غذای سحر به مناسبت گرما و سرما و فصول چهارگانه متغیر میگردید. اما آنچه گذشته از مخلفات، غذای کامل سحر به حساب میآمد، غذاهای پر گوشت و پرچربی برای ایام سرما و غذای کم گوشت و کم چربی برای تابستانها بود که به مصرف میرسید.
تهرانیهای قدیم چگونه روزه میگرفتند؟
17 ارديبهشت 1398 ساعت 9:22
غذای سحر به مناسبت گرما و سرما و فصول چهارگانه متغیر میگردید. اما آنچه گذشته از مخلفات، غذای کامل سحر به حساب میآمد، غذاهای پر گوشت و پرچربی برای ایام سرما و غذای کم گوشت و کم چربی برای تابستانها بود که به مصرف میرسید.
به گزارش جهان نیوز، ماه رمضان در فرهنگ ایرانِ اسلامی دارای احترام فراوان بوده است و در این ماه مردم اقبال بیشتری به راز و نیاز با خدا و انجام عبادات داشتهاند. در فرهنگ مردم تهران نیز این مورد به چشم میخورد و در کتب تاریخی متعددی این موضوع منعکس شده است. جعفر شهری در جلد سوم کتاب «تهران قدیم» در این باره مینویسد:
ریزهخوانی و مناجات
تقریباً از سه ساعت به اذان مانده یعنی با اولین ریزهخوانیهای مناجاتیان، زنها بیدار شده یکدیگر را برای پختوپز سحری و آماده ساختن سفره سحر برمیانگیختند و بیدار کردن مردها هم بسته به آن بود که سوادی داشته بخواهند با زنها بیدار شده به خواندن دعاهای سحر و نماز و ذکر و دعا بپردازند و یا زنها فقط آنها را برای خوردن سحری بیدار نمایند و از همان اولین بانگ و نوای مناجاتیان هم بود که کمکم شور و ولولهای در شهر پیچیده، هر لحظه بانگ و هیاهو رو به شدت مینهاد، تا آنجا که از هر بام و مناره صدا در صدا میپیوست و غلغله و غوغایی بود که شهر را فرا میگرفت.
مناجات برای هر عده باز صورتی مخصوص به خود داشت که عرفا و متدینین سر به جیب خود برده آن را با دعاهایی از قبیل (صحیفه سجادیه) و مناجاتهای ائمه اطهار و دیگران، بی سر و صدا در اتاقهای دربسته و نمازخانههای خود مشغول میشدند و عدهای که خدا را در آسمان هفتم و هشتم و قاب قوسین او ادنی! و بالاتر میدانستند، این عمل را در منارهها و بامها و بلندیها با مهیبترین صداها و رساترین آوازها انجام میدادند.
در مناجاتها، دعاها و استغاثهها برای هر کس مطابق حاجت و حوائج او، از درد دردمندان و حاجت حاجتمندان و شفای بیماران و قرض قرضمندان خلاص زندانیان و سلامت مسافران بود که بر زبانها آمده شنیده میشد، تا حوائج مادی و عادی و مشروع و نامشروع که پنهان و آشکار مسئلت میگردید، همچنین بهترین وسیله بود تا روضهخوانها و مداحها و نوحهخوانهای مبتدی که هنوز حنجرهشان باز و شرمشان کم نشده بود با مناجات کردن به تمرین آواز و باز کردن صدا و رفع خجالت بپردازند!
اگر چه غالب این مناجاتها بدون خودنمایی و جلب اعتبار و تقدیس و تظاهر و ریب و ریا انجام نمیگرفت، اما مردمی هم بودند که واقعاً این کار را برای رضای خدا و نیت خالص و بیدار کردن خفتگان انجام میدادند، تا آنجا که کسانی هم که صدا و سوادی نداشتند تا مناجات کنند، شمع و چراغ و فانوس جلو نوشتهها و کتاب مناجاتِ مناجاتکنها میگرفتند و یا در مواقع برف و باران سینی مجمعه بر سر آنها نگاه میداشتند که در ردیف مناجاتکنها درآمده باشند.
این غوغا و هیاهو در سحرها به جایی میرسید که شهر یکپارچه بانگ و فریاد میگردید، تا آنجا که نقلی است: دیپلماتی اروپایی هنگام سحر ماه رمضان وارد شهر میشود، وقتی آن غوغا و ولوله میشنود به گمان آنکه مردم ورود او را به اعتراض برخاسته یا انقلاب شده است بازگشته، فرار میکند!
