پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
 
۰
۱

قاتل: کسی برای میانجیگری نیامد، کشتمش!

يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۳۴
کد مطلب: 700307
پسر جوانی که پس از قتل مرد دامدار در شهرستان قم به تهران گریخته‌بود، پس از گذشت دو ماه از حادثه شناسایی و دستگیر شد.
قاتل: کسی برای میانجیگری نیامد، کشتمش!
به گزارش جهان نيوز، شامگاه ۱۱‌تیر امسال بود که مأموران پلیس شهرستان قم با تماس تلفنی شهروندی از قتل پسر جوانی در اطراف شهر با خبر و راهی محل شدند. مأموران در محل حادثه در نزدیکی دامداری حوالی یکی از شهرک‌های صنعتی قم با جسد خونین پسر جوانی به نام ابراهیم روبه‌رو شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده‌بود. نخستین بررسی‌ها نشان داد مقتول در نزدیکی دامداری پدرش در درگیری با پسر جوان ۲۵‌ساله‌ای به نام شاهین که پدر او هم در همان نزدیکی دامداری دارد به قتل رسیده است.

در چنین شرایطی که شواهد و تحقیقات حکایت از این داشت شاهین قاتل است، مأموران به دستور بازپرس ویژه قتل برای دستگیری وی به خانه آن‌ها رفتند که دریافتند متهم پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته است. بدین ترتیب شاهین به عنوان قاتل تحت تعقیب مأموران قرار گرفت و در نهایت مأموران پس از گذشت ۶۴‌روز از حادثه روز جمعه ۱۵‌شهریور‌ماه متهم را در خانه‌ای حوالی سعادت‌آباد تهران که زندگی مخفیانه‌ای را آغاز کرده‌بود شناسایی و دستگیر کردند.

قاتل پس از دستگیری صبح دیروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و از سوی بازپرس شعبه چهارم مورد بازجویی قرار گرفت. وی در بازجویی‌ها با اظهار پشیمانی به قتل اعتراف کرد. متهم در ادامه با صدور قرار عدم صلاحیت به دستور بازپرس شعبه در اختیار کارآگاهان پلیس‌آگاهی شهرستان قم قرار گرفت تا برای تحقیقات تکمیلی و بازسازی صحنه جرم به دادسرای محل حادثه منتقل شود.

گفتگو با متهمان

خودت را معرفی کن؟
شاهین هستم ۲۵ ساله.

چقدر درس خواندی؟
دوم دبیرستان که خواندم ترک تحصیل کردم.

چرا؟
علاقه‌ای به ادامه تحصیل نداشتم و دوست داشتم زودتر وارد بازار کار شوم و در آمد کسب کنم.

چه کاری؟
دامداری بزرگی در قم داریم و آنجا کار می‌کردم.

مقتول را می‌شناختی؟
بله، مقتول و برادرش هم در دامداری پدرش که در همسایگی دامداری است کار می‌کردند.

با مقتول اختلاف داشتی؟
نه، اما با برادرش اختلاف داشتم.

چه اختلافی؟
من و برادر مقتول سر موضوعات پیش پا افتاده‌ای چند باری با هم درگیر شده‌بودیم. آخرین بار سه‌ماه قبل از حادثه بود که داخل شهر یکدیگر را دیدیم و درگیر شدیم. او مرا کتک زد و قبل از اینکه من کتک‌های او را جبران کنم، مردم میانجیگری کردند و درگیری پایان یافت. از آن روز به بعد از او کینه به دل گرفتم و دنبال فرصت بودم تا انتقامم را بگیرم. به همین خاطر چاقویی خریدم و همراه خودم داشتم تا اگر درگیر شدم از خودم دفاع کنم.

چرا برادرش را کشتی؟
من قصد درگیری با برادرش را نداشتم، اما روز حادثه وقتی یکدیگر را در خیابان دیدیم او به من اعتراض کرد که چرا با برادر کوچکترش درگیر شده‌ام که به خاطر همین موضوع با هم درگیر شدیم، اما مردم میانجیگری کردند و درگیری ما تمام شد. ساعتی بعد دوباره درخیابان چشم در چشم شدیم که برای دومین بار با هم درگیر شدیم و این بار هم مردم مانع درگیری ما شدند تا اینکه شب برای سومین بار در نزدیکی دامداری با هم روبه‌رو شدیم، اما این بار دیگر کسی نبود که مانع درگیری ما شود. او با چاقو و شمشیر به من حمله کرد و من هم در تاریکی شب با چاقو چند ضربه به طرفش پرتاب کردم و لحظاتی بعد هر دو زخمی شدیم که من از محل فرار کردم.

بعد از حادثه کجا رفتی؟
بعد از حادثه به خانه‌مان رفتم و موضوع را به خانواده‌ام گفتم و وقتی فهمیدم فوت کرده است از ترس فرار کردم.

از کجا متوجه شدی به قتل رسیده‌است؟
برادرم به من خبر داد.

به کجا فرار کردی؟
ابتدا به شهرستان ساوه رفتم و چند روزی آنجا بودم که احتمال دادم از سوی مأموران شناسایی شوم به همین سبب به تهران فرار کردم.

در تهران کسی را می‌شناختی؟
بله، به خانه یکی از دوستانم آمدم که در کار خرید و فروش خودرو است.

او خبر داشت که مرتکب قتل شدی؟
نه به او نگفتم.

در این مدت با خانواده‌ات در ارتباط بودی؟
بله.

چطوری؟
یکی از دایی‌هایم چند سال قبل به اتهام حمل مواد‌مخدر دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. او در تهران زندانی است که پس از فرار به تهران به ملاقاتش رفتم و از او کمک خواستم و دایی‌ام با دوستانش در بیرون هماهنگ کرد و آن‌ها سیم کارت و گوشی موبایلی در اختیار من قرار دادند که پس از آن از طریق واتساپ با خانواده‌ام در ارتباط بودم.

شما که فراری بودی چرا با خانواده‌ات ارتباط برقرار کردی؟
نگران بودم و می‌خواستم بدانم مأموران برای دستگیری من چه اقداماتی انجام داده‌اند و پرونده‌ام در چه مرحله‌ای است.

شما به این خاطر از سیم کارت فرد‌غریبه‌ای استفاده کردی که شناسایی نشوی؟
بله، می‌خواستم مأموران رد مرا پیدا نکنند.

اما به هر حال رد شما را زدند؟
بله.

حرف آخر؟
قصد قتل نداشتم و الان هم خیلی پشیمان هستم.

منبع:جوان
برچسب ها: قاتل قتل
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
شخص قاتل و مقتول در منطقه ای از قم زندگی میکنند که به ان منطقه چهار راه سرگردان میگویند .
از نظر فرهنگی در این منطقه کار خاصی انجام نشده متاسفانه یک منطقه ای شده که شرارت ازش میباره .و کسی به کسی نمیتونه بگه بالای چشمت ابروئه.
از نظر فروش مواد مخدر هم که حرفی برای گفتن نداره.
از بزرگ و کوچک متاسفانه به سادگی در حال فروش هستن و در کل از هر منطقه قم برای خرید به انجا روجوع میکند.
ومتاسفانه ارگانهای نظامی اصلا به فکر جوان و نوجوان این منطقه نیست .
اگه مسئولی ادرس این منطقه رو برای پاکسازی نمیدونه براش بفرستم .
البته بعید میدونم که مسئولی در قم زندگی بکنه و ندونه این منطقه کجاست