مدتها بود که از پیام دهکردی در تلویزیون خبری نبود. دهکردی اساسا بازیگر گزیدهکاری است. خودش میگوید چند سالی است که زندگیاش را برداشته و به لاهیجان مهاجرت کرده و همیشه تلاشش بر این بوده که گزیدهکار باشد و پشت سر هم کار نکند.
«گاندو» جناحی و قابل مصادره نیست
4 تير 1398 ساعت 14:16
مدتها بود که از پیام دهکردی در تلویزیون خبری نبود. دهکردی اساسا بازیگر گزیدهکاری است. خودش میگوید چند سالی است که زندگیاش را برداشته و به لاهیجان مهاجرت کرده و همیشه تلاشش بر این بوده که گزیدهکار باشد و پشت سر هم کار نکند.
به گزارش جهان نیوز، مدتها بود که از پیام دهکردی در تلویزیون خبری نبود. دهکردی اساسا بازیگر گزیدهکاری است. خودش میگوید چند سالی است که زندگیاش را برداشته و به لاهیجان مهاجرت کرده و همیشه تلاشش بر این بوده که گزیدهکار باشد و پشت سر هم کار نکند و مجالی به خودش بدهد که تجربیات جدیدی کسب کند تا بتواند بهتر از قبل حضور داشته باشد. او اینروزها بازیگر نقشی به نام «مایکل هاشمیان» در سریال «گاندو» است؛ نقشی که از واقعیتهای مسائل اقتصادی و امنیتی سالهای اخیر کشور برآمده است، نقشی جنجالی شبیه «جیسون رضاییان»، جاسوس دوتابعیتی ایرانی- آمریکایی. با پیام دهکردی در مورد سختیهای ایفای این نقش و نقاط بحثبرانگیز پخش این سریال همصحبت شدیم.
ظاهرا نقشهایی که مابهازای بیرونی دارند، ساده به نظر میرسند، چون گفته میشود بازیگر برای شخصیتپردازی، کار سختی ندارد. ایفای نقشی که براساس شخصیت واقعی جیسون رضاییان طراحی شده بود، چه سختیهایی داشت؟
اتفاقا سختی ایفای یک نقش، اگر همانندسازی نباشد، هیچ تفاوتی با سایر نقشها ندارد، چون دیگر اهمیتی ندارد که شما آن نقش را به لحاظ روحیات، زندگینامه و شخصیت یک فرد واقعی بازی کنید. اما اگر قرار باشد سراغ نقشی بروید که بنایش بر شبیهسازی است، کار کمی سختتر میشود. خصوصا اگر بنا را بر این گذاشته باشند که کار بازیگری روی نقش انجام شود نه کار نابازیگری. زمانی که قرار است کار نابازیگری روی نقشی انجام شود، معمولا فردی انتخاب میشود که ظاهرش تقریبا شبیه آن آدم است؛ مثل همین مستند داستانیها و مستند پرترههایی که بارها هم از تلویزیون پخش شده است. اما برای قصهای که با یک ساختار دراماتیک نوشته شده است، مطلقا نمیتوان سراغ نابازیگر رفت و باید یک کار خلاقانه بازیگری انجام داد و در عین حال شاخصههای بازی هم باید ارجاعاتی به زندگی و شخصیتی داشته باشد که نقش براساس زندگی او نوشته شده است؛ که در سریال «گاندو»، بازی در نقش جیسون رضاییان بود. منتها یک سلیقه هم اینجا وجود داشت که هم من و هم آقای جواد افشار اصراری نداشتیم این شخصیتی که در گاندو هست، نعلبهنعل عین جیسون رضاییان باشد، اما در عین حال تلاش هر دوی ما این بود که به سمت این شخصیت حرکت کنیم. با وجود اینکه فیلمها و صوتهایی از جیسون رضاییان موجود بود، ولی مطلقا اینها را نه دیدم و نهگوش کردم، چون دوست داشتم خلقی که میخواهم انجام دهم، خلق یگانهای باشد و خلقی باشد که از فیلتر ذهنی خودم گذشته است. اینطور هم نبود که بیاطلاع باشم. در موردش قبلا خوانده بودم و بعدها در فرآیند پیشتولید کار، با آدمهایی که زیاد او را دیده بودند، گفتوگو کردم تا ابعاد شخصیتی جیسون رضاییان را کشف کنم.
