پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - 18 Apr 2024
 
۰

اینجا بیماران حال پزشک را خوب می‌کنند!

يکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۲۷
کد مطلب: 665383
در این مطب مریض‌ها یا خودشان می‌آیند یا می‌آورندشان! ناخوش می‌آیند و با حال خوش می‌روند یا شاید هم اصلاً حالی نداشته باشند که خوش باشد یا ناخوش. حال مریض‌ها که معلوم است؛ از حال دکترها ولی کسی خبر ندارد در این مطب.
اینجا بیماران حال پزشک را خوب می‌کنند!
به گزارش جهان نيوز به نقل از فارس،  تنها مطبی در کشور است که به معلولان خدمات دندانپزشکی کاملاً رایگان می‌دهد؛ مراجعانی از شهرهای دور و نزدیک ایران دارد. برای این نوع خدمت، رقبایی هم داشته که طی این سال‌ها گرانی تجهیزات دندانپزشکی از میدان به درشان برده یا مجبور شده‌اند بخشی از هزینه‌ها را از مراجعان دریافت کنند. اما اینجا به همت خیران همچنان خدماتش رایگان است. پزشکانش هم داوطلب‌اند برای این کار و دستمزدی نمی‌طلبند. دستمزدشان حال خوششان است؛ حال خوبی که دارند و آن شگفتی‌ها که می‌بینند هنگام درمان. و از یک نفرشان شنیدیم که گفت ما اینجا درمان نمی‌کنیم، درمان می‌شویم!
 
هر بیمار که می‌آید...
بنا به عادت وقت‌شناسی پزشکان در این مطب کارها منظم و طبق برنامه است. پزشکان سروقت می‌آیند و سروقت به کار حساسشان می‌رسند؛ باحوصله. بیماران نیز سروقت می‌آیند و چه آمدنی! برخی خودشان می‌آیند به‌زحمت و گروهی با عصا می‌آیند آرام و عده‌ای با ویلچر می‌آیند آهسته و کسانی هم هستند که در آغوش پدر یا مادرشان می‌آیند. در میانشان هستند کسانی که نه توان راه رفتن دارند، نه زبان تکلم و نه حتی اراده‌ای برای حرکتی از روی اختیار.

فرزندانی هستند عزیز دل مادری یا پدری با قامتی درهم‌پیچیده و جانی فسرده که هرروز نفس کشیدنشان حتی، هزار هزار مراقبت می‌خواهد. می‌آورندشان برای کشیدن دندانی شیری آن پشت‌ها تا دندانی دیگر به‌جایش رشد کند لابد یا برای پر کردن دندانی همان جلوها تا نیمچه لبخند فرزند دلبند زیباتر باشد به چشم آن مهربان مادران و پدران. بعضی‌هایشان به سن، بزرگ‌سال هستند و به اندام، کودک؛ هنوز در آغوش پدر و مادر جا می‌شوند. و از پزشکان که بپرسی خاطره‌ها دارند از کار در این مطب؛ شنیدنی سخن‌ها.

از اینکه گاه بیمار آرام است و همراه بیمار ناله می‌خواهد بکشد از درون انگار. از اینکه گاه چشم مادری یا پدری به هر حرکت دست پزشک نگران می‌ماند که مبادا آن نازنین فرزند دردش بیاید ناگهان؛ هر آخ کوتاه دردی بلند می‌نشاند بر جانشان. سخن‌ها دارند از احساسشان در آن لحظه، درست آن لحظه که معلولی آسوده از درد، دندان ترمیم‌شده‌اش را نگاه می‌کند در آینه و لبخند می‌زند به روی آینه و به روی خود و به روی پزشک و به روی زندگی. این‌طور است که هر بیماری از راه می‌رسد چشم طبیب خیره می‌شود بر درگاه؛ تا این‌یکی چه آورده برای حال طبیب و برای جان طبیب.
 
۴ هزار مددجو از سراسر ایران
«روزی ۵ تا ۱۰ نفر می‌آیند.» این را مسئول مطب می‌گوید. بیمارانشان معلولان جسمی و حرکتی هستند؛ مبتلایان به فلج مغزی و فلج اطفال و ام‌اس و ضایعه نخاعی و ضعف عضلانی و قطع عضو. «نسیم آرمان» می‌گوید: «همه نوع خدمات دندانپزشکی در این مرکز ارائه می‌شود؛ کشیدن و پر کردن و جراحی و جرم‌گیری و عصب‌کشی و روکش دندان. دستگاه رادیوگرافی هم داریم برای عکس‌برداری از دندان‌ها. بیش از ۴ هزار مددجو اینجا پرونده دارند و به‌صورت مستمر یا مقطعی خدمات می‌گیرند.

مراجعانی از اطراف تهران نظیر اسلامشهر و قرچک و شهریار و پرند داریم و بیمارانی که از شهرهای دور و نزدیک ازجمله مشهد و بجنورد و همدان و خرم‌آباد و کاشان می‌آیند.» دلیل مراجعه بیماران از راه‌های دور فقط رایگان بودن خدمات نیست؛ دلیل دیگری هم دارد که اتفاقاً مهم‌تر است. «آرمان» توضیح می‌دهد: «افراد معلول به دلیل شرایط جسمی‌شان معمولاً نمی‌توانند به مطب‌های دندانپزشکی عادی بروند. درواقع هر معلولی شرایط خاصی دارد و ارائه خدمات دندانپزشکی به این افراد می‌تواند ریسک بالایی داشته باشد.

