجود موانع فقهی یا قانونی، زنان در سراسر کشور در سالنهای تئاتر، برنامههای عمومی، صفحات اینستاگرام به صورت تکصدا اجرا میکنند و فقط اندکی مراقب برخی سر زدنهای گاه و بیگاه ماموران نظارتی هستند. بنابراین این اظهارات احمدینژاد بیش از آن که حاوی اطلاعاتی درباره مسأله «خوانندگی زنان» باشد، حاوی اطلاعاتی درباره شاخ افکندن در شاخ نهادهای دیگر قدرت در کشور در دوران ریاستجمهوری اوست که از قضا این اتفاق هم، موضوعی عمیقاً فرهنگی است. آیا قانون میتواند مسیری غیر از فقه را طی کند؟ طبیعتاً اگر رییس دولت باشید طرف قانون را میگیرید که حوزه عمل خودتان است و تنها مشکل این که فریاد همه از گوشه و کنار بلند میشود. گوشه و کنارهایی که آنان نیز عقلا در قانونگذاری سهم دارند. مجلس و حوزه علمیه، تنها دو نهاد از این دست هستند.
حرف زدن یا عمل کردن حتی در پیاده کردن سیاستهای اشتباه
همراه کردن نهادهای ذیحق در قانونگذاری با نظرات قوه مجریه، یک راهبرد است و سربهسر آنها گذاشتن، راهبردی دیگر؛ نکته آن که اگر احمدینژاد واقعاً مایل بوده ادعاهای امروزش را بهعنوان سیاست در سالهای صدارت پیاده کند، با این دست اظهارات بیشتر مانع اجرای آنها میشده است کمااین که دولتهای اصلاحطلب قبلی و بعدی در پیادهسازی خاموش این دست سیاستها و «آزادیها» موفقتر عمل کردهاند و بیسروصدا، مجوزهای لازم را صادر کردهاند.
این موضوع میتواند به رویکرد اساسی دیگری ارتباط داشته باشد که احمدینژاد صراحتاً از آن حرف میزند: بیاعتقادی به عبارت «مدیریت فرهنگی». او این واژه را نقد میکند و معتقد است مدیریت فرهنگ و هنر بالقوه هم معنا ندارد. در کنار آن در بخش دیگری از گفتوگو در پاسخ به این سؤال که «آیا در داخل دولت، اتاق فکری برای برنامهریزی نحوه مواجهه با جریان رپ فارسی تشکیل شد؟» مدیریت کردن عرصه فرهنگ را هم بهطور بالفعل به علت وجود متولیان متعدد، انکار میکند. به همین اعتبار او از عبارات «میپسندم/ نمیپسندم» مؤکدا استفاده میکند و واژگان «خوب/ بد» را در عرصه هنر و سلیقه مورد انتقاد قرار میدهد.