با این حال هدف من واقعا این نبود که شخص جیسون رضاییان را بازی کنم، بلکه هدف من ورای اینها بود و هدفم این بود که بتوانم شخصیت «مایکل هاشمیان»ی را بازی کنم که البته درونش، جیسون رضاییان هم هست و همینطور مدیران دزدی که بیتالمال این مملکت را به توبره کشیدند و همچنین دزدهایی که هنوز دارند به مملکت خیانت میکنند. اتفاقا با این روحیه و نگاه بود که مسیر ایفای این نقش سخت میشد، ولی من عاشق نقشهایی هستم که معمولا برایم چالشبرانگیزند و این کارم را سخت میکند؛ از جمله همین نقش که باید به 25کیلو اضافه وزن میرسیدم و برای رسیدن به این نوع لهجه، مربی لهجه گرفتیم تا نقش واقعیتر جلوه کند.
آیا در زمان پخش سریال هم ملاحظاتی برای ایفای نقش لحاظ شد یا اینکه بخواهند بخشهایی از فیلمنامه را حذف کنند؟
به هیچ عنوان ملاحظه و سانسوری در کار نبود، ولی انگار الان که زمان پخش است، یکسری ملاحظاتی را به کار وارد میکنند که امیدوارم به کل قصه آسیب نزند. به هر حال فعلا در حد حذف یا جابهجایی چند کلمه و جمله بوده و به شاکله این قصه آسیبی نرسانده است.
آیا این مدل حاشیههایی که این روزها در مورد سریال مطرح میشود، قابلپیشبینی بود؟
دیگر تا اینحد قابل پیشبینی نبود؛ چون فکر میکردیم این سریال قرار است عزت و شکوه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشور را نشان دهد. اینکه بخواهند به نفع یک جریان خاص یا یک شخص یا یک دولت مصادره کنند، اصلا صحیح نیست. دیدن این شکوه برای هر ایرانی افتخارآفرین است و این سریال هم از آن همه مردم ایران است. طبیعی است وقتی چنین قصهای تعریف میشود، به بحرانها و آسیبهایی هم اشاره شود و این کوتهفکری است که مثلا بگویند مقصود فلان قسمت سریال، دولت آقای روحانی است. اگر کسی برداشتی اینچنینی داشته باشد، قطعا دچار خطای تحلیلی است. آسیبهایی که در این سریال آمده، مثل مسائل آقازادهها اصلا ربطی به این دولت یا دولت قبلی ندارد. این آقازادهها میتوانند آقازاده هرکسی باشند و فقط مختص دولت کنونی نیست.
مردم ما هم هوشیار هستند و فکر میکنم به جای سانسور کردن، باید به مردم اعتماد کنیم؛ مردمی که اعتبارمان را از آنها گرفتیم؛ مردمی که سالها پای این نظام ایستادند.
جفا است در حق مردم اگر آنها را نامحرم بدانیم. مردمی که تا امروز پای تمام بیکفایتیها و سوءمدیریتهای فرهنگی و پای تصمیمات غلط فرهنگی ما ایستادند و نرفتند ماهواره ببینند، نرفتند حرفهای بیبیسی را مبنا قرار دهند؛ بلکه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران را مبنا قرار دادند و این سریال را میبینند. ضمن اینکه به قول معروف طلا که پاکه، چه حاجتش به خاکه. اگر قائل به این هستیم که مشکلی نداریم، پس چرا به هم میریزیم و ناراحت میشویم. علاوهبر این، اگر به هر فردی که دارای عقل ابتدایی است، آسیبی را نشان دهید یا مثلا بگویید دندانم کرم خورده است، میگوید این کرمخوردگی برای امروز و دیروز نیست و حتما 10سال پیش کاری کردی که امروز کرمخوردگیاش هویدا شده است. وضعیت اقتصادی ما هم همین است. من بارها گفتهام همین خاوری از کجا آمده است، مگر از رژیمصهیونیستی آمده. این فرد مدیر این مملکت بوده است مثل خیلی از کسان دیگر. اینها خروجی نوع تربیتی است که از لحاظ فرهنگی اتفاق افتاده است. ما در زمینه اطلاعاتی و امنیتی در دنیا، شماره یک و دو هستیم و این هم افتخارآفرین است، ولی ایکاش اینقدر که در این زمینه رتبه اول هستیم، در حوزه فرهنگی هم قوی بودیم. این رفتارهای حاشیهای و سانسور و حذف فلان جمله در سریال و این مدل اعمال فشارها، از جمله علائم فضای کوچک فرهنگی است؛ آن هم در روزگاری که عصر اطلاعات است و مردم با هزار روش به انواع اطلاعات دسترسی دارند. حالا در این شرایط تلاشهایی میکنند که مثلا سریال را سانسور کنند؛ واقعا یعنی چه! اصلا این پروژه مال جمهوری اسلامی است.