دیگر اینکه اغلب مطب‌های دندانپزشکی برای تردد معلولان به‌ویژه با ویلچر، مناسب نیستند. به همین دلایل و البته گرانی خدمات دندانپزشکی، معلولان در حوزه سلامت دهان و دندان با مشکلات زیادی مواجه‌اند. گاهی یک فرد معلول از راهی دور می‌آید و چند روز در تهران می‌ماند تا بتواند برای مثال دندان‌هایش را اینجا پر کند. گاهی هم معلولان مشکلات خاص و حاد دندانپزشکی دارند و اینجا تنها مطبی است که خدمات درمانی مناسب را برایشان انجام می‌دهد.»
۲۰ نفرند
این مطب ۳ یونیت (صندلی دندانپزشکی) دارد و برای بیشتر از آن جا ندارد. هزینه‌ها نیز به‌کلی توسط موسسه نیکوکاری رعد الغدیر تأمین می‌شود. ساختمان اینجا توسط خیری خوش‌نام برای همین کار وقف شده است. کارها جور درآمده؛ تولیدکنندگان و واردکنندگان تجهیزات پزشکی گاهی برای تأمین تجهیزات کمک می‌کنند و ۳ شرکت معتبر نیز تجهیزات مصرفی را با تخفیف ارائه می‌دهند. پزشکان مرکز دندانپزشکی رعد الغدیر رایگان خدمت می‌کنند و این‌طوری معلولان جایی دارند برای درمان دردهای تازه و کهنه. دندان‌پزشکان این مرکز ۲۰ نفرند؛ نیکوکار و نوع‌دوست. هر یک هفته‌ای یک روز می‌آید؛ صبح‌ها از ساعت ۸ تا ۱۲. برخی هم یک هفته در میان یک روز در مطب حاضر می‌شوند. ۸ نفرشان از ۹ سال پیش که این مرکز فعال شد تا حالا پایه کار بوده‌اند و مانده‌اند.
 
خدمت بدون زحمت؛ با عشق
پای صحبت پزشکان که می‌نشینیم حقایق تازه‌ای از این کار خیرشان آشکار می‌شود. خاطراتی خوشایند دارند و حرف‌هایی دل‌نشین. «فریبا زرگرانی» از سال ۸۸ اینجا فعال است؛ یک هفته در میان یکشنبه‌ها می‌آید. در یک بنیاد خیریه دیگر برای دندانپزشکی کودکان بی‌بضاعت فعال است و البته از اعضای ثابت برنامه‌های دندانپزشکی سیار در مناطق محروم. گروهی هستند که می‌روند برای دندانپزشکی و چشم‌پزشکی اقشار محروم در مناطق دورافتاده ایران.

این کارها را برای خودش یک مسئولیت اجتماعی می‌داند. درباره کار در این مطب نیز می‌گوید: «اینجا اتفاقات خوبی دیده‌ام و احساسات ارزشمندی داشته‌ام. از دیدن برخی والدین فرزندان معلول حال خوبی را تجربه می‌کنم. چون بااینکه این فرزندان برایشان خیلی زحمت دارند بازهم بیش‌ازاندازه و خیلی زیاد به آن‌ها محبت و عشق می‌ورزند. واقعاً عجیب است. قلب انسان مالامال محبت می‌شود از دیدن این‌همه وابستگی و عطوفت. مادرانی را دیده‌ام که انگار فرزند معلولشان پاره‌ای از وجودشان هستند؛ با کوچک‌ترین درد فرزند، درد می‌کشند.»

و این هم صحبت‌های دندانپزشکی دیگر از نیکوکاران این مطب: «برخی والدین از فرزندی که با فلج مغزی یا معلولیت شدید مواجه است در خانه نگهداری می‌کنند. درحالی‌که این فرزندان اصولاً باید در مراکز مخصوص نگهداری شوند. درواقع ما تعجب می‌کنیم که چگونه می‌توانند این مسئولیت سنگین و دائمی را بر عهده بگیرند؛ چقدر مراقب این فرزندشان هستند و چگونه لحظه‌به‌لحظه به او توجه دارند. این سال‌ها معلولان زیادی دیده‌ام و شگفتی‌های زیاد. موضوع مهم اینکه این معلولان در واقع نور خانه می‌شوند و کانون امید و توجه خانواده‌شان. انگار که معنایی می‌شوند برای زندگی اعضای خانواده و به‌ویژه والدین.

یک دختر معلول ۴۰ ساله جزو بیماران اینجا بود که پدر و مادری پیر از او مراقبت می‌کردند. بعد که شنیدم فوت کرده با پدرش صحبت کردم. پیش از صحبت گمان می‌کردم باری از دوش پدر و مادرش برداشته‌شده و از رنج و زحمت فارغ شده‌اند ولی بعد فهمیدم به‌شدت غمگین و افسرده‌اند و ازنظر روحی لطمه خورده‌اند. فهمیدم آن فرزند فروغ خانواده بوده و خدمتی که والدینش به او می‌کردند نه با زحمت که با عشق بوده است.»
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *