اولین خان را برای رقم زدن تاریخیترین روز در چهل سال اخیر برای زنان سرزمینم پشت سر گذاشته بودم.
روایتهای عجیب روزنامه دولت از حضور زنان در ورزشگاه آزادی:
بزرگترین حسرت زنان ایران پایان یافت/ تاریخیترین روز زنان بعد از چهل سال انقلاب اتفاق افتاد/ سرباز نیروی انتظامی از خوشحالی حضور زنان در ورزشگاه گریه کرد!
20 مهر 1398 ساعت 7:58
اولین خان را برای رقم زدن تاریخیترین روز در چهل سال اخیر برای زنان سرزمینم پشت سر گذاشته بودم.
گروه سیاسی جهان نیوز: قابل پیش بینی بود که ورود زنان به ورزشگاه آزادی امروز با تبلیغات و بزرگنمایی برخی رسانه ها روبه رو شود. اما روایت روزنامه ایران از حضور در استادیوم آزادی آنقدر عجیب و غریب است که نشان میدهد که فقط دستور تبلیغات گسترده با هر دست فرمان و ادبیاتی صادر شده است.
به گزارش جهان نیوز، در حالیکه در چهل سال بعد از انقلاب زنان ایران، سرزمین در عرصه های ایثار، المپیادهای علمی جهان، سکوهای قهرمانی جهانی و آسیایی در حوزه ورزش، درخشش در عرصه فرهنگی و اجتماعی و... روزنامه دولت با وقاحت نوشته است که ورود زنان به ورزشگاه تاریخی ترین اتفاق چهل سال! اخیر بوده است.
با این وجود برای قضاوت خوانندگان محترم بخش های از روایت روزنامه دولت که تلاش شده از زبان چند زن حاضر در ورزشگاه – آنهم با ادبیات نگارشی شبیه به هم!- حال و هوای زنان در بازی ایران و گامبوج بیان شود به شرح ذیل است:
* حالا رسیدیم به تونلی تاریک که انتهای آن روشنی بود، ناخودآگاه دلت میخواست فریاد بزنی، فریاد زدیم: «آزادی ما آمدیم». ناگهان چشممان افتاد به مستطیلی سبز که تنها از صفحه تلویزیون دیده بودیم. بغض کردیم. دلمان میخواست ساعتها گریه کنیم برای همه سالهایی که باید میآمدیم و نشد.
* قرار بود یک روز معمولی باشد مثل همه روزها؛ یعنی میتوانست اینگونه باشد. شاید برای خیلیها هم معمولی بود؛ اما برای من نبود، برای ما نبود، برای همه ما چند هزار نفری که توانسته بودیم روزها و روزها را بشماریم و سرانجام تکه کاغذ بنفش رنگ را ته کیفمان بچپانیم و بارها نگاهش کنیم که مبادا گم شود و این شانس از کفمان برود. این تنها نشانی است از همه آن سهمی که در روزگارانی پیوسته، از زنان این جامعه دریغ شده و بابت دریافتش چه تلخیهایی که ایشان نچشیدهاند.
* آن پنجشنبه معمولی بود مثل بقیه روزهای هفته و ماه و سال، اما نه برای ما، نه برای من که از اول صبح لرزش هیجانی دستانم را از چشم پسرانم پنهان میکردم، نه حتی برای پسرانم که تلاش میکردند آداب ورزشگاه رفتن را یاد مادرشان بدهند و ریزریز میخندیدند از این همه نابلدی؛ نه برای رانندهای که با هیجان آرزو میکرد دوباره زنان را در مسیر آزادی ببیند؛ نه برای دخترانی که برای نخستین بار نگاهشان گره میخورد به بنر زرد رنگی که نوشته رویش «ورودی بانوان» را معرفی میکرد؛ نه برای مردانی که ورزشکاران را تشویق کردند برای ادای احترام به سمت زنان بیایند؛ نه برای بازیکنانی که به این خواسته لبیک گفتند و سر به زیر به سمتی آمدند که تا پیش از این مردان، خیلی معمولی آنجا مینشستند؛ نه برای مأموری که با خندهای مادرانه دعا کرد بار بعدی هم ما را به سمت سکوها راهنمایی کند و نه حتی برای سربازی که سر پستاش در حاشیه خروجی ورزشگاه، کلاهش را مقابل صورتش گرفته بود که مبادا کسی بغض هیجانیاش را ببیند...
* هیجان انگیزترین ترافیک زندگیام را تجربه کردم. برای اولین بار غر نزدم و به چند خودرویی که بدون نوبت جلویم پیچیدند اعتراض نکردم. با دستفروشهایی که دور ماشین را گرفته بودند، شوخی کردم و به چند مأموری که معترض بودند چرا بلیتم دست دوستم است، با خنده و خونسردی پاسخ دادم. بالاخره وارد پارکینگ شدم. اولین خان را برای رقم زدن تاریخیترین روز در چهل سال اخیر برای زنان سرزمینم پشت سر گذاشته بودم. از ماشین پیاده شدم و با چند نفری از دوستانم حرکت کردیم به سمت اتوبوس ها. آنقدر ذوق زده بودیم که از زمینهای خاکی پارکینگها هم فیلم بگیریم و در اتوبوس جیغ و فریاد کنیم.بالاخره بعد از رد کردن آخرین گیت رسیدیم به همان تونل معروفی که آقایان توصیه کرده بودند حتماً باید در آن جیغ بزنیم. ما هم جیغ زدیم و دویدیم تا رسیدیم به نور و چند تکه کوچکی که از مستطیل سبز پیدا بود. حالا تقریباً همه تارهای صوتیام از کار افتاده و هنوز سرم درد میکند اما اینها کمترین بهایی بود که برای تعبیر یک رؤیا پرداختم و پرداختیم و هنوز برای من که کوچکترین ناامنی را احساس نکردم، این سؤال پررنگ است که چرا این خوشی سالها از ما دریغ شد؟
* آمده بودم تا تصورات و تجربیات خودم را رقم بزنم. من آمده بودم تا فریم به فریم آزادی را بدون منت کشیدن از دوربینهای صداو سیما، از قاب چشمان خودم ببینم. شادی، بهت، حیرت و البته غم دیر رسیدن، حال اغلب ما بود پس از طی تونل و رسیدن به سکوی آزادی. ما عمر زیادی را در حسرت دیدار این زمین گذرانده بودیم.
کد مطلب: 703803