پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - 18 Apr 2024
 
۰
۱

چگونه بدون درد و خونریزی مصاحبه کنیم؟

دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۳۶
کد مطلب: 730786
پیش از مصاحبه نگرشی نسبت به مصاحبه شنونده‌هایم داشتم که پس از مصاحبه بینش و نگرشم نسبت به آنها تغییر کرد.
چگونه بدون درد و خونریزی مصاحبه کنیم؟
به گزارش جهان نيوز، کتاب روزنامه نگاری بدون درد و خونریزی یکی از کتاب هایی در حوزه رسانه بوده که به همت محمد دلاوری، خبرنگار صداوسیما منتشر شده است.

این اثر حاصل گفت و گوی محمد دلاوری با 13 روزنامه نگار با تجربه و دارای دیدگاه هایی متفاوت از یکدیگر بوده است که می توان به روزنامه نگارانی همچون صفار هرندی، عبدی، عطریانفر، مقدم فر اشاره کرد.

به بهانه رونمایی از این کتاب که روز گذشته 25 خردادماه در خبرگزاری فارس انجام شد، ساعتی به گفت و گو با محمد دلاوری در خصوص این اثر و وضعیت رسانه ها نشستیم. آنچه از نظر می گذرانید، حاصل گفت و گوی ما با وی است.

**در این اثر با 13 شخصیت رسانه ای مصاحبه انجام داده اید. چه معیارهایی برای انتخاب مصاحبه شونده های این اثر داشتید؟
- تلاش کردم در انتخابم مصاحبه شونده هایم از گرایش های بسیار متنوع سیاسی باشند. این موضوع برایم بسیار مهم بود؛ چراکه سیاست در روزنامه نگاری ایران به شدت اثرگذار است. اگر مروری بر مصاحبه شونده های این اثر داشته باشید، متوجه می شوید که با روزنامه نگاری مصاحبه کرده ام که به زندان رفته و یا بارها رسانه اش توقیف شده است. در کنار آن با روزنامه نگاری مصاحبه کرده ام که با اصلی ترین نهادهای حاکمیتی همکاری کرده و همیشه مورد اعتماد بوده است. دوست داشتم مصاحبه شونده هایم از دو جهت کاملا متفاوت از یکدیگر باشند. البته در میان مصاحبه شونده هایم، روزنامه نگارانی بودند که در میانه حضور داشتند.

طول سابقه مصاحبه شونده هایم اهمیتی نداشت
از نظر سابقه لزوما طول سابقه برایم چندان اهمیتی نداشت، بلکه اهمیت عمق سابقه برایم بیشتر بود. در انتخابم سعی کردم با روزنامه نگارانی مصاحبه کنم که اسمش بارها شنیده شده است و با او ارتباط برقرار کرده ایم و حتی روی جریان رسانه ای در ایران تأثیر گذاشته است.

مایل بودم مصاحبه شونده هایم در موقعیت های متنوعی باشند و تنها  فردی نباشد که کار مطبوعات را انجام داده بلکه فردی را انتخاب کردم که در رادیو، تلویزیون و دیگر بخش های رسانه فعال است. 

البته علاوه بر این 13 شخصیت، افرادی را انتخاب کرده بودم که برای برخی از آنها امکان مصاحبه فراهم نبود و برخی دیگر دعوت ما را نپذیرفتند و برخی هم پذیرفتند و در آن روزگار شرایط و زمانی برای مصاحبه نداشتند. حتی ناچار شدیم که مصاحبه چند نفر را حذف کنیم، چون حجم کتاب زیاد می شد و ممکن بود که خواندن اثر برای مخاطب سخت تر باشد.

 یکی از علاقمندی های من در مصاحبه این است که به افراد کمک کنم تا دست از کلی گویی وحرف های بی اثر بردارند و به اصل مطلب توجه کنند، زیرا گاهی ذهن بازی می دهد برای اینکه بروم به سمت بخش هایی از مفاهیمی که اثر ندارد.
 
