به گزارش
جهان نيوز، ظهر روز ۲۱ اردیبهشتسال۹۱ بود که مردی با اداره پلیس تماس گرفت و گفت: داییاش با شلیک گلوله در خانهاش به قتل رسیده است. با اعلام این خبر تیمی از مأموران کلانتری۱۲۵ یوسفآباد راهی محل حادثه که خانهای حوالی یوسفآباد بود، شدند. مأموران داخل پذیرایی با جسد مرد میانسالی روبهرو شدند که با شلیک گلوله به سرش به قتل رسیدهبود. تیم جنایی در نخستین گام از خواهرزاده مقتول تحقیق کردند. وی گفت: امروز ظهر داییام همراه خانوادهاش ناهار مهمان خانه ما بودند. ساعتی قبل همسر و فرزندش به خانه ما آمدند. هر چقدر منتظر داییام ماندیم او نیامد و تلفن همراهش را هم جواب نمیداد که نگرانش شدم و به خانهاش آمدم. وقتی رسیدم در خانهاش باز بود که وارد پذیرایی شدم و با جسد غرق در خون او روبهرو شدم و بلافاصله با اداره پلیس تماس گرفتم.
نازی همسر مقتول هم در تحقیقات گفت: امروز مهمان خانه خواهر شوهرم بودیم. من و دو فرزندم زودتر به مهمانی رفتیم، اما شوهرم قرار شد بعد از انجام کارهایش به خانه خواهرش بیاید که متوجه شدیم به قتل رسیده است. از سوی دیگر مأموران در تحقیقات دریافتند مقتول و همسرش از قبل اختلاف داشتهاند و بدین ترتیب تحقیقات تخصصی خود را ادامه دادند تا اینکه با ردیابی تلفنهای نازی متوجه شدند، وی در قتل شوهرش دست داشته است. بدین ترتیب مأموران نازی را پس از گذشت ششسال از حادثه در اسفندسال قبل دستگیر کردند. وی ابتدا منکر قتل شوهرش شد، اما در تحقیقات فنی به قتل شوهرش با همدستی خواهر و شوهر خواهرش اعتراف کرد.
وی گفت: من با شوهرم اختلاف داشتم و خیلی از اعضای خانواده هم از ماجرای اختلاف ما با خبر بودند. مدتی قبل از حادثه ماجرا را با خواهر و شوهر خواهرم که ساکن اصفهان هستند در میان گذاشتم و به آنها گفتم که قصد قتل دارم. مراد، شوهر خواهرم قبول کرد که در اجرای نقشه به من کمک کند. روز حادثه من همراه فرزندانم به بهانه مهمانی به خانه خواهر شوهرم رفتیم و مراد هم به خانه ما آمد و شوهرم را به قتل رساند. پس از اعتراف متهم مأموران مراد و همسرش را بازداشت کردند. مراد در بازجوییها گفت: نازی چند سالی بود که از بداخلاقی و فساد اخلاقی شوهرش گلایه میکرد و هر بار از من و خواهرش میخواست که کسی را برای قتل شوهرش اجیر کنیم تا اینکه قبول کردم خودم شوهرش را به قتل برسانم.
یک هفته قبل از حادثه برای اجرای نقشه قتل راهی شهری در غرب کشور شدم و یک اسلحه خریدم. روز حادثه نازی شوهرش را با خوراندن شربت مسموم کرد و خودش همراه دو فرزندش برای مهمانی به خانه خواهر شوهرش رفت. وقتی وارد خانه آنها شدم مقتول بیهوش بود که او را با شلیک گلوله به قتل رساندم و به اصفهان گریختم.
در حالی که تحقیقات از متهمان ادامه داشت پسر و دختر مقتول به عنوان اولیای دم اعلام کردند که قاتلان پدرشان را میبخشند. پس از اعلام گذشت دو فرزند مقتول، خواهر مقتول به دادسرای امور جنایی رفت و در ادعایی گفت: برادرش اصلاً فرزندی ندارد که به عنوان اولیایدم قاتلان را ببخشند. وی گفت: برادرم اصلاً بچه دار نمیشد و من مطمئن هستم آنها از خون برادر من نیستند که به عنوان اولیایدم حق بخشش قاتلان را داشته باشند. در چنین شرایطی بازپرس پرونده دستور نبش قبر مقتول را برای انجام آزمایش دی انای داد. بنابراین چندی قبل قبر مقتول پس از گذشت هفتسال از حادثه نبش قبر شد و پزشکان پزشکی قانونی برای انجام آزمایش دی انای از بقایایی جسد نمونهبرداری کردند تا پس از انجام آزمایشهای لازم به زودی ادعای خواهر مقتول درباره هویت واقعی فرزندان مقتول مشخص شود.
منبع: روزنامه جوان
بالاخره فرزندان واقعی او هستند یا خیر؟؟
اگر نه پس از کجا آمده اند؟؟ بهزیستی؟