در شب انتخابات ۱۳۹۲ در مرکز تحقیقات بودم که شنیدم عده ای بیرون شعار میدهند «رأی ما را دزدیدن، قسطی دارن پس میدن»؛ بنابراین مردم به آقای روحانی فرصت دادند که مطالباتشان را قسطی بازپرداخت کند.
حرفهای صریح آشنا:
جریان احمدی نژاد دولت و نظام را باهم میزد/ برای تعریف کرباسچی از روحانی پذیرفتن یک توصیه انتصاب کافی است/ روحانی در ۹۲ کاندیدای مطلوب و محبوب نبود/ خودش را از پایههای جمهوری اسلامی میداند
20 آذر 1397 ساعت 17:44
در شب انتخابات ۱۳۹۲ در مرکز تحقیقات بودم که شنیدم عده ای بیرون شعار میدهند «رأی ما را دزدیدن، قسطی دارن پس میدن»؛ بنابراین مردم به آقای روحانی فرصت دادند که مطالباتشان را قسطی بازپرداخت کند.
گروه سیاسی جهان نیوز: حسام الدین آشنا مشاور رسانه ای رئیس جمهور در اقدامی قابل تامل در یک گفتگوی تفصیلی به بیان بسیاری جزئیات از درون دولت و علنی کردن محتوای جلسات و نظرات پرداخته است.
اهم اظهارات آشنا در گفتگو با ماهنامه اندیشه پویا را در ادامه خواهید خواند:
*اعتماد مردم به آقای روحانی یک اعتماد موقت است و این بسته به عملکرد ایشان میتواند افزایش پیدا کند یا کاهش داشته باشد...اگر همان استعاره سی سی یو را هم در نظر بگیرید شما میتوانید یک بیمار را از سی سی یو به بخش ببرید، اما بیمار در بخش دچار عفونت محیطی شود آن چنان که شما بگویید ای کاش بیمار در همان سی سی یو مانده بود.
*آقای روحانی در انتخابات سال ۱۳۹۲ کاندیدای مطلوب و محبوب مردم نبود. مردم مضطر بودند و، چون در بین آن مجموعه آدم ها، آقای روحانی معقولتر و منطقیتر بود، امکان اتکا به او بیشتر بود.
*درباره آقای روحانی مسئله این است که جهت درست است و بحثها بیشتر درباره سرعت ایشان است. دوره آقای روحانی احتمالا یکی از آخرین دورههایی است که ما شانس گریز از یک گذار سخت را داریم. این آخرین فرصت نظام است.
*من از جایگاه مشاور رئیس جمهور دارم این حرف را میزنم. من با رئیس جمهور هم از روز ماقیل اول به صورت «گراپس» حرف زده ام. یعنی گفته ام اگر این کار را بکنید نتیجه اش چنین میشود و اگر آن کار را بکنید نتیجه اش فلان میشود و اگر هیچ کاری نکنید نتیجه اش بهمان میشود.
*برنامه آقای روحانی برای سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰، این بود که اول، حداقل مطالبات را برآورده کند؛ و دوم، کشور را برای این که وارد قرن جدید و سال ۱۴۰۰ شود، آماده سازد. مفهوم دوباره ایران، میخواست همین را بگوید.
*جامعه به آقای روحانی چهار سال دیگر فرصت داد تا اشتباهانش را جبران کند و موفقیت هایش را تکمیل کند...دوره چهار سال اول آقای روحانی عبور بزرگی بود از خیلی از مفاهیم کهنه، از خیلی از تجربههای شکست خورده و تلاشی بود برای تثبیت یک اوضاع نابسامان.
*در شب انتخابات ۱۳۹۲ در مرکز تحقیقات بودم که شنیدم عده ای بیرون شعار میدهند «رأی ما را دزدیدن، قسطی دارن پس میدن»؛ بنابراین مردم به آقای روحانی فرصت دادند که مطالباتشان را قسطی بازپرداخت کند.
