شنیدن نام گروهشان کافی بود تا حال و هوای مردم سیل زده آققلا عوض شود و گره اخم خشکیده روی صورتهای نگرانشان را باز کند. سفر باجناق های یزدی به استان گلستان چند روز قبل به پایان رسید. سیلزدگان آققلا دو هفته میزبان این گروه جهادی بودند، چراغ 26 خانه را با کار شبانه روزی روشن کردند و حسن ختام چادرنشینی و کانکس نشینی آسیبدیدگان سیل شدند.
به گزارش جهان نیوز، سیل اوایل سال 98 با همه خرابیهایی که به بار آورد و خانههایی که ویران کرد، با همه زیانهای مالی و جانی، یک حسن بزرگ داشت و آن، پهن شدن سفره اتحادی به گستردگی ایران بود؛ از شمال تا جنوب.
حالا بعد از 8 ماه هنوز هم سیل زدگان میهمان سفره پر برکت همدلی مردم ایرانند، تنها آبادی سیل ایران نمایش پیوند عمیق میان مردم ایران بود، از شمال و جنوب، مرد و زن، شیعه و سنی، شانه به شانه هم ایستادند برای دوباره ساختن. در این میان گروه جهادی «باجناقها» روایتهای جالبی دارند از حضور در مناطق سیلزده سنینشین.
شنیدن نام گروهشان کافی بود تا حال و هوای مردم سیل زده آققلا عوض شود و گره اخم خشکیده روی صورتهای نگرانشان را باز کند. سفر باجناق های یزدی به استان گلستان چند روز قبل به پایان رسید. سیلزدگان آققلا دو هفته میزبان این گروه جهادی بودند، چراغ 26 خانه را با کار شبانه روزی روشن کردند و حسن ختام چادرنشینی و کانکس نشینی آسیبدیدگان سیل شدند.
خاطره بازی در بزم صمیمی شیعیان و سنیهای آققلا
«خانوادههای سیلزده باور نمیکردند ما 50 نفر همه با هم با هم فامیل هستیم. تعجب میکردند وقتی میفهمیدند همه مردان یک فامیل، خانه و زندگیشان را برای آباد کردن خانههای آنها رها کردهاند. میگفتند از تماشای کار کردن پدربزرگ و نوهها، شانه به شانه هم، در خانههای خودمان خجالت میکشیم. آخر شبها که میشد مینشستند و پای سن و سال داران گروه را ماساژ میدانند. هر شب بعد ازپایان کار، بزم شبانه یزدیهای شیعه و گلستانیهای سنی دور سجادههای نماز جمع میشد. آققلاایها خاطرات تلخ اولین شبهای بعد از سیل را مرور میکردند و از روزهایی میگفتند که همه مردم در کنارشان ایستادند تا سایه شوم سیل از سرشان کم شود.» حاج «محمدعلی دهقانپور» یکی از همان باجناق های گروه است که با لهجه شیرین یزدی راوی خاطرات سفر به آققلا شده است.
ما حسن ختام یک جدال تاریخی شدیم!
«ما یک گروه 50نفرهایم از اعضای یک فامیل، از پدربزرگ و فرزندان و نوهها تا عموها و داییها و شوهرخالهها و... از پیرمرد 80ساله و نتیجه 8سالهاش در گروه داریم تا دوقلوهای 70ساله که معروفند به دوقلوهای افسانهای و دوقلوهای 28ساله؛ همه از اعضای یک فامیل. 50 نفریم با مهارتهای مختلف؛ از بنا و لولهکش و جوشکار و کابینتساز تا دانشآموز و دانشجو و معلم و مهندس و بازنشسته.»
دهقانپور با لهجه شیرین یزدی خاطرات گروه جهادی را روایت میکند و به شوخی میگوید: «گروه جهادی ما حسن ختامی است بر جدال تاریخی باجناق ها و ضرب المثل هایی که میگوید ژیان ماشین نمیشه و باجناق هم فامیل نمیشه. در این گروه جهادی چند باجناق از اعضای یک فامیل حضور دارند و برای همین هم معروف شدیم به گروه باجناقها.»
«محمود دهقان پور» توضیحات عمویش را تکمیل میکند ومی گوید: «سال 93 این گروه به پیشنهاد «محمد شعبانی» در روستای اسلامیه شهرستان تفت یزد تشکیل شد. محمد شعبانی کارمند راه آهن بود و شیفته فعالیتهای جهادی. عضوگیری آغاز شد و اولین اعضای آن، دوباجناق بودند که اتفاقاً در ابتدای کار از فعالترین اعضای گروه شدند. عضوگیری در فامیل ادامه پیدا کرد و کمکم به تعداد اعضا اضافه شد. عموها و داییها و فرزندان آنها و نوهها. تب جهاد در خاندان ما فراگیر شد، آنقدر که پای سالمندان بازنشسته یزدی هم به اردوهای جهادی باز شد. دوقلوهای گروه بامزهترین خاطرات ما در سفرها را رقم میزنند.»
دید و بازدید عید با چاشنی به صرف بیل و کلنگ!
