پدر سه شهید خطاب به رئیسی: دست مریزاد/ نهراسید که خدای متعال با شماست +تصاویر
چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۱۶
کد مطلب: 707236
رئیس قوه قضائیه شامگاه روز دوشنبه با حضور سرزده در منزل شهیدان اعلمی، با خانواده ایشان دیدار و گفتوگو کرد.
به گزارش جهان نيوز، آیت الله سید ابراهیم رئیسی شامگاه روز دوشنبه با حضور در خانه حجت الاسلام اعلمی، از پدر و خانواده سه شهید بزرگوار دیدار کردند؛ متن زیر دلنوشته برادر شهیدان از این دیدار است:
نوهها در حال خنده و شادی بودند، دنبال هم میدویدند و انگار دنیا در دستانشان بود، فارغ از سختیِ دنیای آدمبزرگها...
بابابزرگ هم به آنها نگاه میکرد و لبخند بر لب داشت.
صدای زنگ تلفن در خانه پیچید...
بابا خودش، گوشی را برداشت، الو
_صدایِ بمی آنطرف گوشی گفت: منزلِ شهیدان اعلمی؟
_بابا پاسخ داد: بله
_ با حاجآقا اعلمی پدر شهیدان کار داشتیم!
_بابا پاسخ داد: بله در خدمتم
بعد از کمی احوالپرسی
لبخندی روی لبان بابا شکل گرفت و گفت: تشریف بیارید در خدمت هستیم.
مکالمه تمام شد، همه پرسشگرانه به بابا نگاه میکردیم که گفت امشب حدود ساعت ۸ مهمان ویژهای از قوه قضائیه داریم، بلندشید دو ساعت بیشتر وقت ندارید ...
ولولهای شیرین در خانه افتاد، همه در تکاپو بودند، یکی مرتب میکرد، یکی میوهها را میشست، یکی سماور را روشن میکرد ...(ناخودآگاه یاد مهمان ویژه سال ۹۴ افتادیم: حضور رهبر عزیزمان در منزل شهیدان)
حاجآقا که چند سالی است دیگر بر کرسی قضاوت نیست و بازنشسته شده است مثل همیشه بهترین لباسهایش را برتن کرد و منتظر میهمانها نشست.
حوالی ساعت ۸ صدای زنگ به صدا درآمد، نگاهها بهطرف در چرخید، صدایی آشنا در بیرون در یاالله میگفت، بابا با اینکه توان ِخوبی در راه رفتن نداشت، اما چند قدم بهطرف در برای استقبال جلو رفت، ناگهان در چهارچوبِ در چهرهای آشنا ظاهر شد و با گرمی با پدر و همه اعضای خانواده احوالپرسی کرد، ما همه شعفِ خاصی احساس میکردیم ...
او و همراهانش از تعداد انگشتان دست هم کمتر بودند، خیلی کمتر، مگر میشود بالاترین مقام قضاییِ کشور باشی و آنقدر بی تشریفات جایی بروی.
آقای رئیسی، بسیار مهربان و با لبخند و در نهایت خوشرویی چند کلام مهمانِ بابا شدند، در اصل مهمانخانه شهیدان اعلمی، زیر سقف خانه آنها در کنار پدر و مادر شهیدان.
با هم در موردِ همدان گفتند، شهری که روزگاری باهم همکار بودند، یادِ خاطرات قدیمی اُفتادند، آقای رئیسی گفتند آن موقع خیلی جوان بودم... کنار حاجآقا درسها آموختم ...
حتی در مورد زادگاه بابا، شهر اشتهارد همصحبت شد.
ایشان گفتند ما به جبهه که اعزام میشدیم آنجا میدیدیم بهترین بیسیمچیهای اعزامی را از اشتهارد انتخاب میکنند، زبانِ اشتهاردی قابلتشخیص نبود، هم ترک، هم لر و هم کرد را عراق میتوانست شناسایی کنند، اما زبانِ اشتهارد یک گویش خاص دارد و قابلتشخیص نبود.
ایشان اذعان کرد، با اینکه در آن سالها اشتهارد از جمعیت کمی برخوردار بود، اما اعزامی از آن شهر بسیار بسیار زیاد بود.
بابا در انتهای دیدار گفت: ما به نیابت از همه خانواده شهدا، خدمتتان دستمریزاد عرض میکنیم و از شما میخواهیم با قدرت راه مبارزه با فساد را ادامه دهید و دل رهبری و ملت را شاد کنید؛ از حرفهایی هم که جدیداً زده میشود نهراسید که خدای متعال با شماست و دعای خیر ما بدرقه راهتان.
ایشان هم تشکر کردند و متواضعانه گفتند ما غیر از انجاموظیفه کاری نمیکنیم و به دعای خیر شما نیاز داریم.
میهمان بیریای خانهی ما، بعد از حدود نیم ساعت دیدار گرم و صمیمانه خداحافظی کردند و رفتند.
هنگام رفتن از پشت سر که نگاهشان میکردیم این آیه برایمان تداعی شد: أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم ...
(ذکر این نکته ضروری است که برخلاف عرف مرسوم که اغلب مسئولان در اینگونه دیدارها عکاس و فیلمبردار به همراه دارند و آن را رسانهای میکنند تا شاید روزی به کارشان آید، در این دیدار هیچ عکاسی وجود نداشت و ما با کسب اجازه چند عکسی با دوربین شخصی گرفتیم)
درود به شرفت رییسی نترس از حرام خورهای بی شرف خدا باتوست چون دعای مظلومان پشت سرتوست علی نگهدارت اسمت پشت دزدان رابه لرزه درمیاره خونسردی تو که ناشی از حقانیت راهته مفسدین را اتیش میزنه