*ارزیابیهای ما در پایان سال ۱۳۹۵ نشان میداد که محبوبیت آقای روحانی به مثابه رئیس جمهور کاملا رو به افول است و این هشدار را دادیم که یا به خاطر ناکارآمدی سیاستها یا به خاطر نوع مواجهه با مخالفین، محبوبیت رئیس جمهور رو به رشد نیست. تحقیقی انجام شد و محبوبیت سه رئیس جمهور گذشته را در پایان دوره اول مقایسه کردند تا ببینند آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد در سال آخر دوره اول وضعشان چطور بوده، وقتی سنجشها آمد مشخص شد که همه رؤسای جمهور در شرایط مشابهی در سال آخر دوره اول قرار گرفته بودند. تحقیقات نشان داد که به طرز عجیبی به محض این که فضای کشور انتخاباتی میشود، مردم نسبی فکر میکنند و نه مطلق، و محبوبیت همان رئیس جمهور بالا میرود. مردم وسط مسابقه اسب را عوض نمیکنند. در مورد آقای روحانی هم عین همین اتفاق افتاد.
*رادیکالیزه کردن انتخابات، استراتژی آقای روحانی نبود. اما از آن جایی تبدیل به تاکتیک شد که احساس شد کل رویکرد کاندیداهای مقابل، شبیه به سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ آقای احمدی نژاد شده است. یعنی دوباره طرف مقابل میخواست همان نقشی را بازی کند که آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور مستقر به مثابه اپوزیسیون کل نظام در سال ۱۳۸۸ ایفا کرد و آقای روحانی هم گفت که اگر قرار باشد طرف مقابل با رادیکال کردن فضاء انتخابات را ببرد، چرا خودم رادیکال نشوم تا نبازم، اما آقای روحانی به صورت مشخص، به رقبایش حمله کرد نه به دستاوردهای تظام. در بازتاب دادن یا بازسازی صحبتهای آقای روحانی در انتخابات تحریفهایی صورت گرفت. آقای روحانی نسبت به یک نفر و سابقه او صحبت کرد. همین. رادیکال هم نشد. وقتی آقای روحانی گفت شما در سابقه خود، هیچ چیزی جز فلان و بهمان ندارید، برخی گفتند که ایشان سابقه جمهوری اسلامی را نشانه گرفته در حالی که ایشان مشخصا به کاندیدای مقایل که کل سابقه اش در قوه قضاییه بود و سابقه اجرایی نداشت، اشاره میکرد، نه به کلیت نظام جمهوری اسلامی.
*آقای روحانی نه تنها خودش را از کلیت نظام جمهوری اسلامی جدا نمیداند، بلکه خود را از پایههای نظام جمهوری اسلامی میداند.
*حرف آقای روحانی صرفا این بود که شما صلاحیت قوة مجریه را ندارید، به علت این که هیچ وقت در مقام اجرایی نیودید. این نقد، مربوط به یک نفر بود. آقای روحانی در مقابل جناب آقای رئیسی، نگفت که شما آدم بدی هستید، فقط دو نکته گفت، یکی این که شعارها و نقدهای شما نشان میدهد که این اعداد و ارقام را بلد نیستید و اینها تخیلی است. دیگر این که شما سابقه فضایی دارید، سابقه اجرایی ندارید.
*در مورد آقای قالیباف هم آقای روحانی خیلی روشن اشاره کرد که شما از نظر سیاسی، تغییری نکرده اید، همان هستید که از سال ۱۳۷۶ به بعد بودید. نه رفتارتان، نه سخنان تان چیز جدیدی نیست.
*کارکرد انتخابات، سرعت است حرف من این است که جامعه آقای روحانی جدیدی را در سال ۱۳۹۶ کشف نکرد. اگر شما فیلم آقای روحانی در سال ۱۳۹۶ را نگاه کنید، در آن فیلم، یک فریم تولیدی وجود ندارد. این فیلم، گزیده و بریده سخنان چهار ساله آقای روحانی بود.
*آقای عبدالحمید کمتر از سه هفته پیش با رئیس دفتر رئیس جمهور ملاقات داشت، متقدم برنامه آقای عبدالحمید به آقای سیستانی، نامه ایشان به مقام معظم رهبری و پاسخ رهبری به ایشان است. آقای عبدالحمید یک کنشگر مذهبی - سیاسی است. در میان کاندیداهای سال ۱۳۹۲ انتخاب کرد که از چه کسی حمایت کند. در میان کاندیداهای سال ۱۳۹۶ هم انتخاب کرد که از چه کسی حمایت کند. مسئله آقای عبد الحمید و مسئله اهل سنت در ایران، صرفا در گفتگو با دولت حل نمیشود. بلکه باید در سطوح خیلی بالاتری گفتگو و تجدید ساختار انجام پذیرد. مطالباتی ارائه میشود که قاعدتا حداکثری است و در چانه زنی باید به تعادلی برسد. تعهداتی که هر طرف کرده، معلوم است. البته من بعید میدانم آقای روحانی در سال ۱۳۹۶ با آقای مولوی عبدالحمید گفت و گوی تعاملی داشته؛ اما مسئله این است که آقای روحانی به نسبت دیگران، چقدر به حوزه مطالبات ایرانیان و اقلیتها پرداخته است. دولت آقای روحانی ادعا میکند که من به نسبت دولتهای قبل از خودم، تحولات خیلی جدی در موضوع اهل سنت ایجاد کرده ام، من مدعی هستم که از سال ۱۳۵۷ تا الآن، فعالترین دولت در موضوع حقوق اقلیتهای دولت یازدهم و دوازدهم است.