من اصلا انتظار نداشتم نقدها ناگهان تبدیل به جریانی بشوند که کار را تحت فشار بگذارد و سانسور کنند. این برای من باورنکردنی است، چون فکر میکردم این منتقدان میگویند من بهعنوان فلان مسئول، فلان دولتمرد، فلان نماینده مجلس یا فلان مقام قضایی دارم کار خودم را میکنم و خوب است که اجازه بدهیم این کار آسیبشناسی هم بشود و در موردش نقد بنویسند و جلسات بررسی موضوع را برگزار کنند و ببینند آیا اساسا چنین بحرانهایی هست یا نه. ما اگر میخواهیم واقعا نجات پیدا کنیم، نجات در صداقت است و بهترین سیاست هم صداقت است.
این تجربه شخصی من هم هست. جاهایی که در زندگی شکست خوردهام و آسیب دیدهام جاهایی بود که دروغ گفتم و جاهایی که رشد کردم و قد کشیدم، آنجا بود که قدمهایم را با صداقت برداشتم. ما چرا نباید بر این اساس رفتار کنیم؟ این انقلاب مگر یک انقلاب فرهنگی نبود؟ نمیشود که ما اسم انقلابمان را فرهنگی بگذاریم و عدهای زیر سایهاش غیرفرهنگی رفتار کنند. آرمانها و سرفصلهای سال 57 این مملکت را مرور کنید؛ چه سنخیتی میشود دید بین چیزهایی که اوایل انقلاب وجود داشت با بسیاری از چیزها که امروز میبینیم؟ اتفاقا بگذارید صادرکننده این سریال خودمان باشیم. این استقبالی که مردم از «گاندو» کردهاند را باید قدر دانست. مردم به جای اینکه بروند سراغ یکسری کانالهای بیهویت و برنامههای خبیثانه رسانههای آن طرفی که هیچ دلسوزیای پشتش نیست، یا اینکه وقتشان را پای شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی و امثال این چیزها به بطالت بگذرانند، آمدهاند پای سریالی نشستهاند که بحث آن درد این مملکت است.
یعنی فکر میکنید ظرفیت نقدپذیری در مدیران ما وجود ندارد؟
گاهی طوری با ما برخورد میشود که انگار مدیریتی یکدست و پاک و معصوم در کشور داریم. ببخشید این را میگویم، ولی کسانی که بهعنوان مفسد اقتصادی دستگیر شدهاند و وامهای میلیاردی از بانکها گرفتهاند، من بودم یا شما بودید؟! من و شما همین الان اگر برای یک وام معمولی اقدام کنیم، چه مصائبی را باید از سر بگذرانیم؟ ما مردممان را چه فرض کردهایم که فکر میکنیم گول میخورند؟ به فرض اینکه جلوی نقد امثال ما هم گرفته شد، آیا مردم این را که همه مدیران ما معصوم هستند باور خواهند کرد؟ وقتی به کسانی که مفسد اقتصادی هستند مراجعه میشود، میبینید که خط و ربطهایی با مقامات دارند. همین پروندهای را که قوه قضائیه الان دارد بررسی میکند ببینید؛ حتی اکثر این مفسدان چهره ظاهرالصلاحی هم دارند. خب این اشکال است دیگر. این را باید ببینیم، باید بیاییم و صادقانه بگوییم بله درست است، مردم عزیز! ما اشتباه کردیم، ما باید اینگونه مدیریت میکردیم که نکردیم و میخواهیم درستش کنیم. اما حالا نهتنها نقد را نمیپذیرند، بلکه بهشان برمیخورد و ناراحت میشوند و از آن بدتر، شروع میکنند به فشار آوردن و تلاش برای سانسور و حذف این سریال. این سرزمین و این وطن برای اینکه به اینجا برسد قرنهاست هزینه داده و چه خونهایی که به پایش ریخته شد؛ برای آزادیاش، برای استقلالش، برای آرامش و امنیتش و برای هویتش. من اعتقاد دارم که آقایان باید سعه صدر داشته باشند و اجازه بدهند این سریال پخش شود. اشکال ندارد! شما هم یک سریال بسازید و حرف برعکس «گاندو» را بزنید. شما اگر دلتان میخواهد که به قول معروف رفتار متقابل بکنید، همین کار را بکنید ولی بگذارید مردم صادقانه آنچه را که هست ببینند.
