چالش این است که جامعه ی حدود شش-هفت سال اخیر ما، دارای استانداردهایی معکوس شده است. روش زهیر را افراط، و روش عمر ابن سعد را عاقلانه می داند. زهیر را نماد از دست دادن فرصت و منفعت، و عمر ابن سعد را نماد به حداکثر رسانیدن سود می بیند. عمر ابن سعد را نماد کسی می داند که در تعامل با قدرت زمان خود (یزید) مقاومت بی جا و خشن نشان نداد و با انتخاب گزینه ی که هزینه تر (قتل حسین) رضایت قدرت زمان خود را جلب کرد. او حتی یک اصلاح طلب هم بود و تلاش کرد که حسین را با یزید آشتی دهد. کسی که تلاش نمود در تعامل با قدرت زمان خودش (یزید)، منافع شخصی و خانوادگی اش را به حداکثر رساند. کسی که مصلحت خود را به درستی تشخیص داد، به یزید امتیاز داد، حسین را که یک دلواپس نسبت به سلطه ی یزید قلمداد می شد، به قتل رساند، و از یزید امتیاز حاکیت سیاسی و اقتصادی بر ری را گرفت. او یک آقازاده با ژن خوب بود (فرزند سعد ابن ابی وقاص، سردار معروف در فتح ایران) که شعار افراطی تمایل به آخرت را به کنار گذارده و با صاحبان قدرت در همین دنیا از در تعامل و دیپلماسی وارد شده بود....!!!!!!