مناجات را با ریزهخوانی و صدای بم و کوتاه شروع کرده، با خطبهها و مطالبی در نعت رسول اکرم و اولاد منتخب او به تحریر و ترکیب درآورده به دوبیتیهای معروف مناجاتنامه تمام میکردند که از آن جمله بود، مضامین سرلوحههای کتابهای گلستان و بوستان. مانند: شکر و سپاس و نعمت و منت خدای را پروردگار خلق و خداوند کبریا و اول دفتر به نام ایزد دانا، صانع و پروردگار حی توانا، و بلغالعلا بکمالهی، کشف الدجا بجمالهی، حسنت جمیع خصالهی، صلو علیه و الهی و شعر: (ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی ـ نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی) و مناجات خمسه و مناجاتنامه خواجه عبدالله انصاری و رباعیات شیخ ابوسعید ابوالخیر و عرفای دیگر مانند:
ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی / در ظلمت شب، صبح نماینده تویی
درهای امید بر رخم بسته شده / بگشای خدایا که گشاینده تویی
***
ای خالق ذوالجلال، ای بار خدا / تا چند روم دربدر و جای به جا
یا خانه امید مرا در بند / یا قفل مهمات مرا در بگشا
***
در هر سحری با تو همی گویم راز/ در حضرت تو همی کنم راز و نیاز
بیچارهگیام ز حد شد ای بندهنواز/ کار من درماندهی بیچاره بساز
***
آنی تو که حال دل نالان دانی/ احوال دل شکسته بالان دانی
گر خوانمت از سینه سوزان شنوی/ ور دم نزنم زبان لالان دانی
***
برخیز که عاشقان به شب راز کنند/ گرد در دوست جمله پرواز کنند
هر جا که دری بود بشب میبندند/ الا در دوست را که شب باز کنند
و در دنباله هر بیت یا مصرع هم کلماتی مانند: یا الله، یا مشکلگشای کل عالم، یا دلیل گمشدگان، یا ارحم الراحمین اضافه کرده، با آن استغاثه و التجا میکردند.
بعد از مناجات دعاهای سحر بود که معروفترین و موثقترین آنها منسوب به امام محمد باقر علیهالسلام (اللهمانی اسئلک من بهائک کله) که به نام ابوحمزه ثمالی شناخته شده بود ذکر مردم و مناجاتیان میگردید، مخصوصاً که قاآنی شاعر معاصر هم با این قصیده آن را تأیید کرده بود:
ماه رمضان آمد ای ترک سمنبر / برخیز و برم سبحه و سجاده بیاور
اسباب طرب را ببر از مجلس بیرون / زان پیش که ناگاه نقیبی رسد از در
وان مصحف فرسوده که پارینه ز مجلس / بردی بشب عید و نیاوردی دیگر
باز آر و بده تا که بخوانم دو سه سوره / غفران پدر خواهم و آمرزش مادر
وان خوب دعایی که (ابوحمزه) همی خواند / ما نیز بخوانیم بهر نیمه شب اندر
قابل ذکر است که این دعا را در بعضی خانهها با چنان حالت خضوع و خشوع و توجهی میخواندند که حتی کودکان و اطفال را تحت تأثیر قرار میدادند.
بیدار شدن و بیدار کردن سحرها
دیگر از آداب و رسوم این ماه بیدار کردن یکدیگر در سحرها بود که صمیمیت و یگانگی و صفا و همبستگی مردم را به هم میرساند و آن نیز به این صورت انجام میگرفت که هر آینه هنوز خانوادهای با صدای مناجات بیدار نشده که «غالباً هم از لاقیدی و آسایش خیال بیدار نمیشدند» و در خواب میماند اولین نفری که در خانه یا خانههای دیوار به دیوار بیدار شده بود موظف بود سایرین را هم بیدار بکند که برای این کار وسایلی برمیانگیختند. اول اگر دیوار به دیوار اطاق هم بودند، به دیوار هم مشت میکوبیدند که این مشتکوبی اطاق به اطاق یکدیگر تا آخر حیاط، از آنکه اطاقها وصل به هم ساخته شده بود با دور تسلسل صورت میگرفت و هر آینه با این وسیله هم اطاقی بیدار نشده با مشت خود پاسخ نداده بود، به حیاط رفته، در اطاق او را میزدند. دیگر نخی از درز و سوراخ دیوار خود و همسایه گذرانده به سرش زنگوله بسته بودند، با کشیدن آن را به صدا در میآوردند، دیگر اگر همسایه در بالاخانه و روی اطاق زیری بود با ته چوب گردگیری و مانند آن به سقف که کف اطاق او بود میکوفتند و اگر سکنه اطاق زیرین را میخواستند صدا کنند به زمین میکوبیدند. لازم به ذکر است که بیشتر این وظیفه به عهده کسانی بود (ساعت شماطهای) داشته، یا خود داوطلب بشوند.
سحری و غذاهای آن
اکنون دیگر ماه رمضان عملاً شروع شده و از این هنگام بود که شهر یکپارچه صورت و حالت دیگر به خود گرفته وضع و حالات و روحیات و عادات مردم متغیر گردیده، برنامه زندگی و خواب و خوراک و کسب و کار و حتی نشست و برخاست و حرف و سخن آنها دگرگون میگردید که چگونگی آن را از دو سه ساعت به سحر مانده شروع میکنیم.
در این موقع ابتدا زنها بیدار شده به آشپزخانهها میشتافتند و به پختن سحری که معمولاً از انواع پلوها و چلوها بود که گوشت یا مرغ یا خورش آن را قبلاً یعنی سرشب پخته جا انداخته بودند، مشغول میشدند و همراه آن به تهیه سایر مخلفات سفره، بعد از گذاردن دمکنی بر روی دیگ برنج و آتش کردن سماور میپرداختند.
با صدای وزوز و آواز سماور به اطاق برگشته به آماده کردن سماور و اسباب سفره مشغول میشدند که باید با آن با بیدار کردن مردها و بچهها و روزهبگیرها بپردازند.
کد مطلب: 685161
آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/news/685161/تهرانی-های-قدیم-چگونه-روزه-می-گرفتند