همچنین برخی از مصاحبه شوندگان بحث دانشگاهی می کردند، اما در نهایت تلاش کردم تا این اثر خوش خوان، جذاب و به لحاظ محتوای غنی باشد تا مخاطب بتواند به راحتی اثر را مطالعه کند و خواندن آن برایش سخت نباشد.

** اگر یکبار دیگر به انتشار این کتاب می پرداختید، مجددا به سراغ این 13 شخصیت می رفتید؟
- دوباره به سراغ این افراد می رفتم، اما دوست داشتم سراغ افراد دیگری هم به غیر از این 13 شخصیت هم بروم. ایده اولیه ام این بود که برای هر یک از مصاحبه شونده هایم یک کتاب بنویسم. یعنی ساعت ها با آنها گفت و گو کنم و حاصل گفت و گو تبدیل به یک کتاب شود، زیرا داستان رسانه ای ها بسیار داستان جذاب و شنیدنی است و این جذابیت نه تنها برای فعالان رسانه بوده بلکه برای عموم مردم است. دلیل جذابیت داستان زندگی روزنامه نگاران این است که آنها بیشتر از مردم عادی زندگی می کنند و مدام در موقعیت های مختلف قرار می گیرند و دائما در معرض تنش و ماجراهای مختلف هستند. به همین دلیل آنها خاطرات بسیار شنیدنی، جذاب، مفید و اثرگذار دارند.

** در بخشی از صحبت های تان عنوان کردید که به دلیل حجم بالای کتاب، مصاحبه برخی از افراد را حذف کردید. آیا به فکر کتاب دوم و قرار دادن آن مصاحبه های جامانده در آن هستید؟
- در همه کارهایم نگاهم به بازخوردها است. یعنی به نیاز خوانندگانم توجه می کنم که آنها چه می خواهند ودوست دارند با چه شخصیت هایی مصاحبه بگیرم وداستان چه کسانی برای شان جذابیت دارد. اگر نیاز جامعه این باشد که دوست دارند داستان زندگی روزنامه نگاران را بخوانند، حتما این کار را می کنم. این موضوع مبنی بر اینکه بطور متقن بگویم اسامی افراد در ذهنم است یا خیر، چنین چیزی ممکن نیست.زمانی که بازخوردها متقن باشند، به آن سمت خواهم رفت.

چاپ کتاب دوم منوط به نیازهای مخاطبانم است
پیش از این کتاب، اثر دیگری را به نام 976 روز در پس کوچه های اروپا  را منتشر کردم. بسیاری از مخاطبانم عنوان کردند که چرا جلد دوم را نمی نویسم. این کتاب امروز به چاپ هفتم رسیده است. همچنین برخی دیگر از مخاطبانم هم عنوان کردند که 240 صفحه بسیار کم بود. البته این اثر در بازار نشر بسیار مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. اگر در خصوص اثر روزنامه نگاری بدون جنگ و خونریزی هم این اتفاق بیفتد و مورد استقبال مخاطبان قرار بگیرد، قطعا به فکر کتاب دوم خواهم افتاد.

** و دوباره براساس همان معیارها افراد را برای مصاحبه انتخاب خواهید کرد؟
- معیارها را براساس بازخوردهایی که  از مخاطبانم می گیرم، انتخاب خواهم کرد. به مخاطبانم گوش می دهم که آنها چه می خواهند که البته این گوش دادن ها هوشمند است. آنها به من خواهند گفت که در کدام بخش سؤالاتم جذاب بود، در کدام بخش تند رفتم. کدام بخش حرکتم کند بود. در عین اینکه اسیر مخاطب نیستم اما توجه جدی به نظرات آنها خواهم داشت. فکر می کنم و می نشینم تا نهالی که کاشتم، جان بگیرد، بزرگ شود. سپس برای آن تصمیم خواهم گرفت. 