جیسون رضاییان کیست؟
جیسون رضاییان، متولد 15 اسفندماه سال 54 در آمریکا است و تابعیت دوگانه ایرانی- آمریکایی دارد. پدر او مشهدیالاصل و مادر وی آلمانی است. رضاییان با گذرنامه ایرانی خود وارد خاک ایران شد و در پوشش خبرنگار به فعالیت در کشور پرداخت. جیسون از سال 83 در پوشش خبرنگار نشریه «سانفرانسیسکو کرونیل» مرتبا به ایران تردد میکرد و تلاش داشت در این سفرها شبکه عوامل خود را برای جمعآوری اخبار موردنظر از ایران شکل دهد. خروج او از ایران با درخواست وزارت ارشاد وقت در سال 1388 و سفر به دبی و البته آشنایی با «لارا سترکیان» (فردی که براساس شواهد موجود، در پوشش خبرنگار شبکه ABC آمریکا برای سرویس اطلاعاتی این کشور فعالیت میکند)، شرایط آشنایی رضاییان را با یکی از مسئولان میز ایران در کنسولگری آمریکا در دبی به نام «مک کاچن» فراهم کرد.
او در سال 1391 بار دیگر به ایران بازگشت، اما اینبار با پوشش خبرنگار روزنامه «واشنگتنپست» که نامی آشنا و معتبر در عرصه رسانهای جهان بهشمار میرود. اسناد موجود نشان میدهد وی پیش از عزیمت به تهران با «جان لیمبرت» (از دیپلماتهای آمریکایی به گروگان گرفتهشده در لانه جاسوسی) دیدار و گفتوگو میکند. در همین حین جیسون با خانمی به نام «یگانه صالحی» آشنا شد که همین آشنایی به ازدواج این دو نفر در سال 1392 منجر شد. پس از این آشنایی، یگانه صالحی ابتدا به استخدام خبرگزاری «بلومبرگ» و سپس «نشنال امارات» درآمد و تیرماه سال 93 در ایران به اتهام «جاسوسی» دستگیر و محاکمه شد. آقای رضاییان مدت 18ماه در زندان بود. در 26 دی 1394 و همزمان با حضور وزرای خارجه ایران و آمریکا در وین بهمنظور قرائت بیانیه اجرایی شدن برجام، دادستان عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد در راستای مصوبات شورایعالی امنیت ملی ایران و مصالح کلی نظام، چهار زندانی ایرانی دوتابعیتی در چارچوب مبادله زندانیان آزاد شدند که رضاییان نیز یکی از آنها بود.
یک پیام، چند نقش
پیام دهکردی هم مانند اردشیر رستمی با سریال شهریار به شهرت رسید؛ با این تفاوت مهم که دهکردی قبلا تئاتر کار کرده بود و بعد از آن هم کارش را ادامه داد، اما رستمی گرافیست بود. آنهایی که اهل تئاتر بودند، با دهکردی قبل از سریال شهریار هم آشنایی داشتند و میدانستند چه استعدادی در این جوان متولد 56 وجود دارد. پیش از شهریار اما دهکردی در اوایل دهه 80 با سریال «باغ بلور» رامبد جوان و «یک تکه نان» کمال تبریزی وارد تلویزیون و سینما شد. «مدار صفردرجه»، «هوش سیاه 2»، «گاوصندوق» و «گذر از رنجها» از سریالهای دیگری است که دهکردی پیش از «گاندو» در آنها نقشآفرینی کرده است. دهکردی در سینما هم نقشهای متفاوتی را بازی کرده؛ از کار با فرمانآرا در «دلم میخواد» تا «جیببر خیابان جنوبی»، «همیشه پای یک زن در میان است» و «یک بوس کوچولو».
دهکردی سالهاست در تئاتر فعالیت میکند و در نمایشهایی مانند «رقص زمین»، «جنایت و مکافات»، «کرگدن»، «رمولوس کبیر» و «مرد بالشی» بازیهای درخشانی از خود به جا گذاشته است. او عاشق نقشهای سخت و متنوع است و تسلطش در حوزه ادبیات و کتاب، در بازیگری کمک شایانی به او کرده است. دهکردی سابقه اجرا در تلویزیون هم دارد. سال گذشته برنامه «شب تئاتر» با اجرای او از شبکه چهار سیما پخش شد که حضور پارسایی و نقدهای این برنامه از تئاترهای لاکچری، باعث ایجاد حاشیههایی شد و دیگر آن برنامه پخش نشد.
منبع:فرهیختگان
کد مطلب: 691862
آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/news/691862/گاندو-جناحی-قابل-مصادره-نیست