*امام با هرگونه تندروی و کندروی، ارتجاع و تحجر مخالفت میکرد و دائما بر با هم بودن، وحدت نظر و حضور همه سلایق تاکید داشت. بنیانگذار انقلاب اسلامی معتقد بود که باید همه احزاب و گروههای مختلف در کشور حضور داشته باشند و تضارب افکار صورت گیرد و رقابت سالم را تجربه کنند. من معتقدم که در چهل سالگی پیروزی انقلاب باید به آنچه انقلاب اقتضا میکند و مردم میخواهند باز گردیم... اگر این روندی که تا بهحال و بهخصوص در سالهای اخیر دنبال شده را دنبال کنیم چیزی از روحیه انقلاب در کشور باقی نمیماند. ما به اسم انقلاب روزبهروز از انقلاب فاصله میگیریم و خدای ناخواسته نظام را نیز از مادر و بستر خود جدا میکنیم.
*امام(ره) شخصیتی بود که با بزرگواری همه سلایق را پوشش میداد، همه را فرزند خویش دانسته و هیچ کس را از خود جدا نمیدانست. در عین حال همه را زیر چتر و پوشش خود قرار میداد و به دلیل ظرفیت بالایی که داشت این بزرگواری از او نشان داده میشد. انقلاب نیز چنین ظرفیتهای عظیمی دارد منتهی برخی از افراد بیظرفیت، کوچک و بیاستعداد هستند. لذا وقتی در کشور افراد کوچک و کم ظرفیت میداندار شوند، پست و مسئولیت و تریبونی بگیرند یا در جامعه تاثیرگذار باشند ظرفیتشان نیز محدود و کوچک خواهد بود.
*بسیاری از مسئولان در ردههای مختلف به وظیفه خود خوب عمل نکردند و وظیفه شناس نبودند، لذا میبینیم که دود عملکرد بد آنها در چشم مردم، انقلاب و نظام میرود. مسئول تازمانی که خود را آماده ایثار و فداکاری نکند و در سطح پایینترین رده مردم از نظر اقتصادی و اجتماعی فرض نکند نمیتواند خدمت کند. متاسفانه در جامعه ما که به اصطلاح اسلامی است میبینیم اختلاف طبقاتی، تجملات و تشریفات در میان مردم بیداد میکند. بسیاری از مسئولان به مجرد پذیرش مسئولیتی راهی بالای شهر میشوند و خانههای پر از تجمل و زندگی تشریفاتی تشکیل میدهند. اینها حرکتها غیر انقلابی و غیر مردمی است که جنبههای شرعی آن به جای خود مال مردم و بیت المال است و اینها به چه مجوزی میتوانند طی یکی دوسال زندگی تجملاتی و تشریفاتی و خانهها و ماشینهای آنچنانی تهیه کنند؟ چنین افرادی نمیتوانند خدمتگزار باشند. اینها کسانیاند که دنبال فرصتاند تا از فرصتها سوء استفاده کرده و کیسه خود را پر کنند.
بیشتر بخوانید:
لاریجانی، روحانی و ظریف چوب مصلحت سنجی ملت را میخورند
گفتم شاید لایقتر از روحانی را پیدا کنیم
*ما در بخشی از آرمانها موفق بودیم به ویژه تا زمانی که سایه امام(ره) بالای سر ما بود و روحیه انقلابی در کشور وجود داشت. در ارتباط با استقلال کشور تا حد بسیار زیادی موفق بودیم، ساختار خوبی را برای نظام جمهوری اسلامی تعریف کردیم که موفقیت ما بود. آزادی نیز تا حدی در کشور وجود دارد، اما متاسفانه به دلیل کمبود ظرفیتها، محدودیت برخی از مسئولان و تنگ نظریهایی که در جامعه وجود دارد برای جامعه و مردم مسائلی ایجاد شد.
*انقلابیگری این نیست که همیشه در حال جنگ باشید، لازمه انقلابی بودن این است که ساده زیست باشیم، زاهدانه زندگی کنیم و نه تنها دنبال تشریفات و تجملات بلکه دنبال خدمت باشیم.
*در کشور ما ویژه خواری بیداد میکند و مسئولی به مجرد اینکه پستی را گرفت سراغ رفقای خود میرود و آنها را بر مردم تحمیل میکند. افرادی را در پستهایی قرار میدهند که هیچگونه صلاحیت و حتی تخصص لازم را ندارد، اما جوانهای تحصیلکرده و نیروهای لایق و فرهیخته ما باید در خانه و خیابان بیکار باشند و مسئولیتها به صورت چرخشی عدهای دست به دست شود. همه اینها برخلاف اقتضای انقلاب است و باید تحول عمیقی ایجاد شود. من این مساله را دست یافتنی و شدنی میدانم منتها بدین شرط که همه از بالا تا پایین همه تصمیم بگیرند که تجدید نظر کنند. همه اصل را شایستگی و خدمت قرار دهند و مقید به حلال خوری و پرهیز از حرام خواری باشند. این همه در اسلام روی لقمه حرام تاکید شده که در زندگی انسان چه تاثیری میگذارد. رانت خواری و بیتالمال خواری و حرام خواری است. بدترین طعام به تعبیر امیر المومنین لقمه حرام است آن کسی که در کشور مسئولیتی دارد و از موقعیت و رانت جایگاه خود استفاده میکند لقمهای خود و خانوادهاش میخورند حرام است. قطعا این لقمههای حرام تاثیر اجتماعی بر جامعه میگذارد و جامعه را به عقب میراند.
*نوعی شجاعت و شهامت در جامعه لازم است که بیرون بریزند و آنچه تا بهحال داشتند کنار بگذارند و به اصل انقلاب بازگردند. مثلا یک روحانی پیش از انقلاب چگونه زندگی میکرد و اکنون چگونه زندگی میکند؟ به چه مجوزی فلان روحانی که مسئولیت گرفته زندگی تشریفاتی و تجملاتی دارد؟
لازم به ذکر است، منتجبنیا در حالی از پایینآمدن روحیه انقلابیگری سخن میگوید، که او و دوستان اصلاحطلبش در سالهای اخیر با فاصله گرفتن از آرمانهای امام (ره) از اصلیترین عوامل به خطر افتادن روحیه انقلابیگری در کشور بودهاند.
اصلاحطلبان از زمان دولت خاتمی با طرح آرمانهای همچون جامعه مدنی و توسعه به سبک غربی، در واقع خود مانع افزایش انقلابیگری در اقشار مختلف جامعه هم بودهاند.
ظاهرا منتجبنیا عمدا نمیخواهد به یاد بیاورد که تئورسینهای اصلاحات چگونه بیش از بیست سال است که برای تغییر آرمانهای انقلاب هیچ تلاشی فروگذاری نکردهاند.