**در مصاحبه با 13 شخصیت این اثر برای مان بگویید. آیا آنها در پاسخ دادن به پرسش های تان، سرسخت بودند؟ توانستید پاسخ درستی از پرسش های تان بگیرید. به هرحال مقابل 13 شخصیتی نشستید که خودشان روزنامه نگار بوده اند و با پیچ و خم های پرسش و پاسخ آشنا هستند.
- به هرحال این اتفاق نشدنی نیست، اما من در این مواقع سرذوق می آیم. هر اندازه مصاحبه شونده هایم بلد بودند که پاسخ ندهند، من به همان اندازه بلد بودم که پاسخم را بگیرم. به هرحال هر کسی ممکن است  از پاسخ به پرسش ها فرار کنند، زیرا بخش هایی نقطه تاریک ذهن خود فرد است و خبرنگاری که حرف می زند، نور را به نقطه تاریک می تاباند، نقطه ای که او فکر نکرده که چنین چیزی هم می توانست باشد.

مصاحبه شونده هایم سرسختی کمتری در پاسخ ها نشان دادند
ما در مصاحبه حتی به طرف مقابل کمک می کنیم که این نقاط تاریک را ببینند و البته طبیعی بوده که نقاط تاریک را ندیده باشند.همچنین از طرفی به مصاحبه شونده کمک می شود که برایش چراغی روشن می کنیم که او این نقاط را ببیند.

در این اثر تلاشم را کردم تا فرد به مصاحبه به عنوان یک کار فرمالیته نگاه نکند و در نهایت یکی از علاقمندی های من در مصاحبه این است که به افراد کمک کنم تا دست از کلی گویی وحرف های بی اثر بردارند و به اصل مطلب توجه کنند، زیرا گاهی ذهن بازی می دهد  برای اینکه بروم به سمت بخش هایی از مفاهیمی که اثر ندارد و بیشتر از آنکه لذت مصاحبه شونده موضوع من باشد، لذت مخاطب موضوع من است و می خواهم زمانی که مخاطبم گفت و گو را می خواند، لذت ببرد.

**چند درصد از شخصیت هایی که در این اثر با آنها مصاحبه کردید، در برابر پاسخ به پرسش های تان افرادی سرسخت بودند؟
- چندان افراد سرسختی نبودند، زیرا از زاویه ای وارد مصاحبه شدم که آنها دوست داشتند خاطرات شان را برایم بگویند، حرف هایی که سال ها در گلوی شان بود و دوست داشتند از آنها صحبت کنند. سرسختی و مقاومت در برابر پرسش ها، بخش اندکی از مصاحبه هایم بود. برخلاف مسئولانی که سال ها با آنها مصاحبه کردند و مثل کوه در برابرم ایستادند و پاسخ پرسش هایم را ندادند.روزنامه نگاران دوست دارند صحبت کنند و به بیان حقایق و خاطرات شان بپردازند.

**پرسش ها بر چه اساسی تدوین شد؟
- انتخاب پرسش هایم بستگی به چند عامل داشت. اولین عامل شخصیت مورد نظر بود که در این مدت چه بر او گذشت. چه خصوصیات رفتاری دارد. کدام بخش از زندگی اش مورد عطف است و  کدام بخش را کلنگ بزنیم، از زیر آن گنج پیدا می کنیم. این موضوعات برایم بسیار مهم بود.

پیش از مصاحبه زندگی آنها را کنکاش کرده بودم
از آنجا که وقتم بسیار اندک بود، نمی توانستم همه امور زندگی فرد را مورد کنکاش قرار دهم، به همین دلیل از نقطه ای شروع می کردم که با شخصیت فرد آشنا بودم. به هرحال از سن 20 سالگی کار روزنامه نگاری را از روزنامه کیهان به صورت حرفه ای آغاز کرده ام و با تک تک این افراد آشنا هستم و طی این سال ها آثارشان را مطالعه کرده ام و به صورت مستقیم وغیرمستقیم با آنها آشنا هستم. براساس شناختی که از آنها داشتم نکات آموزنده و جذاب زندگی شان را کنکاش می کردم.