اولین اردوی گروه جهادی باجناقها در یکی از روستاهای تفت بود، برای فرزندان بیسرپرست خانوادهای خانه ساختند آن هم در کمترین زمان و بالاترین سرعت. وقتی با سلام و صلوات چراغ خانه را روشن کردند، دست یاعلی به هم دادند و قول دادند گروه جهادی باجناق ها با بزرگ شدن بچهها بزرگ شود و شاخ و برگ بگیرد و هر سال فعالتر از سال قبل شود. دورهمی این خاندان یزدی در اردوهای جهادی بود و جمع شاد و با انرژیشان همه را به وجد میآورد. شور و حال فامیل برای اردوی بعدی دوچندان شد و مدتی بعد سر از روستای کوهبنان منطقه زلزله زده کرمانشاه درآوردند. «محمود دهقانپور» راوی خاطرات گروه جهادی میشود؛ «در اردوی کوه بنان در عرض یک هفته دو خانه ساختیم. حسن گروه جهادی باجناقها سرعت آنهاست و راز این سرعت این است که شناخت کاملی از یکدیگر داریم. به دلیل این شناخت کامل، حرف هم را خوب میفهمیم و تا به محل میرسیم کار را با سرعت پیش میبریم. فعالیتهای جهادی ما همین طور ادامه پیدا کرد تا اینکه فروردین 98 در شمال و جنوب ایران سیل آمد. هرچند دورهمیهای فامیل ما در عید نوروز دیدنی است اما عزم لرستان کردیم و خانههای روستای دمرود شد پاتوق دورهمیهای فامیلی، البته با چاشنی گل و لای و بیل و ماشین لجنکش.
خاندان یزدیها در خانه پیرمرد اهل سنت
اعضای گروه جهادی باجناقها خاطرات جالبی دارند از میهمانی جهادی در خانه سیل زدگان و خاطرات، شنیدنیتر میشود وقتی که میزبان، اهل سنت باشد؛ «سیل، خانههای روستای دمرود شهرستان معمولان را زیر و رو کرده بود. ما به صورت گروهی وارد خانهها میشدیم و لایروبی را آغاز میکردیم. صاحب یکی از خانهها پیرمرد ۸۰ساله بود و از قضا، اهل سنت. ویرانی زلزله مات و مبهوتش کرده بود، روی خوش به ما نشان نمیداد. با اخم گوشهای ایستاده بود و تماشا میکرد. ما ۵۰ نفر بودیم و در دو دسته 25نفری در خانهها کار میکردیم، در گروهها همدیگر را با نسبتهای فامیلی صدا میزدیم. عمو، دایی، پسرخاله، پسرعمو و... هنوز یک ساعت نگذشته بود که یخ پیرمرد آب شد، جلو آمد و پرسید داستان گروه شما چیست؟ واقعاً با هم فامیل هستید؟ قصه گروه جهادی باجناق ها را که برایش تعریف کردیم یک به یک پیشانی ما را بوسید، پیرمرد شاعر بود. لحظه خداحافظی یک دوبیتی در وصف ما سرود.»
دامادهای فامیل بیخانه نمیمانند
فارس می نویسد: گروه جهادی باجناق ها مصداق واقعی وحدت و اتحادند و با همین اتحاد فامیلی جوانان در آستانه ازدواج را هم خانهدار کردهاند. میپرسید چطور؟ ماجرا را از زبان جهادگر ۷۰ساله گروه بشنوید: «ما برای هر جوانی که در حال تشکیل زندگی باشد آستین بالا میزنیم. برایش گلریزان میگیریم و با پول این گلریزان، پسانداز خودش و وام و کمک پدر و مادر یک تکه زمین کوچک در یزد خریداری میشود. از اینجا به بعد تازه کار گروه باجناق ها شروع میشود. اگر اردوی جهادی نباشیم جمعه به جمعه قرار ما ۵۰ نفر همان زمین خریداری شده است. وسایل ساخت و ساز هم از قبل آماده شده و هر یک از اعضای گروه بسته به کار و تخصصش یک گوشه کار را دست میگیرد. تا وقتی کار ساخت خانه تمام نشده دورهمی جمعههای ما در خانه داماد به پاست. در گروهمان مهندس عمران داریم و کارهای اداری مجوز ساخت و سازهم با مشارکت صاحبخانه انجام میشود.» با روش گروه باجناق ها تا به حال ۷ جوان در اول زندگی صاحبخانه شدهاند.
هیات سیار، برای رسیدگی به خانواده شهدا
از تشکیل صندوق قرضالحسنه گروه باجناقها برای رفع مشکلات مالی اعضا و کمک به روستاییان نیازمند که بگذریم، داستان راه انداختن هیات سیار باجناق ها هم شنیدنی است: «سالگرد شهدای اسلامیه یزد و روستاهای اطراف که میرسد همه دور هم جمع میشویم و به سمت خانه پدر و مادر آن شهید میرویم. دید و بازدیدی میکنیم و روضهای خوانده میشود. اگر خانه پدر و مادر شهید نیاز به مرمت داشته باشد سعی میکنیم شرایط و مقدمات را فراهم کنیم و در کوتاهترین زمان ممکن کار مرمت را شروع میکنیم. اعضای کوچکتر گروه جهادی هم مأمور میشوند به اینکه هر دو هفته یک بار برای انجام امور روزانه به دیدن خانواده شهیدانی بروند که ناتوان و تنها هستند.»