*گفتمان ایران برای همه ایرانیان که در دوره آقای خاتمی مطرح شد، گفتمانی به مثابه یک گفتمان جناحی بود..اما الآن گفتمان ایران برای ایرانیان و به یک معنا مطالبه حقوق شهروندی همگان تبدیل به یک مطالبه عمومی شده که هیچ کس با آن مخالفت نمیکند
*تجربه نشان میدهد که ما خیلی راحت به عقب برمی گردیم. جلورفتن سخت است. عقب رفتن خیلی ساده است، این طور نیست که بگوییم زمان این کار را کرد. زمان هیچ کاری نمیکند اگر کاری نکرده باشیم
*دو گروه انتخابات را رادیکال کردند. یک گروه، دلواپسان بودند که حمله مستقیم به آقای رئیس جمهور را در حد جاسوس کردن ایشان و در حدحملات ننگین و مخرب با دوز خیلی بالا پیش بردند. یکی هم جریان آقای احمدی نژاد بود که بدون این که کاندیدی در انتخابات داشته باشد. کلیت جریان انتخابات، دولت داری و نظام، همه را با هم میزد.
*وقتی روحانی در جریان تشکیل کابینه میخواست لیست کابینه را معرفی کند، با مشکلات و دشواریهای تازهای مواجه شد. مطالباتی از چهار ناحیه اصلی در خصوص کابینه وجود داشت. یکی این که میزان هماهنگی کابینه با سطوح بالاتر از رئیس جمهور باید بیشتر میشد، چون گلایههای جدی، نگرانی، ناراحتی و تصریحاتی در مورد بعضی اعضای کابینه وجود داشت؛ بنابراین آقای روحانی به برخی اعضای کابینه علاقه داشت و میخواست آنها را حفظ کند، اما نتوانست دوم این که بخشی از کابینه در اثر تجربه چهارساله اجرایی و عدم توانایی یا عدم هماهنگی کافی با رئیس جمهور باید تغییر میکرد. سومین عاملی که به کابینه جهت میداد، تمایلات مجلس و نوع رفتاری بود که مجلس بناداشت با کابینه آقای روحانی در این دوره جدید انجام دهد. چهارمین عامل هم این بود که کسانی به رغم این که این مشکلات را نداشتند، حاضر نبودند که دیگر با این دولت ادامه همکاری داشته باشند.
*به هیچ وجه معتقد نیستم که صدای آقای جهانگیری با صدای اصلاح طلبان در دولت خاموش شده است. از نظر من، بلندترین صدا، بعد از آقای رئیس جمهور در دولت، صدای آقای جهانگیری است. آقای جهانگیری رئیس ستاد اقتصاد مقاومتی دولت است، معاون اول دولت است، رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی است و تقریبا تمام شوراهای عالی را که رئیس جمهور باید اداره کند، ایشان به نیابت از رئیس جمهور اداره میکند...این طور نیست که اگر ایشان در قاب دوربین بود، یعنی حضور دارد و اگر نبود یعنی حضور ندارد. آقای جهانگیری هر پنجشنبه این جلسات را با مجموعهای از جامعه شناسان و اقتصاددانان دارد. اما شاید خیلیها ندانند که آقای جهانگیری هر پنج شنبه چنین جلسه مفصلی دارد. آقای جهانگیری مقید هستند که در جلسهای غیر از جلسه هیئت دولت که رئیس جمهور هستند، شرکت نکنند. ایشان در هیچ سخنرانی رئیس جمهور هم شرکت نمیکنند در هیچ جلسهای که آقای رئیس جمهور به وزارت خانهها میروند هم شرکت نمیکنند. این پروتکل رابطه معاون اول با رئیس جمهور است، به هیچ وجه نقش آقای جهانگیری در دولت کمرنگ نشده است. من شهادت میدهم که این ادعا نادرست است.