مدل اصلی برای طرح پرسش هایم این بود. پس از آن پرسشی را از آنها داشتم مبنی بر اینکه چه کنیم رسانه بهتری داشته باشیم و یا یک فعال  رسانه ای چه اقداماتی را باید انجام دهد تا بهتر بنویسد و یا در راستای تولید محتوای مناسب چه کار کنیم.
همچنین از دیگر پرسش هایم این بود که ناظران رسانه چه اقداماتی باید انجام دهند تا نظارت شان تبدیل به فشار نشود و چگونه باید صدای رسانه را به نهادهای ناظر برسانیم.

عصر مطالب طولانی گذشته  است و دیگر کسی بیش تر از 500 کلمه نمی خواند. عصر حرف های پیچیده، بزرگ و فلسفه های بزرگ گذشته و عصر حرف های عینی رسیده است.
 
از دیگر پرسش هایم این بود که بر فرد چه گذشت، آن مقطعی که او را به دادگاه بردند. زوایای ذهن او چه بود. در این اثر سعی داشتم بشدت به همه قضاتی که در این حوزه فعالیت می کنند، اساتید و گروهی که مسئولیت نظارت بر رسانه و مطبوعات دارند، بگویم که اگر حکمی را علیه رسانه ای صادر می کنند، بدانند چنین روزگاری را می گذراند و اینچنین فکر می کند. درواقع تلاش کردم تا به این رابطه دو جانبه کمک کنم. معتقدم نظارت بر انسان ها نباید تبدیل به بریدن پایه های آنها و زدن ریشه های شان باشد، بلکه نظارت باید عاملی در راستای کمک جهت رشد بیشتر شود.

** تا چه اندازه به پاسخ های تان رسیدید؟
- مدل مصاحبه ام مطالبه گری نبود. یعنی همچون مدلی نبود که برای مصاحبه با مسئولان می پرسیدم. از این افراد خواستم تا زندگی شان را برایم شرح دهند. در بخش هایی دوست نداشتند برایم از زندگی شان بگویند اما همه تلاشم را کردم. در مجموع از مصاحبه هایم راضی هستم که تبدیل به کتاب شان کردم. آنقدر راضی هستم که بگویم از هم صحبتی با این افراد بهره مند شدم و احتمال زیاد می دهم که مخاطبانم هم بهره زیادی از این مصاحبه ببرند.

**نکته جالبی را در پایان کتاب تان نوشته بودید مبنی بر اینکه بینش تان با پیش از آغاز مصاحبه کاملا فرق کرده بود. دلیل این تفاوت را در پیش از مصاحبه و پس از مصاحبه برای مان بگویید.
- یکی از تفاوت های من نسبت به گذشته و پس از کتاب این است که احساس می کنم همه کسانی که کارهای رسانه ای در ایران انجام می دهند، یا بخش عمده ای از آن ها تفاوت جدی با یکدیگر ندارند، برخلاف آنچه که شایعه است.

ما بر این تصور هستیم که فردی به شدت طرفدار نظام است و از نظام ارتزاق می کند و حتی آدم تندرویی است و در سویی دیگر درباره آن فرد دیگر احساس می کنیم که با نظام مشکل دارند و مخالفت می کند. پس از پایان مصاحبه هایم متوجه شدم که این میزان دوقطبی که ما درست کرده ایم، واقعیت ندارد و عموم آدم ها ته قلب شان این است که کشور خوب و آبادی داشته باشند، اما مدلی از زمین بازی در رسانه ایجاد شده که دخالت سیاسیون را شاهد هستیم. سیاسیون رسانه را قبضه کرده ند که همین امر سبب شده تا اعضای رسانه به عنوان ابزار سیاسی مورد استفاده قرار بگیرند.

سیاسیون رسانه را در دست گرفته اند
درواقع اهل سیاست رسانه را در دست گرفته اند و نمی گذارند این نهال تناور شود. آنها از رسانه ها مصرف سیاسی روزانه می کنند، آنها یک رسانه را لکه دار می کنند، برای شان هم فرقی نمی کند. نیروهایش را از جایگاه حرفه ای خود خارج می کنند، تنها بر ای اینکه هم اکنون بازی را ببرند، به همین علت است که ما به آن اندازه ای که دل مان می خواهد، در رسانه رشد کنیم، تا کنون نتوانسته ایم رشد کنیم.

** بنظر شما مصاحبه با 13 شخصیت رسانه ای و انتشار آن در قالب کتاب، چه خدمتی می تواند به حوزه رسانه داشته باشد؟
- روزگاری که ما روزنامه نگاری را شروع کردیم، یکی از کارهایی که انجام می دادیم این بود که به دنبال روزنامه نگاران بزرگ باشیم. یعنی دنبال آنها بدویم نه آنکه حتی سرکلاس شان بنشینیم. دوست داشتیم در خیابان کنارشان راه برویم.معتقدم که در مجاورت با آدم های بزرگ ما هم بزرگ می شویم چه برسد به آنکه سرکلاس های شان بنشینیم یا برای مان حرف بزنند.


به همین دلیل دوست دارم ساعت ها مقابل آدم های بزرگ بنشینم و با او حرف بزنم تا انرژی از ذهن و زبان او در من ساطر شود. در این اثر چنین کاری را انجام دادم وساعت ها گپ و گفتی با آدم های بزرگ را انجام دادم و حاصل آن صحبت ها تبدیل به این کتاب شد. کتاب روزنامه نگاری بدون درد و خونریزی این امکان را برای روزنامه نگاران جوان فراهم می کند تا میل به بزرگ شدن در وجودشان ایجاد شود. متأسفانه بدترین آفت روزنامه نگاری، کارمند شدن است که این کتاب به درد این گروه از روزنامه نگاران نمی خورد.

مجاورت با آدم های بزرگ، نگرش ها را تغییر می دهد
همچنین زمانی که یک پزشک، مهندس و یا استاد دانشگاه این کتاب را می خواند، زمانی که در مجاورت تفکر یک آدم روزگار دیده قرار می گیرد، در کار خودش اثر می گیرد، یعنی یک مهندس زمانی که این کتاب و یا مشابه این کتاب را در اختیار بگیرند و خاطرات افراد سیاسی را بخوانند، نگرشش متفاوت خواهد بود چراکه در کلان اثر می گذارد. مهندس مجرب جهان دیده با مهندسی که تنها کتاب اعداد و ارقام خوانده فرق می کند، چه برسد که برای رسانه ای ها که بخواهند این کتاب را بخوانند که قطعا تأثیرگذار است.

** شما در این اثر با روزنامه نگاران پیشکسوت و با تجربه مصاحبه کردید. بنظر شما چه تفاوتی در میان آنها با روزنامه نگاران جوان امروزی می بینید؟
-  معتقدم دهه های  70 و 80 تفاوت جدی با یکدیگر در حوزه های  تولید محتوا، سینما، کتاب و موسیقی داشت و حتی بهتر است بگویم دهه 70 دهه شگفت انگیزی بود. عموم ادم های سرشناس در حوزه سینما، خلق اندیشه، صاحبان اندیشه و تألیف و انتشار کتاب های مهم در آن دوره شکل گرفت.

به یاد دارم در آن دوره هر جشنواره فیلمی که برگزار می شد، خود را اجبار می کردیم که حتما شش فیلم از کارگردانان بزرگ را تماشا کنیم. یا در حوزه کتاب منتظر کتابی بودیم که ناگهان ما را دگرگون کند. حتی در حوز موسیقی و روزنامه نگاری هم اینچنین بود. جریان هایی از پس روزنامه نگاری ها ایجاد می شد که دوره درخشانی بود.

در دهه های بعد این اتفاقات کاهش یافت که البته نه تنها در ایران بلکه جریان اندیشه در دنیا کاهش یافت و بهتر است بگویم شعله هایش کم شد.

مصاحبه شونده هایم چندان سرسخت نبودند، زیرا از زاویه ای وارد مصاحبه شدم که آنها دوست داشتند خاطرات شان را برایم بگویند، حرف هایی که سال ها در گلوی شان بود و دوست داشتند از آنها صحبت کنند. سرسختی و مقاومت در برابر پرسش ها، بخش اندکی از مصاحبه هایم بود. 
 
امروز در حوزه رسانه های نوین آدم های بسیار مهمی شکل گرفته اند، یعنی گاهی در توئیتر، صاحبان اکانتی را شاهد هستم که از خواندن مطالب شان لذت می برم. آدم ها خلاصه، عینی تر، عدد و رقمی تر شده اند، اما خوب هستند و بسیار هیجان انگیز شده اند. شاید آدم بزرگ نمونه الگویی که همه چشم ها به آن خیره شود، کم شده اما آدم متوسط های خیلی خوب تعدادشان زیاد شده است.

حتی ممکن است در رسانه های رسمی بنویسند و چندان مشهور نباشند، اما در بخشی که فعالیت می کنند، کارهای خوبی انجام می دهند و از خواندن مطالب شان لذت می برم. تفاوت اصلی در این موضوع است. به هرحال هنوز تا نقطه ایده آل راه داریم.

**شاید تغییر مسیر را شاهد باشیم یعنی روزنامه نگاری مکتوب جای خود را به روزنامه نگاری مجازی بدهد؟
- عصر مطالب طولانی گذشته  است و دیگر کسی بیش تر از 500 کلمه نمی خواند. عصر حرف های پیچیده، بزرگ و فلسفه های بزرگ گذشته و عصر حرف های عینی رسیده است.

آدم ها امروز جزئی تر شده اند
آدم ها امروز در مورد موضوعات جزئی اظهارنظر می کنند. یعنی اگر روزی دغدغه مهم این بود که میان سوسیالیسم و لیبرالسیم کدام را باید انتخاب کرد، در این مورد بحث هایی انجام می شد اما امروز بحث در این مورد است که تورم چگونه باید کنترل شود و یا نظام حقوق کارگران چگونه باید باشد.

موضوعات ریز شده و آدم ها به تناسب اندازه های شان کوچک شده اند، البته این امر موضوع بدی نیست؛ آدم های کوچک در موضوعات کوچک عمیق تر شده اند. امروز عصر ژورنالیسم تخصصی شکل گرفته است که بسیار از این موضوع لذت می برم.

** بنابراین می توان به آینده رسانه ها امیدوار بود؟
- بله بدون شک می توان به آینده رسانه ها امیدوار بود.نباید نگران کاغذ بود، بلکه باید نگران مفهومی باشیم که در آن زمین خاک پاشیده می شود، یعنی شما خالق محتوا باشید، خود محتوا جای خود را پیدا می کند.


روزی بر این  تصور بودید که روزنامه یا تلویزیون به عنوان یک ظرف بود، اما امروز به این موضوع فکر می کنیم که تولید ویدئو و کلمه، حالا هرجا که بخواهد، پرواز می کنند. امروز برنامه تلویزیونی ساخته می شود که از زمان ساخت شروع به پرواز می کند. گاهی قطعه هایی از برنامه من پس از چهارسال برایم ارسال می شود، این یعنی هنوز زنده است و رشد می کند. حتی شاهد هستم که روی آن تحلیل نوشته می شود؛ درحالی که روزگاری اینچنین نبود و برخی از بزرگان بر این تصور بودند که روزنامه کودکی است که صبح متولد می شود و شب می میرد.

 جریان حلقه های رسانه ای باعث شده است که اگر تولید محتوا صورت می گیرد و در مجرای خودش باشد، این تولیدات تا مدت ها در حال گردش بوده و ماندگاری اش بیشتر می شود؛ بنابراین نگران رسانه به عنوان رسانه کاغذی نباشیم بلکه نگران خواننده و مخاطبی باشیم که آیا کالای با کیفیت به او می رسد و از کجا می رسد.
مرجع : فارس
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


United States
.....