*آقای جهانگیری فرمودند که من حق تعویض منشی ام را هم ندارم، اما باید صریحا از آقای جهانگیری پرسیده شود که اگر شما نمیتوانید او را عوض کنید، ناشی از چه چیزی است؟ ناشی از این است که رئیس جمهور شما را محدود کرده، بانه، شما میخواهید منشی بازنشسته را حفظ کنید حال آنکه مجبور هستید او را عوض کنید. ممکن است ناشی از این باشد....این تصویر بیرونی درباره محدود کردن آقای جهانگیری، تصویری است که خلق شده است. این تصویر بیرونی را کسانی خلق کرده اند و کسانی هم به آن دامن میزنند. من از درون دولت گزارش میدهم که سنگینترین بار دولت بعد از آقای روحانی بر دوش آقای جهانگیری است.
*آقای روحانی حتما مثل هر رئیس جمهور دیگری، حلقه ای نزدیک به خودش دارد که من اسمش را حلقه شورای امنیت و حلقه مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع میگذارم. این حلقه نزدیکان آقای روحانی بوده اند و ایشان با اینها کار میکند. چیز عجیب و جدیدی هم نیست.
*من بین انتقادهایی که از برخی افراد در کابینه میشود و فشار سیاسی، تفاوت قائل میشوم. آقای واعظی وزیر ارتباطات بودند، الآن مسئول دفتر رئیس جمهور هستند، به مثابه وزیر ارتباطات چقدر به ایشان انتقاد وارد بود؟ به نظرم خیلی نبود. اما به مثابه رئیس دفتر رئیس جمهور، مجموعهای از حرفها درباره ایشان زده میشود که دقیقا مشخص نیست چه ایرادی را در ایشان منظور نظر دارد. فکر میکنم بخش مهمی از این نقدها، ایرادهایی است که میخواهند به رئیس جمهور بگیرند، اما به آقای واعظی میگیرند. اینها با آقای روحانی مسئله دارند و، چون آقای واعظی سپر آقای روحانی است، به او حمله میکنند.
*این نقد مطرح شده است که دولت بیشترین لطمه را از ناهماهنگی تیم اقتصادی خورده. گفته شده که دیدگاههای مختلفی وجود داشته و این دیدگاههای مختلف با هم تعارض داشته اند. اما من نظر دیگری دارم میگویم کار خیلی سخت بوده و به قول یک مثل چینی وقتی زمین سخت میشود، گاوهایی که گاوآهن را میکشند، به هم شاخ میزنند، جای آن که بار را بکشند، بسیاری از دعواها و درگیریها و اختلاف نظرها، وقتی است که راه حلهای پیشنهادی یا خوب اجرا نشده است، یا وقتی اجراشده به نتیجه نرسیده است، حرف آقای نیلی این بوده که به توصیههای من عمل نشده است. دیگرانی هم میگویند اگر مشکلی داریم، به خاطر عمل به توصیههای شماست...نظرات آقای دکتر نیلی، همین امروز هم برای آقای روحانی بسیار محترم است. منتها در مقام اجرا، حرف آقای نیلی این بود که کارها را بدهید خودم اجرا کنم صریح با هم صحبت میکنیم آقای نیلی از نظریه پردازی خسته شده بود.
*نمیگویم آقای روحانی نمیتوانست بهتر از این کار کند. از نظر من میتوانست و باید بهتر کار میکرد. از نظر من تک تک وزرای ایشان میتوانستند بهتر کار کنند. خود من هم باید بهتر کار میکردم.
*ممکن است بنده اسمهایی به عنوان وزیر به ایشان پیشنهاد کرده باشم و آقای روحانی انتخاب نکرده باشد. ممکن است من عقیده داشته باشم فلان فرد دیگر از فلان معاون رئیس جمهور برای انجام دادن کاری خیلی بهتر باشد. ممکن است من با تغییراتی که انجام شده موافق نباشم، اما من به عنوان مشاوره مشورتم را به ایشان داده ام.
*من در جلسه تصمیم گیری برای دلار ۴۲۰۰ تومانی حضور داشتم وقتی اوضاع سخت میشود هیچ کس مسئولیت تصمیمش را قبول نمیکند...من روایت خودم را برای شما میگویم، بعد شما ببینید چه از آن میفهمید. رئیس جمهور اعلام کرد که میخواهیم در یک جلسه، در مورد وضعیت نرخ ارز که بالا می رود بحث کنیم قبل از آن جلسه آقای جهانگیری جلسات متعددی برگزار کرده بودند و آن جلسه تنهایی اساسا به درخواست آقای جهانگیری تشکیل شد. آقای جهانگیری در آن جلسه گزارشی از جلسات قبلی خودشان با تیم اقتصادی دولت و بیرون دولت ارائه کردند که خلاصه اش این سه نکته بود: یک، ما دیگر امکان این را که دلار را روی ۳۵۰۰ تومان نگهداریم، نداریم دو، چارهای نیست جز این که به سمت تکنرخی کردن ارز برویم. سه. غیر از این نرخ، هر دلاری را که هست باید قاچاق تلقی کنیم. آقای روحانی در آن جلسه، به تک تک اعضای آن جلسه نگاه کرد و پرسید: این جمع بندی همه شماست؟ گفتند: بله. ایشان در آن جلسه گفتند من با این جمع بندی صد درصد مخالف هستم، اما اگر همه شما موافق هستید و این را تنها راه نجات کشور میدانید، من به مثابه «اکل میته» با این پیشنهاد موافقت میکنم...آقای نیلی هم در آن جلسه بود، آقای نهاوندیان هم بود...فقط یک مخالف داشت و آن رئیس جمهور بود، دلیل رئیس جمهور برای مخالفت هم این بود که ما هر وقت گفتیم تک نرخی، بازار ثانویهای درست شد که قیمت را آن بازار تعیین میکرد و این دفعه اول نیست که این کار را میکنیم، بنابراین این طرح شکست میخورد. بحث بعدی بر سر این بود که این ارز تک نرخی چه نرخی باشد؟ آقایان گفتند در جلسه کوچک تری درباره موضوع نرخ گذاری بحث کنیم، آقای رئیس جمهور گفت این را دیگر قبول نمیکنم. همین جا بحث کنید، همه آقایانی که بودند، باشند و همه بحث بکنید و حرف بزنید برخی مقاومت کردند که میخواهیم در یک جلسه بسته حرف بزنیم که آقای روحانی هم مقاومت کرد و بحث باز شد. تقریبا بالای پانزده نفر بودند. یک نفر عدد ۵۵۰۰ تومان را پیشنهاد کرد و یک نفر دیگر ۴۵۰۰ تومان را آقای روحانی فرمودند ما مطابق مصوبه مجلس دلار را تا ۴۱۰۰ هم میتوانیم افزایش دهیم. یعنی در بودجه برای ۳۹۰۰ تومان به ما مجوز عادی دادند و تا ۴۱۰۰ را هم اجازه داریم که بالا ببریم. من تا ۴۱۰۰ را موافق هستم، چون خلاف قانون هم عمل نکرده ایم. پس اختلاف سر ۴۱۰۰ و ۴۵۰۰ بود. چون پیشنهاد ۵۵۰۰ تومان را هیچ کس غیر از کسی که ارائه کرد قبول نکرد. اما بین ۴۱۰۰ و ۴۵۰۰ عدد ۴۲۰۰ تومان در آن جلسه مورد توافق قرار گرفت. بعدصحبت شد که چه کسی این را بگوید؟ رئیس بانک مرکزی بگوید رئیس جمهور بگوید، یا معاون اول آقای جهانگیری گفتند من باید این را اعلام کنم، من بالای سر آقای جهانگیری رفتم و گفتم اگر شما این را اعلام کنید باید همه حیثیت سیاسی خودتان را پای این کار بگذارید آقای جهانگیری. گفتم که اگر شما این را اعلام کنید، باید تا آخرش جوابگوی این تصمیم باشید. گفتم که آقای جهانگیری آیا شما این آمادگی را دارید؟ ایشان گفت من مسئولیت دارم و باید این کار را من انجام دهم.
*آقای شریعتمداری، یک کارگزار دولتی سطح بالاست. البته چه بسا برای کاری به درد بخورد و برای کار دیگر به درد نخورد. چرا آقای شریعتمداری به وزارت رفاه رفته برای این که آقای رئیس جمهور اصرار دارد شستارا واگذار کند، چون شستارا عامل فساد می داند. یعنی شستا باید واگذار شود. رئیس جمهور این تشخیص را داده که تنها کسی که میتواند بایستد و این کار را تمام کند. آقای شریعتمداری است.
*تصور شما از رابطه دولت و رئیس جمهور و وزراء درست نیست، وزرا حیطه اختیاری دارند، حیطه مسئولیتی هم دارند، حیطه تعاملی هم دارند. ضمنا هیچ وزیری که ریشه کارگری داشته باشد، حاضر نمیشود شستارا واگذار کند.
*من میگویم این که آقای شریعتمداری در وزارت صنعت و معدن و تجارت، وزیر فوق موفقی نبوده است، به این معنی نیست که در این کار نتواند موفق باشد. البته آقای شریعتمداری همان کسی است که در دوره آقای خاتمی، وزیر بازرگانی بوده و آقای خاتمی از ایشان به عنوان یک وزیر موفق تجلیل کرده است. این را هم بگویم که به نظر من هیچ کس نمیتواند در وزارت صمت موفق باشد. چون صنعت، معدن و تجارت در درون خودش تعارض دارند. آقای روحانی از مجلس تقاضا کرد که این تفکیک را بپذیرد و مجلس نپذیرفت، به نظر من آقای روحانی به این دلیل آقای شریعتمداری را از صمت برداشت که مطمئن شد مجلس، تفکیک را نمیپذیرد. او را در جایی برد که فکر میکرد میتواند آن جا کار کند.
*بگذارید یک شوخی بکنم. آن آقازاده ها در دولت اصلاحات هنوز بچه بودند و بزرگ نشده بودند. بله، خیلی از بچههای خیلیها بزرگ شدند. مسئله فقط هم مربوط به دولت نیست. این تجربه تربیتی جمهوری اسلامی است که کسانی که بازحمت و تلاش و انقلابی گری به مسئولیت رسیده اند فرزندان خودشان را تربیت نکردند یا این موفقیت را نداشتند که بچههای شان را لزومازحمتکش بار بیاورند. مسئله پدران نیست، مسئله پسران است.
*استراتژی آقای روحانی در شرایط فعلی ایجاد وفاق حداکثری میان مسئولین است. امروز صبح جلسه کارگروه مشترک دولت، شورای نگهبان و قوه قضاییه درباره افای تی اف تشکیل شد و حالا به جای آن که همه از بیرون به هم بد و بیراه بگویند دور هم مینشینند و بند به بند درباره آن صبحت میکنند. افای تی اف نه مقدس است و نه نامقدس، یک راهکار است برای تعامل اقتصادی، اما بر سر این تعامل اقتصادی و بانکی باید وفاق ایجاد شود. به نظر من، برجام به آقای روحانی یاد داد که وقتی میخواهید کارهای مهمی بکنید احتیاج دارید به این که قبلش خیلی کار بکنید.
*شاید تلویزیون در تبلیغ ایجابی مؤثر نباشد، اما تردید نکنید که تلویزیون در تخریب میتواند خیلی مؤثر باشد. ممکن است نتواند خلق کند، اما میتواند تخریب کند. همراهی کافی با مدیریت اقتصادی دولت در مسئله ارزی انجام نشد و به این معناست که آقای روحانی میگوید مسئله ما مسئله روانی است، چون جمع و تفریق که میکنیم میبینیم کمبود ارزی نداریم و فکر میکنم در بعضی موارد واردات ما چهار برابر سال گذشته بوده است. البته جمع بندی من هم مثل شماست که آقای روحانی به سرعت دارد زمان را در کسب اعتماد مجدد مردم از دست میدهد و اگر تجدیدنظرهای جدی در تعاملش بامردم نکند حتما نه فقط خودش، که کشور هم می بازد.
*برای این که آقای کرباسچی از آقای روحانی خیلی تعریف بکند کافی است که آقای روحانی یک انتصاب را به توصیه ایشان انجام دهد. اگر آن انتصاب را انجام دهد کاملا بیدار است و اگر آن انتصاب را انجام ندهد در خواب غفلت است. این هشدارهای کنشگران سیاسی را زیاد جدی نگیرید.
*آقای روحانی هرجا با فساد مواجه شده برخورد کرده. البته قبول دارم که شتایش کلا کم است. چیز جدیدی نیست. همه کسانی که با آقای روحانی کار کرده اند میدانند که شتاب ایشان پایین است.
کد مطلب: 658141